تحلیل جامعهشناختی تأثیر باورهای مذهبی بر سلامت عمومی…
تحلیل جامعهشناختی تأثیر باورهای مذهبی بر سلامت عمومی…
چکیده
نتایج بررسیها و تحقیقات مختلف نشان داده است که ایمان به خدا و باورهای دینی در درمان بیماریهای روحی و روانی، کاهش اضطراب و ایجاد آرامش در افراد مؤثر بوده است. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت میآفریند و تلخیها و مشکلات را قابل تحمل میکند. انسان با ایمان میداند که هر چیزی در جهان حساب معینی دارد. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی آنان میپردازد. براین اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشتههای مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرارگرفتهاند.
روش مطالعه از نوع پیمایشی و بهصورت مقطعی و ابزار تحقیق، پرسشنامه بوده است. دراین پژوهش برای سنجش سلامت روان از پرسشنامه سلامت روانی ۲۸ گویهای گلدبرگ (دارای چهار مقیاس سلامت جسمی، اختلال خواب و اضطراب، اختلال کارکردی و افسردگی) استفاده شده و تأثیر ابعاد مختلف دینداری (شناختی، رفتاری و عاطفی) برروی آن مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج یافتهها نشان میدهد که دانشجویان در بعد اعتقادی و عاطفی دینداری درحد بالایی بوده و در بعد رفتاری یا مناسکی درحد متوسطی هستند. نتایج آزمون آنالیز واریانس، معنیداری رابطه بین بعد اعتقادی و عاطفی تجربی را با سلامت روانی دانشجویان مورد تأیید قرار داده، اما رابطه بین بعد رفتاری (مناسکی) و سلامت روانی معنادار نبوده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بعد اعتقادی و عاطفی (تجربی) دینداری بر سلامت روانی دانشجویان مؤثر بوده، اما بعد رفتاری یا مناسکی دینداری بر سلامت روحی و روانی آنان تأثیری ندارد. استنباط نهایی از این تحقیق این است که دانشجویانی که از باورهای مذهبی قویتری برخوردارند، ازسلامت روحی و جسمانی بیشتری نیز بهرهمند هستند.
واژگان کلیدی: سلامت روان، باورهای مذهبی، بعد اعتقادی، بعد مناسکی، بعد عاطفی، دانشجویان.
مقدمه
به رغم نگاه بدبینانه روانشناسی در سطح برخی نظامهای کلی به مذهب، از همان ابتدای شکلگیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی، بیشتر بیانگر رابطه مثبت بین دو متغیر بوده است. از دهه ۵۰ میلادی، تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند و از آن جمله میتوان به تأثیر نماز و دعا درمانگری بر اختلالات اشاره کرد (ولف ۱۹۹۷). از دههی ۹۰ به دنبال ناکامی نسبی متخصصین حرفههای بهداشت روانی از فنون و شیوههای مداخلهای مرسوم و بهدنبال تحقیقات متعدد و نتایج آنها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بوده، رویآوری به مذهب روز افزون گردید.
به اعتقاد برخی از پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارضهای ارزشی، به دو سوال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیتها و استعدادهای او پاسخ میدهد (برمر، آبروگر و شوستروم، ۱۹۹۳) و به این ترتیب به وحدت یافتگی سازمان روانشناختی، معنوی و خود نظمدهی انسان کمک میکند. بهعبارت دیگر، سازشیافتگی انسان در پی پاسخگویی به آنها است، مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواستهها و مواضع مهم فراهم میکند. از جمله این خواستهها و نیازها میتوان به شکل انسان در رابطه با زمان و جاودانگی، اجتماعی شدن و اجتماعی ماندن، الگوی دلبستگی و جدایی، تشویق و تنبیه (مجازات)، معنادهی به فعالیتها، عقل، جایگاه فرد در جهان، غلبه و معنادهی به رنجها و تعارضهای اساسی زندگی اشاره کرد (لوین ۱۹۹۶).
از نظر آلپورت (۱۹۶۸) مذهب طیفی است که از یکسو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. آلپورت با بحث بر روی مذهب درونی و بیرونی اظهار میدارد که مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرکها نیازی ندارد. بهنظر او مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگرانه دارد.
دانشجویان قشر وسیعی از فعالان یک کشور را تشکیل میدهند و بهنظر میرسد عوامل مختلفی میتواند سلامت روانشناختی آنها را به خطر اندازد. این عوامل میتواند ترکیبی از محرکهای درونی، مانند شخصیت (که زمینهساز شکست و تسلیم فرد در برابر مشکلات است ) یا عوامل بیرونی، مانند تنیدگیهای محیطی باشد. سلامت روان بهعنوان یکی از ابعاد سلامت در نظر گرفته شده است. طبق تعریف کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارتست از «حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم بیماری و ناتوانی» و تأکید بر اینکه هیچیک از این ابعاد بر دیگری برتری ندارد (نور بالا، ۲۰۰۲).
تحقیقات متعدد نشان میدهد که همبستگی معناداری بین بهزیستی روحی و معنوی و اعمال مذهبی (باست ۱۹۹۱) افسردگی، عزتنفس و جهتگیری مذهبی درونی (گنیا، ۲۰۰۱)، بهزیستی هیجانی و رضایت از زندگی (کیم و همکاران ۲۰۰۰)، بیثباتی هیجانی و آشفتگی خلق (لچ و لارک ۲۰۰۴) و استرس (وودبرگ ۱۹۹۲) گزارش شده است. از سوی دیگر، سلامت روانی را حالت سازگارانه، کموبیش خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی استعدادهای شخصی تعریف کردهاند (ساپینگتون ۲۰۰۱). این اصطلاح، عموماً برای کسی بهکار میرود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق عاطفی عمل میکند و نه کسی که تنها بیمار نیست.
فوتولاکیس، سیامولی، ماگیرا و کارپینس (۲۰۰۴) بیان میکنند، باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است، تاحد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد. بهطوری که اینان معتقدند میتوان از طریق اتکا به خداوند، موقعیتهای غیرقابل کنترل را تحت کنترل در آورد.
مطالعات داگلاس (۱۹۸۳) نشان میدهد که نگاه ابزاری به باورهای مذهبی اثرات پایدار در سلامت روانشناختی ندارد در حالیکه هدفمند بودن باورهای دینی، مؤلفههای سلامت روانشناختی را توسعه میدهد (همان). همچنین مطالعات لوینسون (۱۹۹۳) نشان میدهد که داشتن تصویری مطلوب از خود و آینده، زمینهساز تلاشهای سودمند و پیشرفتگرا است و موجب بهبود مؤلفههای سلامت روانشناختی میشود.
تحقیقات کیز (۲۰۰۲، ۲۰۰۳، ۲۰۰۴، a 2005، b 2005 و ۲۰۰۷) نشان میدهد که ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه، شیوع بیماریهای قلبی، عروقی، نشاندهنده ابتلا به مشکلات جسمی و تعامل روانشناختی اجتماعی ضعیف بوده در میان افراد در حال شکوفایی در کمترین سطح، در میان افرادی که از سلامت روانی نسبی برخوردارند در حد متوسط و در میان افراد در حال پژمردگی در بالاترین سطح خود قرار دارند.
مطالعه دسرتر و همکاران (۲۰۰۶) نشان میدهد که رویکرد دینی تنها پیشبینی کنندهی سلامت روانشناختی بوده است. بدین معنی که رویکرد بالد با سطح بالاتر سلامتی و رویکرد مذهبی پایین با سطح سلامتی روانشناختی پایینتر ارتباط دارد.
تحقیقات پاتیلو (۱۹۹۵) نشان میدهد که مثبتاندیشی درباره جهان پیرامون آن، رخوت، افسردگی و رفتارهای اجتنابی را به دنبال نخواهد آورد.
از نظر کوئینگ (۱۹۹۴) مذهب برای افراد، نقش سپر دفاعی در برابر عوامل مخرب، زیانآور و تنشزای محیطی را ایفا میکند. کوئینگ و همکاران (۲۰۰۱) در نتیجه تحقیقات خود بیان میکنند که دین اثر مفید و مطلوبی در از بین بردن فساد و کاهش مرگ و میر دارد و افرادی که در امور مذهبی شرکت میکنند، از نظر روحی و جسمی سالمتر از افرادی هستند که اعتقادات مذهبی ندارند.
کوئینگ ده سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح میکند:
- مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد میشود و او را در مقابل رویددهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری میرساند؛
- مذهب به زندگی فرد معنا میدهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشان دهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها میشود؛
- افراد مذهبی با حوادث تروماتیک زندگی که پذیرفتنی نیستند، راحتتر سازگار میشوند؛
- مذهب باعث ایجاد امید شده و امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد میشود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار میکند؛
- افراد مذهبی احساس آزادی بیشتری نسبت به دیگران میکنند. آنها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛
- احساس کنترل در افراد مذهبی بهواسطه دعا کردن ایجاد میشود، به اینگونه که دعا کردن احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط به ظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار میشود؛
- افراد مذهبی از شخصیتهای دینی که رنج بسیار کشیدهاند، الگو برداری میکنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیرقابل تغییر و ناگوار میشود؛
- افراد مذهبی از الگوی تصمیمگیری خاصی استفاده میکنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیمگیریهای مفید برای خود و اطرافیان و کاهش تصمیمگیریهای مخرب سوق میدهد. این امر تاحدی از شدت استرسهای زندگی میکاهد؛
- مذهب تنها منبع پاسخگو به سوالات نهایی است، بهویژه در موارد نهایی که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله بهویژه در موارد جدی، مانند بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است؛
- مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر میشود. این امر بهسبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و روحانیون، حتی خداوند [توکل] ایجاد میشود (چراغی، ۱۳۸۵: ۳۵).
برخی از مطالعات نشان میدهند که آموزش روشهای حل مسئله در چارچوب مذهبی، ضمن افزایش سازش یافتگی روانشناختی اضطراب آزمودنیها را کاهش میدهد (شفر و گورش ۱۹۹۱).
در مطالعه بین فرهنگی در ۱۹ کشور غرب که بر روی ۲۸۰۸۵ نفر آزمودنی انجام شده بود، دریافتند که هرچه انسانها، پایبندی بیشتری به مذهب داشته باشند، درجه گرایش آنها به خودکشی کمتر است (نیلمن و همکاران، ۱۹۹۷).
تحقیقات واتسون (۱۹۹۴) نشان میدهد که افراد با جهتگیری مذهبی درونی از نظر شناختی منطقیتر و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند و میزان رضایتمندی آنها از زندگی بیشتر است.
یافتههای طهماسبیپور و کمانگیری (۱۳۷۵)، بیرشک و همکاران (۱۳۸۰)، پورحسینی (۱۳۸۰)، جمالی (۱۳۸۱)، آلیانی و همایون (۱۳۸۳) و جلیلوند (۱۳۸۳)، طالقانی (۱۳۸۵)، صادقی، باقرزاده و حقشناس (۱۳۸۹) نشان میدهد که بین دین، معنویت و سلامت روان همبستگی وجود دارد. نتایج تحقیق برقی و علیپور (۱۳۸۸) بر روی باورهای مذهبی اساتید دانشگاههای تهران و تأثیر آن بر سلامت روان به این نتیجه رسیده است که باورهای مذهبی با خوشبینی و منبع کنترل رابطه معنادار داشته و این سه متغیر بر سلامت روانشناختی اساتید تأثیرگذارند. بر این اساس هرچه میزان باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوشبینی اساتید افزایش یابد، نمرات سلامت روانشناختی آنان نیز بالا میرود. براساس آنچه گفته شد میتوان به اهمیت موضوع رابطه باورهای دینی و سلامت روانی پی برد. سوال اصلی در این پژوهش این است که آیا بین دانشجویان متفاوت به لحاظ سلامت روانی و باورهای دینی تفاوت معناداری وجود دارد یا نه؟ وضعیت سلامت روانی دانشجویان براساس ابعاد مختلف دینداری چگونه است؟
تحقیقات مختلفی در مورد رابطه بین مذهب و سلامت روانی در داخل و خارج کشور انجام گرفته است که در اینجا به برخی از این تحقیقات و نتایج بهدست آمده، اشاره میشود:
* نتایج پژوهش استوارد و جو (۱۹۹۸) بر روی ۱۲۱ دانشجو نشان داده که روحیه مذهبی بهصورت چشمگیری با سلامت روانی و سازگاری در ارتباط است و افرادی که خود را پیش از همه مذهبی میدانند از دیگران سازگارترند و بالاترین عملکرد تحصیلی را دارند.
* تحقیق واتسون و همکاران (۱۹۹۴) به این نتیجه رسید که افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی از نظر شناختی، منطقیتر هستند، سازش یافتگی بیشتری از خود نشان میدهند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند.
* پژوهش یانگ و همکاران (۱۹۹۴) به این نتیجه رسید که افراد دارای جهتگیری مذهبی از نظر شناختی، منطقیتر هستند، سازش یافتگی بیشتری از خود نشان میدهند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند.
* نتایج پژوهش یانگ و همکاران (۲۰۰۰) بر روی ۳۰۳ نفر از فارغالتحصیلان رشتههای روانشناسی نشان میدهند که معنویت بهعنوان یک سازه، نقش مهمی بر سازگاری روانشناختی دارد.
* مکنالتی و دیگران (۲۰۰۴) در پژوهش خود نشان میدهند که دین تأثیر قابل ملاحظهای در سازگاری افراد دارد و از آن میتوان در کار بالینی بر روی افرادی که خواهان درون درمانی معنوی هستند استفاده کرد.
* جانسون (۲۰۰۴) بیان میکند باورهای دینی نقش عمدهای در سلامت روان و سازگاری افراد دارند.
* نتایج مطالعه ناوارا و جیمز (۲۰۰۵) نشان میدهد افرادی که در مقیاس جهتگیری مذهبی بیرونی نمرات بالاتری را کسب کردهاند استرس بیشتری داشتهاند؛ اما افرادی که نمرات بالایی در جهتگیری مذهبی درونی داشتند، استرس کمتری را نشان میدادند.
* برگین و همکاران (۱۹۸۸) با فرا تحلیل ۲۴ مقاله پژوهشی به بررسی رابطه بین مذهب و سلامت روانی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که بین مذهب و سلامت روانی رابطه مثبت وجود دارد، بدینمعنا که افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی – کسانیکه معتقدند مذهب در ذلت آنها ریشه دارد – در مقایسه با افرادی که جهتگیری مذهبی بیرونی دارند – مذهب را وسیلهای برای دستیابی به چیزهای دیگر میدانند – سلامت روانی مثبتتری دارند.
* کوئینگ و فوترمن (۱۹۹۵) در بررسی بر روی ۲۳ تحقیق دریافتند که اشخاصی که متدینتر هستند، از سلامت روان و آسایش بیشتری برخورداراند.
* نتایج بررسی آقایانی چاووشی و همکاران (۱۳۸۷)؛ با عنوان بررسی رابطه نماز با جهتگیری مذهبی و سلامت روانی در بین کارکنان دانشگاه نشان میدهد که کسانی که جهتگیری مذهبی درونیشان بالا بوده، دارای اضطراب، افسردگی کمتر و سلامت روانی بهتری هستند تا کسانیکه جهتگیری مذهبیشان بیشتر بیرونی است. از نظر عملکرد اجتماعی کسانیکه جهتگیری مذهبیشان بیرونی است، وضعیت بهتری دارند، اما تفاوت بین افراد دارای جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی از لحاظ عملکرد اجتماعی معنادار نبود. این تحقیق نتیجه میگیرد که افرادی که مذهب در آنها درونی است و در ذات آنها ریشه دارد، در مقایسه با افرادی که مذهب را وسیلهای برای دستیابی به اهداف دیگر خود میدانند از سلامت روشی بیشتری برخوردارند.
*نتایج تحقیق صفایی راد و همکاران (۱۳۸۹) بر روی ۴۰۰ دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی همدان نشان میدهد که بین بهزیستی معنوی و سلامت روان همبستگی معنادار وجود دارد.
روش شناسی
روش پژوهش از نوع پیمایش و بهصورت مقطعی بوده است و در نیمه اول سال ۱۳۹۰ در دانشگاه تبریز به اجرا گذاشته شده است. جامعه آماری عبارتند از: کل دانشجویان دختر و پسر رشتههای تحصیلی مختلف که در زمان پژوهش به تحصیل در دورهی کارشناسی مشغول هستند. حجم نمونه ۳۸۰ نفر است که با استفاده از فرمول کوکران از بین حدود ۱۴۰۰۰ دانشجو انتخاب شده است. انتخاب افراد نمونه به روش تصادفی طبقهبندی بوده است. ابزار تحقیق پرسشنامه بوده که از دو بخش تشکیل شده است. پرسشهای مربوط به سلامت عمومی و پرسشهای مربوط به میزان دینداری.
پرسشهای سلامت عمومی از پرسشنامه کلدبرگ (۲۸ سوالی) گرفته شده و در مورد میزان دینداری، سه بعد در نظر گرفته شده است: بعد عاطفی تجربی، اعتقادی و بعد رفتاری یا مناسکی. بعد اعتقادی، اعتقادات یا باورهایی است که انتظار میرود مؤمنان به آنها باور داشته باشند. بعد مناسکی شامل اعمال دینی مشخص همچون نماز و روزه است که انتظار میرود افراد معتقد آنها را بجا آورند و بعد عاطفی تجربی به عواطف و احساسات مذهبی ناشی از باور دینی نظیر ستایش، تواضع و ترس مربوط است (گلاک و استارک، ۱۹۶۵: ۲۰-۲۱). این ابعاد با استفاده از پرسشنامه سنجه دینداری مورد بررسی قرارگرفته است.
آزمون آلفای کرونباخ نشاندهنده میزان روایی بالا برای سلامت عمومی (گویههای مقیاس سلامت جسمی برابر با ۸۷/۰، مقیاس اختلال خواب و اضطراب برابر با ۸۴/۰، مقیاس اختلال کارکردی برابر با ۷۷/۰ و مقیاس افسردگی برابر با ۹۱/۰) و دینداری ( بعد اعتقادی برابر با ۹۲/۰، بعد عاطفی، تجربی برابر با ۸۸/۰ و بعد رفتاری یا مناسکی برابر با ۸۸/۰) است.
پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (۱۹۷۲) (GHQ)، فرم ۲۸ سوالی و مبتنی بر روی خود گزارشدهی است که با هدف ردیابی کسانی که دارای یک اختلال روانی هستند، مورد استفاده قرار میگیرد. این پرسشنامه دارای ۴ خرده مقیاس نشانههای جسمانی (GHQ-A)، اضطراب و بیخوابی (GHQ-B)، نارسایی در عملکرد اجتماعی (GHQ-C) و افسردگی (GHQ-D) است. از طریق این پرسشنامه ۵ نمره برای هر فرد بهدست میآید که ۴ نمره آن مربوط به خرده مقیاسها و یک نمره هم از مجموع نمرات خرده مقیاسها بهدست میآید که نمره کلی است.
برای بررسی و تحلیل دادههای جمعآوری شده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. در بخش استنباط آماری با استفاده از ماتریس همبستگی به بررسی معنیداری ضرایب همبستگی متغیرهای مورد مطالعه پرداخته و سپس با استفاده از روش رگرسیون چندگانه بهصورت گامبهگام به تعیین سهم متغیرهای پیشبینی در تغییرات متغیر ملاک پرداخته شده است.
یافتههای تحقیق
یافتههای توصیفی تحقیق نشان میدهد که در میزان سلامت عمومی، دانشجویان از سلامت نسبتاً بالایی برخوردارند. در بررسی ابعاد سلامت عمومی (روانشناختی و جسمانی)، میزان میانگینهای مندرج در جدول شماره ۱ حاکی از این است که دانشجویان از اختلال جسمانی، اضطراب، اختلال عملکرد و افسردگی کموبیش رنج میبرند.
جدول شماره ۱ : جدول میانگین میزان سلامت و ابعاد آن در بین دانشجویان
متغیر | میانگین | کمترین | بیشترین | میزان متغیر |
سلامت عمومی (GHQ) | ۱۴/۱۰ | ۳۱/۴ | ۸۱/۱۹ | نسبتاً زیاد |
اختلال جسمانی (GHQ-A) | ۵۰/۲ | ۱ | ۷۱/۵ | نسبتاً کم |
اضطراب (GHQ-B) | ۴۶/۲ | ۱ | ۶ | نسبتاً کم |
اختلال در عملکرد (GHQ-C) | ۱۸/۳ | ۱ | ۶۷/۵ | نسبتاً کم |
افسردگی (GHQ-D) | ۹۹/۱ | ۱ | ۵۷/۵ | نسبتاً کم |
دینداری میتواند از عوامل دخیل در سلامت روانی و جسمانی دانشجویان باشد . نتایج مندرج در جدول شماره ۲ بیانگر آن است که دانشجویان از میزان نسبتاً زیاد دینداری برخوردارند. مقدار میانگین این متغیر گواهی بر این ادعا است. در بین ابعاد سهگانه دینداری، میزان میانگین بعد عاطفی از همه کمتر بوده و این نشان دهنده قویبودن این بعد دربین دانشجویان است.
جدول شماره ۲ : جدول میانگین میزان دینداری و ابعاد آن در بین دانشجویان
متغیر | میانگین | کمترین | بیشترین | میزان متغیر |
دینداری | ۸۳/۷ | ۵۲/۳ | ۲۲/۱۶ | نسبتاً زیاد |
بعد اعتقادی | ۴۷/۲ | ۱ | ۶ | نسبتاً زیاد |
بعد عاطفی | ۱۶/۲ | ۱ | ۸۹/۵ | زیاد |
بعد مناسکی | ۱۸/۳ | ۱ | ۵ | نسبتاً زیاد |
برای اینکه بدانیم آیا بین متغیرمستقل و وابسته همبستگی وجود دارد و نیز آیا این همبستگی معنادار است یانه، با توجه به سطح سنجش متغیرها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده کردیم که نتایج آن در جدول شماره ۳ و ۴ ارائه شده است. براساس مقادیر جدول شماره ۳، همبستگی متغیر وابسته و ابعاد آن با متغیر دینداری (متغیر مستقل) معنادار است.
جدول شماره ۳ : جدول نتایج آزمون همبستگی بین احساس سلامت و ابعاد آن با میزان دینداری دانشجویان
متغیرها | دینداری |
سلامت عمومی (GHQ) | ضریب همبستگی ۲۲۴/۰ | میزان معنیداری ۰۰۰/۰ |
اختلال جسمانی (GHQ-A) | ضریب همبستگی ۱۷۲/۰ | میزان معنیداری ۰۰۱/۰ |
اضطراب (GHQ-B) | ضریب همبستگی ۱۳۴/۰ | میزان معنیداری ۰۰۹/۰ |
اختلال در عملکرد(GHQ-C) | ضریب همبستگی ۱۷۴/۰ | میزان معنی داری ۰۰۰/۰ |
افسردگی (GHQ-D) | ضریب همبستگی ۲۳۷/۰ | میزان معنیداری۰۰۰/۰ |
نتایج بهدست آمده و مندرج در جدول شماره ۴ نشان میدهد که بین متغیر میزان دینداری و ابعاد آن و متغیر وابسته رابطه معناداری وجود داشته و این رابطه در سطح خطای ۹۹ درصد معنادار است. براین اساس، میتوان نتیجه گرفت که با افزایش میزان دینداری در ابعاد مختلف آن، میزان احساس سلامت عمومی نیز در بین آنان افزایش مییابد.
جدول شماره ۴ : جدول نتایج آزمون همبستگی بین دینداری و ابعاد آن با میزان احساس سلامت دانشجویان
متغیرها | سلامت |
دینداری | ضریب همبستگی ۲۲۴/۰ | میزان معنیداری ۰۰۰/۰ |
بعد اعتقادی | ضریب همبستگی ۲۰۲/۰ | میزان معنیداری ۰۰۰/۰ |
بعد عاطفی | ضریب همبستگی ۱۹۶/۰ | میزان معنیداری ۰۰۰/۰ |
بعد مناسکی | ضریب همبستگی ۱۹۲/۰ | میزان معنیداری ۰۰۰/۰ |
نتیجهگیری
با توجه به گسترش روزافزون مدرنیته و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی آن و تأثیر چشمگیر تمدن بر نحوه زندگی و سلامت جسمانی و روانی انسانها، توجه به مقوله سلامت روان روزبروز اهمیت بیشتری مییابد. تغییرات ایجاد شده در دهههای اخیر، بحران فکری و معنوی عمیقی در جهان مدرن بهوجود آورده است. در اثر این تغییرات، آدمی خلأ و شکاف عظیمی را در عرصه زندگی تجربه کرده و فقدان باورهای معنوی، زمینهی بروز بیماریهای روانشناختی و رفتارهای ناسازگار را مهیا کرده است (همیلتون ۱۳۷۷). آمارهای سازمان بهداشت جهانی حاکی از این است که در جهان در دو دههی اخیر، از بیماریهای جسمی کاسته شده و بهطور معنیداری، بیماریهای روانشناختی شایعتر شده است (دی ماتئو ۱۳۷۸).
نتایج این پژوهش که در بین دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در رشتههای مختلف دانشگاه تبریز به اجرا گذاشته شد، نشاندهنده تأثیر مثبت میزان دینداری بر احساس سلامت روانشناختی آنان بوده است و بالعکس، کسانیکه از باورهای مذهبی پایینتری برخوردار بودند، از لحاظ سلامت نیز با مشکلات روحی و جسمی بیشتری مواجه هستند. یافتههای این تحقیق بهخوبی مؤید نتایج تحقیقات انجام یافته در داخل و خارج کشور است.
از معنویت تعاریف مختلفی ارائه شده است. کلیفورد (۲۰۰۲) معنویت را تحت عنوان نگرش مذهبی، ابعاد عملی بهداشت تن و روان، باورهای فراطبیعی و اعمال مذهبی تلقی میکند. برخی از اندیشمندان، مذهب را پیوند انسان با موجود بزرگتر میدانند، درحالیکه معنویت را معادل با زندگی در نظر میگیرند. دینداری سبب تقویت معنویت و معنا در زندگی انسان میشود. مذهب چارچوبی را از نظر معنوی فراهم میکند که باعث وحدت یافتگی درونی افراد میشود و سلامت روانی را تحت تأثیر قرار میدهد.
براساس اظهارات آیدلر و کامل (۱۹۹۲) سازوکارهای پیونددهنده مذهب با سلامتی را میتوان روی همرفته در سه دسته جای داد:
- گروههای مذهبی دارای کارکرد نظمبخشی و انتظامدهی به رفتار اعضایشان هستند و بر این اساس، رفتارهای مربوط به سلامتی و بهداشت آنها (نظیر دخانیات، تغذیه، رژیم غذایی، ورزش، تحرک جسمی، نوشیدن مشروبات الکلی) را به دو دسته رفتارهای تجویز شده و رفتارهای تحریم شده تقسیمبندی میکنند؛
- تعهد و تقید مذهبی سبب تعلق افراد به شبکهای از اشخاص هم عقیده میگردد که میتوانند در مواقع مورد نیاز به همدیگر کمک کنند. به این ترتیب با افزایشیافتن داشتههای مشترک فردی و میزان حمایت اجتماعی، مخاطرات جسمی و روحی به حداقل کاهش مییابد؛
- تعهد و تقید مذهبی به افراد کمک میکند تا چشمانداز مثبت و خوشبینانهای راجع به زندگی داشته باشند و به این ترتیب، سلامت روانی آنها به حداکثر میزان ممکن افزایش مییابد؛
بنابراین شبکههای اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی در مراسم و شعائرمذهبی به افراد کمک میکند تا سلامت و بهزیستی روانی خود را تأمین و حفظ کنند (وازرمن و تروواتو، ۱۹۹۶: ۴۳-۵۶).
شاید بتوان گفت که جهتگیری دینی اکثر دانشجویانی که خودشان را دیندار معرفی کرده بودند، از نوع بیرونی بوده است که مطابق با نظریه آلپورت جهتگیری بیرونی نمیتواند تضمینکننده سلامت روان باشد. این در حالی است که مطابق با یافتههای تحقیق، اکثریت دانشجویانی که جهت گیری درونی دینی قوی داشتهاند، از سلامت روان بالایی برخوردار بودهاند. براساس نظریه آلپورت، یک دینداری عمیق (درونی) برای داشتن سلامت روانی و رسیدن به شخصیت بالغ و سالم لازم است. به تعبیر دیگر، داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق به منبع والا و امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی و برخورداری از حمایتهای اجتماعی و روحانی از جمله منابعی هستند که افراد دیندار با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث و شرایط فشار زای زندگی آسیبهای روانی کمتری را متحمل شوند (ریاحی و علیوردی نیا، ۱۳۸۸: ۸۶).
نگاهی به نتایج تحقیق نشان میدهد که دانشجویان در بعد مناسکی نمره پایینتری نسبت به دو بعد دیگر یعنی اعتقادی و عاطفی کسب کردهاند و این نشان میدهد که به لحاظ شرکت در اعمال و مناسک، ضعیف هستند. سوالی که به ذهن میآید این است که چرا با گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی و تلاشهای بسیار، نسل جوان و تحصیلکرده جامعه ما به بعد مناسکی کمتر اهمیت میدهد؟
شکلگیری هویت دینی در افراد، حافظه جمعی و منابع معرفتی از دین را در اذهان افراد تشکیل میدهد. با وجود افزایش و شدتیافتن فرآیند توسعه، مذهب همچنان بهعنوان منبع مهمی برای هویت و معنابخشی در جهان متجدد و آشفته بهشمار نمیرود (کلانتری، عزیزی و زاهد زاهدانی، ۱۳۸۸: ۱۲۸).
گسترش ارتباطات جهانی، ایجاد تغییرات فرهنگی و رواج ارزشهای مختلف و قرارگرفتن جوانان در معرض اندیشهها و گرایشهای مختلف به یک مسئله مهم بدل شده است . این امر سبب تضعیف هویت دینی جوانان میگردد. چه باید کرد تا افراد نسل جوان بتوانند در مقابل اندیشههای مخرب دوام آورده و دچار مشکلات هویتی نشوند؟
بخشی از قضیه مربوط است به اینکه امروزه جامعهپذیری افراد، یادگیری ارزشها و هنجارهای جامعه در چارچوب نهادهای آموزشی شکل میگیرد و بخش دیگر از رفتار و اندیشههای فرد براساس نظریه اریکسون، در دوران کودکی (شیوه فرزندپروری) و تحت تأثیر الگوهای درون خانواده و تعامل با همسالان شکل میگیرد. الزامات زندگی مدرن و اشتغال والدین در خارج از خانه و نبود ارتباط کلامی و احساسی بین اعضای خانواده سبب میشود که در تبادل ارزشهای مهم و بهویژه ارزشها و اندیشههای دینی و در درونیکردن این ارزشها در بین جوانان خلل ایجاد شده و جوانان نتوانند پایه و اساس محکمی برای رفتار و اندیشههای دینی خود پیدا کنند و دچار نوعی سرگشتگی در مواجهه با مسائل دینی خواهند شد. در مقابل، دوری از خانواده در دوران مدرسه و سپریکردن مدت زیادی از روز را با همسالان و مواجهشدن جوانان با سوالها، معماها، اندیشهها، راهها و خرده فرهنگهای مختلف در دوران دانشجویی و گاهی اندیشههای نامتناسب، بحران در هویتیابی بهویژه هویت دینی را رقم خواهد زد. بنابراین شاید بتوان گفت عمل نکردن خانوادهها به رسالت خود در تربیت نسل جوان، سبب فاصله ارزشی بین نسلها میگردد.
موضوع بعدی به الگوگیری جوانان مربوط میشود. اگر به سابقه تاریخی هویت اجتماعی و دینی دانشجویان در دهه ۵۰ نگاه کنیم، روشنفکران دینی در مذهبیسازی فضای دانشگاهها نقش مهمی داشتند و توانستند با ادبیاتی که در فضای مذهبی خلق میکنند، محیط دانشگاه را مذهبیتر کنند و با نقد آراء الحادی و نیز مارکسیستی و در عینحال نقد اسلام انحرافی، موجی جدید در مذهبیکردن فضا و محیط دانشگاه ایجاد کنند. با وقوع انقلاب اسلامی، دانشگاهها بهعنوان کانون تحرکات اجتماعی قلمداد میشدند و همین منبع الگوگیری و هویتیابی دینی برای قشر جوان و دانشجوی بود. بعد از انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ ، تأسیس نهادهای انقلابی و تأثیر دفاع مقدس و جنگ تحمیلی سبب شکلگیری هویت دینی جوانان گردید. از آرمانهای انقلاب اسلامی دینداری بود؛ اما آنچه فکر دانشجوی امروزی را بهخود مشغول کرده، نه حرکت در جهت آرمانها و اهداف بزرگ، بلکه امنیت فردا و رسیدن به حداقلهایی است که هر آدمی حق داشتن آنها را دارد و در پرتو آن، آرامش درونی تنها چیزی است که میتواند امید به زندگی و تلاش در جهت نیل به اهداف را تأمین کند . دغدغههای مختلف و مسائل پیرامونی از یکسو و نبود ارتباط و عدم شکلگیری گفتمان و تعامل بین نسلهای میانسال و جوان سبب میشود نسل امروزی نه دارای پشتوانهای برای تکیه، الگوگیری و داوری باشد و نه بتواند بهراحتی در مواقع بروز مشکل به آنها مراجعه کند.
شاید بزرگترین آسیبشناسی جامعه امروز ما این مهم باشد که در برخی موارد «دین جدا از دینداری» نمایان میشود. بدینمعنا که به لحاظ اعتقادی به بسیاری از موارد قائل هستیم در حالیکه در عمل آنها را رعایت نمیکنیم. یعنی بهجای اینکه عمل به دستورات دینی جزئی از اصول و ارزشهای اخلاقی ما قرار گیرد، عدم رعایت سفارشات و احکام دینی سبب میشود که بسیاری از کارها در جامعه تظاهر به دینداری جلوه کند. این رویه در عین اینکه حرمت بسیاری از ارزشها و هنجارهای دینی را لوث میکند، نوعی الگودهی غلط را برای نسل جوان امروزی رقم میزند، بنیان دینی جامعه را سست کرده و در عینحال جامعه را بهسمت بیاخلاقی سوق میدهد. براساس آنچه گفته شد بر دوش تک تک خانوادهها و نهادهای آموزشی و پرورشی و مبلغان دینی تکلیفی است مبنی بر اینکه به رسالت خود در جامعه در جهت فرهنگسازی، آشنایی جوانان با اصول و ارزشهای دینی و رفع شبهات و مشکلات بکوشند.
فهرست منابع
- آقایانی چاووشی، اکبر و همکاران (۱۳۸۷) بررسی رابطه نماز با جهتگیری مذهبی و سلامت روان، مجله علوم رفتاری، دوره دوم، شماره دوم، تابستان، صفحات ۱۵۶- ۱۴۹٫
- برقی، زیبا و احمد علیپور (۱۳۸۸) بررسی رابطه سلامت روان با باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوشبینی اساتید دانشگاه، فصلنامه معرفت در دانشگاه اسلامی، سال سیزدهم، شماره ۳، پاییز، صص ۱۴۹- ۱۷۰٫
- تقوی، محمدرضا (۱۳۸۰) بررسی روایی و اعتبار پرسشنامه سلامت عمومی. مجله روانشناسی. سال پنجم، شماره ۴ صص ۳۸۱- ۳۹۵٫
- جمالی، فریبا (۱۳۷۱) بررسی رابطه نگرش مذهبی، احساس معنابخش بودن زندگی و سلامت روان در دانشجوایان دانشگاههای تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی. دانشگاه الزهرا.
- چراغی، مونا و حسین مولوی (۱۳۸۵) رابطه بین ابعاد مختلف دینداری و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه اصفهان، مجله پژوهشهای تربیتی دانشکده علومتربیتی دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره ۲، صص ۱-۲۲٫
- ریاحی، محمد اسماعیل و اکبر علیوردی نیا (۱۳۸۸) مجله علوماجتماعی دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال پنجم، شماره دوم، پاییز و زمستان، صص ۵۱-۹۰٫
- صادقی، محمدرضا، رحیم باقرزاده و محمدرضا حقشناس (۱۳۸۹) وضعیت نگرش مذهبی و سلامت روان در دانشجویان، مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندان، دوره بیستم، شماره ۷۵، فروردین و اردیبهشت، صص۷۱- ۷۵٫
- صفایی راد، ایرج و همکاران (۱۳۸۹) رابطه بین بهزیستی معنوی با سلامت روان در دانشجویان، مجله دانشگاه علومپزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، دوره ۱۷، شماره چهارم، زمستان، صص ۲۷۰- ۲۷۶٫
- طهماسبیپور، نجف و مرتضی کمانگیری (۱۳۷۵) بررسی ارتباط نگرش مذهبی با میزان اضطراب، افسردگی و سلامت روان گروهی از بیماران بیمارستانهای شهدای هفتم تیر و مجتمع رسول اکرم۶٫
- طالقانی، نرگس (۱۳۸۵) رابطه جهتگیری مذهبی با سلامت روانی، مجموعه مقالات سومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، تهران، سوم و چهارم خرداد.
- کلانتری، عبدالحسین؛ علی عزیزی و سعید زاهد زاهدانی (۱۳۸۸) هویت دینی و جوانان (جوانان شهر شیراز)، فصلنامه علمی پژوهشی تحقیقات فرهنگی، دوره دوم، شماره ۶، تابستان، صص ۱۲۵-۱۴۱٫
- Allport, G, (1968) The Person in Psychology, Boston, Beacon Press.
- Bassett RL, Camplin W, Humphrey D, Dorr C, Biggs S, Distaffen R (1991) et al. Measuring Christian Maturity: A Comparison of Several Scales. J Psychol Theol. 19(I): 84-93.
- Berammer LM. Abrego P. Shostrom EL (1993) editors.Therapeutic Counseling and Psychotherapy. 6th edition. Prentice Hall.
- Chan, D.W. Chan, T.S.C.(1983) Reliability, Validity and the Structure if the General Health Questionnaire in the Chinese Context. Psychological Medicine, 13: 363-372.
- Culliford, L(2001) Healing from within Sprituality and Mental Health, Advanced in Psychiatric Treatment, Vol.8, pp 249-261.
- Didoca, D. (1999) “Assessing Sociotypal Trait In:13-18 years Olds”, Journal of Personality & individual Differences, 27(4), P.673-682.
- Douglas, M (1983) The Effects of Modernization On Religious Change, Boston, Beacon.
- Dubaw, E. F., Pargament, K.I.,Boner,P., Tarakeskwar (2000) Initional Investigation of Jewish Early Adolescence Bethni Identity. Stress and Coping. Journal of Early Adolescence. Vol.20, p.418-428.
- Ellison CW, Jonker-Bakker I (1983) Spiritual Well-being: Conceptualization and measurement. Psychol Theol, 11(4):330-40
- Fabricatore, A. N (2004) Stress, religion, and mental health: Religious Coping in Mediating and Moderating Roles. International Journal for the Psychology of Religion, 14, 91-108.
- Genia V (2001) Evaluation of Spiritual Well-being Scale in Sample of College Student. Int J psychol religion. 11(1): 25-30.
- Goldberg, D. P (1972) The Detection of Psychiatric Illness by Questionnaire: A Technique for the Identification and Assessment of Non-psychotic Psychiatric Illness. London: Oxford University Press.
- Graham, S,. Furr, S,. Flowers, C,. & Burke, M. T (2006) Religion and Spirituality in Coping with Stress. Counseling and Values, 46( I),
- M & Kuk. (2005) Identity Style, Psychosocial Maturity and Academic Performance: Personality and Individual Differences, 30 (I) 235-247.
- Hartz GW (2005) Spirituality and Mental Health: Clinical Applications. New York: Haworth press.
- Keyes, C. L. M (1998) Social Well-being. Social Psychology Quarterly, 61, 121 -140.
- Keyes, C. L. M (2002) The mental health continuum: of Health and Social Behavior. 43, 207-222.
- Keyes, C. L. M (2003) Complete Mental Health: An Agenda for the 21st Century. In Flourishing: Positive Psychology and the Life Well-lived, pp. 293-312, edited by Keyes, C. L. M. and Haidt, J. Washington, DC: American Psychological Association Press.
- Keyes, C. L. M (2005a) Mental Illness and/or Mental Health? Investigating Axioms of the Complete State Model of Health. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 73, 539-548.
- Keyes, C. L. M (2005b) Chronic physical disease and aging: Is mental health a potential protective factor? Aging International, 30, 88-104.
- Keyes, C. L. M (2004) The Nexus of Cardiovascular Sling Psychology, 56(2), 321-329.
- Keyes, C. L. M (2007) Promoting and Protecting Mental Health as Flourishing: A Complementary Strategy for Improving National Mental Health. American Psychologist, 62 (2), 95-108.
- Kim J, Heinemann AW, Bode RK, Sliwa J, King RB (2000) Spirituality, Quality of Life, and Functional Recovery After Medical Rehabilitation. Rehabil Psychol. 45(4): 365-85.
- Koeing, K.G. (1998). Handbook of Religion and Mental Health, Academic.
- Koeing, K.G. & McCullough & D.B Larson (2001) Handbook of Religion and Health, New York, Oxford University Press.
- Leach MM, Lark R (2004) Does Spirituality Add to Personality in the Study of Trait Forgiveness? Pers Individ Dif. 37(1): 147-156.
- McNulty, K (2004) Perceived Uncertainly Spiritual Well-being and Psychological Adaptation in Individual with Multiple Sclerosis. Journal of Family Psychology,
- Neelman .I. Halpern D. Leon D. Lcwis G (1997) Rolerance of Suicide. Religion and suicide rates: an ecological and individual study in western countries. Psychol Med, 27(5): 165-71.
- Navara,G.S. James, S (2005) Acculturative stress of missionaries: Does Religious Orientation Affect Religious Coping and Adjustment?, International Journal of Intercultural Relations.
- Patillo, G (1995) Pessimism and Cardiac Death, New York, Guilford.
- Payne IR. Bergin A.E, Bielmea KA. Jenkins PH. (1991) Review of Religion and mental Health: Prevention and the Enhancement of Psychosocial Functioning. Prevention in Human Service, 9: 11-40.
- Ryff, C. D (1989) Happiness is everything or is it? Explorations on the Meaning of Psychological Well-being. Journal of Personality and Social Psychology, 57,1069-1081.
- Schaefer CA, Gorsuch R.L (1991) Psychological Adjustment and Religiousness. Journal for the Scientific Study of Religion, 3(4):448-61.
- Sapington A. (2001). Health Psychology, Translated by Shahi Baravati 1-1.Tehran: Nashre Ravan Press. [in Persian]
- R.J. Joe. H (1998) Does Spirituality Influence Academic Achievement and psychological Adjustment of Affrican-American Urban Adolescence.EDRS-MF/ plus postage.
- Wasserman, Ira & Trovato, Frank (1996) The Influence of Religion on Smoking and Alcohol Consumption(Alberta Case Study), International Review of Modern Society, Vol.26(Autumn): No.2: 43-56.
- Watson, D. L. & Thrap, R. G (1994) Self-directed Behavior: Self- modification for Personal Adjustment.Pacific Grove, California: Books Pub 1, Comp.
- Woodbury A.M (1992) Social Support Network and Adjustment in Childhood: A Longitudinal Analysis [dissertation]. Boston: Boston University.
- D.M (1997) editor. Psychology of Religion. 2nd edition. John Wiley & Sons Inc
فصل نامه مطالعات معنوی ،مقالات/ادیان-و-جنبش-های-نوپدید/تحلیل-جامعهشناختی-تأثیر-باورهای-مذهبی-بر-سلامت-عمومی.__a-33-45
فاطمه گلابی؛ استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تبریز و نویسنده مسئول f.golabi@gmail.com
حسین احمدزاده؛ کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی.