مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

عزاداری اهل سنت برای امام حسین (علیه السلام) + پاورپوینت روضه خوانی علمای اهل تسنن برای امام حسین (علیه السلام)

 
به حجم ۶٫۲ مگابایت
به حجم ۸٫۶ مگابایت
به حجم ۱۲٫۲ مگابایت
 
 
روضه خوانی  ابوالفرج  ابن جوزی حنبلی

لما أسر العباس یوم بدر سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم أنینه فما نام ، فکیف لو سمع  أنین الحسین ؟ لما أسلم وحشی قال له : غیب وجهک عنی . هذا والله والمسلم لا یؤاخذ بما کان فی الکفر ، فکیف یقدر الرسول صلى الله علیه وسلم أن یبصر من قتل الحسین ؟ قوله تعالى)  ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ( لقد جمعوا فی ظلم الحسین ما لم یجمعه أحد ، ومنعوه أن یرد الماء فیمن ورد ، وأن یرحل عنهم إلى بلد ، وسبوا أهله وقتلوا الولد ، وما هذا حد دفع عن الولایه هذا سوء معتقد .  نبع الماء من بین أصابع جده فما سقوه منه قطره.

زمانی که عباس (عموی پیامبر صلی الله علیه وآله) در جنگ بدر اسیر شد رسول الله صلى الله علیه  (و آله) وسلم ناله او را شنید و ناله او خواب از چشمان آن حضرت ربود، پس اگر آن حضرت ناله (امام) حسین علیه السلام را می شنید حالشان چگونه بود؟! وقتی وحشی (قاتل حضرت حمزه) مسلمان شده ، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمودند: صورتت را از من بپوشان (نمی خواهم چشمم به تو بیفتند) این برخورد حضرت در حالی است که به خدا قسم مسلمان را به خاطر کاری که در زمان کفر انجام داده مؤاخذه نمی کنند. با این حال چگونه رسول خدا صلى الله علیه (و آله) وسلم می تواند قاتل (امام) حسین را ببیند خداوند می فرماید : (و آن کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم) به قدری به حسین علیه السلام ظلم کردند که به هیچ کسی به این مقدار ظلم نمی کنند، او را از آب منع کردند و نگذاشتند به شهر دیگر برود و خانواده اش را اسیر کردند و فرزندانش را کشتند و این مقدار حق کسی نیست که با حکومت فردی مخالفت کند بلکه این نشانه اعتقادات فاسد (یزیدیان) است. آب از میان انگشتان جدش می جوشید ولی یک قطر هم به او ندادند.

کان الرسول صلى الله علیه وسلم من حب الحسین یقبل شفتیه ویحمله کثیرا على عاتقیه ، ولما مشى طفلا بین یدی المنبر نزل إلیه ، فلو رآه ملقى على أحد جانبیه و السیوف تأخذه والأعداء حوالیه والخیل قد وطئت صدره ومشت على یدیه ودماؤه تجری بعد دموع عینیه لضج الرسول مستغیثا من ذلک ولعز علیه.

کربلاء ما زلت کربا و بلا   ما لقی عندک أهل المصطفی
ما أری حزنکم ینسی ولا   رزأکم یسلی ولو طال المدی
ابن جوزی ، التبصره  ج ۲، صص ۱۶-۱۷٫
 

رسول خدا صلى الله علیه (و آله) وسلم به قدری حسین را دوست داشت که همیشه لبانش را می بوسید او را بسیار بر دوش می گرفت، و زمانی که بر فراز منبر بود و (امام) حسین علیه السلام در مقابل ایشان راه می رفت، آن حضرت از منبر پایین می آمد (و او را در آغوش می گرفت)؛ حال اگر حسینش را می دید که شانه به شانه می شود و شمشیرها او را احاطه کرده اندو دشمنان دور او حلقه زده اند و ستوران سینه اش را لگد مال کرده اند و بر روی دستانش حرکت می کند و خون تنش جاریست ، بعد از اشک و آه، رسول خدا صلی الله علیه وآله بلند بلند گریه می کند و فریاد می زند و برایشان بسیار سخت است.
ای کربلا همیشه با سختی و بلا همراه بوده ای
اهل بیت پیامبر علیهم السلام در نزد تو با چه سختی هایی روبرو شدند
گمان نمی کنم حزن و اندوه شما فراموش شود
و گمان نمی کنم مصیبت شما تسلی یابد هر چند روزگار طولانی شود.

ابن جوزی ، التبصره  ج ۲، صص ۱۶-۱۷٫
 

روضه خوانی سبط ابن جوزی حنفی
(نوه دختری ابو الفرج)

 

 

وقد سئل فی یوم عاشوراء زمن الملک الناصر صاحب حلب أن یذکر للناس شیئا من مقتل الحسین فصعد المنبر وجلس طویلا لا یتکلم ثم وضع المندیل على وجهه و بکى شدیدا ثم أنشا یقول وهو یبکی :

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه    والصور فی نشر الخلائق ینفخ
لا بد أن ترد القیامه فاطم     و قمیصها بدم الحسین ملطخ

ثم نزل عن المنبر و هو یبکی و صعد الی الصالحیه و هو کذلک

البدایه والنهایه ، ج ۱۷ ، ص ۳۴۴- ۲۴۵ ؛ بدر الدین العینى ، عقد الجمان فی تاریخ أهل الزمان، ص ۳۰ ؛ عبد القادر بن محمد النعیمی الدمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج ۱،  ص ۳۶۷ ؛ عبد القادر بدران، منادمه الأطلال ومسامره الخیال، منادمه الأطلال، ج ۱، ص ۱۵۵٫

در زمان ملک ناصر فرماندار حلب در روز عاشورا از سبط بن جوزی خواستند برای مردم مقداری مقتل امام حسین علیه السلام برای مردم بگوید؛ وی بالای منبر رفت و مدت طولانی سکوت کرد، سپس دستمالی بر صورتش گذاشت و به شدت گریه کرد و این اشعار را در حال گریه خواند :

وای به حال کسی که شفیعانش دشمنان او باشند (پیامبر و اهل بیت علیهم السلام که در روز قیامت شافع هستند، دشمن یزید هستند)
در حالی که برای محشور شدن خلایق در صور دمیده می شود
به ناگاه در عرصه قیامت (حضرت) فاطمه (سلام الله علیها) وارد می شود
در حالی که پیراهنش آغشته به خون (امام) حسین (علیه السلام) است.

سپس در حالی که گریه می کرد از منبر پایین آمده و با همان حال گریه به مدرسه صالحیه رفت.

 
 
 
 

دستور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
به عالم اهل سنت حنفی
برای برگزاری نوحه خوانی برای امام حسین علیه السلام
 

حدثنی أبی ، قال : خرج إلینا یوماً ، أبو الحسن الکاتب ، فقال : أتعرفون ببغداد رجلاً یقال له : ابن أصدق ؟ قال : فلم یعرفه من أهل المجلس غیری ، فقلت : نعم ، فکیف سألت عنه ؟ فقال : أی شیء یعمل ؟ قلت : ینوح على الحسین علیه السلام . قال : فبکى أبو الحسن ، وقال : إن عندی عجوزاً ربتنی من أهل کرخ جدان عفطیه اللسان ، الأغلب على لسانها النبطیه ، لا یمکنها أن تقیم کلمه عربیه صحیحه ، فضلاً عن أن تروی شعراً ، وهی من صالحات نساء المسلمین ، کثیره الصیام والتهجد . وإنها انتبهت البارحه فی جوف اللیل ، ومرقدها قریب من موقعی ، فصاحت بی : یا أبا الحسن . فقلت : ما لک ؟ فقالت : الحقنی . فجئتها ، فوجدتها ترعد ، فقلت : ما أصابک ؟ فقالت : إنی کنت قد صلیت وردی فنمت ، فرأیت الساعه فی منامی ، کأنی فی درب من دروب الکرخ ، فإذا بحجره نظیفه بیضاء ، ملیحه الساج ، مفتوحه الباب ، ونساء وقوف علیها . فقلت لهم : من مات ؟ وما الخبر ؟ فأومأوا إلى داخل الدار . فدخلت فإذا بحجره لطیفه ، فی نهایه الحسن ، وفی صحنها امرأه شابه لم أر قط أحسن منها ، ولا أبهى ولا أجمل ، وعلیها ثیاب حسنه بیاض مروی لین ، وهی ملتحفه فوقها بإزار أبیض جداً ، وفی حجرها رأس رجل یشخب دماً .

پدرم برایم نقل کرد که روزی ابوالحسن کاتب (کرخی) بر ما وارد شد و گفت آیا در بغداد فردی به نام ابن اصدق می شناسید؟ در آن جلسه کسی غیر از من او را نمی شناخت، گفتم من او را می شناسم چه شده که پیرامون او پرس و جو می کنی؟ ابوالحسن گفت : ابن اصدق چه کاری انجام می دهد؟ گفتم برای (امام) حسین علیه السلام نوحه خوانی می کند. در این هنگام ابوالحسن کرخی گریه کرد و گفت نزد من پیره زنی است که پرورش من از کودکی به عهده او بوده ، وی از اهالی کرخ جدان است و زبانش از سخن گفتن با زبان عربی ناتوان است و نمی تواند یک کلمه عربی را به درستی بیان کند چه رسد به اینکه بخواهد شعری روایت کند … نیمه های شب بیدار شد، محل خوابش نزدیک به محل خواب من است، فریاد زد ای ابوالحسن به نزد من بیا! گفتم چه شده؟ پیش او رفتم دیدم می لرزد،‌ گفتم چه اتفاقی برایت افتاده؟ گفت در خواب دیدم گویا در مقابل یکی از دوازه های کرخ هستم، اتاق تمیزی را دیدم که (دیوارهایش) سفید و اندکی قرمز بود، درب آن باز بود و زنان دم درب ایستاده بودند، به آنها گفتم چه کسی از دنیا رفته ؟ چه خبر است؟ آنها به داخل اتاق اشاره کردند، وارد شدم دیدم اتاقی در نهایت زیبایی است و در وسط آن بانویی جوان هستند که نیکو تر و زیباتر از ایشان ندیده بودم، لباس زیبای سفید رنگی که بلند بود به تن داشت و روی آن نیز روپوشی (شنل) که فوق العاده سفید رنگ، پوشیده بود، در دامانش سر بریده ای بود که خون از آن می جوشید.

فقلت : من أنت ؟ فقالت : لا علیک ، أنا فاطمه بنت رسول الله ، وهذا رأس ابن الحسین ، علیه السلام ، قولی لابن أصدق عنی أن ینوح : لم أمرضه فأسلو . . . لا ولا کان مریضا فانتبهت فزعه . قال : وقالت العجوز : لم أمرطه ، بالطاء ، لأنها لا تتمکن من إقامه الضاد ، فسکنت منها إلى أن نامت . ثم قال لی : یا أبا القاسم مع معرفتک الرجل ، قد حملتک الأمانه ، ولزمتک ، إلى أن تبلغها له . فقلت : سمعاً وطاعه ، لأمر سیده نساء العالمین . قال : وکان هذا فی شعبان ، والناس إذ ذاک یلقون جهداً جهیداً من الحنابله ، إذا أرادوا الخروج إلى الحائر . فلم أزل أتلطف ، حتى خرجت ، فکنت فی الحائر ، لیله النصف من شعبان . فسألت عن ابن أصدق ، حتى رأیته . فقلت له : إن فاطمه علیها السلام ، تأمرک بأن تنوح بالقصیده التی فیها : لم أمرضه فأسلو . . . لا ولا کان مریضا وما کنت أعرف القصیده قبل ذلک . قال : فانزعج من ذلک ، فقصصت علیه ، وعلى من حضر ، الحدیث ، فأجهشوا بالبکاء ، وما ناح تلک اللیله إلا بهذه القصیده.
و أولها : أیها العینان فیضا . . . واستهلا لا تغیضا

نشوار المحاضره وأخبار المذاکره ، ج۱ ، صص ۳۹۶-۳۹۷؛ بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج ۶ ، صص ۲۶۵۴-۲۶۵
 

ابن العدیم می نویسد:
وأبو الحسن الکرخی المذکور هو من کبار أصحاب أبی حنیفه
بغیه الطلب فی تاریخ حلب  ج ۶   ص ۲۶۵۶
یافعی در باره ابوالقاسم تنوخی می نویسد:
أبو القاسم علی بن محمد التنوخی القاضی الحنفی ، وکان من أذکیاء العالم ، راویه الأشعار ، عارفاً بالکلام والنحو ، وله دیوان شعر.
الیافعی الیمنی المکی، مرآه الجنان وعبره الیقظان ، ج ۲ ص ۲۵۱

عرضه داشتم شما چه کسی هستید؟ فرمود با تو کاری ندارم، من فاطمه دختر رسول خدا هستم و این سر فرزندم حسین (علیه السلام) است؛ از طرف من به ابن اصدق بگو این شعر را به عنوان نوحه (برای حسینم) بخواند
فرزند من مریض نبود (بر اثر بیماری از دنیا نرفت) این را سؤال کنید
و قبل از این واقعه نیز بیمار نبود.
ابوالحسن به من گفت ای ابوالقاسم حال که ابن اصدق را می شناسی، امانتداری کن و این خبر را به ابن اصدق برسان؛ من گفتم به خاطر امر سرور بانوان (به روی چشم) اطاعت می کنم. ابوالقاسم تنوخی در ادامه می گوید: این داستان در ماه شعبان بود ، مردم زمانی که می خواستند به زیارت امام حسین علیه السلام بروند از حنبلی ها به شدت آزار می دیدند ، من آنقدر تلاش کردم که بالاخره توانستم خودم را در شب نیمه شعبان به حائر حسینی برسانم. جویای ابن اصدق شدم تا اینکه او را دیدم. به او گفتم حضرت فاطمه سلام الله علیها به تو امر نموده اند که قصیده ای را که در آن بیت مذکور را به عنوان نوحه (برای امام حسین علیه السلام) بخوانی:
به ابن اصدق گفتم من قبل از این ماجرا این قصیده را بلد نبودم. حال ابن اصدق دگرگون شد. قضیه خواب را برای او و حاضران در جلسه به طور کامل نقل کردم، همگی به شدت گریه کردند و تمام شب با همین قصیده نوحه سرایی کردند. اول این قصیده این بیت است:
ای دو چشم اشک ببارید     و به شدت گریه کنید و خشک نشوید.

ابن العدیم می نویسد:
ابو الحسن کرخی از بزرگترین اصحاب ابوحنیفه است.

یافعی در باره ابوالقاسم تنوخی می نویسد:
ابو القاسم علی بن محمد تنوخی، از قاضیان حنفی مذهب و از تیزهوشان دنیا بود ، روایتگر اشعار بود و به علم کلام و علم نحو مسلط بود و دیوان شعرنیز داشت.

ابوالحسن کرخی از بزرگترین اصحاب ابوحنیفه است

ابوالقاسم تنوخی  قاضی حنفی است


دستور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
به شیعه و سنی
برای برگزاری نوحه خوانی برای امام حسین علیه السلام

قال ابن عبد الرحیم حدثنی الخالع قال کنت مع والدی فی سنه ست وأربعین وثلاثمائه وأنا صبی فی مجلس الکبوذی فی المسجد الذی بین الوراقین والصاغه وهو غاص بالناس وإذا رجل قد وافى وعلیه مرقعه وفی یده سطیحه ورکوه ومعه عکاز وهو شعث فسلم على الجماعه بصوت یرفعه ثم قال أنا رسول فاطمه الزهراء صلوات الله علیها فقالوا مرحبا بک وأهلا ورفعوه فقال أتعرفون لی أحمد المزوق النائح فقالوا ها هو جالس فقال رأیت مولاتنا علیها السلام فی النوم فقالت لی امض إلى بغداد واطلبه وقل له نح على ابنی بشعر الناشىء الذی یقول فیه :
بنی أحمد قلبی لکم یتقطع    بمثل مصابی فیکم لیس یسمع 
وکان الناشىء حاضرا فلطم لطما عظیما على وجهه وتبعه المزوق والناس کلهم وکان أشد الناس فی ذلک الناشىء ثم المزوق ثم ناحوا بهذه القصیده فی ذلک الیوم إلى أن صلى الناس الظهر وتقوض المجلس وجهدوا بالرجل أن یقبل شیئا منهم فقال والله لو أعطیت الدنیا ما أخذتها فإننی لا أرى أن أکون رسول مولاتی علیها السلام ثم آخذ عن ذلک عوضا وانصرف ولم یقبل شیئا
معجم الأدباء ، ج ۴ ، صص ۱۴۹-۱۵۰٫

خالع گفت در سال ۳۴۶ من خردسال بودم ، با پدرم به مجلس کبوذی محدث که در مسجدی بین بازار کتابفروشها و زرگرها منعقد مى شد، رفتیم ، مجلس پر بود ، ناگهان مردى از راه رسید : قبائى پر وصله به تن داشت ، در یک دست مشک آب و انبان غذا و به دست دیگرش چوبدستى بود، با صدای بلند سلام کرد و گفت : من فرستاده فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم . گفتند : خوش آمدى و او را گرامی داشتند. گفت : مى توانید احمد مزوق نوحه خوان را به من معرفى کنید ؟ گفتند : آرى همین است که اینجا نشسته . گفت : خاتونم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم ، فرمود : راهى بغداد شو و احمد را بجوی و به او بگو که برای فرزندم (حسین علیه السلام ) با شعر (علی بن عبدالله بن وصیف) ناشى نوحه سرائى کند ، آنجا که مى گوید :
اى زادگان احمد! جگرم در ماتم شما از هم گسیخت
آنچه در این ماتم بر دل من رسید، در مورد هیچ کسی شنیده نشده
 ناشى در آن مجلس حاضر بود ، محکم به صورت خود زد، و به دنبال او احمد مزوق و سایرین همه لطمه بر صورت نواخته ، گریه را سر دادند . از همه بیشتر ناشى و بعد از او مزوق متأثر شده بودند ، بعد با این قصیده نوحه سرائى کردند تا ظهر شد و مجلس تمام شد و مردم پراکنده شدند. هر چه کوشش کردند که آن مسافر از راه رسیده ، هدیه ای قبول کند ، قبول نکرد. گفت : بخدا سوگند اگر تمام دنیا را به من بدهند ، نخواهم گرفت ، روا نمى دانم که پیغام آور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشم و در مقابل آن پول بگیرم ، فرستاده حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها رفت و چیزى نپذیرفت .
معجم الأدباء ، ج ۴ ، صص ۱۴۹-۱۵۰٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x