مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

نگاهی به روابط طریقت های شیعی با حکومت عثمانی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » تابستان ۱۳۹۰ ، سال سیزدهم – شماره ۵۰ (از صفحه ۷ تا ۲۶)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/981417
عنوان مقاله: نگاهی به روابط طریقت های شیعی با حکومت عثمانی (۲۰ صفحه)
نویسنده : ترابی،محمد
چکیده :
گسترش سریع عثمانی به سوی بیزانس و بالکان، در اوایل قرن سیزدهم میلادی در کنار عوامل مادی مرهون عوامل معنوی نیز بود. در این باره می‌توان به ارتباط معنوی بین بکتاشیه و ارتش عثمانی موسوم به «ینی‌چری» اشاره نمود. در ابتدای تأسیس دولت عثمانی بزرگان دین در امور سیاسی، اداری و نظامی، نقش و تأثیر بسیاری داشتند. این رابطه مثبت طریقت‌های شیعی با سلاطین عثمانی تا زمانی که متولیان امور در یک چارچوب مشروع فعالیت می‌نمودند، ادامه داشت و بزرگان دین، فرق صوفی‌مسلک و علویان از نظام حاکم حمایت می‌کردند. در اواخر دوره عثمانی تضعیف نقش دین و مؤسسات دینی باعث به وجود آمدن عکس‌العمل‌ها و قیام‌های مردمی شد. بایزید اول با نادیده گرفتن تذکرات علمای دین و افتادن به دامن انواع فسادها باعث انعقاد نطفه قیام‌های مردمی گردید. تأسیس دولت صفوی در سال ۱۵۰۱ در ایران نیز در بالا بردن روحیه شیعیان باطنی و گسترش فرهنگ اسلام شیعی عاملی تأثیرگذار بوده است. گسترش روزافزون چپاول‌های اقتصادی و ظلم به مردم عادی نیز از عوامل قیام‌ها به شمار می‌روند. در این مقاله با تبیین عوامل فوق، قیام‌های اسلامی و شیعی متعدد آن دوره بررسی شده‌اند.
کلمات کلیدی :
دولت عثمانی، قیام‌های جلالی، طریقت‌های شیعی، صوفیه

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۸)


در‌ زمـان تـأسیس دولت عثمانی، طریقت‌های آهی، بابایی، بکتاشی و مولوی دوره پیشرفت و تعالی خود را می‌گذراندند‌؛ این طریقت‌ها در جامعه حضور فعالی داشـتند و به‌صورت چشمگیری، نفوذ خود را بر‌ حکومت‌های ملوک‌الطوایفی آناتولی در‌ آن‌ دوره افزایش داده بودند (Uzunçarşılı, ۱۹۸۸: ۱/۵۳۰). از قرن سـیزده تا قرن شانزده مـیلادی طـریقت بابایی تحت عناوینی چون قلندری، تورناک، سیماونالی، اشیق و بابایی در ساختار سیاسی و اجتماعیِ روستاها‌، قصبه‌ها و میان عشیره‌ها (طایفه‌های عشایر) آناتولی گسترش یافته بود (Uzunçarşılı, ۱۹۸۸: ۱/۵۳۲).

گرچه حاکمان کشور به مذهب اهل سنت گرایش داشـتند، ولی مذهب شیعه در میان ترکمن‌ها رواج داشت‌ (Cahen‌, ۱۹۷۹: ۲۵۵)؛۱ به‌خصوص در میان ملامی‌ها، قلندری‌ها و حیدری‌ها که در تشکیلات حکومت ملوک‌الطوایفی عثمانی نقش تعیین‌کننده داشتند (Turan: 653). شیوخ طریقت که بنیان‌گذاران و معماران آداب و رسوم معنوی ترکمن‌ها بودند هم‌ در‌ میان مردم و هم در قصر حـاکمان از مـوقعیت خوبی برخوردار بودند. آنان با عنوان ابدال و یا آلپران در جامعه دارای نقش و تأثیر بودند، هم وظیفه تبلیغ دینی و هم جهاد‌ را‌ به عهده داشتند (Köprülü, ۱۹۸۸: ۷۸-۱۰۱). آهی‌ها که ریشه در باطنی‌ها و قرمطی‌ها داشتند، نوعی وحدت در میان اصناف و طـبقه‌های مـختلف جامعه در قصبه‌ها و شهر‌ها به وجود آوردند و از‌ بروز‌ تقابل‌ و شکاف میان طبقات اجتماعی جلوگیری‌ نمودند‌ (Köpr‌ülü, ۱۹۸۸: ۹۲).

در اوایل قرن سیزدهم آناتولی به مناطق تحت سلطه حکومت‌های ملوک‌الطوایفی تقسیم شده بود و خاندان عثمانی شـهرت چـندانی نداشت‌ و در‌ مقایسه‌ با خاندان‌های کارامان و گرمیان دارای تشکیلات اداری، حقوقی‌ و نظامی‌ جوان‌تر و ضعیف‌تری بود؛ در چنین شرایطی گسترش سریع حکومت این خاندان به سمت بیزانس و بالکان، در کنار عوامل مادی‌ به‌ عوامل‌ معنوی نـیز بـستگی داشـت و این موفقیت را نمی‌توان فقط محصول‌ مـوقعیت خـاندان عـثمانی، تدبیر و سیاست و یا جنگ‌جویی آنان دانست. عثمان‌غازی، از مؤسسان دولت عثمانی، در یک طرف ِ تخت‌ خود‌ «دورسون‌ فقیه» را به‌عنوان نماینده فقه و احکام شرعی، و در طرف دیگر «شـیخ‌ ادبـ‌علی‌» را که یک مـربی و مرشد معنوی بود جای داده (Aşıkpaşazade, n.d: 193) و فتوحات خود را‌ به‌ هـمراهی‌ این دو آغـاز نموده بود؛ به عبارت دیگر وی دو نیروی مؤثر‌ در‌ ساختار‌ اجتماعی آناتولی

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۹)


یعنی علما و دراویش را در کنار خود جای داده و بر آنها تکیه‌ نـموده‌ بـود‌.

لقـب «غازی» برای ارتغرول، عثمان‌بیگ و اورهان‌بیگ، از پایه‌گذاران دولت عثمانی، نشانه آن است کهـ‌ آنان‌ مبارزات خود را غزوه و جهاد تلقی می‌نمودند و بر اساس این اعتقاد می‌جنگیدند. می‌توان‌ پای‌بندی‌ مخلصانه‌ دولت عثمانی به جوهر عـدل و انـصاف مـبتنی بر اصول اسلامی را نیز از جمله‌ عوامل‌ پیشرفت سریع این دولت دانست. بی‌شک در جـامعه‌ای که مـبارزانش با عقیده جهاد‌ و غزوه‌ پای‌ در میدان جنگ می‌گذاشتند، دین نقش مهمی داشته است. ویتک (Wittek) با در نظر گرفتن‌ اینـ‌ حـقایق، تـشکیلات عثمانی را جنبش غازی‌ها می‌داند. شیخ ادب‌علی و فرزندش محمود، آهی‌ شمس‌الدین‌، دورسون‌ فـقیه، قـاسم قـره‌حصار و شیوخ بکتاشی از جمله علما و شخصیت‌های ممتاز دینی بودند که عثمان‌غازی را‌ همراهی‌ کردند‌ (Uzunçarşılı, ۱۹۸۸: ۱/۵۶۱). عثمان بیگ، شـیخ ادبـ‌علی را که از‌ شـخصیت‌های‌ آهی‌ها بود، مأمور امر فتوا کرده بود و پس از وی دورسون فقیه را به این کار‌ گمارد‌ (Gündüz, 1984: 15). شخصیت‌های دینی در رسیدن سـلاطین بـه مقام سلطنت نیز‌ نقش‌ مؤثری داشتند؛ اورهان‌بیگ (Aşıkpaşazade, n.d: 42‌-۴۳‌) و مراد‌ دوم از سلاطینی بودند که با تصمیم‌ آهـی‌ها‌ بـه سـلطنت رسیدند ((Uzunçarşılı: ۱/۱۶۰-۱۶۱٫ همچنین حضور شیخ محمود و حسن‌ آهی‌، برادرزاده شیخ ادب‌علی، در کنار‌ اورهان‌بیگ‌ در فتح‌ بـورسا‌ (Nesri‌, ۱۹۸۳: ۱/۶۶)، نـشان‌دهنده موقعیت ممتاز منسوبان‌ به‌ این طریقت (طریقت آهی) در دوره تأسیس عثمانی است.

در زمان تأسیس‌ دولتـ‌ عـثمانی بـه غزات (جنگ‌جویان و مجاهدان) بابایی‌ نیز اهمیت خاصی داده‌ می‌شد‌. برای این فرقه خانقاه‌هایی در‌ دامنه‌ کوه اولوداغ در بورسا بـنا گـردید (Yücel, 1990:11/135). سلطان مراد اول‌ (۱۳۶۲‌ـ۱۳۸۹) برای شخصی دارای کرامت‌ از‌ اهل‌ طریقت،ِ معروف به‌ پوستین‌پوش‌، که از ایران آمـده‌ و در‌ بـورسا سـاکن شده بود، در ینی‌شهر تکیه‌ای بنا کرد (Sa’dettin Efendi, 1992: 1/30‌, ۳۴۸‌).

در ابتدای تأسیس دولت عثمانی به‌ مطابقت‌ قوانین با‌ حقوق‌ اسـلامی‌ اهـمیت داده مـی‌شد؛ مثلا‌ عثمان‌بیگ به یک گرمیانی (منسوب به خاندان گرمیان) که درباره قانون بـاج مـراجعه کرده بود‌ این‌گونه‌ پاسخ داده است: «آیا این موضوع‌ امر‌ خدا‌ و یا‌ سخن‌ پیامبر(ص) است؟» (Aşıkpa‌şazade‌, n.d: 28). او همچنین در وصیت‌نامه خود ــ که آن را در حین وفات تـنظیم کرده بـود‌ ــ‌ ضمن‌ اهتمام به امر دین، به فرزندش اورهان‌بیگ‌ چنین‌

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۰)


گفته‌ است‌: «در‌ راه‌ نـشر اسـلام بکوش؛ عدالت را رعایت کن؛ تمام رعایا را بـا چـشم مـساوات مورد حمایت قرار بده» (Hammer, 1983: 1/88) و سپس چنین اضـافه نـموده است: «علما را‌ کاملاً مراعات کن، تا امر شریعت همچنان برقرار باشد. به سـربازان و امـوال خود مغرور مباش. اهل شـرع شـریف را از خود مـران. اگـر خـواسته‌ات خلاف شرع است به دنبال آنـ‌ نـرو‌» (Sa’deddin Efendi, 1992: 1/51-52). اورهان‌بیگ (۱۳۲۴-۱۳۶۲) نیز وقتی تصمیم به تنظیم امور نیروهای نظامی گرفت از قاضی قـره‌خلیل فـتوای مشروعیت این کار را اخذ کرد (Aşı‌kpa‌şazade, n.d: 45).

ارتباط معنوی بـین بکتاشیه (فرقه‌ای صوفی‌مسلک از عـلویان بـاطنی‌گرا) و ارتش عثمانی موسوم به «ینـی‌چری» بـه زمان تأسیس این نیروی نظامی برمی‌گردد‌ (Vilayetn‌âme, n.d : 128). اورهان‌بیگ نزد حاج‌ بکتاش‌ ولی (مؤسس فرقه بکتاشیه) رفـت و از وی خـواست که برای ینی‌چری دعا کـند. حـاج بـکتاش نیز برای تـبرک ارتـش کلاه پشمین سفید خـود را‌ بـه‌ سلطان تقدیم کرد (Nesri‌, ۱۹۸۳‌: ۱/۷۷). اورهان‌بیگ علاوه بر ارتشی که بر پایه نیروی معنوی بکتاشیه بنا نهاد، پس از فـتح «ازنـیک» (۱۳۳۱) اولین مدرسه را در دوره عثمانی تأسیس و مولانا داود قیصری را بـه‌عنوان‌ مـدرس‌ آن تعیین کرد (Aşıkpaşazade, n.d: 47) که نـشان‌دهنده اهـتمام وی بـه عالمان و شخصیت‌های ممتاز دینـی است. شاهزاده سلیمان، پسر اورهان‌بیگ، نیز وقتی تصمیم به حرکت به سوی روملی گرفت‌ (۱۳۵۳‌) از یکـی‌ از جـانشینان مولانا جلال‌الدین رومی اجازه خواست و درخـواست دعـا کـرد. شـیخ مـولوی نیز با اهـدای یک کـلاه‌ مولوی به وی، برای پیروزی و توفیقش در جنگ دعا کرد (Sa‌’dettin‌ Efendi‌, ۱۹۹۲: ۱/۱۹۲).

مجاهدان اهل معنا، قطب‌ها و درویش‌ها

در ابتدای تأسیس دولت عثمانی بـزرگان دینـی صـوفی در امور ‌‌سیاسی‌، اداری و نظامی نقش و تأثیر بسیاری داشـتند. کـمبود عـالمانی کـه در مـدارس دینـی تربیت‌ شده‌ باشند‌ باعث رسیدن شخصیت‌های صوفی منسوب به طریقت‌های مختلف به مناصب مهم شده بود. از این‌ نظر، می‌توان در کنار نقش بزرگان دین در دولت، به نقش تکایا و خانقاه‌ها‌ بـه‌عنوان مؤسسات اجتماعی‌ـ دینی‌ در‌ زندگی اجتماعی مردم نیز اشاره کرد. برای نمونه ساری‌سالتوق و خلیفه‌اش باراک‌بابا با هزاران مریدی که داشتند در جهت استقرار اوضاع

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۱)


سیاسی در مرزهای غربی عثمانی خدمات مهمی انجام دادند (Öztuna, 1977‌: ۱۱/۲۵۳). هـمچنین بـسیج نیروهای شیعه باطنی از توده‌های ترکمن و تجهیز آنان تحت عنوان جهاد در راه خدا، نشان‌دهنده جایگاه عمیق فرقه‌های صوفی به‌عنوان نیروی محرک جهاد در بالا بردن ایمان‌ قلبی‌ مردم به اسلام است.

سـلاطین نـیز در برابر هم‌بستگی دراویش با ایشان و انجام خدمات و فعالیت‌های یادشده، از افتتاح خانقاه و زاویه و بخشیدن روستا به ایشان دریغ نمی‌ورزیدند. این خانقاه‌ها که در‌ مناطق‌ تازه فتح شده افتتاح مـی‌شدند بـه مرکز فعالیت‌های دینی، فرهنگی و امـور خـیریه تبدیل می‌شدند و با ساخته‌شدن مؤسسات مدنی چون مدارس و مساجد در کنار آنها وسیله تحکیم حاکمیت می‌گشتند. این‌ خانقاه‌ها‌ و تکایا که در طول راه‌ها، خصوصاً در تقاطع راهـ‌های مـهم، و همچنین جاهای دورافتاده تـأسیس مـی‌شدند ــ و یا اجازه تأسیس آنها داده می‌شد ــ علاوه بر ارائه خدمات اجتماعی، موجب‌ سهولت‌ فتوحات‌ نیز می‌شدند و برای استقرار حاکمیت‌ سیاسی‌، زیرساخت‌های‌ مهم و مفیدی به وجود می‌آوردند (Irfan Gündüz, 1984: 20).

علما نیز در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی دارای موقعیت مـمتازی بـودند، به‌طوری که‌ می‌توانستند‌ به‌ سلاطین تذکر بدهند و آنان را امر به معروف‌ نمایند‌. این نفوذ تا حدی بود که حتی اقامه شهادت توسط سلطان عثمانی، بایزید اول، در محکمه، به علت عدم‌ حضور‌ مرتب‌ وی در نـماز جـماعت رد شد (Yınanç, n.d: 11/389, 390‌). بـا این همه بایزید اول در وصیت خود خواست که او را هرچند برای مدت کوتاه در آک‌شهیر‌ در‌ کنار‌ مزار محمود حیرانی (م ۱۲۲۴م) که بـه‌عنوان یک صوفی شیعه بکتاشی میان‌ ترکمن‌ها‌ معروف و مورد احترام بود دفن نـمایند (Sa’dettin Efendi, 1992: 1/332, 358).

پاشـازاده در تـاریخ خود‌ چهار‌ گروه‌ عمده دینی و نظامی را که در شکل‌گیری دولت عثمانی نقشی مهم داشتند‌ نام‌ می‌برد‌ که عبارت‌اند از: غـازیان ‌ ‌روم، آهـیان روم، خواهران روم و ابدالان روم (Aşıkpaşazade‌, n.d: 195‌)؛ همه‌ اینها تشکل‌هایی جهادی با نشان و ساختار دینی بودند. آهیان روم کـه گـروهی بـاطن‌گرا بودند‌ در‌ پیشرفت اقتصادی آناتولی نقش داشتند. مؤسس تشکل «خواهران روم»، خواهر فاطمه، دختر معنوی‌ «حاج‌ بـکتاش‌ ولی» تلقی می‌شد (Aşıkpaşazade, n.d: 195). غازیان و ابدالان روم نیز دراویشی بودند که‌ در‌ زمینه دینی و اجتماعی خدمت مـی‌کردند.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۲)


ابدالان تنها به فـعالیت در حـیات اجتماعی اکتفا‌ نکردند‌ و در‌ فتوحات نیز عملاً شرکت داشتند؛ مثلاً افرادی چون «گه‌یکلی بابا»، «ابدال موسی» و «ابدال مراد» که‌ همگی‌ از شخصیت‌های منسوب به طریقت بکتاشی هستند (Gölpınarlı, ۱۹۹۱: ۲۷۰) در‌ فتوحاتی‌ چون‌ فتح بورسا (۱۳۲۶) در کنار اورهـان‌بیگ بودند (Mehmet Paşa, 1983: 111). «گه‌یکلی بابا» ایرانی و متولد‌ شهر‌ خوی‌ بود (Mehmet Paşa, 1983: 111; Hammer, 1983: 1/116). وی از مریدان بابا‌ الیاس‌ از شیوخ شیعیان باطنی و منسوب به طریقت سید ابوالوفا بود (Nesri,1983: 1/83).

نسری وقایع‌نویس (م ۱۵۲۰‌ م) درباره‌ «گه‌یکلی بابا» چنین نوشته است: «وی در زمان «عثمان‌بیگ» بـا کـرامت خود‌ شهرت‌ فراوانی کسب کرد. وی که دائماً غرق‌ در‌ حالات‌ عرفانی بود در جنگل‌های کوه کشیش در‌ میان‌ آهوها و در انزوا زندگی می‌کرد و تا زمانی که از سوی اورهان‌بیگ دعوت نمی‌شد‌، از‌ آنجا پایین نمی‌آمد. بر اساس‌ نـقل‌ روزی بـا‌ شاخه‌ چناری‌ بر دوش وارد قصر سلطان شد‌ و شاخه‌ را به‌عنوان نمادی از بقای دولت در حیاط قصر کاشت و گفت دولت‌ عثمانی‌ چون این چنار ریشه می‌دواند و شاخه‌هایش‌ گسترش می‌یابد» (Nesri, 1983‌: ۱/۸۴‌-۸۵). هامر از وی به‌عنوان‌ سن‌ ژور و رولاند۲ عثمانی‌ها یاد مـی‌کند و مـی‌گوید «سلطان قانونی» هنگام زیارت قبر گه‌یکلی بابا‌، برای‌ نشان دادن احترام، یک سوم‌ شمشیر‌ وی‌ را بریده و در‌ کنار‌ شمشیر پیامبر(ص) و خلفا قرار‌ می‌دهد‌ (Hammer, 1983: 1/116).

ابدال موسی مدت زیادی در میان ینی‌چری زندگی کرد و همراه آنان‌ در‌ جـنگ‌های مـختلف شـرکت داشت (Aşıkpa‌şazade‌, n.d: 196). «شیخ‌ دوغولو‌ بابا‌» در جـریان فـتح بـورسا‌ در میان سربازان دوغ پخش می‌کرد و به جنگ‌جویان روحیه می‌داد (Mehmet Paşa, 1983: 115). از‌ نامه‌ دورگوت آلپ به عثمان‌بیگ درمی‌یابیم که‌ تعداد‌ زیادی‌ از‌ ابدالان‌ و شیوخی که در‌ جنگ‌ بورسا شرکت کرده بـودند در کوه کشـیش شـهر یاد شده مستقر شده بودند (Aşıkpaşazade‌, n.d: 50‌). دورگوت‌ آلپ و قومرال ابدال از صـوفیان بـسیار نزدیک‌ به‌ عثمان‌بیگ‌ بودند‌. عثمان‌بیگ‌ برای‌ دورگوت آلپ یک مسجد ساخت (Hammer, 1983: 1/115) و برای قومرال آلپ که داوطلب جنگ با کفار بود در دربند ارمـنستان تـکیه‌ای بـنا کرد (Köprülü, n.d: 63).

بایزید اول‌ (۱۳۸۹-۱۴۰۲) برای ابواسحاق و درویش‌هایش تکیه‌ای بنا کرد (Aşıkpaşazade, n.d: 66). این طریقت که به نـام طریقت اسحاقیه شناخته می‌شود به جهاد

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۳)


اهتمام می‌ورزیدند (Sa’dettin Efendi, 1992: 195‌, ۳۵۱‌). اما گه‌یکلی بابا مهم‌ترین شخصیتی است که در تاریخ عثمانی، بـه‌خصوص در دوره تـأسیس این دولت در زمـینه دینی و اجتماعی تأثیر گذاشته است. سلسله‌های باباییه، وفاییه، بکتاشیه و قلندریه بـه‌ او‌ خـتم می‌شوند. پس از وفاتش عثمان‌بیگ قبه‌ای بر روی قبر وی بنا کرد و در کنار قبرش خانقاه و مسجد ساخت (Aşıkpaşazade, n.d: 51‌; Nesri‌, n.d: 1/85). اورهان‌غازی پس از فتح‌ شهر‌ بـورسا یک مـسجد و یک مـدرسه در این شهر بنا کرد و در کنار مسجد کاروان‌سرا و عمارتی با وسایل اطعام برای اسـتفاده مـسافران و فـقرا تأسیس نمود‌. همچنین‌ کلیسایی را که در‌ قلعه‌ مرکزی شهر قرار داشت به مدرسه تبدیل کرد و در اطـراف آن حـجره‌هایی بـرای سکونت طلاب ساخت و با ایجاد وقف‌های مهم، درآمد آنها را به مدرسان، طلاب و کسانی کـه در عـمارت‌ یاد‌ شده کار می‌کردند اختصاص داد (Sa’dettin Efendi, 1992: 1/77-78)، هامر با شمردن این امتیازات برای اورهان‌غازی وی را نوماس۳ عثمانی‌ها مـی‌خواند (Hammer, 1983: 1/148).

وجـود یکصـد و بیست مزار‌ مربوط‌ به شیوخ‌ طریقت، چهل قبر مربوط به اهل حال، دویست و دوازده قـبر مـربوط به مدرسان، و سی و دو قبر متعلق‌ به افراد معروف به کمال تقوا (Hammer, 1983: 1/249-250) در‌ شهر‌ بـورسا‌ ــ کـه در ابـتدای تأسیس دولت عثمانی پایتخت آن دولت بوده است ــ نشانه اهتمام ویژه به ‌‌اسلام‌ و شخصیت‌های دینی ممتاز در آن دوره است. اساساً دولت عـثمانی مـشروعیت خود را‌ از‌ این‌ گروه متدین و آرمان‌خواه کسب کرده بود.

در این میان باید به نقش «سـاری‌سالتوق بـابا» کـه‌ نام اصلی‌اش محمد بخاری است اشاره کرد. ساری سالتوق که از پیران خراسان‌ و از طریقت بکتاشیه است‌، به‌ دسـتور حـاج بـکتاش به همراه کیچی ابدال و اولو ابدال با هفتصد نفر از طریق شهر سینوب بـه گـرجستان رفت و پس از موفقیت در دعوت گرجی‌ها به اسلام، وارد دوبروجا گردید. او‌ در قلعه کالیگرا ساکن شد و به ترویج اسلام پرداخـت و سـرانجام در خانقاهی که در کوه بابا داغی دوبروجا بنا کرده بود از دنیا رفت (Sa’dettin Efendi, 1992: 1/195, 351).

تأثیر‌ عـوامل‌ دینـی در امور دولت به حدی بود که باعث شـکست بـایزید اول در جـنگ آنکارا (۱۴۰۲) شد. بایزید با اینکه ملا فـناری، شـیخ شمس‌الدین جزری و امیر بخاری را برای استفاده‌ از‌ نفوذ معنوی آنان با خود همراه کرده بـود در جـنگ با تیمور شکست

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۴)


خورد و بـه هـمراه مشایخ اسـیر شـد (Solak-Zâde, 1989: 1/109). مـهم‌ترین علت این شکست حضور بیست‌ هزار‌ سـرباز غـیرمسلمان صربی در ارتش بایزید بود (Aşıkpaşazade, n.d: 78; Sa’dettin Efendi, 1992: 1/261). تیمور که از این موضوع اطلاع داشت این نکته را تبلیغ مـی‌کرد کـه‌ همه‌ ارتش‌ وی را مسلمانان تشکیل می‌دهند‌ ولیـ‌ در‌ جبهه عثمانی‌ها هزاران سـرباز کـافر بر ضد مسلمانان می‌جنگند و لذا کـشته‌های عـثمانی‌ها شهید محسوب نمی‌شوند، و در نهایت باعث شکست عثمانی‌ها در‌ جنگ‌ شد‌ (Yınanç, n.d: 11/386).

نهضت‌های اسلامی و قیام‌های مـردمی

بـایزید‌ اول‌ با نادیده گرفتن تذکرات، امـر بـه مـعروف و نهی از منکر عـلمای دین، و بـا پیش گرفتن روشی غیراخلاقی و غـیرمسئولانه (Aşı‌kpa‌şazade‌, n.d: 192) و افـتادن در دامن انواع فسادها نظیر می‌خوارگی، لواط و پوشاندن‌ لباس حریر بر سگ‌های شکاری خود (Hammer, 1983: 1/219)، آن هم در زمـانی کـه مردم با فقر و فلاکت‌ دست‌ و پنـجه‌ نـرم می‌کردند (Hammer, 1983: 1/206-207)، بـاعث انـعقاد نـطفه قیام‌های مردمی‌ و بروز‌ نـشانه‌های اولیه آن شد.

محمد اول (۱۴۱۳-۱۴۲۱) با تکیه بر قدرت مانوئیل ــ امپراتور بیزانس‌ که‌ محمد‌ اول وی را پدر خود می‌خواند ــ و با کـمک نـیروهای کافر صرب‌، برادران‌ خود‌ را سرکوب کرد (Refik, 1328: 7/378; Hammer, 1983: 11/407) و بـا اجـرای قـانون مـالکیت‌، سـبب‌ به‌ وجود آمـدن خـوانین (Doğan, 1977: 80, 344) و گسترش بی‌عدالتی گردید. از سوی دیگر‌ تبعید‌ شیخ بدرالدین، که عالمی مجاهد و معروف بود، به شهر ازنـیک و حـبس و شـکنجه وی‌ در‌ قلعه‌ آن شهر سبب عمیق‌تر و شدیدتر شـدن نـارضایتی در مـیان مـردم گـردید (Solak-Zâde, 1989‌: ۱/۱۸۲‌).

شـیخ بدرالدین با انتقاد از وضع حاکم در زمان خود چنین می‌گفت: «انسان‌ها‌ در‌ زمان‌ جاهلیت بت‌های سنگی و چیزهایی از این قبیل را می‌پرستیدند ولی در زمان ما بت‌های خیالی‌، طلا‌، شکم و یا شهرت را می‌پرستند و از روی جهل بـاز خود را خداپرست‌ قلمداد‌ می‌کنند‌». وی همچنین می‌گفت: «این درست نیست که بگوییم خداوند خواسته است که کافر، کافر و ظالم‌، ظالم‌ باشد‌؛ بلکه خداوند از گفتار و کردار ظالمان پاک و منزه است» (Yener, 1994: 112‌). شیخ‌ بدرالدین شخصی انـقلابی بـود و برای

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۵)


ایجاد تغییر در نظام عثمانی ــ که در برخی موارد آن‌ را‌ مخالف اصول اسلام می‌دید ــ قیام کرد (Reşat, 1341: 2/316-317‌). وی‌ با دیدگاه‌های اقتصادی و اجتماعی‌ای مشابه دیدگاه‌هایی که‌ از‌ صحابی‌ نام‌دار، ابوذر، نقل شده است، مخالف اخـتلاف‌ طـبقاتی‌ بود و برای تحقق جامعه‌ای که در آن مظلومی نباشد (رک: بقره: ۲۷۹)، حقوق‌ فقرا‌ محترم شمرده شود، و عدل و مساوات‌ در‌ آن حاکم‌ باشد‌ مبارزه‌ کرد (Hammer, 1983: 11/420). شیخ‌ مردی‌ سخاوتمند، کاملاً مـلتزم بـه شئون دینی، برخوردار از فضل عـلمی و آگـاه از‌ علوم‌ ظاهری و باطنی رایج در آن زمان‌ بود (Solak-Zâde, 1989‌: ۱/۱۸۲‌). بیشتر طرفداران شیخ از طبقه‌ فقیر‌ و محروم جامعه بودند (Sa’dettin Efendi, 1992: 11/112)، ولی نظام عثمانی این‌ قیام‌ متکی به مردم را بی‌رحمانه‌ سرکوب‌ و رهبرانش‌ را اذیت و شـکنجه‌ کرد‌۴ (Hammer, 1983: 11/421‌).

قـیام‌ شاه‌قلی

در دوره تأسیس عثمانی، دین اصـل بـود و حکومتْ فرعی بر این اصل تلقی‌ می‌شد‌ (Kazıcı, ۲۰۰۰: ۷۴۳)، از این رو‌ به‌ هشدارها و امر‌ به‌ معروف‌ رجال برجسته دین توجه‌ جدی می‌شد. همچنین احترام خاص حکومت در دوره عثمان، اورهان و مراد اول به شخصیت‌های معنوی‌ شیعه‌ باطنی و دیگر شـیوخ و مـدرسان، بدون توجه‌ به‌ تفاوت‌های‌ مذهبی‌، فواید‌ زیادی برای استقرار‌ نظام‌ عثمانی داشت. مثلاً بابایی‌ها که در سال۱۲۴۰ میلادی بر ضد حاکمیت سلاجقه آناتولی قیام کرده‌ بودند‌ در‌ قرن چهاردهم میلادی به‌عنوان گروهی کـه سـهم‌ مؤثری‌ در‌ تـشکیل‌ نظام‌ عثمانی‌ داشتند ظاهر شدند. این مسئله نشان می‌دهد این تلقی که آنان همیشه با دولت مرکزی مخالف بودند درسـت نیست؛ بلکه تا زمانی که متولیان امور در چارچوبی‌ مشروع فعالیت می‌کردند، آنـان نـیز از نـظام حاکم حمایت می‌کردند. از این رو تا زمان محمد اول بین ابدالان روم ــ که توسط طرفداران حرکت بابایی به وجود آمده بـود‌ ‌ ‌ــ‌ و نـظام عثمانی هیچ برخورد مذهبی‌ای به وجود نیامد (Ocak, 1994: 1205)؛ ولی پس از حذف اصل «پایه بودن دین و فرع بودن نـظام» ــ کـه در دوره تـأسیس عثمانی مبنای‌ عمل‌ بود ــ و جایگزینی اصل غیراسلامی «عینیت دین و حکومت» (اسلام و سلطنت) توسط محمد فاتح (Tursun Bey, 1979: 1206) نـقش دین به حکومت واگذار و قیام‌ بر‌ ضد دولتْ قیام ضددینی تلقی‌ شد‌ (به عـبارت دیگر این کار توسعه در مفهوم عـرف ــ کـه از منابع درجه دوم فقه اسلامی است ــ و تأکید بر

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۶)


برداشتی حکومتی از‌ اسلام‌ بود (Ocak, 1979: 1207‌) که‌ موجب تقدس بخشیدن به ایدئولوژی حکومت و انعطاف‌ناپذیرشدن آن شد). این امر عاملی برای به وجود آمدن واکنش‌ها و قیام‌های مردمی شد و ضعف و انـحطاط حکومت عثمانی را به دنبال داشت.

بدون شک‌ یکی‌ از عوامل مهم قیام‌ها در میان مردم تأسیس دولت صفوی در ایران توسط شاه اسماعیل در سال ۱۵۰۱م بود که طی آن مذهب اثنی‌عشری (امامیه) مذهب رسمی کشور ایران شد‌ (Süleyman‌ Nevar, 1973‌: ۲۲۲). تأسیس دولتـی شـیعی در همسایگی دولت عثمانی رویداد سیاسی و دینی بسیار مهمی در تاریخ منطقه آسیای‌ نزدیک و آناتولی بود که هم در تشدید تعصبات مذهبی سنی‌گرایانه در‌ دولت‌ عثمانی‌ ــ که با روی کار آمدن سلطان محمد فاتح رو به فزونی گذاشته بـود (Babur, 1987: 99‌) ‌‌ــ‌ و هـم در بالا بردن روحیه شیعیان باطنی و گسترش فرهنگ اسلام شیعی تأثیر بسزایی‌ داشت‌. در‌ کنار همه اینها گسترش روزافزون چپاول‌های اقتصادی و ظلم به مردم عادی نیز از عوامل قیام‌ها‌ به شمار مـی‌روند. از این رو قـیام شاه‌قلی، که از شیعیان باطنی بود‌، در دوره بایزید دوم‌ (۱۴۸۱‌-۱۵۱۲) در منطقه آنتالیا رویدادی تصادفی به شمار نمی‌رود. شاه‌قلی به دلیل زهد و تقوایش مورد حمایت توده‌های مختلف مردم به‌ویژه شیعیان باطنی بود و علاوه بر محبوبیت در مـیان مـردم مـنطقه یادشده‌ در دربار عثمانی نیز نـفوذ و اعـتبار داشـت (Uzunçarşılı, ۱۹۸۸: ۲/۲۳۰). روستاییان و کشاورزانی که زمین‌هایشان غصب شده بود و همچنین برخی از سپاهیان عثمانی وی را منجی تلقی نمودند و در قیامش‌ مشارکت‌ کردند (Altundağ, n.d: 10/426). ملا سعدالدین از مورخان رسـمی عـثمانی در مـورد حامیان این قیام چنین می‌نویسد: «طرفدارانش را افراد بی‌کار، بـی‌چاره و بـی‌سروپا تشکیل می‌دادند» (Sa’dettin Efendi, 1992: 4/46‌-۴۹‌).

شاه‌قلی که دامنه فعالیت‌هایش را علاوه بر دریای مدیترانه و آناتولی مرکزی به منطقه روملی گسترش داده بود (Uzunçarşılı, ۱۹۸۸: ۲/۲۵۳)، هدف اصلی قـیام خـود را مـبارزه با‌ ظلم‌ عثمانی‌ها و برپایی عدالت بیان می‌کرد (Hammer, 1983: 4/1022-1023). در این میان گرویدن مـراد، فرزند شاهزاده احمد، به مذهب شیعه و پیوستن وی به قیام شاه‌قلی به همراه ده هزار‌ سرباز‌ (Avc‌ıoğlu, 1982: 5/245) و همچنین قیام‌ نورعلی‌ خـلیفه‌ بـه هـمراه بیست هزار نفر در آناتولی مرکزی (Sa’dettin Efendi, 1992: 4/84; Solak-Zâde, 1989: 1/461-462) شواهد ملموسی از‌ موفقیت‌ رهبران‌ شیعه بـاطنی در تـبلیغ مذهب اهل‌بیت هستند.۵

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۷)


در‌ مقابل‌، بایزید دوم برای مقابله با تأثیر دولت شیعی بر علویان آناتولی علاوه بر بـستن مـرز‌ها بـا ایران، عده‌ای از‌ علویان‌ را‌ به روملی تبعید کرد و طی نامه‌ای به سلطان مملوک کانسو‌ گـاوری، دربـاره خـطر شیعه هشدار داد.

یاووز (سلیم اول) چهل‌هزار نفر از علویان آناتولی را به جرم امکان‌ خطرآفرینی‌ از‌ دم تیغ گذراند (Altundağ, n.d: 426). سـولاق‌زاده این کشـتار وحـشیانه یاووز را‌ این‌چنین‌ توصیف کرده است: «پادشاه با تفتیش تمام ولایت‌های آناتولی همه کسانی را که قزلباش بـودنشان ثـابت‌ می‌شد‌ از‌ دم تیغ می‌گذراند» (Solak-Zâde, 1989: 2/88). یاووز همچنین به‌عنوان یک تدبیر‌، تجارت‌ با‌ ایران را ممنوع نمود و تاجرانی را که از این دسـتور سـرپیچی مـی‌کردند به مصادره‌ اموال‌ تهدید‌ کرد. او فتوایی نیز از علمای درباری گرفت مبنی بر اینکه جهاد بـا شـیعه‌ از‌ جهاد با کفار مهم‌تر است (Altundağ n.d: 426). سلطان سلیمان قانونی که پس از‌ یاووز‌ به‌ سلطنت رسید (۱۵۲۰-۱۵۶۶) بـرای مـقابله بـا قیام‌های احتمالی و به بهانه وجود صفویان، با‌ هر‌ حرکتی که برای دولت خطرساز می‌دید به اتـهام زنـدقه، الحاد و یا رافضی‌گری مقابله‌ می‌کرد‌. وی‌ برای تحکیم پایه‌های نظام همواره از دو حربه اسـتفاده مـی‌کرد؛ حـربه اول برای علما، رهبران‌ صوفیه‌ و روشن‌فکران و حربه دوم برای مقابله با مردم استفاده می‌شدند (yaşar ocak‌, ۱۹۹۴‌: ۱۲۰۹‌). بنابراین هر حـرکتی کـه بـه شکلی با فکر متداول اهل‌سنت ناسازگاری داشت، از سوی هر‌ کسی‌ که‌ بـود، بـه‌عنوان زندقه و الحاد سرکوب می‌شد. علی‌رغم همه این فشارها شیخ جلال‌ (Akda‌ğ, ۱۹۷۵: ۱۱۷)، که مدتی طولانی از عمر خود را در غار بـه زهـد و عبادت سپری کرده‌ بود‌، به همراه بیست هزار نفر که اغلب آنـان فـقرا و بی‌چارگان بودند در‌ اطراف‌ شهر یوزگات قیام کرد (Sa’dettin Efendi‌, ۱۹۹۲‌: ۴/۳۴۷‌). نـیروهای عـثمانی پس از کـشتار آنان، بر‌ خلاف‌ دستور شرع، زنان ایشـان را اسـیر گرفتند (Sa’dettin Efendi, 1992: 4/349). شیخ‌ جلال‌ که زنده دستگیر شده بود‌ بدنش‌ قطعه‌قطعه شد‌ و با‌ شـکنجه‌ بـه قتل رسید (Solak-Zâde, 1989‌: ۲/۸۸‌)، ولی نام شیخ جـلال در مـیان مردم بـه‌عنوان نـماد حـماسه باقی ماند‌ و قیام‌ وی سرمشق حرکت‌های بـعد شـد. به‌ این ترتیب قیام‌های متعددی‌ که‌ پس از آن به وجود‌ آمدند‌ به نام قیام‌های جـلالی شـناخته می‌شوند (Paşa, 1979: 1/88).

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۸)


قیام‌های قلندری

بروز قیام‌های‌ مـردمی‌ متعدد در دوره سلطان قانونی‌، اینـ‌ ادعـا‌ را که این‌ دوره‌، دوره شکوه و عظمت دولتـ‌ عـثمانی‌ است مخدوش می‌کند. قیام‌های «بابا ذوالنون» (۱۵۲۷)، «قاضی خواجه بابا»، «شیخ ولی» (Uzunçar‌şı‌lı, ۱۹۸۸: ۲/۳۴۶) و قیام «قلندر» (۱۵۲۸) در‌ آنـاتولی‌ مـرکزی رخ‌ دادند‌.

رشوه‌گیری‌ آشکار از مـردم بـه‌ بـهانه تمدید اعتبار اسـناد اراضـی، ظلم روزافزون متصدیان امـر قـضاوت (Mizancı, ۱۳۲۸: ۳/۲۸۹)، توهین به‌ بابا‌ ذوالنون و دیگر مشایخ ترکمن و تراشیدن ریش‌ معترضان‌ به‌ وضعیت‌ حاکم‌ (Peçevî, ۱۹۸۱‌: ۱/۹۱‌)، شـورش مـردم و قتل مأموران دولت توسط ایشان را رقم زد (Solak-Zâde, 1989: 2/151). هـم‌زمان مـردم‌ حلب‌، قـاضی‌ و داروغـه شـهر را جلو مسجد کتک زدنـد‌ و زیر‌ پا‌ له‌ کردند‌. از‌ این رو اغلب مردم حلب به صورت دسته‌جمعی به جزایر رودوس تبعید شدند (Peçevî, ۱۹۸۱: ۱/۹۸). قیام بابا ذوالنـون نـیز با کمک نیروهای کردستان سرکوب شـد‌ (Solak-Zâde, 1989: 2/152). در حـالی کـه سـلیمان قـانونی در اندیشه توسعه قـلمرو حـاکمیت خود در مجارستان بود. در آناتولی جنگ‌های داخلی میان دولت و مردم رخ داد. در اثر این‌ جنگ‌ها‌ ده‌ها هزار انسان مظلوم کـشته شـدند و سـیل خون به راه افتاد. در پایتخت (استانبول) خانه‌ها مـورد تـعرض واقـع شـدند و امـوال مـردم به سرقت رفت. دولت بر اساس این احتمال‌ که‌ ممکن است سارق‌ها افراد بی‌کار و فقیر باشند، هشتصد نفر را از میان اقشار ضعیف جامعه مثل نانوا، هیزم‌شکن، موم‌ساز و غیره از کوچه و بـازار‌ جمع‌ کرد و در میدان شهر گردن‌ زد‌ (Peçevî, ۱۹۸۱: ۱/۹۸) تا به‌اصطلاح درس عبرتی برای مردم فقیر باشد. احمد دده منجم‌باشی این عمل بی‌اساس و دلیل را مخالف شرع دانست و با‌ آن‌ مخالفت کرد و به شورش‌ برخاست‌ (Müneccimbaşı Tarihi, 1/529-530).

یکی از قیام‌های مهم در این دوره (۱۵۲۸) قیام قـلندر چـلبی (Peçevî, ۱۹۸۱: ۱/۱۹۲)، نوه حاج بکتاش ولی، برای نجات اسلام و خلافت، و کوشش برای‌ اعتلای‌ آنها بود (Mizancı, ۱۳۲۸: ۳/۲۹۰). وی با همراهی گروه‌های مختلف مردم، همچنین اشیق‌ها و ابدالان که بالغ بر سی هزار نفر می‌شدند قیام کرد (Peçevî, ۱۹۸۱: ۱/۹۳). عـثمانی‌ها در اینـ‌ جنگ‌ بسیاری از‌ فرماندهان خود را دست دادند و مردم غنایم بسیاری به دست آوردند (Solak-Zâde, 1989: 2/155).

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۱۹)


سولاق‌زاده مردم‌ محروم را که حامی این قیام بودند، به دلیل فقرشان مورد‌ تـحقیر‌ قـرار‌ می‌دهد و می‌نویسد: «شورشیان افرادی عـریان بـودند و در وضعی پریشان قرار داشتند که با به دست آوردن اموال ‌‌سپاهیان‌ دولت لباس‌های فاخر پوشیدند» (Solak-Zâde, 1989: 2/155). صدراعظم عثمانی در پی ناتوانی‌ از‌ جنگ‌ با قلندر، از راه حیله اطرافیان وی را فریب داد و قیام شـکست خـورد (Peçev‌î, ۱۹۸۱: ۱/۹۴). با وجود این قلندر تـا آخـرین رمق مردانه با سپاهیان دولت‌ جنگید (Solak-Zâde, 1989‌: ۲/۱۵۶‌-۱۵۷). پس از قیام شیخ بدرالدین، قیام قلندر دومین قیام فراگیر انقلابی بود (Mizancı, ۱۳۲۸: ۳/۲۹۴).

دولت عثمانی که با ازدیاد قیام‌ها بر فشار خود می‌افزود در سال ۱۵۷۶ با صدور‌ فرمانی رسمی، جـمع‌آوری کـتب رافضه و دستگیری و فرستادن صاحبانشان به استانبول را در دستور کار قرار داد (Savaş, n.d: 196). حتی با این بهانه که ممکن است کسانی از راه تقیه خود را‌ مخفی‌ نموده باشند مأموران مخفی‌ای را برای شناسایی شیعه‌ها و باطنی‌ها به مناطق مختلف اعزام کرد و جـان بـسیاری از مردم بـی‌گناه را مورد تعرض قرار داد (Sa’dettin Efendi, 1992: 4/347). در‌ سال‌ ۱۵۸۱، توسط این مأموران، فضای ارعاب و ترور در سطح کشور ایجاد شد (Savaş, n.d: 191)، ولی با همه این فشارها، ارعـاب‌ها و تعصب‌ها، قیام‌ها ادامه یافتند. عشیره داوداوغلو که در تورگوتلو‌ مستقر‌ بودند بـه دلیل ظـلم و بـیدادگری و انحراف عثمانی‌ها از راه صحیح قیام کردند (Savaş, n.d: 188). در سال ۱۵۹۳ یک نفر از سپاهیان عثمانی به نام شاه‌باغ که به علت شرکت‌ نـداشتن‌ ‌ ‌در‌ حـمله به ایران جیره‌اش قطع‌ شده‌ بود‌ به‌جانبداری از شاه ایران شورش کرد. وی می‌گفت که شاه ایران از نسل اهـل‌بیت اسـت و هـر که با وی بجنگد مسلمان‌ نیست‌ (Sava‌ş, n.d: 189-190).

با وجود تدابیر پیشگیرانه فوق‌العاده، از‌ سال‌ ۱۵۹۲ به بعد به دلیل پیدایش انـحرافات اساسی از اصول اسلامی و نبود عدالت اسلامی، شورش‌ها ابعاد گسترده‌تری به خود‌ گرفتند‌ و در‌ سـال ۱۶۱۰ به صورت جنگ داخـلی بـروز کردند. مثلاً قره‌ یازیجا عبدالحلیم (Mizancı, ۱۳۲۸: ۳/۲۶۶) که مراکز، ساختمان‌ها و رجال دولتی را مورد حمله قرار می‌داد و از تعرض به‌ مردم‌ فقیر‌ به شدت دوری می‌نمود، هدف قیام خود را چنین بیان می‌کرد‌: «دولت‌ عثمانی که در اصـل به‌عنوان یک نظام اسلامی شکل گرفته، الان از مسیر اصلی خود منحرف‌ شده‌ است‌. ما برای برگرداندن آن به راه اصلی خود، و محافظت از حقوق مردم‌ در‌ برابر‌ تعرض ظالمان قیام کرده‌ایم» (Mizancı, ۱۳۲۸: ۳/۳۶۷-۳۶۸)؛ ولی عثمانی‌ها که

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۰)


این اصل مقبول‌ سنتی‌ را‌ کـه «مـردم در دست حاکم و سلطان امانت‌اند» زیر پا گذاشته بودند، هزاران نفر را‌ که‌ به خاطر اسلام و عدالت قیام کرده بودند، کشتند و تپه‌هایی از سرهای کشته‌شدگان درست‌ کردند‌ (Tarih‌-i Naima, 1969: 2/548). در نتیجه این جریانات سیدعلی افندی، قاضی نظامی روملی، برای اولینـ‌ بـار‌ در تاریخ عثمانی، با استناد به شرط بودن عدالت در امام جمعه، به‌ عدم‌ جواز‌ اقامه نماز جمعه در کشور فتوا داد. او قائل بود چون پادشاه نمی‌تواند عدالت را‌ در‌ کشور برقرار کند، شرط عـدالت را نـدارد (Nusretnâme, 1966: 2/142).

آغاز‌ دوره‌ غرب‌گرایی‌

یکی از نقاط عطف تاریخ عثمانی آغاز جریان غرب‌گرایی موسوم به «دوره لاله» در نیمه‌ نخست‌ قرن‌ هجدهم میلادی توسط دولت عثمانی و مقابله مردم با آن است. دوره علم‌ و روشنگری‌ در اروپا در اثر پیشرفت‌های تـکنولوژیک، اکـتشافات جـغرافیایی، رنسانس و حرکت‌های اصلاحی، به دنـبال از هـم پاشـیدن‌ نظام‌ فئودالیته، به وجود آمد و باعث تغییرات اساسی در ابعاد صنعتی، سیاسی، اجتماعی‌ و فرهنگیِ‌ زندگی انسان غربی شد. معاهدات اگوسبورگ (۱۵۹۸‌م) و فستفالیا‌ (۱۶۴۸‌م) کـه در پی جـنگ‌های صـد ساله و سی‌ ساله‌ به امضا رسیدند، زمینه‌ساز صـلح و سـازش اجتماعی و آزادی عقیده در اروپا شدند؛ ولی‌ عثمانی‌ها‌ بدون طی نمودن مراحلی که‌ غربی‌ها‌ پشت سر‌ گذاشته‌ بودند‌ و به خیال اینکه آنـچه در غـرب‌ رخـ‌ داده با زور اسلحه نیروهای مسلح بوده است، اصلاحات را از نیروهای‌ مسلح‌ آغـاز کردند و برای این منظور از‌ مردم مالیات بیشتری گرفتند‌. آنان‌ می‌خواستند طرز زندگی غربی را‌ به‌صورت‌ یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر و با حرکت از رأس بـه قـاعده بـر مردم تحمیل نمایند‌. در‌ آغازِ دوره لاله (۱۷۱۸-۱۷۳۰‌م) کاخ‌های‌ پادشاهان‌ به مرکز عیاشی‌ به‌ شـیوه غـربی تبدیل شدند‌. بیش‌ از صد قصر دیگر به همین منظور ساخته شدند و در آنها شاهان و رجال دولتی‌ بـه‌ مـی‌گساری، خـوش‌گذرانی‌های مخالف با شئون اخلاقی‌، و بازی‌ با سگ‌ و حیوانات‌ دیگر‌ مشغول شدند (Refik Alt‌ınay, n.d: 92; Cevdet Paşa, n.d: 1/96). یکـی از مـورخان دربـاره خوش‌گذرانی‌های درباریان در این دوره چنین‌ می‌نویسد‌: «ابراهیم پاشا با انداختن فندق‌های طلایی‌ به‌ زنان‌ علناً‌ اجـازه‌ فـسق و فـجور در‌ قصر‌ سعدآباد را داد» (Aktepe, 1976: 1/3-4). سلطان احمد سوم و همراهش با

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۱)


گستاخی، آشکارا به مأمور اعلان حلول‌ مـاه‌ رمـضان‌ توهین کردند .(Refik Altınay, n.d 56-57‌) از‌ طرف‌ دیگر‌ نیز‌ مردم‌ در اثر ظلم و ستم استانداران در وضعیت فلاکت‌باری بـه سـر مـی‌بردند و قشر فقیر قادر به تأمین احتیاج‌های ضروری خود نبودند (Abdi Efendi, 1999: 26; Refik Altınay‌, n.d: 99).

اولین قیام مردمی با سنگ‌باران شـبانه قـصر که مرکز فساد اخلاقی و فحشا شده بود آغاز شد (۱۷۳۰) (Refik Altınay, n.d: 60) و در پی آن قیامی گسترده با رهـبری شـخصی‌ از‌ مـردم عادی به نام پاترون خلیل شروع شد. قیام‌کنندگان اهداف قیام خود را چنین بیان می‌کردند: «مـا بـر اساس غیرت دینی و بر مقتضای شرع متین درخواست قطع سرِ رئیس‌ خـائنان‌ را داریم. مـا گـروهی مؤمن صاحب یقین هستیم که قتل خائن به دین و دولت، و موهن مؤمنان، ابراهیم پاشا را خواهانیم…». این قیام نـتیجه‌ داد‌ و مـتصدیان خـائن به سزای اعمال‌ خود‌ رسیدند. این حرکت با نظم کامل همراه بود (Şemdani zâde, n.d: 1/10-11; Abdi Efendi, 1999: 40/41) و در اثـنای آن هـیچ مغازه یا محل‌ کاری‌ مورد تعرض شورشیان قرار‌ نگرفت‌. این قیام که بر علیه عیاشی و بی‌بندوباری، و نه در جـهت مـخالفت با استفاده از پیشرفت‌های تکنولوژی و فن‌آوری، صورت گرفت (Refik Altınay, n.d: 123)، درسی برای رواج‌دهندگان ناآگاه فـرهنگ غـربی شد‌.

بدون‌ شک اوج حرکت‌های مهم دوره لاله قیام شـیخ احـمد بـود. عیاشی، اسراف، ولخرجی و بدهی‌های سرسام‌آور درباریان کـه بـا اعلان مشروطیت و پذیرش دستور امپریالیست‌ها در این زمینه توسط عبدالمجید (۱۸۳۹-۱۸۶۱‌م) شروع‌ شد وضعیت‌ مردم را پریشان‌تر از پیش کرد. در خـارج نـیز سلطان با عدم حمایت از شـیخ شـامل، رهبر‌ قـیام مـسلمانان داغـستان، و ایجاد ارتباط دوستانه با سلاطین روس (Karal, 1983‌: ۴/۹۶‌) نـفرت‌ مـردم را برانگیخت. در اثر این مسائل و به‌منظور مبارزه با منکر در چارچوب شرع، گروهی مخفی بـه ‌‌نـام‌ فداییان توسط «شیخ احمد سلیمانیه‌ای» تـشکیل شد (Zafer Tunaya, 1969: 54). هدف این‌ گـروه‌، از‌ مـیان برداشتن قوانین و اعمال مغایر بـا اسـلام در دولت عثمانی، و حاکمیت احکام شرع به جای‌ آن بود (İğdemir, 1937: 31). اغلب فداییان از مدرسان و مشایخ بودند (Celaleddin‌ Paşa, 1979: 1/139). اینـ‌ حـرکت‌ با نفوذ میرلوا حسن پاشـا از سـوی دولت در این گـروه و گزارش مرکز اجـتماعات آنـان به دولت، سرکوب شد (İğdemir, 1937: 32).

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۲)


عـبدالحمید دوم و نـظریه اتحاد اسلامی

در قرن نوزدهم‌ زمانی که برای نجات نظام عثمانی نظریه‌‌های پان‌عثمانیسم، پان‌ترکیسم و غـرب‌گرایی مـورد بحث و بررسی بود، سلطان عبدالحمید سـعی کرد اسـلام‌گرایی را هم در اداره امـور داخـلی کـشور و هم در سیاست خارجی بـه‌ اجرا‌ بگذارد. از این رو در داخل برای محافظت از وحدت کشور در برابر جریان‌های ملی‌گرایی، و در خارج جهت ایجاد اتحاد اسـلامی حـول محور خلافت عثمانی تلاش کرد. عبدالحمید اولین سـلطان‌ عـثمانی‌ بـود که خـواست وی را امـیرالمؤمنین۶ بخوانند؛ چون خـود را رهـبر همه مسلمانان می‌دانست (Karal, 1983: 7/543, 289) و خلافت را جزئی از سلطنت قلمداد می‌کرد (Avcıoğlu, 1979: 1/52‌). وی‌ برای گسترش نفوذ و ایجاد ارتباط با مسلمانان جـاهای دورافـتاده جـهان به افریقای جنوبی، ژاپن و اندونزی (Karal, 1983: 7/547) مبلغ دینی اعـزام کرد. در جـواب وی از نـقاط مـختلف جـهان‌ تـلگراف‌ هم‌بستگی‌ و وفاداری فرستاده شد و هیئت‌هایی به‌ استانبول‌ سفر‌ کردند (Karal, 1983: 7/384). عبدالحمید علاوه بر موفقیت در ساخت راه‌آهن حجاز (Nevar, 1973: 207) سعی کرد به زبان عربی رسمیت‌ ببخشد‌ (Karal‌, ۱۹۸۳: ۷/۴۰۳).

وی برای تربیت نیروهای خلافت‌گرا در‌ بـرابر‌ جریان‌های قومیت‌گرا، در استانبول مدرسه‌ای خاص به نام مکتب عشایر بنا کرد و در آن به تعلیم فرزندان رؤسای عشایر‌ از‌ قومیت‌های‌ مختلف نظیر عرب، کرد و آلبانی‌تبار همت گمارد (Osman ergin, 1940‌: ۳/۹۷ Kodaman, 1983: 98-100))؛ حتی از جاوه (اندونزی) نیز برای تحصیل در این مـدرسه مـحصل پذیرفته می‌شد‌ (Avc‌ıoğlu‌, ۱۹۷۹: ۳/۱۰۸۷)، ولی در نهایت همه این تلاش‌ها ناکام ماندند و سلطان‌ نتوانست‌ حکومت عثمانی را از فروپاشی نجات دهد.

نتیجه

بررسی نقش مؤسسات دینی، اعم از علما یا‌ شیوخ‌ صوفیه‌ و دراویش، در تأسیس و بالندگی دولت عثمانی، نحوه تعامل حـاکمان و سـلاطین با رهبران‌ دینی‌ در‌ دولت یادشده و دیدگاه آنان درباره یکدیگر را روشن می‌سازد. این تعامل بر اساس اصل‌ بودن‌ دین‌ و فرع بودن حکومت شکل گرفته بود و بـر این اسـاس حمایت از دین و احکام آن‌ از‌ وظایف اصـلی حـکومت به شمار می‌رفت. البته این به معنای صحت و استواری مبانی‌

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۳)


دولت‌ عثمانی‌ نیست؛ چراکه این نظام در بهترین حالت خود، در عقیده و عمل، وارث نظام‌های ستمگر‌ عباسی‌ و اموی، بـه شـمار می‌رود، تنها با این تـفاوت کـه رسوم، عادات و شیوه حکومت‌ ترکان‌ با‌ ظواهر اسلام درهم آمیخته و بقایش مرهون احترام به ظواهر اسلام بود. از زمانی که سلاطین‌ عثمانی‌ از این رویکرد فاصله گرفتند و برای سیاست و حکومت، ارزشی برابر بـا دینـ‌ قائل‌ شدند‌، یا حکومت و سیاست را اصل و دین را فرع تلقی کردند، دچار انحراف‌های اساسی از دین‌ شدند‌ و حمایت‌ مؤسسات دینی را از دست دادند. مؤسساتی که زمانی نقش حامی سلطنت‌ را‌ بر عهده داشتند برای دفاع از ارزشـ‌های دینـی و انسانی دسـت به قیام‌های متعددی زدند؛ قیام‌هایی که‌ از‌ جمله عوامل تزلزل پایه‌های سلطنت عثمانی و سقوط آن به شمار می‌آیند. بـدین‌ ترتیب‌ می‌توان دین و مؤسسات دینی را یکی از‌ عوامل‌ مهم‌ و فوق‌العاده تأثیرگذار در هر سه دوره تـأسیس‌، پیشـرفت‌ و سـقوط دولت عثمانی دانست.۱(

 

  1. از آقای باکر یکیشتیران که اطلاعات لازم را برای‌ نگارش‌ این مقاله فراهم کردند، کمال‌ تشکر‌ را دارم‌.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۴)


پی‌نوشت‌

 

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۵)


کتاب‌نامه‌

Abdi Efendi (1999), Tarih-i Abdi, Haz‌: F. R. Unat‌, Ankara: TTKY.

Abdülbaki Gölpınarlı, İsmet Sungurbey (1966), Simavna Kadısı Oğlu‌ Şeyh‌ Bedreddin, İst.

Ahmet Refik (1328), Büyük Tarih‌-i Umumî, İstanbul.

Ali Re‌şat‌ (۱۳۴۱), Yeni Tarih-i Umumî, İst‌: Yeni‌ Mat.

Aşıkpaşazade (n.d), Aşıkpaşaoğlu Tarihi, Haz:A.N.Atsız, KBY.

Avc‌ıoğlu‌ (۱۹۷۹), Millî Kurtuluş Tarihi, İst‌: Tekin‌ y.

Cahen‌, C. (1979), Osmanlıdan‌ önce‌ Anadoluda türkler, İstanbul: Trk‌.Y. Moran‌, e yayınları.

Cevdet Paşa, A. (n.d), Tarih-i Cevdet, Sabah Gzt.y.

Destârî Salih Tarihi (1962), Haz: B.S.Baykal‌, Ankara‌: TTKY.

Doğan Avcıoğlu (1982‌), Türklerin‌ Tarihi, İstanbul‌: Tekin‌ Yay‌.

Enver Ziya Karal (1983‌), Osmanlı Tarihi, Ankara: TTKY.

Fuat Köprülü (۱۹۸۸), Osmanlı devletinin kuruluşu, Ankara: TTKY.

Gölpınarlı (۱۹۹۱‌), ۱۰۰‌ Soruda Türkiye’de Mezhepler ve Tarikatlar‌, Kum‌: Ensariyan‌ yay‌.

Halil‌ bin İsmail bin‌ Şeyh‌ Bedrüddin Mahmud (1967), Simavna kadısıoğlu şeyh bedreddin manakıbı, İst: Yay. A. Gölpınarlı-İ. Sungurbey.

Hamid‌ İnayet‌ (۱۹۸۸‌), Çağdaş İslâmî Siyasî Düşünce, İstanbul: Yöneli‌ş yay‌ınlar‌ı.

Hammer‌ (۱۹۸۳‌), Osmanl‌ı Devleti Tarihi, İstanbul: Üçdal Neş.

Hayreddin Karaman (n.d), "Efganî", Islam Ansiklopedisi, T D V Y.

Hoca Sadettin Ef. (1992), Tacü’t-Tevarih, Haz: İ. Parmaksızoğlu‌, Ankara: KBY.

II.A.Hamid (1976), Devlet ve Memleket Görüşlerim, Haz: A.A. Çetin- R.Yıldız, İst: Çığır yay.

İ. Hakkı Uzunçarşılı (۱۹۸۸), Osmanlı Tarihi, Ankara: TTKY.

İ.Goldzıher (1993), &quot‌;Cemaleddin‌ Efganî", İslam Ansiklopedisi, İstanbul: MEBY yayınları.

İrfan Gündüz (1984), Osmanlılarda Devlet, Tekke Münasebetleri, Ankara: Seha Neş.

Jaschke, G. (1972), Yeni Türkiye’de İslâmlık, çev‌: H. Örs‌, İstanbul: Bilgi Yayınevi.

Kodaman, B. (1983), A.Hamid’in Doğu Anadolu Politikası, İstanbul: Orkun y.

Köprülü, F. (n.d), "Abdâl", İslam Ansiklopedisi, TDVY.

M. Akda‌ğ (۱۹۷۵‌), Celali İsyanları, İstanbul: Bilgi yay‌ınevi‌.

M. Ertuğrul Düzdağ (۱۹۸۳), Şeyhülislam Ebussuud Efendi Fetvaları, ۲٫b., İst.

M. H. Yınanç (n.d), "I. Bayezid", İslam Ansiklopedisi, MEBY.

M. Nuri Paşa (1979), Netayicü’‌l Vukuat‌, haz. N. Çağatay, Ank: TTKY‌.

Mahmud‌ CelÂleddin Paşa (1979), Mir’at’ı Hakikat, İst: Tercüman 1001 Temel Eser.

Mehmat Nesri (n.d), Tarih-i Nesrî, Haz: M.A. Köymen, Ankara: KBY.

Mehmet Doğan, D. (1977), Tarih ve Toplum, Ankara‌: Dergah‌ yay.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۶)


Mizancı Murat (1328), Tarih-i Ebu’l Faruk, İst.

Muhammed Nakavî (۱۹۹۲), Batılılaşma Sosyolojisi, çev: A.Özgür, İstanbul: Kevser yayınları.

Mürit-Tevarih (1976), Haz.: M.Aktepe, İst: Fen-Ed. Fak‌ yay‌.

Namık Kemal‌ Zeybek (2008), Radkal Gazetesi.

Nisanci Mehmet Paşa (1983), Hadisât, İstanbul: Kamer Nes.

Nusretnâme (1966), İstanbul: MEBY‌.

Osman Ergin (1940), Türkiye Maarif Tarihi, İst.

Osman Turan (n.d), Selçuklular‌ zaman‌ında‌ Türkiye.

Peçevî İbrahim Efendi (1981), Tarih-i Peçevî, Ankara: KBY.

Refik Altınay (n.d), LÂLE Devri.

Rodolph ‌‌Peters‌ (۱۹۸۹), İslam ve Sömürgecilik, İstanbul: Nehir yayınları.

S.Altundağ (n.d), "I.selim&‌;quot‌;, İslam‌ Ansiklopedisi, MEBY.

Saim Savaş (n.d), XVI. Asırda Safevilerin Anadolu’daki Faaliyetleri ve Osmanlı Devletinin Buna‌ Karşı Aldığı Tedbirler, Kuruluşunun 700. Yıldönümünde Bütün Yönleriyle…, Selçuk‌ Ünv.y.

Solak-Zâde Mehmet‌ Hemdem‌î (۱۹۸۹), Solak-zâde Tarihi, Haz: V. Çubuk, Ankara: KBY.

Sultan II. A. Hamid (n.d), Devlet ve Memleket Görüşlerim.

Süleyman Nevar, A. (1973), Tarihu’Şah İsmail-Şuubi’l İslamiyye, Beyrut: Daru Nehzeti’l Arabiyye.

Şahrun Ah‌âvî (۱۹۹۰), İran’da Din ve Siyaset, çev: S.Ayaz, , İstanbul: Yöneliş yayınları.

Şemdani zâde (n.d), Müri’t-Tevarih.

T.Zafer Tunaya (1969), Siyasi Müesseseler ve Anayasa Hukuku, İstanbul.

Tahsin Yazıcı (n.d), "Şah İsmail‌&‌;quot;, İslam Ansiklopedisi, MEBY.

Tarih-i Naima (1969), İstanbul.

Tursun Bey (1206), Tarih-i Ebu’l Feth, Tercüman 1001 Temel Eser.

Uluğ İğdemir (1937), Kuleli Vakası Hakkında Bir Araştırma‌, Ankara‌: TTKY.

Varidât (1994), İst: Kitabevi y.

Vilayet-Nâme (n.d), Haz: A. Gölpınarlı, İst: İnkılap Kitabevi.

Y.Yücel-A. Sevim (1990), Türkiye Tarihi, Ankara: TTKY.

Yaşar Ocak, A. (1994), XV-XVI. Yüzyıllarda‌ Osmanl‌ı Resmi İdeolojisi ve Buna Muhalefet Problemi, XI. Türk Tarih Kongresine Sunulan Bildiriler, Ankara: TTKY.

Yılmaz Öztuna (1977), Büyük Türkiye Tarihi (BTT), İstanbul: Ötüken Yayınları.

Z. M. Babur (1987), Vekayi, Çev: R.R.Arat‌, Ankara‌: TTKY‌.

Ziya Kazıcı (۱۹۹۹), Yıldönümünde‌ bütün yönleriyle‌ Osmanl‌ı Devleti Kongresi, Selçuk Ünv.y. Konya-2000.

  1. بـنا ‌ ‌بـر برخی از گزارش‌ها وتحلیل‌های تاریخی، «عثمانی‌ها» در اصل یک طریقت شیعه بودند‌ و از‌ زمان‌ سلطان سـلیم بـه تـسنن گرایش پیدا کردند. در‌ حقیقت‌ وی با کشتن پدر و کودتا در دولت عثمانی تغییرات اساسی‌ای در این نظام به وجود آورد (رک: zeybek, 2008‌).
  2. سـن‌ ژور‌ شخصیتی مورد احترام در میان مسیحیان است که وی را‌ در جنگ‌های صلیبی حامی معنوی خود تـلقی می‌کردند و رولاند جنگ‌جوی مـعروف مـسیحی است.
  3. دومین قیصر روم (۲۱۴-۲۷۱‌ قبل‌ از‌ میلاد) که به عدالت‌ورزی معروف بود.
  4. شیخ بدرالدین محمود بن‌قاضی سماوانا‌ (۱۳۵۸‌یا ۱۳۶۵ –۱۴۲۰م) از جمله علمای صوفی‌مسلک است که بر ضد حکومت عثمانی قیام کرد. وی‌ در‌ شهر‌ ادرنه در منطقه مـرمره واقع در غرب ترکیه فعلی به دنیا آمد‌ و تحصیلات‌ خود‌ را نزد پدر خود که قاضی شهر بود آغاز نمود. سپس برای تحصیل به‌ قاهره‌ رفت‌ و در آنجا همراه میرسیدشریف جرجانی نزد مدرس مبارک‌شاه مـنطقی (وفـات ۱۴۱۳) تلمذ کرد. سپس‌ با‌ میرحسین اخلاطی دیدار نمود و در اثر این دیدار و با توصیه وی به تبریز‌ سفر‌ کرد‌ و به تشیع گروید. شیخ بدرالدین فقیه بود ومدتی امر قضاوت را بر عهده داشت‌. در‌ کـنار فـقه به عرفان و تصوف روی آورد و نظرات عرفانی خود را در کتاب‌ واردات‌ مطرح‌ کرد. نظرات عرفانی او دست‌آویزی برای مخالفانش شد تا پس از شکست وی در درگیری‌ با‌ عثمانیان حکم اعدامش را صادر کنند. برخی، اعتقاد به وحـدت وجـود را‌ به‌ او‌ نسبت داده‌اند، ولی گفته‌های او در واردات درباره اتحاد مظاهر حق با حق تعالی از‌ معنای‌ قابل‌ توجیهِ آن فراتر نمی‌رود. همچنین برخی مخالفان وی، با توجه به انحراف‌ برخی‌ از پیروان او در دوره‌های بعدی نظیر مـی‌گساری و غـیره، ایـن روش را به او نسبت داده‌اند‌؛ حال‌ آنـکه بـا تـوجه به آثار فقهی معتبر و تصریحاتش درباره سیر و سلوک در‌ کتاب‌ واردات وجود این‌گونه انحرافات عقیدتی و عملی در‌ وی‌ به‌ هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست. در رأس مخالفان ویـ‌ بـاید‌ بـه مفتیان دربار عثمانی چون شیخ‌الاسلام ابوالسعود افندی اشـاره کرد کـه به جواز‌ قتل‌ طرفداران شیخ بدرالدین فتوا داده‌ است‌. ولی نباید‌ فراموش‌ کرد‌ پیروان شیخ بدرالدین را علویان و شیعیان‌ تشکیل‌ مـی‌دادند ــ امـری کـه در گزارش‌های رسمی دربار عثمانی به آن اشاره‌ شده‌ ــ و از سوی دیگر نـقش تعصبات‌ مذهبی در فتاوای شیخ‌الاسلام‌ ابوالسعود‌ افندی بر همگان آشکار است‌. وی‌ به جواز قتل شیعیان صفویه نیز بـه دلیـل سـب صحابه فتوا داده است‌. رک‌ به: Abdülbaki Gölpınarl‌ı-İsmet‌ Sungurbey‌, ۱۹۶۶; M.Ertuğrul‌ Düzda‌ğ, ۱۹۸۳; Halil bin İsmail‌ bin‌ Şeyh Bedrüddin Mahmud, 1967.
  5. شاه‌قلی، رهبر حرکت، و خادم‌علی پاشا، فـرمانده عـثمانی که برای‌ کنترل‌ این قیام فرستاده شده بود، هر‌ دو‌ در جنگ‌ با‌ یکدیگر‌ کشته شدند و سربازان شـاه‌قلی‌ بـه ایـران پناه بردند. وجه مشترک این قیام با قیام شیخ جلال که بـعدها یـعنی‌ در‌ سـال ۱۵۱۹م آغاز شد این بود‌ که‌ پایگاه‌ اجتماعی‌ هر‌ دو قیام در‌ میان‌ ترکمن‌های علوی بود، بـا این تـفاوت کـه قیام شاه‌قلی متهم به حمایت مستقیم از سوی دولت‌ صفویه‌ بود‌، اما درباره قیام شـیخ جـلال چنین اتهامی‌ وجود‌ نداشت‌.
  6. نزد‌ علمای‌ شیعه‌ معروف است که این لقب بـه نـص پیـامبر اکرم(ص) مخصوص امام علی(ع) است و لذا به‌کارگیری آن توسط دیگران نوعی انحراف است.

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x