مواجهه حکیم مجتهد مراغی با ارامنه مراغه
ضمیمه | اندازه |
---|---|
۱٫pdf | ۴۰۳٫۲۵ کیلو بایت |
معرفت ادیان سال دوم، شماره سوم، تابستان ۱۳۹۰، ص ۵ ـ ۱۸
Ma’rifat-i Adyān, Vol.2. No.3, Summer 2011
حیدر عیوضی*
چکیده
رویکرد عالمان مسلمان در گفتوگو با مسیحیان را میتوان به پنج دسته تقسیم نمود: ردیهنویسی، مناظره، رابطه تعلیم و تعلّم، برخورد فقهی، دیالوگ و گفتوگو. محور مقاله حاضر، که بازنویسی رساله مختصر «جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی»، اثر خامه عالم وارسته مجتهد مراغی به فارسی میباشد، به رویکرد پنجم، یعنی دیالوگ و گفتوگو اختصاصی دارد. مؤلف در مقدمه این اثر میگوید: این رساله را به درخواست ارامنه مراغه، در تبیین دین حق نوشته است، هرچند از هویت فرد یا گروه متقاضی و واکنش آنان به تحلیل ایشان، اطلاعی نداریم، اما این نوع اتفاق در تاریخ گفتوگویهای اسلام و مسیحیت نادر و منحصر بفرد است. گرانیگاه رساله مجتهد مراغی، انتقال از توحید به ضرورت وجود انسان کامل است. مؤلف، مذهب شیعه را به خاطر وجود حضرت ولیعصر?، انسان کامل و عصاره خلقت، به عنوان مذهب حق معرفی میکند. مجتهد مراغی، رسالهای دیگر البته در باب مسیحیت با عنوان «مشکوه الحکمه و مصباح البیان» نگاشته و برخلاف رساله مفصلتر و به زبان عربی و با رویکرد نخست یعنی (ردّیهنویسی نگاشته است.) اما، وجه مشترک هر دو رساله، استناد به وجود مقدس «امام عصر(عج)» به عنوان انسان کامل و واسطه فیض الهی میباشد.
کلیدواژهها: اسلام، مسیحیت، ارامنه، مراغه.
* کارشناس ارشد ادیان ابراهیمی دانشگاه ادیان و مذاهب heidareyvazi@yahoo.com
دریافت: ۱۵/۱۲/۹۰ ـ پذیرش: ۲۰/۳/۹۱
مقدمه
أُدِینُ بِدینِ الحُبِّ أنَّی تَوجَّهَت
رَکـائِبُه فالحُبُّ دِینی و ایـمانِی
(ابنعربی، ترجمان الشوق)
گرایش به فهم مشترک، اولین گام در گفتگوی ادیان محسوب میشود. این فهم مشترک همان « کَلِمَهٍ سَوَاءِ»، است که قرآن کریم همه حقیقتخواهان را به آن دعوت میکند (آلعمران: ۶۴). مفسران در ذیل آیه مبارکه، «کلمه سواء» را کلمهای دانستهاند که هیچیک از طرفهای گفتوگو در پذیرش آن احساس اکراه و اجبار نمیکنند، بلکه همه یکدل و یک زبانند؛ زیرا کلمه خود اوست، باور اوست و این کلمه باور به خداوند است.۱ در نتیجه، معناى آیه مورد بحث چنین مىشود: بیایید همه به این کلمه چنگ بزنیم و در نشر و عمل به لوازم آن، دست به دست هم دهیم. از اینرو، این درخواست ارامنه مراغه و واکنش مجتهد مراغی در راستای این رهنمود قرآنی ستودنی است.
پایگاه اصلی مسیحیان ارمنی ایران، کشور ارمنستان کنونی است. مسیحیت در سده سوم میلادی در این کشور، پایگاهی یافت، و در اوایل سده چهارم، دین رسمی این سرزمین شد. کلیسای ارمنستان، تنها سه شورای کلیسایی عامِ نیقیه(۳۲۵م)، افسوس(۳۳۱م) و قسطنطنیه(۳۸۱م) را به رسمیت میشناسد. حضور آنان در ایران، به اوایل صفویه برمیگردد که در منابع مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در چند قرن اخیر، ارامنه ایران مورد توجه جدی مبشران کاتولیک و پروتستان بوده است.
فعالیتهای تبشیری در نواحی شمال غرب ایران، بهویژه در تبریز و ارومیه، به دهه سوم قرن نوزدهم برمیگردد. در سال ۱۸۳۲، آقایان سمیث۲ و دوایت۳ از سوی هیئت کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیونهای خارجی، مأمور شدند تا به خاور نزدیک آمده، پس از بررسیهای کافی گزارشی از وضع این ناحیه برای شروع فعالیتهای میسونری تهیه نمایند. این دو نفر، پس از مسافرت به سوریه، آسیای صغیر، و ارمنستان و ایران به ارومیه رسیده و ضمن بازدید از مناطق آشوریان منطقه، با اسقفان آنها ملاقات نمودند. مردم به گرمی از آنان استقبال نمودند. سمیث، در مورد واکنش آشوریهای این منطقه میگوید: «مزرعهای که در اینجا موجود است، به نظر من آماده حصاد میباشد. اینجانب در تمام مسافرت خود، مردمی ندیده است که به اندازه آشوریهای ایران حاضر به قبول انجیل مسیح باشند.» در همان موقع، به هیئت کمیسیونرهای آمریکایی گزارش رسید که شروع کار فعلاً در بین مسلمانان این منطقه غیرممکن است. در پی این گزارش، تصمیم گرفته شد که مبشرانی برای ترویج مسیحیت به میان آشوریهای شمال غرب ایران فرستاده شود. گروه اعزامی به این منطقه، «میسیون اعزامی نزد نستوریها» نامیده شد.۴
یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مبشرانی که به این منطقه اعزام شد، ژوستین پرکینز۵ بود که در سال ۱۸۳۳، به اتفاق همسرش و دکتر آساهل گرانت،۶ برای خدمات طبی عازم تبریز گردیدند. آنان پس از یکسال فراگیری زبان آشوری در تبریز، وارد ارومیه شدند. عمده فعالیتهای آنها در زمینه خدمات آموزشی و پزشکی بوده است. از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱٫ اختراع خط جدید برای آشوریان؛
۲٫ ترجمه کتب انگلیسی به زبان آشوری؛
۳٫ تأسیس نخستین آموزشگاه، در ۱۸ ژانویه ۱۸۳۶، با هفت دانشآموز؛
۴٫ تأسیس چاپخانه. در سال ۱۸۴۰ پرکینز دستگاه چاپی را از آمریکا وارد ایران نمود.
۵٫ انتشار روزنامه، پرکینز نخستین روزنامه آشوریزبان ایران را به نام «اشعه نور» در سال ۱۸۴۸ در ارومیه منتشر نمود.
پرکینز نخستین میسیونر آمریکایی در ایران بود که مدت ۳۶ سال در ارومیه اقامت داشت. کشیش اوراهام۷ و یوحنان۸ نیز در امر آموزش و تهیه مواد درسی به پرکینز کمک میکردند. اما زمانی که مدرسه گشایش یافت، با مشکلاتی روبهرو شد: از جمله یکی، جلب رضایت روحانیون منطقه و حکومت محلی بود. هیئت آمریکایی ابتدا به سراغ مجتهد ارومیه رفتند. از آنجا که مدرسه ویژه مسیحیان بود و مسلمانان حق نامنویسی نداشتند، مجتهد روی خوش نشان داد، حتی از مدرسه بازدید کرد و از پیشرفت شاگردان اظهار خرسندی نمود. کامران میرزا و ملک قاسم میرزا، هم از مدرسه بازدید کرده و قرار شد دوازده صاحبقران، کمک مالی به دانشآموزان بپردازند. در این آموزشگاه، از دانشآموزان شهریه گرفته نمیشد. حتی مخارج تحصیل و زندگی آنها را آموزشگاه میپرداخت. پرکینز در مدرسهاش، علاوه بر تدریس مواد علمی، به کودکان آهنگری و قالیبافی یاد میداد. علاوه بر مدارسی که توسط مبشران آمریکایی در ارومیه تأسیس شد، در اطراف شهر نیز آموزشگاههای روستایی تأسیس نمودند. بهعنوان نمونه، در سال ۱۸۳۹ آنها دوازده مدرسه در دوازه روستا داشتند که در مجموع، ۲۷۲ دانشآموز پسر و ۲۲ دانشآموز دختر در این مدارس تحصیل میکردند. در سال ۱۸۴۲، تعداد این مدارس به بیست عدد و پانصد دانشآموز افزایش یافت. از میان ۴۸ معلم بومی، که آنها را اداره میکردند، ۲۲ نفر کشیش بودند.۹
پس از پرکینز و همراهانش، میسونرهای کاتولیک فرانسه معروف به لازاریستها در سال ۱۸۳۹م. و در پی آن هیئتهایی از کلیسای انگلستان، لوتریهای آلمان و بالأخره، هیئت اعزامی کلیسای ارتدوکس روس، در اواخر همان قرن برای فعالیتهای تبشیری وارد ایران شدند. گرچه تا پیش از جنگ اول جهانی، این هیئتهای تبشیر در عین برخورداری از نوعی وحدت عمل و همدلی مشترک در مخالفت با فرمانروایی دولتهای اسلامی بر این مناطق، رقابت و همچشمی با یکدیگر داشتند و نگران پیشرفت رقبای خود بودند، ولی با شروع جنگ، که روس، انگلیس و فرانسه را در مقام قدرتهای متفق بر ضد آلمان و اتریش و عثمانی وارد نبرد ساخت، هیئتهای مزبور سرانجام، به عنوان یکی از ابزارهای اصلی پیشبرد سیاستهای سیاسی نظامی متفقین، خطمشی واحدی را پیش گرفتند.۱۰
در مجموع، میتوان اهداف این هیئتهای تبشیری را اینگونه برشمرد:
۱٫ وعظ و تبلیغ در میان پیروان کلیساهای کهن شرق (نستوریها و ارامنه)، با هدف هدایت آنها به مسیحیت کاتولیک/ پروتستان.
۲٫ تبلیغ و فعالیت در میان پارهای از دیگر اقلیتهای مستعد، چون کردهای ارومیه و کردستان.
۳٫ ایجاد مدارس رایگان و شبانهروزی و اهدای لوازم کمک آموزشی در مدارس.
مجتهد مراغی
حکیم مولی حسنبن عبدالرحیم مراغی، متکلم، عارف و فقیه، در سده سیزدهم هجری (۱۳۰۰ ق) میباشد و از مفاخر آذربایجان به شمار میرود. ایشان در خانوادهای اهل علم دیده به جهان گشود. والدش عبدالرحیم مراغی، شیخ الاسلام مراغه بود. مرحوم آغابزرگ در طبقات مینویسد: «الشیخ عبدالرحیم شیخ الاسلام من اعاظم العلماء فی عصره، کان شیخ الاسلام فی مراغه و کانت له فیها مکانه سامیه و مرجعیه کبیره توفی حدود سنه ۱۲۶۰ق.»۱۱ از تألیفات این فقیه فرزانه، سه مورد را اطلاع داریم: رساله جهادیه(عربی)، رساله الجهادیه المسماه بالمحمدیه، حاشیه بر حاشیه ملّاعبدالله یزدی.۱۲
حسنبن عبدالرحیم، تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و سایر علمای مراغه فراگرفت. و برای تکمیل تحصیلات خویش عازم تهران و پس نجف اشرف گردید. پس از طی دورههای فقه، اصول و حکمت به زادگاهش برگشت و به تألیف و تدریس پرداخت. متأسفانه منابع موجود اطلاعی در رابطه با اساتید و نحوه تحصیل وی ارائه ندادهاند. آقای طیار مراغهای در این رابطه مینویسد:
از یکی از علمای مراغه، که خاطرات زیادی از دانشمندان شهر در سینه داشت، شنیدم که وی معاصر و دوست آیتالله مجدد سیدمحمدحسن شیرازی، رهبر نهضت تنباکو بود. چنانکه مرحوم مجدد شیرازی، در دیداری که با وی داشت، ضمن اظهار تأسف از دوری حکیم مراغهای از حوزه نجف فرموده بود: آقا میرزا حسن تحتالشعاع دیگران قرار گرفت و حقش ضایع گردید.۱۳
مجتهد مراغی از معاصران شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی بود و در ردّ آراء و نظرات آنان، سه رساله نگاشت.۱۴
مجتهد مراغی آثار گرانبها و صدقات جاریه پربهایی از خود بر جای گذارد:
۱٫ احیاء مسجد شیخ بابا؛ مطابق وصیتش در شبستان همین مسجد مدفون گردید.
۲٫ بناء مدرسه علمیه آقاحسن، در حال حاضر اثری از آن باقی نمانده و برجای آن مرکز فرهنگی برپا شده است.
۳٫ دو فرزند اهل علم، میرزا علی آقا صاحب کرامات باهرات، و میرزا احمدآقا(ت۱۲۸۴ ق) این تعدادی از رسایل پدر (از جمله همین رساله حاضر) را در سال ۱۳۱۹ ق، در ضمن مجموعهای با عنوان کشف سریره الاسلام منتشر نمود.
۴٫ تألیفات علمی: آثار به جایمانده از ایشان را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: بخش نسخههای خطی، و بخش دیگر، که به صورت چاپ سنگی مطبوع شده است.
الف) نسخههای خطی
۱٫ الامر و المشیئه؛ ۲٫ تحقیق حقیقه؛ ۳٫ تحقیق در نوع انسان؛ ۴٫ تفسیر سوره الفاتحه؛۵٫ التوحید؛ ۶٫ جزاء الاعمال؛ ۷٫ حب علی اصل الجنه؛ ۸٫ حشر و نشر (سؤال و جواب)؛ ۹٫ حقیقه التکلیف؛ ۱۰٫ حقیقه الروح؛ ۱۱٫ خلاصه الحقائق و زبده الدقائق؛ ۱۲٫ الردّ علی الشیخیه(تصحیح شده طیار مراغهای)؛ ۱۳٫ رسائل؛ ۱۴٫ رفع القلم فی بعض الاعیاد؛ ۱۵٫ سبب تسمیه الائمه به ام الکتاب؛ ۱۶٫ سر الخلقه و کشف ستر الخلیقه؛ ۱۷٫ سر الخلقه (مختصر)؛ ۱۸٫ سرالقدر؛ ۱۹٫ شرح حدیث حقیقت؛ ۲۰٫ شرح حقیقه العقول؛ ۲۱٫ شرح رفع القلم فی بعض الاعیاد؛ ۲۲٫ عرش القواعى و الاصول؛ ۲۳٫ العقل؛ ۲۴٫ علم الله تعالی؛ ۲۵٫ فائده جدیده = الجبر و التفویض؛ ۲۶٫ فلسفه الاختلاف؛ ۲۷٫ الفوائد الشریفه و القواعد المنیفه؛ ۲۸٫ فوائد فلسفیه؛ ۲۹٫ قضا و قدر؛ ۳۰٫ ماهیه الاجسام و الاجساد؛ ۳۱٫ مدارک الغرایب فی مسالک العواقب و مشاهد العجایب فی مناهج المناقب فی احوال الموت و ما بعده من عالم البرزخ و المعاد و المحشر ما بلغ من المعصومین(ع)؛ ۳۲٫ مراتب صلاه؛ ۳۳٫ مراتب النفس و الروح و درجات القلب و العقل؛ ۳۴٫ مسالک الطریقه و مدارک الحقیقه؛ ۳۵٫ مشکاه الحکمه و مصباح العرفان= مشکوه الحکمه و مصباح البیان فی معرفه الحجه الناطق فی کل زمان؛ ۳۶٫ المعراج؛ ۳۷٫ منهاج البصیره و الیقین و مصباح المعرفه فیالدین؛ ۳۸٫ میزان العقول و الالباب؛ ۳۹٫ نقطه المعارف و العلوم و حقیقه المشاعر و الفهوم.۱۵
ب) مجموعه مطبوع چاپ سنگی
۱) کشف سریره الاسلام بنور بصیره الایمان؛ ۲) بیان نقطه التوحید و بیان خطه التفرید؛ ۳) میزان المعارف و العلوم و مقباس المدارک و الفهوم؛ ۴) مطالع المعارف و منهاج المکاشف؛ ۵) مدارک الحق و التحقیق و مسالک الصدق و التصدیق؛ ۶) رساله الذهبیه؛۷) نقطه المعارف و العلوم و حقیقه المشاعر و الفهوم؛ ۸) مسلک اهل الولا و العنایه فی الطریقه و مشرب ذوی الحسنی و الهدایه فی المعرفه؛ ۹) محاسن الاحوال و میامن الخصال؛ ۱۰) سرالخلیقه و سریره الحقیقه؛ ۱۱) سریره الحقیقه وحقیقه السریره؛ ۱۲) کشف سر لم یطلع علیه الا من خصه الله به؛ ۱۳) معرفه الامام (ع) کما یستحق ان یتعقده الانام؛ ۱۴) کشف التوحید بالعیان لاهل البصیره والعرفان؛ ۱۵) بیان اختصاص الاختیار لِلّه الغنی القدیم والاضطرار لِلحادث الفقیر العدیم؛ ۱۶) نکات لاهل العلم وهدایا لاهل الفهم؛ ۱۷) الکافی من البیان فی الغیب والعیان؛ ۱۸) ازاحه وهم واناره فهم؛ ۱۹) اشاره غیبیه ودرایه بلاکیفیه؛ ۲۰) جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی.
مجتهد مراغی در ذیل رساله حاضر مینویسد:
… هرگاه گویند امام شما نیز غایب است، گوییم به خواص خودش ظاهر است و به ایشان القا میکند آنچه مایحتاج خلق است. چنانچه این بیانات را به مخلص القا فرمودند، جواب از برای شما نوشتم، روحی و نفسی فداه.۱۶
مجتهد مراغی رسالهای دیگر در نقد یک نویسنده مسیحی به عربی نگاشته، با عنوان مشکوه الحکمه و مصباح البیان به صورت نسخه خطی در ضمن مجموعهای قرار دارد.۱۷ این رساله، در ۲۴ برگ و به خط نسخ میباشد. ایشان پس از خطبه کتاب میگوید:
اما بعد، فقد وصل الینا من بعض القسّیسن و الأحبار، المؤسّسین بنیانهم علی شفاجرف هار، کتاب یرجع حاصله عند النظر و الاعتبار إلی ان الطریق فی هذه الأعصار، منحصر علی الکتب الألهیه الباقیه فی ایدی النصاری و الیهود، المشتمله علی القصص و الأخبار، و قلیل من الأحکام و الحدود، و استدلّ علی ذلک بأن العقل لایعرف طریق الطاعه و النجاه، إذ لم یعرف من العقول إلا الجزئیات الناقصات، فزعم أن حجه الله التی احتج بها علی الناس الکتب الباقیه من الأنبیاء السالفه؛ و لم یعقل أن الکتب صامته، و الصامت لایلیق بالحجیه، لِما یقبل التأویل، فیؤوّله کل علی مقتضی هواه،… .
رساله مشکوه الحکمه در یک پیشگفتار، چهار رکن (فصل) و یک خاتمه میباشد. مجتهد مراغی در پیشگفتار به علت نگارش رساله که در پاسخ به یک ردیه مسیحی بوده، میپردازد، اما به مشخصات نویسنده و یا کتاب او هیچ اشارهای نمیکند. اگر بخواهیم مخاطب اصلی مؤلف را بیابیم باید ردپای او را در میان مبشرانی جست که در این دوره فعالیت داشتهاند (در ادامه به این مسئله میپردازیم).
مؤلف در ادامه پیشگفتار به دو اشکال اصلی طرف مسیحی اشاره میکند و موضوعات ارکان رساله خود را نیز طوری انتخاب میکند که به طور منطقی بتواند پاسخ او را داده باشد. مبشر مسیحی گفته است: ۱) عقل انسان تنها قادر به درک جزئیات است و به تنهایی از شناخت حقیقت عاجز است، بنابراین خداوند تنها راه شناخت خود را در کتب آسمانی انبیاء پیشین قرار داده است. مجتهد مراغی اجمالاً در اینجا میگوید: نویسنده توجه نداشته که کتابها صامت هستند و صامت به تنهایی نمیتواند حجت باشد، چراکه تأویلبردار است و هر کس میتواند در راستای اهداف خود آن را تفسیر و تأویل کند «لم یعقل ان الکتب صامته و الصامت لایلیق بالحجیه لما یقبل التأویل فیؤوله کل علی مقتضی حاله»(برگ دوم). ۲) نویسنده مسیحی مدعی بوده که پیامبر اسلام بلیغترین و فصیحترین فرد زمان خود بوده و برای تحقق اهداف سیاسیاش قرآن را آورده است. مؤلف ما در پاسخ به این اشکال نیز میگوید: نقطه انحراف اینان در این است که مقام و منزلت حجت الهی را که قَیم بر کتب آسمانیاند را درک نکردهاند «فَینبغی أن نُبین لَهم اولاً وجوبَ الحجه النّاطق فِی کلّ زمان و أن الصَّامت لایکون حجه عَلی وَحدتِه ولا هو بِذلک یحیق و لایقوم مَقام النّاطق ولا هو بذلک یلیق، ثم انَّه یجب ان یکونَ مَعصوماً عن الخطأ و الزّلل، عالماً بِجمیع ما یحتاج الیه الأنام فی العلمِ و العمل. ثمّ انّه یجب أن یکون ظاهراً و معروفاً بَین الأنام بنفسه او بنوّابه، ثم نبین لهم طریق معرفته و معرفه نوّابه»(برگ سوم).
فهرست مطالب رساله از این قرار است:
مقدمه: فی الاشاره الی ارکان المعرفه، ۳-۴؛
رکن اول: وجوب حجه الناطق فی کل زمان، ۴-۶؛
رکن دوم: وجوب عصمته فی کل اوان، ۶-۸؛
رکن سوم: اشتهاره فیما بین الأنس و الجن، ۸-۱۰؛
رکن چهارم: طریق معرفه الحجه و نوابه، ۱۱- ۱۷
خاتمه: فی وجوب الرجوع الی القیم و التسلیم له علماً و عملاً، ۱۸- ۲۲٫
از ویژگیهای مهم رساله حاضر این است اجزای فصول آن کاملاً به هم متصل هستند و هر رکنی مبتنی بر رکن پیشین خود میباشد. از دیگر ویژگی این رساله استفاده از تشبیهات و تمثیلات متناسب با موضوع است، برای نمونه در رکن اول در اثبات ضرورت حجت الهی که انبیاء و جانشینان آنها هستند، جامعه را به بدن انسان تشبیه میکند و میگوید: همانطور که آفریننده این بدن مادی برای اعضا و جوارح ما یک رئیس قرار داده که همان روح باشد، انبیاء و جانشینان آنها را هم راهنمایان جامعه قرار داده است، و به عبارتی دیگر پیامبران روح جامعه بشری هستند.
متأسفانه مؤلف تا پایان رساله هیچ اشارهای به مشخصات نویسنده مسیحی و نام اثر او نمیکند. تنها با تعبیر «مِن بعض القسّیسن و الأحبار» از آن یاد میکند. اما با توجه به قرائنی که وجود دارد، به نظر میرسد این رساله، از جمله ردّیههایی باشد که در واکنش به کتاب ینابیع الاسلام۱۸ اثر کشیش دکتر کلرتیزدال۱۹ تألیف شده است. زیرا ینابیع الاسلام، جنجالیترین کتابی است که در این دوره (اواخر قرن نوزده) در ردّ اسلام نوشته شد.۲۰ و واکنشهای متعددی از سوی عالمان مسلمان، از هند تا نجف را در پی داشت. مرحوم آقابزرگ در الذریعه۲۱ و فرزند ایشان احمد منزوی در فهرستواره،۲۲ نمونههای دیگری از ردّیههای این کتاب را احصاء کردهاند.
اما متن رساله جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحَمدلله الّذی لیسَ کمثلِه شیءٌ و هَو اللَّطیف الخَبیر و الصّلوه علی مَن هو مِن الله بشیرٌ و نذیرٌ و السَّلام علی الوصیّ و الوزیر و آله الذّین کل واحد مِنهم فی العلمِ و الفضلِ له نَظیر و شیعتُهم الذّین هُم کافِلوا کلّ یتیم و اسیر. بعد یقول سالکُ مَسلکِ التَّسلِیم و شاربُ مَشرب التَسنیم حسنبن عبدالرحیم قد سَئلنی بعضُ الأرامنه أن اُبینَ لهُم المَذهب الحقّ فیما بین المذاهب و الأدیان بالدلیل العقلی بحیث ینکشف لأهل البصره (البصیره) بالعیان.
پس نوشته شد، شکی نیست در اینکه اجسام خالی از چهار عرض نمیباشد؛ یعنی حرکت، سکون، اجتماع و افتراق. بدیهی است که این اعراض، همگی حادث است. آنچه مقدم بر حوادث و پیش از اینها نتواند شد، آن هم حادث میشود. آنچه مجرد است، مثل عقول و ارواح و نفوس، هرگاه متعدد باشند، تعدد نمیشود، مگر به حدود و کل محدود مرکب است. پس، خالی از دو عرض اجتماع و افتراق نمیباشد، آنچه پیش از عرض بودنش محال باشد، آنهم حادث میباشد. مثل عرض و اگر مجرد منحصر به یکی باشد، خالی نیست از اینکه در یک صفت یا زیاده از یک صفت با حوادث شریک باشد، یا نباشد، بلکه منزه از جمیع صفات حوادث باشد. هرگاه شریک باشد، شکی نیست در اینکه مابهالاشتراک، غیر مابهالامتیاز است. پس، لامحاله مرکب میباشد، پس لامحاله حادث میشود.
و اگر منزه از جمیع صفات حوادث و مقدس از جمیع سمات مدرکات باشد، آن قدیم است. و لابدّ است از اینکه حجتی اقامه نماید در میان خلق، که عالم به جمیع مصالح و مفاسد باشد و جامع جمیع محاسن و عاری از جمیع مکاره باشد و الا نقص در ربوبیت غنی مطلق میشود. پس، لابد است از اینکه عالم از وجود این چنین شخصی خالی نباشد تا عقول ناقصه به تبعیت آن به مرتبه کمال برسند و جمیع موجودات اجسام، به طبایع خودشان ارواح به عقول خودشان حاکمند بر اینکه هر جزء به کلّ خود و هر جزیی به کلّی خود باید تابع شود. شکی نیست در اینکه انسان کامل مذهب خود را القا میکند. به تابعین خودش. پس هر ملّتی که مستند به انسان کامل نیستند، مذهب ایشان باطل است.
پس مذهب حق منحصر شد به مذهب اثناعشری، که ایشان در سلوک به انسان کامل، که جامع جمیع محاسن و عاری از جمیع نقایص باشد، مستندند. اگر مذهب ایشان حق نباشد، لازم آید که عالم خالی از وجود انسان کامل باشد و آن منافی کمال ربوبیّت و منافی توحید خداوند و منافی تنزیه ذات مقدّس و منافی وجود قدیم قادر میباشد: اما منافی ربوبیّت است، به جهت آنکه نقص در افعال یا از عجز میشود یا از جهل، قدیم از هر دو منزّه است. اما منافی توحید است، به جهت آنکه فساد از تعدّد و ممانعت شریک میشود مقتضای وحدت کمال است. اما منافی تنزیه است، به جهت آنکه سبب وجوب وجود انسان کامل تنزیه مالک و تقدّس اوست. اما منافی وجود قدیم است، به جهت آنکه نقص راجع به عدم است و مقتضای وجود کمال و جمال و جلال است. هرگاه ارامنه گویند: حضرت عیسی انسان کامل است، صحیح است، اما باید در میان خلق باشد نه در آسمان چهارم. هرگاه گویند: امام شما نیز غایب است، گوییم به خواصِّ خودش ظاهر است و به ایشان القا میکند آنچه مایحتاج خلق است، چنانچه این بیانات را به مخلص القا فرمودند: «جواب از برای شما نوشتم، روحی و نفسی فداه.»
تحلیل و نتیجه
بحث «انسان کامل»، از جمله موضوعات کهن و جدی به شمار میرود که در همه ادیان آسمانی، به ویژه در ادیان ابراهیمی مطرح بوده است. در این میان، اندیشمندان مسلمان عنایت بیشتری به این مسئله داشتهاند. میتوان گفت: نقطه اوج آن، در عرفان اسلامی، بهویژه آثار ابنعربی و شارحان او بوده است، اساساً، موضوعاتی چون اعتقاد به نبوت، عصمت انبیاء، لزوم اطاعت از آنها، اسوه بودن پیامبر و ولایت ائمّه معصومین(ع)، در متون اسلامی مبتنی بر این فرض، یعنی انسان کامل بوده است. در عرفان اسلامی، انسان کامل دارای مقام ولایت میباشد. شناخت مقام و منزلت آن همواره دغدغه اصلی عارفان بوده است. سیدحیدر آملی در تبیین جایگاه ولی و انسان کامل مینویسد:
و فی الحقیقه، الولایه هی باطن النبوه التّی ظاهرها التصرّف فی الخلق بإجراء الأحکام الشرعیّه علیهم، و بإظهار الأنباء و الإرشاد لهم بأخبار الحقایق الإلهیه و المعارف الربانیه کشفاً و شهوداً؛۲۳ در حقیقت، ولایت باطن نبوت است، به گونهای که ظاهر آن تصرف در امور خلق خدا، به سبب اجرای احکام شرعی بر خلق و بازگوی خبرها و ارشاد آنان، به سبب اخبار حقایق الالهی و معارف ربانی.
در حالی که اندیشمندان مسلمان بر ضرورت بشری بودن انسان کامل تأکید دارند و براهین متعددی بر ضرورت وجود آن در طول حیات بشری و نیاز مردمان به او ارائه میکنند، اندیشمندان مسیحی با طرح الوهیت عیسی مسیح و روحالقدس، تلاش نمودند جنبه کاملاً دروندینی و حتی عقلستیز به آن ببخشند. از اینرو، مجتهد مراغی همسو با اندیشمندان مسلمان، در رساله حاضر، ابتدا واسطه فیض میان مبدأ صدور و مردمان را انسان کامل معرفی میکند. سپس، آن را بر امام عصر تطبیق میدهد.
مشخصات چاپ سنگی رساله جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی، کاتب: عبدالمطلببن رزاق تبریزی، تبریز، چاپخانه حاجاحمد کتابفروش، صفر/ ۱۳۱۹ق، حاج احمد آقا، زبان فارسی، خشتی، نسخ، ۳ صفحه، آستان حضرت معصومه(ع)، آستان قدس رضوی، آیت الله مرعشی، دفتر تبلیغات اسلامی، مسجد اعظم.
http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/70