مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

حسین بن حمدان خصیبی و اهمیت وی در تکوین نصیریه

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (از صفحه ۱۷۳ تا ۲۰۸)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/328506
حسین بن حمدان خصیبی و اهمیت وی در تکوین نصیریه (۳۶ صفحه)
نویسنده : رحمتی،محمد کاظم

چکیده

غلو و عقاید غلوآمیز یکی از جنبه های مورد توجه در پژوهش تاریخ سه قرن نخست تشیع و پس از آن است که غالبا در پی از بین رفتن این نحله ها، در نحله ای دیگر یا با پذیرش برخی از عقاید آن در جریانی دیگر تداوم یافته است. یکی از این نحله ها، نصیریه است. تا به حال تحقیقات فراوانی درباره فرقه های از بین رفته غلات انجام شده، اما تنها به تازگی در این تحقیقات به اهمیت فرقه نصیریه، به عنوان فرقه ای از جامعه غلات که تا روزگار ما باقی مانده، توجه شده است و محققان با توجه به آثار موجود از این نحله به تحقیق درباره آن پرداخته اند. نوشتار حاضر پژوهشی است در باب نقش و اهمیت عالم بزرگ نصیری، حسین بن حمدان خصیبی و نقش وی در تکوین مذهب نصیریه.
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۳)


‌ ‌‌‌مـقاله‌ : حسین بن حمدان خصیبی و اهمیت وی در تکوین نُصیریه / محمدکاظم رحمتی

حسین بن‌ حمدان‌ خـصیبی‌

و اهـمیت وی در تـکوین نُصیریه

محمدکاظم رحمتی

مقارن با شکل گیری و تکوین تشیع در کوفه‌ و اطراف آن، جریانی تکوین یافت کـه نام غلو بر خود گرفته است، جریانی‌ که شیعیان از همان‌ آغاز‌ آن را جریانی خـارج از تشیع می دانستند.(۱) عـمده ویـژگی این جریان عقیده به الوهیت ائمه، تناسخ و نظام فکری معرفتی خاصی در تأویل است که ائمه و بزرگان امامیه همواره آن را‌ به دلیل انحراف از

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۴)


تعالیم قرآن و اهل بیت محکوم کردند. فعالیت این جریان در اواخـر عصر امویان، به چند شورش منتهی شد که مهم ترین آنها حرکت بیان بن سمعان و محمدبن‌ ابی‌ زینب مقلاص مشهور به ابوالخطاب بود. به رغم سرکوب این جریان ها، این حـرکت هـا تداوم یافت. از سوی دیگر، با آن که اندیشه های صریح غالیانه چون الوهیت ائمه‌ و تناسخ‌، نتوانست راهی به جریان اصلی امامیه بیابد، برخی افکار غلات به صورت تلطیف شده، و به رغـم مـقاومت جدی مخالفان آنها در نزاعی طولانی جایگاهی در تفکر برخی از امامیه‌، خاصه‌ برخی محدثان امامی کوفه پیدا کرد (برای تفصیل بحث رک: مدرسی طباطبائی، مکتب در فرایند تکامل، صص۲۷ـ۷۲). در میان گرایش غالب امـامیان کـوفه، که از قرن دوم‌ تا‌ اواخر‌ قرن چهارم، محدثان نامور شیعه‌ به‌ تدوین‌ و گردآوری آثار حدیثی پرداختند، چهره های برجسته غلات با حضور جدی در عرصه تالیف و تدوین، به مکتوب نـمودن تـعالیم خـود، گاه‌ با‌ جعل‌ و دست بـردن در مـتن احـادیث پرداختند. عموم این‌ متون‌ به صورت اصلی باقی نماندند اما نقل قول هایی از آنها را در متون متأخر امامی همچون کتاب بصائر‌ الدرجـات‌ مـی‌ تـوان یافت که بخش اعظم مطالبش برگرفته از غلات کـوفه‌ اسـت.(۲) در آستانه غیبت صغری، غلات با بهره گیری از شرایط، دست به فعالیت گسترده ای زدند که‌ حاصل‌ آن‌، شکل گیری و تـکوین گـروهی بـه نام نُصیریه است که توانست علاوه‌ بر‌ تدوین اصول خـود، در مناطق حاشیه ای شام پیروانی در مناطق روستایی عموماً مسیحی نشین بیابد‌.

شکل‌ گیری‌ و تکوین نُصیریه

درباره شکل گیری و تـکوین نـصیریه اطـلاع چندانی وجود ندارد و مطالب‌ اندکی‌ که‌ در آثار ملل و نحل نگاری مـطرح شـده، چندان پرده از زمینه ها و علل شکل‌ گیری‌ نصیریه‌ برنمی دارد. سعد بن عبدالله اشعری (متوفای ۲۹۹ یا ۳۰۱) در کتاب المـقالات و الفـرق‌ (صـص‌۱۰۰ـ۱۰۱)(۳) در اشاره به ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری ضمن معرفی او‌ به‌ عنوان‌ تـدوینگر عـقاید نـصیریه می نویسد:

کان ]محمد بن نصیر النمیری[ یدعی أنه نبی رسول‌، و أن‌ علی بـن مـحمد العـسکری أرسله و کان یقول بالتناسخ، و یغلو فی أبی الحسن و یقول‌ فیه‌ بالربوبیه‌ و یقول بالإباحه للمـحارم و یـحلل نکاح الرجال بعضهم بعضاً فی أدبارهم و یزعم أن ذلک من التواضع‌ و الإخبات‌ و التذلل فی المـفعول بـه، و أنـه من الفاعل و المفعول به إحدی الشهوات و الطیبات‌، و أن‌ الله‌ لم یحرم شیئاً من

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۵)


ذلک. و کان مـحمد بـن محمد بن الحسن بن فرات یقوی أسبابه‌ و یعضده‌. أخبرنی‌ بذلک عن محمد بـن نـصیر أبـوزکریا یحیی بن عبدالرحمن ]بن خاقان أنه[‌ رآه‌ عیاناً و غلام له علی ظهره. قال: فلقیته فعاتبته ]بـذلک[، فـقال: إن هذا من اللذات و هو من‌ التواضع‌ لله و ترک التجبر. فلما اعتلّ محمد بن نـصیر العـله التـی توفی فیها‌ قیل‌ له و هو فی علته و هو معتقل اللسان‌: لمن‌ هذا‌ الأمر من بعدک؟ فقال بـلسان ضـعیف مـلجلج: أحمد‌، فلم‌ یدر من هو؟ فمات فافترقوا بعده ثلاث فرق. ففرقه قالت إنـه أحـمد ابنه و فرقه‌ قالت‌ هو أحمد بن محمد بن‌ موسی‌ بن فرات‌ و فرقه‌ قالت‌ إنه أحمد بـن أبـی الحسین بن‌ بشر‌ بن زید، فتفرقوا فلم یرجعوا إلی شیء و ادعی هؤلاء النـبوه عـن أبی‌ محمد‌ الحسن بن علی، فسمیت هـذه الفـرق‌ النـمیریه.(۴)

کشی در معرفه‌ الناقلین‌ که تلخیص آن به نـام‌ اخـتیار‌ معرفه الرجال توسط شیخ طوسی باقی مانده، محمد بن نصیر را از اصحاب‌ امام‌ هـادی عـلیه السلام (متوفای ۲۵۴‌) معرفی‌ کرده‌ و بـه لعـن نمیری‌ تـوسط‌ امـام اشـاره کرده است‌ (ص۵۲۰‌). حسین بن عبیدالله غـضایری از قـول ابومحمد ابن طلحه از ابوبکر جعابی (۲۸۴ـ۳۵۵‌)، نمیری‌ را از افاضل بصره معرفی کرده‌ و از‌ ضعیف بـودن‌ او‌ سـخن‌ گفته است و به این‌ که وی آغـازگر حرکت نصیریه بوده اشـاره کـرده است (الغضائری، الرجال، ص۹۹). مطالب مـوجود دربـاره‌ محمد‌ بن نصیر نمیری بسیار اندک است‌.(۵) و تنها‌ از‌ برخی‌ شواهد‌ می توان ایـن‌ نـکته‌ را استنباط کرد که وی در آراء و افکار خـود از جـریان غـالی گرایانه عراق خـاصه حـرکت‌ ابوالخطاب‌ محمد‌ بن ابـی زیـنب متأثر بوده است، شخصیتی‌ که‌ تقریباً‌ در‌ تمام‌ متون‌ نصیریه عبارت های ستایش آمیز دربـاره او نـقل شده است.(۶)

در منابع نصیری آثاری بـه عـنوان تألیفات مـحمد بـن نـصیر یاد شده که تـنها نقل قول هایی‌ از آن در منابع نصیریه موجود است. از جمله این آثار که نقل قول هایی از آنـها در مـنابع بعدی نصیریه باقی مانده، می تـوان بـه مـسائل یـحیی بـن معین‌ السامری‌،(۷) کـتاب الاکـوار و الأدوار النورانیه (ضیائی، فهرس مصادر الفرق، ج۱، صص۶۲ـ۶۳، ۷۳، ۱۱۷، ۱۴۰، ۱۵۰) و اقرب الاسانید اشاره کرد.

همان گونه که از نام کتاب الاکـوار و الادوار النـورانیه مـی‌ توان‌ دریافت، تبیین مسئله تناسخ یکی از نـکات مـورد اهـتمام مـحمد بـن نـصیر همانند دیگر غلات بوده، امری که به گونه ای

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۶)


جدی مورد‌ اعتقاد‌ نصیریه قرار گرفته است.(۸) درباره‌ تاریخ‌ وفات محمد بن نصیر اختلاف نظر وجود دارد. هاشم عثمان، سـال ۲۵۹ق / ۸۷۲م. را به عنوان سال درگذشت محمد بن نصیر ذکر کرده است‌ (تاریخ‌ العلویین: وقائع و احداث، ص۱۰‌). محمد‌ امین غالب طویل نوشته که محمد بن نصیر بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السـلام در شـهر سامرا اقامت داشته و رهبری جامعه نصیریه را برعهده داشته که دلیلی برای‌ این‌ گفته در منابع قابل دسترس مشاهده نشد (الطویل، تاریخ العلویین،۲۰۳).

بعد از وی، فردی به نام محمد بن جندب، رهـبری فـرقه را برعهده گرفت.(۹) گزارش سعد بن عبدالله اشعری‌ اشاره‌ ای به‌ این مطلب ندارد. در هر حال، درباره این فرد چیزی دانسته نیست. هالم درباره تـداوم نـصیریه بعد‌ از محمد بن جندب نـوشته اسـت: «شاگرد محمدبن جندب، ابومحمد عبدالله‌ جنبلانی‌ مشهور‌ به جنان (متوفای ۲۷۸ق/ ۹۰۰م) ظاهراً فردی ایرانی و مهاجر از ناحیه فارس بوده است (جنبلاء منطقه ای ‌‌بین‌ کوفه و واسط اسـت). احـتمالا وی برخی عقاید ایرانی، چـون گـرامی داشتن نوروز و مهرگان‌ را‌ وارد‌ آموزه های نصیریه کرده است.(۱۰) نصیریه این ایام را به عنوان نشانی از الوهیت‌ علی علیه السلام در خورشید گرامی می دارند. جنبلانی کتابی به نام الاکوار‌ و الأدوار النورانیه داشته کـه‌ نـقل‌ قول هایی از آن در کتاب مجموع الاعیاد طبرانی باقی مانده است.(۱۱)

پس از وی، ابوعبدالله حسین بن حمدان خصیبی (متوفای ۳۴۶ق؟/ ۹۵۷م) رهبری نصیریه، خاصه در محله کرخ بغداد‌ را برعهده گرفت. وی شاعر بوده و دیوان اشعارش نیز موجود اسـت. کـتاب مهم خـصیبی، الهدایه الکبری است که به امیر حلب، سیف الدوله حمدانی تقدیم کرده است (الطویل، تاریخ العلویین، ص۲۶۰‌، ۳۱۸‌). خصیبی در ۳۴۶ق/ ۹۵۷م یـا ۳۵۸ق/ ۹۶۹م در حلب درگذشت (همان، ص۲۵۷ـ۲۵۹). وی کتاب های فراوانی تألیف کرده که تنها بـرخی از آن هـا بـاقی مانده است.(۱۲) قبر‌ خصیبی‌ در شمال حلب، به نام شیخ یابراق هنوز مورد تکریم نصیریان است (همان، ص۲۵۹). جـانشین ‌ ‌وی، شـخصی به نام ابوالحسین محمد بن علی جلی حلبی (احتمالا متوفای بعد از‌ ۳۸۴‌ق/ ۹۹۴م) بوده اسـت.(۱۳) در زمـان وی، امـپراتور روم نیسفورس فوکاس[۲] در ۳۶۳ق/ ۹۵۷م فتح شد و جلی مدتی را در اسارت

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۷)


رومیان گذراند. جانشین وی، سرور بن قاسم طبرانی‌ در‌ ۴۲۳‌ق/ ۱۰۳۲م حـلب را ترک کرد‌ و در‌ لاذقیه‌ سکنی گزید و به تبلیغ آیین نصیریه پرداخت و برخی از روستائیان را بـه آیین نصیری درآورد. آثار مـکتوب طـبرانی، جایگاه مهمی در‌ ادبیات‌ نصیریه‌ دارد.(۱۴) وی در ۴۲۶ق/ ۱۰۳۴ـ۱۰۳۵م در‌ لاذقیه‌ درگذشت و در آن جا به خاک سپرده شد. قبر وی که تا به حال موجود است، مورد تکریم نصیریان‌ است‌ و داخل‌ مسجدی به نام شعرانی است (همان، صص۲۶۲ـ۲۶۵).(۱۵‌)

بـر این گفته هالم این مطالب را می توان افزود: در منابع نصیریه گفته شده که ابومحمد عبدالله‌ بن‌ محمد‌ جنان جنبلانی سفری به مصر داشته و در آن جا با حسین‌ بن‌ حمدان خصیبی آشنا شـد و او را بـه مذهب نصیریه در آورد. خصیبی پس از گرویدن به‌ جنبلانی‌ همراه‌ وی به جنبلاء رفت و پس از وی رهبری نصیریه را برعهده گرفت‌. بعد‌ از‌ درگذشت جنبلانی، خصیبی به بغداد رفت. طویل در گزارش خود از سفر خصیبی به‌ خراسان‌ و دیلم‌ سـخن گـفته و اشاره کرده که خصیبی بعد از این سفرهای خود در حلب اقامت‌ گزید‌.(۱۶)

در بغداد، علی بن عیسی جسری عراقی قطانی (زنده در ۳۴۰ق / ۹۵۱‌م)، به‌ عنوان‌ جانشین خصیبی، ارشاد پیروان نصیریه را برعهده گرفت. ابـوعبدالله حـسین بن هارون صائغ در‌ رساله‌ ای از حضور خود در نزد جسری در رمضان سال ۳۴۰ سخن گفته‌ و صورت‌ مکتوب‌ پرسش های خود از جسری و پاسخ های جسری به خود را مکتوب کرده است. متن‌ این‌ رسـاله را بـراشر و کـوفسکی به همراه مطالعه ای درباره مـحتوای آن مـنتشر‌ کـرده‌ اند‌ , pp. 89-97)The Nusayri-Alawi Religion(. اهمیت خاص این رساله در نقل قولی از‌ کتاب‌ المسائل‌ تألیف یحیی بن معین سامری، از شاگردان محمد بن نصیر نمیری، است‌ کـه‌ در ایـن نـقل قول از معنای باطنی معراج پیامبر سخن رفته اسـت. مـحمد بن نصیر در‌ تفسیر‌ باطنی خود از آیه اسراء و معراج پیامبر اشاره کرده که شخص به‌ معراج‌ رفته، مقداد است.(۱۷)

دربـاره تـداوم حـضور‌ نصیریه‌ در‌ بغداد مطلب چندانی دانسته نیست، اما بر‌ اساس‌ وجـود نسخه ای نصیری به تاریخ کتابت ۶۳۶ق / ۱۲۳۸م که اینک در کتابخانه‌ ملی‌ پاریس به شماره ۱۴۵۰ نگهداری‌ می‌ شود، می‌ توان‌ از‌ وجـود بـرخی افـراد پیرو نصیریه در‌ عراق‌ حداقل تا این تاریخ سخن گفت (Fridman,pp._94-95).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۸)


خصیبی و تـفکر‌ نـصیریه‌

به نوشته طویل (ص۲۵۹)، ابوعبدالله حسین‌ بن حمدان خصیبی در‌ ۲۶۰‌ق به دنیا آمده است، هر‌ چند‌ دلیلی بـر صـحت ایـن تاریخ در دست نیست.(۱۸) ظاهراً خانواده خصیبی در‌ جنبلاء‌،اقامت داشتند، کمااین که خـصیبی‌ در‌ اشـاره‌ بـه محل اقامت‌ خود‌ چنین سروده است:

بجنبلا‌ قراره‌ و داره *** یدعی الخصیبی شتام النصب

(دیوان الخـصیبی، ص۱۳۳)

از سـال هـای اولیه حیات خصیبی‌ اطلاعی‌ در دست نیست.(۱۹) آنچه که‌ درباره‌ وی می‌ دانیم‌، مبتنی‌ بر کـتاب الهـدایه الکبری‌ است. بر اساس همین کتاب (ص ۱۲۱)، او در سال ۲۷۳ در مسجد سهله کوفه بوده‌ است‌. هـمچنین در ۲۸۳ بـرای انـجام حج‌ در‌ مکه‌ حضور‌ داشته‌ است (ص ۶۷ـ۶۸‌). عموی‌ وی، احمد بن خصیب همراه با عبدالله بن جـنان جـنبلانی از جمله هفتاد نفری ذکر شده‌ اند‌ که‌ در سامراء به نزد اولین سفیر امـام‌ عـصر‌ رفـته‌ و آن‌ حضرت‌ را‌ دیده اند. ظاهراً خاندان خصیبی از هواداران اولیه نصیریه بوده اند. به نظر مـی رسـد که مرگ جنان در ۲۸۷ق، به تثبیت موقعیت خصیبی انجامیده باشد. با‌ این حـال ادعـای اسـحاقیه، مانعی جدی در راه خصیبی بوده است.(۲۰)

خصیبی در فاصله بین سال های ۳۱۴ق تا ۳۳۳ق به تبلیغ و اشاعه عـقاید خـود پرداخـت و توانست شاگردانی تربیت‌ کند‌. وی به همراه شاگردان خود به حران رفت. مـشهورترین شـاگردان وی، محمد بن علی جلی حلبی و علی بن عیسی جسری، در این سفر او را همراهی کردند. خاطره این‌ مـهاجرت‌، در اذهـان نصیریان ادوار بعدی باقی مانده است. ابوالفضل محمد بن حسین منتجب العانی در اشـاره بـه این مهاجرت از پنهان نمودن عقاید‌ پسران‌ نـمیر در حـران سـخن گفته‌ و چنین‌ سروده است:

فضائل کالنجوم الزُّهـرِ مـشرقه *** تجل عن حصرِ أوصاف و تعدید

هو الخدیجی ذو المجدِ الأثیلِ و من *** أضحی به الدیـنُ فـی عز و تأیید

عن‌ هالَتِ‌، الحـَسَنِ المـیمونِ طائرُه *** یـُنبیک‌ مـن‌ غـیر تنقیص و تزیید

عم الخصیبی ذی العلم المـتین و مـَن *** شادَ التقی و المَعالی أیَّ تشیید

بحران بالفضل کل راح ذا شرف *** و ذا معین علی الآبـاد مـَورود

(اسعد احمد علی، فن المنتجب‌ العـانی‌ و عرفانه، صص۲۳۹ـ۲۴۰)

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷۹)


با دگـرگونی اوضـاع عراق، در پی ورود آل بویه، خصیبی به گـمان مـهیا شدن شرایط برای فعالیتش در عراق، در ۳۳۶ق به طرباء بازگشت و با گروهی‌ از‌ نصیریان مقیم‌ آن جـا دیـدار کرد، اما ظاهراً شرایط آن گـونه کـه وی گـمان کرده، برای فـعالیتش مـساعد نبود‌ و او مجبور به بـازگشت بـه حلب شد و این احتمالاً بعد از‌ آن‌ بود‌ که به جرم غلو و رابطه با قـرامطه مـدتی را در زندان بغداد بسر برد. خصیبی در اشـاره ‌‌بـه‌ زندانی شـدن خـود در بـغداد چنین سروده است:

بـسجن بغداد فی طوابقها *** بحب‌ مولای‌ قد‌ یعادونی

فعصبه منهم مقصره *** تاهوا عن الحق کالبراذین

ذاک و مـرجیه و نـاصبه *** فیک بمحض الغلو یرومونی‌

فقلت اذ أکـثروا بـجهلهم *** عـلیَّ عـذلا ألا فـکیدونی

ان ولائی و ما أدین بـه‌ *** عـلیّ الأعلی وصلت یکفینی‌

علی‌ بن عیسی جسری، پس از آن که حسین بن حمدان بغداد را ترک کرد، ارشاد پیـروان وی را بـرعهده گـرفت.(۲۱) خصیبی در ۳۴۴، در منزل هارون بن موسی تلعکبری (مـتوفای‌ ۳۸۵) بـه او اجـازه روایـت آثـار خـود را داد. خصیبی به حلب بازگشت و در همان جا درگذشت.(۲۲) نکاتی که در تعالیم خصیبی قابل مشاهده است، اصرار وی بر تناسخ، الوهیت‌ علی‌ علیه السلام و اباحی گری است. اندیشه تناسخ در جـهان شناسی نصیریه، کاربرد روانی نیز دارد. در تعالیم نصیریه، تناسخ طریقی است که مؤمنان و غیر مؤمنان در این جهان به مجازات‌ و مکافات‌ اعمال خود خواهند رسید.

سالشمار زندگی خصیبی در یک نگاه

سال مـحل

۲۶۰ / ۸۷۳(؟) جـنبلاء

۲۷۳ / ۸۸۶ مدینه

قبل از ۲۸۷ / ۹۰۰ تحصیل نزد جنان در جنبلاء

۳۱۴ / ۹۲۶‌ دیدار‌ از طرباء و دریافت تعالیم نصیریه از شخصی به نام علی

بن احمد طربائی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۰)


قبل از ۳۳۳ / ۹۴۵ اقامت در بغداد که در نهایت به زندانی شدن وی منتهی شد‌.

نـامشخص‌ آزادیـ‌ از زندان و مهاجرت به حران‌

۳۳۶‌ / ۹۴۷‌ دیدار از طرباء و جماعت موحدان نصیری

نامشخص دیدار مجدد از بغداد

۳۴۴ / ۹۵۶ دیدار از کوفه و دادن اجازه ای به عالم‌ نامور‌ امامی‌ هارون

بن مـوسی تـلعکبری (متوفای ۳۸۵)

نامشخص بازگشت‌ به‌ بـغداد و انـتصاب جسری به جانشینی خود در آن جا

۳۴۶/۹۵۷ یا

۳۵۸/۹۶۹ درگذشت در حلب و انتصاب جلی‌ به‌ جانشینی‌ خود

آثار خصیبی

۱٫ الرساله الرأس باشیه. مهم ترین تالیف خصیبی‌ که در سنت نـصیریه از آن بـه اختصار به الرساله یـاد مـی شود، اثری که عالم نامور امامی‌ نجاشی‌ نیز‌ از آن نام برده و به محتوای نادرست آن اشاره کرده است‌.(۲۳‌) خصیبی در این رساله با بهره گیری از سنت نصیریه در تأویل به بیان الوهیت علی‌ عـلیه‌ السـلام‌ پرداخته است. تا مدت ها گمان بر این بود که این رساله‌ موجود‌ نیست‌ و تنها نقل قول هایی از آن در متون نصیری باقی مانده است.(۲۴) نسخه‌ ای‌ از‌ این رساله در مجموعه ای از رساله هـای نـصیری باقی مـانده است. نگارش این‌ رساله‌ و محتوی جنجال برانگیز آن در اثبات الوهیت حضرت علی علیه السلام پرسش های‌ متعددی‌ را‌ در مـیان نصیریان برانگیخت. خصیبی در این رساله که نسخه ای از آن در‌ مجموعه‌ چهار رساله نـصیریه بـاقیمانده اسـت احادیثی نقل کرده، که بازتاب احادیث متداول در‌ سنت‌ غلات‌ کوفه است. از جمله احادیث نقل شده، می تـوان ‌ ‌مـوارد زیر را برشمرد:

حدثنی محمد‌ بن‌ یحیی الفارسی عن محمد بن عبدالله بن مـهران الکـرخی عـن محمد بن‌ صدقه‌ العنبری‌ عن ماهان الأبلی عن ابی خدیجه سالم بن مکرم قال: کـان ابوالغصن حجی و هو ثابت‌ بن‌ الدکین‌ جالساً ببابه بالکوفه اذ مَّر به رجل ذو نـسک و وقار، فسلَّم علیه‌ فـردَّ‌ عـلیه ابوالغصن السلام و کان المولی الصادق منه السلام بالکوفه. فقال الرجل: جعلت فداک أین تکون دار‌ سلیمان‌ الاعمش المحدث؟ فقال له ابوالغصن: ورائک. فرجع الرجل الی خلف و مشی فسئل قوماً‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۱)


عن‌ دار الاعمش، /b6/ فقالوا له قد خلفتها‌ ورائک‌ و رجـعت‌ عنها. فعاد الرجل الی ابی الغصن فقال‌ له‌: جعلت فداک استرشدتک الی دار سلیمان الاعمش؟ فقلت لی ورائک، فرجعت و سألتُ قوماً، فقالوا‌ قد‌ خلفتها وراک و رجعت عنها. فقال‌ له‌ ابوالغصن: عافاک‌ الله‌ ظننتُ‌ انک سمعت کتاب الله و عرفته فـخاطبتک‌ بـما‌ فیه یا هذا الرجل ما قرأت فی قصه العالم و موسی و السفینه انه‌ قال‌ (و کان وراءهم ملک یأخذ کل سفینه‌ غصباً) أو ما علمت‌ ان‌ الوراء قدّام و لو کان خلفاً‌ لم‌ یدرکهم الملک و انـما کـان قدّامهم فخرق العالم السفینه دونه لئلا تصل الیه فیأخذها؟ فقال‌ الرجل‌: ایها العبد الصالح تکون انت‌ العالم‌ و اکون‌ انا موسی و علمنی‌ /a7‌/ ممّا علمت رشداً. فقال‌ له‌ ابوالغصن: قل. فقال له الرجل: اتـدلینی و تـرشدنی الی المولی الذی أنا فی طلبه منذ‌ حیاتی؟.

فقال‌ ابوالغصن: الی جیم الجلال و عین العیون‌ و فاء‌ الوفاء و راء‌ الرویا‌. فبکی‌ الرجل و قال: هو هو‌. قال: نعم و ابوالخطاب ]محمد بن ابی زینب مقلاص الأسدی[ بـابه. ثـم قـال الرجل: فحسبی اللهم‌ انک‌ وفـقتنی ان هـاجرت الیـک و فی طلبک‌ و قد‌ عرفتک‌ الان‌ فاسرع‌ نقلتی الیک الساعه‌ الساعه‌ قبل ان تدرکنی بایقه بذنبی فتخرجنی عن معرفتک، ثم مال الی حجر حـجی، فـتلقاه بـکفیه و ضمَّه‌ الی‌ صدره‌ و قضی الرجل نحبه. فقال حـجی: سـبحان مولای‌ ما‌ اسرع‌ ما‌ طلبته‌ و اسرع‌ ما نقلک الیه و ما اقرب ما أوصلک الی ما سألتُه؟ قال: فاذا المولی یصحیح مـن داره و هـو بـالبعد من دار حجی أشتاقنی /b7/ عبدی بعد ان عرفنی فاشتقته‌ فنقلته الیَّ کـما سألنی فاحمله الی فحملته الیه فامر به فجهزه و صلیَّ علیه و وراه ثم انثنی الی من بحضرته من العارفین، فقال: لا یکون فـیکم مـثله مـن یختار ما اختاره‌ فانه‌ لما عرفنی لم یرد شیئاً سوای فوجدنی مـنه قـریباً و له رحیماً فاعطیته رجاه و بلَّغته امانیه.(۲۵)

۲٫ فقه الرساله. شرحی بر رساله پیشین است که به دلیل مـطالب مـطرح شـده‌ در‌ آن، پرسش های مختلفی را در میان نصیریه پدید آورده است. خصیبی خود در آغاز این رسـاله در اشـاره بـه این مطالب می‌ نویسد‌:

قال ابوعبدالله الحسین بن حمدان‌ الخصیبی‌ و الذی استانفاه من الفائده للمـرید الطـالب المـسترشد لکیلا یشتکل علیه شرح ما ورد من العلم الباطن فی هذه الرساله و لیکون بیان ذلک مـوضوحاً فـی‌ هذا‌ الفقه و لیستغنی به عن‌ سؤال‌ من

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۲)


لا علم له بما یسأله عنه فیورد عـلیه فـی جـوابه ما لا یوافق الحق و لایمازج الصدق فیکون فیه تلفه و خلفه فنعوذ بالله من الشبهات فـأوضحنا /b85/ هـذا الفقه لیستغنی‌ به‌ من حباه الله بهذه الرساله و أوصله الیها و اوصلها الیه عن سـؤال احـد مـن اهل التوحید عن شیء ممّا یحتاج الیه و الی معرفته و لا یکون محتاجاً الی أحد بل یکون کثیر‌ مـن‌ النـاس محتاجون‌ الیه فیسئل الله عند ورود ذلک علیه الثبات و التوفیق.

از این رساله نیز نسخه ای در مـجموعه‌ «چـهار رسـاله نصیریه» باقی مانده است. طبرانی نیز در مجموع الاعیاد‌ نقل‌ قول‌ هایی از این رساله با عـنوان «فـقه الرسـاله» آورده است (طبرانی، مجموع الاعیاد، صص۱۰۸ـ۱۰۹).

۳٫ الهدایه ‌‌الکبری‌.(۲۶) عالمان امامی با این کـتاب و مـؤلف آن آشنا بوده اند. نجاشی (متوفای‌ ۴۵۰‌) در‌ اشاره به خصیبی می نویسد: «الحسین بن حمدان الخصیبی الجنبلانی ابـوعبدالله، کـان فاسد المذهب. له‌ کتب، منها: کتاب الاخوان، کتاب المسائل، کتاب تاریخ الائمـه، کـتاب الرساله تخلیط» (فهرست‌ أسماء مصنفی الشیعه، ص۶۷‌). نـجاشی‌ بـرخلاف آثـار دیگری که طریق روایت خود به آنـها را ذکـر کرده، درباره کتاب های خصیبی سکوت کرده است. در هر حال، این آثار بـرای وی آشـنا بوده است. شیخ طوسی‌ (مـتوفای ۴۶۰) نـیز در الفهرست بـه نـحو مـجملی از خصیبی یاد کرده و چنین نوشته اسـت: «الحـسین بن حمدان بن الخصیب، له کتاب أسماء النبی (ص) و الأئمه علیهم السلام» (الطوسی، الفـهرست، ص۱۴۶) از‌ مـقایسه‌ این دو عبارت می توان دریافت کـه کتاب موجود خصیبی، یـعنی الهـدایه الکبری به این نام ظـاهراً در مـحافل امامی شهرت نداشته است. نجاشی از کتاب الهدایه الکبری با عنوان‌ کتاب‌ تاریخ الأئمـه و شـیخ طوسی کتاب أسماء النبی و الائمـه عـلیهم السـلام یاد کرده انـد.

گـفته شد که عالمان امـامی از دیـرباز با این کتاب آشنا بوده و مطالبی از آن روایت‌ کرده‌ اند. خزاز قمی در کفایه الاثر (صـص۱۷۷ـ۱۷۹) روایـتی از حسین بن حمدان خصیبی (در متن الخـصبی) آورده کـه در سلسله سـند آن نـام عـالم خطابی ابوعبدالله محمد‌ بـن‌ مهران‌ کرخی قرار دارد. (این خبر‌ در‌ بحار‌ الانوار، ج۳۶ ص۳۴۵ با تصحیف نام الخصیبی به الحصیبی نیز آمـده اسـت). خزاز این خبر را از خصیبی به واسـطه مـحمد‌ بـن‌ الحـسین‌ بـن حکم کوفی نـقل کـرده است. خزاز روایت‌ دیگری‌ از خصیبی به نقل از هارون بن موسی تلعکبری آورده است (صص۲۳۶ـ۲۳۷; همچنین در بحار الانـوار، ج۳۶‌ ص۳۸۸‌)

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۳)


. حـسن‌ بـن سلیمان حلی در مختصر بصائر الدرجات (صص ۱۷۸ـ۱۹۲‌) روایـت بـلندی از کـتاب الهـدایه الکـبری (صـص۳۹۲ـ۴۱۱) آورده است. حلی در آغاز این روایت می گوید‌: «حدثنی‌ الأخ‌ الصالح الرشید محمد بن ابراهیم بن محسن المطارآبادی انه وجد بخط‌ أبیه‌ الرجل الصالح ابراهیم بن محسن هـذا الحدیث».

در آغاز این روایت در مختصر بصائر الدرجات، نام‌ ابوشعیب‌ محمد‌ بن نصیر به ابوشعیب محمد بن نصر تصحیف شده است. در این‌ روایت‌ در‌ وصف محمد بن نصیر آمده که «یخرج امـره (یـعنی امام عصر) و نهیه الی ثقاته‌ و ولاته‌ و وکلائه‌ و یقعد ببابه محمد بن نصیر النمیری فی غیبته بصریا (در متن بصابر). در عیون‌ المعجزات‌ نیز از حسین بن حمدان، خبری نقل شده است (صص۱۰۱ـ۱۰۷) و در‌ آخـر‌ خـبر‌ آمده که «و هذا الخبر الذی رواه الحسین بن حمدان من کتاب الانوار (الاکوار؟)». خصیبی این‌ خبر‌ را در کتاب الهدایه الکبری (صص۲۸۲ـ۲۸۶) نقل کرده است. احتمالا اگر‌ ایـن‌ نـامِ‌ کتاب دیگری از خصیبی نباشد، نـام دیـگر کتاب الهدایه الکبری است. مجلسی (بحار الانوار، ج۵۳‌ صص‌۲ـ۳۴) خبر مفصلی در باب علائم ظهور قائم به نقل از کتاب‌ الهدایه‌ الکبری‌ آورده است. مصحح، سند روایت را نـادرست تـصحیح کرده و آن را به شکل «ابـی شـعیب‌ و محمد‌ بن‌ نصیر» با واو عطف، تغییر داده که نادرست است. متن سلسله سند‌ و تمام‌ روایت در الهدایه الکبری (صص۳۹۲ـ۴۱۴) آمده است. در مستدرک الوسائل (ج۶ صص۳۵۳ـ۳۵۴، ج۱۱‌ ص۷۷‌، ج۱۳، ص۳۹۰) این خبر به تفاریق و با سلسله سند درسـت آمـده است‌. مجلسی‌ که در اکثر موارد به غریب بودن‌ خبر‌ و منافات‌ آن با مسلمات عقاید امامیه اشاره می‌ کند‌، به اشکالات این روایت اشاره ای نکرده است. در این خبر، بر تحریف‌ قرآن‌ تـاکید شـده و گفته شـده که‌ قائم‌ همراه خود‌ قرآنی‌ خواهد‌ آورد که متفاوت از قرآن فعلی‌ است‌ (ثم یتلو القرآن، فیقول المسلمون هـذا والله القرآن حقاً الذی أنزله الله‌ علی‌ محمد و ما أسقط منه حرف و بـدل‌).(۲۷) اشـکال دیـگر این‌ خبر‌ تأیید نیابت محمد بن نصیر‌ نمیری‌ است. شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه (صص۳۵۵ـ۳۵۶) بخشی از یـک‌ ‌ ‌روایـت‌ بلند نصیری در دیدار گروهی‌ از‌ غلات‌ با امام عصر‌ را‌ نقل کرده که در‌ متن‌ کـتاب الغـیبه نـام حسین بن حمدان به حسین بن احمد تصحیف شده است. متن‌ این‌ خبر را خصیبی در الهـدایه الکبری‌ (برگ‌ ۱۳۱ب) نقل‌ کرده‌ است‌. اهمیت دیگر کتاب الهدایه‌ الکبری، نقل قول هـایی متعدد از آثار غلوگونه تـألیف یـا منسوب به کسانی چون

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۴)


مفضل‌ بن‌ عمر جعفی و جابر بن یزید جعفی‌(۲۸‌) و یا‌ افراد‌ مشهور‌ به غلو چون‌ جعفر‌ بن محمد بن مالک بزاز کوفی، محمد بن عبدالله بن مهران کـرخی و حسن بن محمد بن‌ جمهور‌ عمی‌ است.(۲۹)

۴٫ المسائل. این کتاب مختصر به‌ روایت‌ شاگرد‌ خصیبی‌، ابوعبدالله‌ بن‌ هارون صائغ در یک نسخه خطی (کتابخانه پاریس، نسخه های عربی شماره ۱۴۵۰، برگ های ۴۸ب ـ ۵۱ب) بـاقی مـانده است. متن این رساله را براشر و کوفسکی در‌ اثر تازه منتشرشده خود درباره نصیریه منتشر کرده اند. این رساله به نظر می رسد که توضیحی درباره رساله مهم و جنجال برانگیز الرساله تـألیف خـصیبی باشد که در اثر حاضر‌ متن‌ آن آمده است. از منابع نصیریه می دانیم که تألیف الرساله پرسش های فراوانی را در میان نصیریه برانگیخته است. براشر و کوفسکی اشاره به این جنبه رساله نـکرده انـد‌; اما‌ توضیحات مفیدی درباره محتوی رساله ذکر کرده اند , pp. 106-109)The Nusayri-Alawi Religion(.

۵٫ دیوان الشامی. ضیائی (ج ۱، ص۸۸) از کتاب نخست به‌ نام‌ دیوان الخصیبی یاد کرده، اما‌ در‌ معرفی دیوان الشامی همان نسخه معرفی شده در ذیـل عـنوان دیـوان الخصیبی را جزء نسخه های مـوجود از دیـوان الشـامی یاد کرده است. شرحی‌ از‌ عالمی نصیری بر این‌ دیوان‌ در کتابخانه ظاهریه دمشق به شماره ۳۶۲۹ موجود است. حبیب متن این دیوان را بـر اسـاس نـسخه ظاهریه دمشق و منچستر تصحیح و به همراه دیوان الغـریب در اثـری به نام دیوان‌ الخصیبی‌ (بیروت ۱۴۲۱ / ۲۰۰۱) منتشر کرده است. مشهورترین قصیده این دیوان، قصیده بلند غدیریه است (خصیبی، ۱۴۲۱، صص۳۱ـ۳۵). اغـلب اشـعار ایـن دیوان ذکر مصائب اهل بیت و تعزیت آنها است‌، هر‌ چـند عقاید‌ غلوآمیز نیز در ضمن این اشعار آمده است. مواردی از اشعار این دیوان را طبرانی در مجموع‌ الاعیاد نقل کرده اسـت کـه گـاه تفاوتی جزئی با آنچه که‌ در‌ متن‌ چاپ شده آمده، دارد. متن ایـن دیـوان به روایت طبرانی است که وی در آغاز دیوان گفته ‌‌که‌ در سال ۳۹۹ در حلب این دیوان را به روایت ابـوالحسین مـحمد بـن‌ علی‌ جلی‌ از خصیبی روایت کرده است.(۳۰) نسخه های این دیوان به هـمراه دیـوان الغـریب است‌.

۶٫ دیوان الغریب. متن این کتاب را حبیب در کتاب دیوان الخصیبی (صص۱۵۵‌ـ۲۰۶) منتشر کرده اسـت‌. ضـیائی‌ (ج ۱، ص۱۱۱) از شـرحی بر دیوان خصیبی نام برده اما اشاره دقیقی به این که این شرح بـر کـدام دیوان خصیبی تالیف شده، ندارد. این شرح در کتابخانه

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۵)


ظاهریه دمشق به شماره‌ ۳۹۲۹ مـوجود اسـت. ایـن دیوان شامل ۴۱ قصیده و تعداد ابیات آن ۶۵۷ بیت است. منصف بن عبدالجلیل در الفرقه الهامشیه (صص۱۸۲ـ۱۸۳) گـزارشی کـوتاه از محتوی این قصاید آورده است‌.

۷٫ رساله‌ التوحید. از این کتاب حداقل نسخه ای در کتابخانه ملی پاریـس، (نـسخه هـای عربی به شماره ۱۴۵۰، برگ های ۴۲ الف ـ ۴۸ ب) باقی مانده است. راوی این کتاب ابومحمد علی‌ بن‌ عیسی جـسری اسـت. در این رساله خصیبی تأکید کرده که وی علم خود را از ابوعبدالله جنان اخذ کـرده اسـت. مـنصف بن عبدالجلیل در کتاب الفرقه الهامشیه (ص ۱۷۳) گزارشی‌ از‌ محتوای این رساله آورده است. متن این رساله را طارق ابـورجب بـه عـنوان پایان نامه کارشناسی ارشد خود، همراه با توضیحاتی درباره محتوی کتاب، تـصحیح کـرده است.(۳۱)

نصیریه‌ پس‌ از‌ خصیبی: طبرانی و تثبیت عقاید نصیریه‌

بعد‌ از‌ وفات خصیبی، شاگردان وی، در بغداد و حلب به تـرویج افـکار وی پرداختند. در حلب، محمد بن علی جلی و در بغداد علی‌ بن‌ عیسی‌ جسری بـه تـرویج آرای نصیریه مشغول بودند. یکی‌ از‌ افرادی که در حـلب بـه نـصیریه پیوست، ابوسعید سرور بن قاسم طبرانی اسـت کـه در سنت نصیریه از وی‌ به‌ «الشاب‌ الثقه» یاد می شود. طبرانی در ۳۵۸ق در طبریه به‌ دنـیا آمـده است. بعد از اتمام تحصیلات خـود بـه حلب، مـرکز دعـوت نـصیریه رفت و نزد محمد بن علی‌ جـلی‌ بـه‌ فراگیری تعالیم نصیریه پرداخت. پس از مرگ جلی، وی عهده دار‌ رهبری‌ نصیریان حلب شد. در ایـام رهـبری طبرانی، منازعات بین نصیریه و اسحاقیه شـدت یافت. رهبر اسحاقیه، ابـوذهیبه‌ اسـماعیل‌ بن‌ خلاد بعلبکی، طبرانی را مـجبور بـه ترک حلب و اقامت در لاذقیه نمود‌. با‌ وجود‌ دشواری های فراوانی که از سوی اسـحاقیه بـر طبرانی اعمال شد، وی توانست در‌ نـبردی‌ رهـبر‌ اسـحاقیه را به قتل بـرساند. بـا این حال مرکز فـرقه در لاذقـیه باقی ماند‌. طبرانی‌ در ۴۲۶ درگذشت.

آثار طبرانی به دلیل اشراف وی بر سنت نصیریه اهمیت‌ فـراوانی‌ دارد‌ و خـوشبختانه تعداد قابل توجهی از آثار وی باقی مـانده اسـت. از آثار وی، بـر‌ اسـاس‌ آنـچه ضیائی فهرست نموده، مـی توان تألیفات زیر را برشمرد:

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۶)


۱٫ کتاب سبیل راحه‌ الارواح‌ و دلیل‌ السرور و الافراح الی خالق الاصباح مشهور بـه مـجموع الاعیاد. متن این کتاب را ردولف اشتروتمان‌ در‌ سـه شـماره مـجله Der Islam، در سـال ۱۹۴۳ ـ۱۹۴۴ بـه چاپ رسانده‌ اسـت‌. ایـن‌ کتاب اطلاعات با ارزشی درباره تاریخ اولیه نصیریه و جایگاه مهم خصیبی که در حقیقت نظریه‌ پرداز‌ این‌ حـرکت بـوده، دربـردارد. اهمیت دیگر این رساله همان گونه کـه در مـعرفی‌ دو‌ دیـوان شـعر خـصیبی اشـاره شد، نقل اشعاری از دیوان های خصیبی در این کتاب است که‌ می‌ تواند به عنوان تأییدی بر صحت اشعار نقل شده در دیوان شعر‌ وی‌ مورد استناد قرار گـیرد. اهمیت دیگر کتاب‌ مجموع‌ الاعیاد‌ در نقل برخی رساله های کوتاه و متداول‌ در‌ جامعه غلات نصیریه است.(۳۲)

۲٫ البحث و الدلاله عن مشکل الرساله. نسخه و احتمالا نسخه‌ هایی‌ از این کتاب در میان‌ نصیریان‌ سوریه موجود‌ اسـت‌. ضـیائی‌ (ج۱، ص۶۷) از نسخه ای که در‌ لاذقیه‌ از این کتاب دیده، یاد کرده و آغاز آن را چنین نقل کرده‌ است‌: «کتاب البحث و الدلاله عن مشکل الرساله‌ و هو کتاب البیان والبرهان‌ تصنیف‌ الشاب الثقه ابی سعید میمون‌ بـن‌ القـاسم الطبرانی… ممّا صنفه فی منزله فی طبریه…».

۳٫ المعارف و تحفه لکل عارف. ضیائی‌ (ج۱، ص۱۵۴‌) آغاز این رساله را به‌ نقل‌ از‌ نسخه ای از‌ کتاب‌، که به گفته ویـ‌ در‌ لاذقـیه موجود است، چنین نقل کـرده کـه تا اندازه ای می تواند ما را‌ با‌ شیوه تالیف و گزینش مطلب در این‌ اثر‌ توسط طبرانی‌ آشنا‌ کند‌: «کتاب المعارف تحفه لکل‌ عارف تصنیف الامام الهـمام… ابـوسعید میمون بن القاسم الطـبرانی… کـتاب الَّفناه و جمعنا فیه من الأخبار‌ الباطنیه‌ الماثوره و اختصرنا عیونها من الاحادیث المشهوره‌… و سمیناه‌ کتاب‌ المعارف‌ تحفه‌ لکل عارف…».

همان‌ گونه‌ که در این آغاز مختصر اشاره شده، این اثر طبرانی، گـزیده ای اسـت از آثار و تألیفات‌ نصیری‌ که‌ پیش از وی تألیف شده است. اشتروتمان‌ بندی‌ از‌ این‌ کتاب‌ را‌ بر اساس نسخه ای از این کتاب که در هامبورگ (نسخه های شرقی، شماره ۳۰۴) موجود است، منتشر کرده است. طبرانی در ایـن بـند (برگ ۸۱ رو‌ ـ ۸۱ پشـت، سطر سوم به بعد) در تأیید جایگاه نیابت محمد بن نصیر و جانشینان وی، می نویسد:

باب النص و الدلاله علی ابـی شعیب محمد بن نصیر بن بکر النمیری. عن‌ علی‌ بن حـسان(۳۳) و هـو ثـقه عند اهل التوحید غیر متهم. قال سألتُ مولای العسکری منه السلام ممن آخذ معالم دینی، فقد کـثرت المقالات؟ ‌ ‌فـقال: من الذی ترمیه الناصبه بالرفض و ترمیه‌ المقصره‌ بالغلو و هو عند المرتفعه محسود مکفّر،

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۷)


فـاطلبه فـانک تـجد عنده ما ترید من معالم دینک. فلم اجد فی هذه الصفه الا محمد بن‌ نصیر‌ فـتبعته فوجدت عنده کل ما‌ اردت‌، فدخلت علی سیدنا فاعلمه انی لم ار]ی[ بهذه الصـفه الا محمد بن نصیر. فـقال: وفـقت «و ما توفیقی الا بالله» (هود: ۹۰). ثم قال: محمد‌ بن‌ نصیر نوری و بابی و حجتی‌ علی‌ خلقی کل ما قال عنّی فهو الصادق علیَّ و ایتامه کذلک.(۳۴)

اصل این روایت در الهدایه الکبری (نسخه خطی، بـرگ های ۱۲۹الف ـ ۱۲۹ب) آمده است. در بخش های حذف‌ شده‌ از کتاب الهدایه الکبری (برگ های ۱۲۹ ب ـ ۱۳۰ ب) روایات متعددی در تأیید بابیت محمد بن نصیر و جانشینان وی آمده است. در متن چاپ شده الهدایه الکبری (صص ۳۲۳، ۳۳۸، ۳۶۷‌، ۳۹۲‌) نیز روایاتی‌ دال بـر ایـن مقام محمد بن نصیر آمده است. در گزارش کوتاه براشر و کوفسکی از این نسخه‌، گفته شده که در برگ a-b30 طبرانی قصیده ای از خصیبی‌ در‌ تفسیر‌ تمثیلی دستورات حج را نقل کرده است. براشر و کوفسکی همچنین اشـاره کـرده اند که طبرانی در این ‌‌کتاب‌، عموماً اشاره ای به منبعی که از آن نقل قول کرده، همچون عموم‌ نویسندگان‌ این‌ عصر، ندارد; اما از مؤلفِ اثر نام برده است. در اشاره به تاریخ تـألیف ایـن‌ کتاب، براشر و کوفسکی گفته اند که طبرانی در جایی از کتاب المعارف اشاره‌ کرده که وی احادیثی‌ را‌ در ۲۸ ذوالحجه ۳۹۸، ۳ سپتامبر ۱۰۰۸ در طرابلس روایت کرده که بر این اساس، تاریخ تألیف این کتاب وی بعد از سـال ۳۹۸ خـواهد بـود.(۳۵) کتاب المعارف طبرانی در بیان‌ تـفاسیر بـاطنی مـذهب نصیریه از مفهوم باطنی عبادات است. احتمالا طبرانی در این کتاب از آثاری چون «رساله باطن الصلاه» یا «رساله فی باطن الصلاه» تألیف ابـوالحسین مـحمد بـن علی جلی‌ که‌ در چند نسخه خطی باقی اسـت و ضـیائی (ج ۱، صص۹۲ـ۹۵) از ابواب آن گزارشی کامل آورده، بهره گرفته و به همان شیوه جلی در تأویل و ارایه تفسیری باطنی برای مفاهیم دینی‌ سود‌ جـسته اسـت.

۵٫ الدلائل فـی معرفه المسائل. اشتروتمان در سال ۱۹۵۹ در مجله Oreins، سال دوازدهم، منتخباتی از نسخه خـطی موجود در کتابخانه دانشگاه هامبورگ، مجموعه اوسیستسکای به شماره ۳۰۴‌ که‌ شامل چند رساله نصیری، از جمله الدلائل فی معرفه المسائل (بـرگ هـای a141ـb207) اسـت، را منتشر کرده است. طبرانی در این رساله به صورت پرسش و پاسخ، مـطالبی دربـاره‌ تعالیم‌ و دیانت‌ نصیریه بیان کرده است.(۳۶‌)

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۸)


۶٫ الرد‌ علی‌ المرتد (ص۹۱). احتمالا این اثر ردیه ای بر ابوذهیبه اسماعیل بـن خـلاد بـعلبکی رهبر اسحاقیه است.

۷٫ الرساله النعمانیه (صص۱۰۱ـ۱۰۲‌).

۸٫ المراتب‌ و الدرج‌ (ص۱۴۹).

از این کتاب نقل قـول هـایی در‌ رسـاله‌ اختلاف العالَمین ابن شعبه حرانی موجود است.

۹٫ مسائل عن الحلبی (ص۱۵۰). این کتاب مجموعه ای از پرسـش و پاسـخ هـای‌ طبرانی‌ از‌ محمد بن علی جلی حلبی است. نقلی از این رساله‌ در مجموع الاعیاد (ص۱۱۷) آمده اسـت.

اخـتلاف العالَمین; گزارش دیگری از حسین بن حمدان

رساله اختلاف العالمین، یکی‌ از‌ رساله‌ های مـجموعه ای مـهم از رسـائل نصیری موجود در کتابخانه مرکز‌ احیاء‌ میراث اسلامی است. این مجموعه در ۲۶۶ برگ، تعداد سطور در هـر صـفحه ۱۳ سطر، به‌ شماره‌ ۶۴۰‌ در آن کتابخانه نگهداری می شود. کاتب این مجموعه شخصی به نـام‌ یـوسف‌ بـن‌ علی بن خلیل بن صالح بن غنائم خرزجی انصاری معروف به خیاط نسطویری است‌ کـه‌ در‌ سـال ۱۲۶۴ این مجموعه را کتابت کرده است. آقای سید احمد اشکوری در فهرست‌ نسخه‌ هـای خـطی مـرکز احیاء میراث اسلامی (ج ۲، ص۳۰۰ـ۳۰۲) تعداد رساله های این مجموعه‌ را‌ دو‌ رساله ذکر کرده است که نادرست اسـت. تـرتیب رسـاله های این مجموعه چنین است‌:

۱٫ رساله‌ الراس باشیه، برگ های a1 ـ b85، از حسین بن حـمدان خـصیبی.

۲٫ فقه الرساله‌، برگ‌ های‌ b85 ـ a167، از حسین بن حمدان خصیبی.

۳٫ رساله اختلاف العالَمین، برگ های b167 ـ a194، از‌ ابن‌ شعبه حـرانی.

آقـای اشکوری این رساله را از تألیفات حسین بن حمدان‌ خصیبی‌ دانسته‌ و گفته اند کـه در بـرگ آغاز این رساله گفته شده که ایـن رسـاله بـه روایت‌ ابن‌ شعبه‌ حرانی است. این گـفته نـادرست است و این رساله تألیف ابن شعبه حرانی‌ است‌ و در این رساله حرانی از طبرانی (مـتوفی ۴۲۴) و بـرخی رجال نصیری که پس از حسین بـن‌ حـمدان‌ خصیبی زیـسته انـد، نـقل مطلب کرده که انتساب این رسـاله را بـه‌ خصیبی‌ منتفی می کند.

۴٫ کتاب ایضاح المصباح الدال‌ الی‌ سبیل‌ النجاح، برگ هـای a194 ـ a266، مـنسوب به‌ ابومحمد‌ عبدالله بن محمد جـنان فارسی.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸۹)


درباره اصالت رسـاله هـای این مجموعه دلایل قابل‌ تـوجهی‌ وجـود دارد. از رساله رأس‌ باشیه‌ علاوه بر‌ این‌ که‌ چندین نسخه خطی دیگر موجود اسـت‌، در‌ کـتاب مجموع الاعیاد طبرانی دو نقل قـول آمـده کـه به همان صـورت‌ در‌ نـسخه حاضر نیز نقل شـده کـه‌ شاهد مهمی بر اصالت‌ نسخه‌ حاضر است.(۳۷) همین گونه‌ نقل‌ قول های متعددی از فـقه الرسـاله در مجموع الاعیاد آمده که به هـمان‌ صـورت‌ در نسخه حـاضر نـقل شـده‌ است‌. این‌ رساله ظـاهراً به‌ صورت‌ مختصر الرساله نیز مشهور‌ است‌، کما این که طبرانی در مجموع الاعیاد تنها بـا هـمین عنوان از آن نقل‌ قول‌ کرده است. طـبرانی در کـتاب دیـگر‌ خـود‌، المـعارف (برگ‌ a21‌) از‌ این اثـر خـصیبی با‌ عنوان الرساله یاد کرده است. براشر و کوفسکی که از وجود چنین تألیفی توسط خصیبی اطلاعی‌ نـداشته‌ انـد، ایـن رساله را اثری ناشناخته‌ از‌ خصیبی‌ معرفی‌ کرده‌ انـد، هـمان گـونه‌ کـه‌ اشـتروتمان در تـصحیح مجموع الاعیاد، الرساله را اثری مجهول از خصیبی دانسته است.(۳۸) سبک و سیاق‌ رساله‌ اختلاف‌ العالمین نیز به خوبی دال بر نصیری‌ بودن‌ آن‌ است‌ اما‌ درباره‌ مؤلف آن اطلاع خاصی بـه دست نیاوردم. آخرین اثر این مجموعه یعنی کتاب ایضاح المصباح الدال الی سبیل النجاح، با مشکلاتی در انتساب به ابومحمد عبدالله بن‌ محمد جنان فارسی روبرو است. در این رساله از ابن عقده (متوفای ۳۳۳) در چـند مـورد نقل قول شده، همچنین فحوای مطالب مطرح در رساله دلالت بر تألیف آن در‌ قرن‌ پنجم یا قرن ششم دارد. این احتمال نیز وجود دارد که اصل این رساله تألیف جنان باشد، اما بعدها مـطالبی بـه آن افزوده شده باشد.

درباره اهمیت این آثار‌ تنها‌ به چند مطلب اشاره می کنم. نخست اهمیت دو رساله نخست به عنوان تألیفاتی از حسین بـن حـمدان خصیبی است که گمان غـالب‌ بـر‌ این است کهوی معمار اندیشه‌ های‌ نصیریه و تدوینگر اصلی آرای نصیریه است. رساله رأس باشیه در اثبات الوهیت علی علیه السلام است و در این رساله خصیبی با بـهره گـیری از‌ آیات‌ قرآن و اهمیت دادن بـه‌ حـروف‌ به تبیین این نظر پرداخته است. نکته جالب توجه که در نظام های مشابه با نصیریه می توان دید، اهمیت حروف است. اساساً در این نوع نظام ها که تأویل‌، صورتی‌ نـظام گـسیخته دارد، حروف اهمیت محوری و اساسی دارند. رساله بعدی فقه الرساله، اثری با اهمیت است و در میان نصیریان پرسش های جدی درباره مطالب مندرج در آن مطرح شد تا‌ آن‌ جا که‌ عالمان بعدی نـصیری چـون طبرانی در کـتاب البحث و الدلاله عن مشکل الرساله، ضمن شرح این رساله به‌ دفاع از آموزه های مطرح در آن پرداختند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۰)


رساله سوم اخـتلاف‌ العالَمین‌، علاوه‌ بر نقل قول های متعدد از متون کهن نصیری، روایـت جـدیدی از ورود حـسین بن حمدان به ‌‌طریقت‌ نصیریه در بردارد. بر اساس منابع نصیری، خصیبی تعالیم باطنی و سری نصیریه را‌ از‌ جنان‌ دریـافت ‌ ‌کـرده است. طبرانی در مجموع الاعیاد، داستان بلندی در تأیید خصیبی و رد دعاوی اسحاقیه‌ نقل کرده اسـت. بـه نـوشته وی، در سال ۳۱۴، خصیبی با فردی کهنسال‌ به نام علی بن‌ احمد‌ طربایی که از شاگردان محمد بـن نصیر بود، در طرباء نزدیک کربلاء در دهم محرم دیدار کرد. طربایی، خصیبی را از اسرار مـحرمانه این روز (عاشورا) آگاه کـرد و بـه او خبر‌ داد که امام حسن عسکری علیه السلام از میان پیروان خود، محمد بن نصیر و نه اسحاق بن محمد را تکریم و او را باب الله و ولی المؤمنین قرار داده است. از طریق‌ طربائی‌، خصیبی به گونه ای نمادین با خوردن خـرمایی از خرماهایی که امام حسن عسکری علیه السلام به محمد بن نصیر داده، عهده دار مقام جانشینی محمد بن نصیر می شود‌. هر‌ چند در رساله اختلاف العالمین، در ضمن داستانی گفته شده که خصیبی در کـودکی بـه دیدار محمد بن نصیر نائل شده و از طریق او به دانش و علم دست یافته‌ است‌. در ادامه این داستان به تأیید این ماجرا توسط عبدالله بن جنان اشاره شده است. همچنین در آغاز ایـن رسـاله اشاره ای مجمل به تقسیم جامعه نصیریه به هوادران‌ محمد‌ بن‌ نصیر و حسین بن حمدان خصیبی‌ قابل‌ تأمل‌ است.

درباره ابن شعبه حرانی اطلاعی در دست نیست، جز آن که از وی رساله ای دیـگر بـا عنوان رساله مسائل‌ ابن‌ شعبه‌ الحرانی در میان نصیریان لاذقیه موجود است و بر‌ اساس‌ مطالبی که در رساله اختلاف العالمین آمده، محتمل است که وی از عالمان نصیری قرن پنجم یا ششم بـاشد‌.(۳۹‌) در‌ آغـاز رسـاله، ابن شعبه حرانی از فردی بـه نـام آقـای‌ من (یا سیدی) سخن گفته که شاید اشاره ای به حسن بن مکزون سنجاری باشد که البته دلیلی‌ برای‌ این‌ احتمال جـز آن کـه وی مـهم ترین شخصیت نصیری قرن ششم‌ بوده‌، نمی تـوان ارایـه کرد.

رساله ایضاح المصباح الدال الی سبیل النجاح نیز اهمیت مشابهی دارد و ضمن‌ دربرداشتن‌ چند‌ نقل قول از متون کهن تر نصیریه، اطـلاعات مـفیدی دربـاره نظام معرفتی‌ نصیریه‌ در‌ اختیار ما قرار می دهد.

با وجـود آن که تحقیقات فراوانی تاکنون درباره نصیریه‌ انجام‌ شده‌، اما به علت عدم امکان دسترسی به آثار نصیریه، خـاصه نـگاشته هـای کهن کسانی‌ چون‌ طبرانی، که در فهم اندیشه نصیریه اهمیت فراوانی دارنـد، اغـلب این تحقیقات کمتر‌ مطلب‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۱)


مفیدی‌ دربردارند. عالمان و محققان نصیری نیز که آثاری درباره نحله نصیریه تـألیف کـرده انـد، به‌ نحو‌ گسترده ای تلاش برای تحریف واقعیت تاریخی این فرقه دارند و در اسـتفاده از‌ ایـن‌ آثـار‌ باید به این نکته توجه داشت. نمونه مشهور از این محققان هاشم عثمان است کـه‌ بـه‌ نـحو ماهرانه ای تلاش دارد تا صورتی تحریف شده از این نحله‌ را‌ در‌ آثار خود ارایه دهد.(۴۰)

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۲)


پی نوشت هـا

۱٫ از مـهم ترین مطالعات انجام شده درباره‌ غلات‌ با‌ تکیه بر ظهور این پدیده در مـیان شـیعیان آثـار زیر را می‌ توان‌ نام برد: السامرائی، عبدالله سلوم، الغلو و الفرق الغالیه فی الحضاره الإسـلامیه. بـغداد: ۱۹۷۲; القاضی، وداد، الکیسانیه‌ فی‌ التاریخ و الأدب. بیروت: دارالثقافه، ۱۹۷۴; هالم، هاینس، الغنوصیه فی الإسلام، ترجمه رائد‌ البـاش‌. کـلن: ۲۰۰۲;

I. Friedlaender, "Abdallah b. Saba‌, der‌ Begrunder‌ der Si`a, und sein judischer Ursprung&‌;quot‌;, ZA 24 (1910), pp. 1-46; idem, "The Heterodoxies of the Shiites‌ in‌ the Presentation of Ibn Hazm‌, Journal‌ of the‌ American‌ Oriental‌ Society, 28 (1907), pp. 1-80; idem‌, &‌;quot;The Heterodoxies of the Shiites in the presentation of Ibn Hazm‌,&‌;quot; Journal of the American Oriental‌ Society, 29 (1908), pp‌. ۱-۱۸۳W‌. F. Tucker, "Rebels and‌ gnostics‌: al-Mugira ibn Sa’id and the Mugiriyya," Arabica 22 (1975‌), pp‌. ۳۳-۴۷; idem, &quot‌;Sam‌’an‌ and the Bayaniyya‌: Shi‌’ite extremists of Umayyad‌ Iraq‌," Muslim World 65 (1975), pp. 241-253; idem, "Abd Allah‌ ibn‌ Mu’awiya and the Janahiyya: Rebels‌ and‌ Ideologues of‌ the‌ Late‌ Umayyad Period&quot‌;, Studia Islamica 51 (1980), pp. 39-57; Matti Moosa, Extremist Shiites The Ghulat Sects (Syracuse‌ University‌ Press 1988); R.P. Buckley, "The‌ Early‌ Shiite‌ Ghulah‌&‌;quot;, Journal of‌ Semetic‌ Studeis,42/ ii, 1991, pp. 301-325; idem,"The Imam Jafar al-Sadiq, Abu‌ l-Khattab‌ and‌ the Abbasids," Der Islam, Bd‌. ۷۹‌ (۲۰۰۲‌), pp‌. ۱۱۸‌-۱۴۰‌.

ایـن مقالات عمدتاً گردآوری اطلاعات پراکنده در منابع در خصوص فرق غلات است. در این تحقیقات به محیط پیـدایش غـلات و پیش زمینه های معرفتی که به پیدایش‌ غلات منتهی شده، توجهی نـشده اسـت. تـنها استثنای مهم در این باب، تحقیق زیر است:

Wassertrom, Steve, "The Moving Finger Writes: Mughira b. Said’s Islamic Gnosis and the Myth‌ of‌ its Rejection," History of Religions 25 (1985-86), pp. 1-29.

۲٫ روایات تند غلات دال بر الوهیت ائمه(ع) و عقاید الحـادی، هـیچ گـاه در متون رسمی امامیه نقل نشده‌ است‌ اما روایات معتدل تر غلات دال بـر مـقام غیر معمول ائمه و روایات مشابه، به تفاریق در اکثر متون حدیثی امامیه نقل شده است‌. برای‌ نـمونه هـایی از ادبیات غلات‌ موجود‌ در آثار امامیه رک: مدرسی طباطبایی، میراث مکتوب امامیه از سه قـرن

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۳)


نـخستین هجری، دفتر اول، ص۹۳، ۱۰۸، ۱۲۶ـ۱۲۸، ۲۱۹ـ۲۲۱، ۲۳۸ـ۲۳۹‌، ۳۰۷‌ – ۳۰۸، ۳۷۶، ۳۹۷ـ۴۰۱‌، ۴۱۷‌ـ۴۱۹، ۴۴۰ـ۴۴۱٫

۳٫ شیخ طوسی نیز این عـبارت را در الغـیبه (ص۳۹۸ـ۳۹۹) و مـجلسی در بحار الانوار، ج۵۱ ص۳۶۸ به نقل از الغیبه طوسی نـقل کـرده اند.

۴٫ گزارش کتاب فرق‌ الشیعه‌ منسوب به حسن بن موسی نوبختی با تـفاوت انـدکی همان گزارش اشعری است. دربـاره ارتـباط میان کـتاب الفـرق و المـقالات و کتاب فرق الشیعه که به نـظر مـی رسد کتاب الفرق و المقالات‌ تحریر‌ کامل تری‌ از کتاب فرق الشیعه باشد رک: مـادلونگ، «مـلاحظاتی پیرامون کتابشناسی فرق امامی»، ترجمه چـنگیز پهلوان منتشرشده در‌ پهلوان، در زمـینه ایـران شناسی، ص۵۷ـ۷۵٫ ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۳۴‌) اطـلاعات‌ انـدکی‌ درباره نصیریه آورده و تنها از شریعی و نمیری یاد کرده است. رک: مقالات الاسلامیین، ص۱۴ـ۱۵٫ گزارش ابن ‌‌حـزم‌ (مـتوفای ۴۵۶) به نسبت اشعری مفصل تـر اسـت. وی دربـاره اسحاقیه (البته از‌ آنـها‌ بـه‌ العلیائیه یاد کرده) مـی نـویسد: «منهم کان اسحاق بن محمد النخعی الأحمر الکوفی و کان من‌ متکلمیهم و له فی ذلک کتاب سـماه الصـراط نقضه علیه النهیکی (در اصل البهنکی‌) و الفـیاض» (الفـصل، ج۵، ص۴۷). در‌ مورد‌ نـصیریه نـیز مـی نویسد: «طائفه تدعی النـصیریه و قد غلبوا فی وقتنا هذا علی جند الأردن بالشام و علی مدینه الطبریه خاصه» (همان، ص۵۰). برخی عـقاید نـصیریه که ابن حزم در ادامه آورده‌، نـیاز بـه بـررسی دارد. تـنها گـفته ابن حزم کـه نـصیریه در طبریه فراوانند، درست است. تذکر این نکته نیز ضروری است که ابن حزم این مطالب را از کـتاب مـروج الذهـب‌ مسعودی‌ نقل کرده است. مسعودی درباره ایـن نـحله هـا مـی نـویسد: «ذکـر ذلک جماعه من مصنفی کتبهم و من حذاق مبرزیهم من فرق المحمدیه و العلیانیه (العلیائیه) و غیرهم من فرق الغلاه منهم اسحاق‌ بن‌ محمد النخعی المعروف بالاحمر فی کتابه الصراط و قـد ذکر الفیاض بن علی بن محمد بن الفیاض فی کتابه المعروف بالقسطاس فی نقضه لکتاب الصراط و ذکره عبدالله بن محمد المعروف‌ بالنهیکی‌ فی نقضه لهذا الکتاب المترجم بالصراط و هولاء مـحمدیه نـقضوا هذا الکتاب و هو علی مذهب العلیائیه» (المسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۵۸). مسعودی مروج الذهب را در سال ۳۳۲ تألیف کرده است‌. شیخ‌ طوسی‌، اطلاعات اندکی درباره این افراد‌ آورده‌ است‌ (الطوسی، الغیبه، ص۳۹۷ـ۴۱۵). با وجـودی کـه شیخ طوسی تصریحی به نام مآخذ خود ندارد، اما این مطالب را باید از‌ کتاب‌ های‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۴)


الانوار محمد بن همام، عبید الله بن احمد‌ انباری‌ (مـتوفای ۳۵۶) و المـقالات و الفرق سعد بن عبدالله اشـعری نـقل کرده باشد. برای بحثی از آنچه در متون کهن ملل‌ و نحل‌ و غیره‌ درباره نصیریه آمده رک: هاشم عثمان، العلویون بین الأسطوره و الحقیقه‌، بیروت ۱۹۸۵، صص۴۴ـ۱۴۵; منصف بن عـبدالجلیل، الفـرقه الهامشیه، صص۹۳ـ۱۱۹٫

۵٫ نویسندگان نـصیری چـون هاشم عثمان‌ در‌ تاریخ‌ العلویین: وقائع و احداث، صص۹ـ۱۵ و علی عزیز ابراهیم در العلویون فی‌ دائره‌ الضوء، صص۳۱ـ۳۳ گزارش تحریف شده ای از همین مطالب اندک درباره محمد بن نصیر‌ ارایه‌ کرده‌ اند.

۶٫ برای نمونه رک: الهـفت الشـریف، صص۱۲۴ـ۱۲۵; طبرانی، مجموع الاعیاد‌، ص ۸ و ۱۰‌. درباره‌ ابوالخطاب رک: هالم، الغنوصیه فی الاسلام، صص۱۳۹ـ۱۵۲ و انصاری قمی، «ابوالخطاب» در دائره‌ المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی وBuckley (2002), pp.118-140 .

۷٫ درباره این کتاب رک: بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین‌، ج۲، ص۴۲۸‌.

۸٫ برای مثال رک: الخصیبی، الهدایه الکبری، ص۱۵۷; الهـفت الشـریف، خاصه صـص۷۳ـ۷۴‌، ۱۱۵‌ـ۱۲۶‌;

R. Strothmann, Seelenwanerung Bei Den Nusairi, Oriens, XII, 1959, pp. 104-114

روایتی که در‌ صفحه‌ ۱۱۴ مقاله اشتروتمان آمده، همان روایت نقل شده در صفحه ۱۵۷ الهدایه الکبری‌ است‌. در‌ متن اشتروتمان ایـن روایت را محمد بن علی جلی از خصیبی نقل کرده است. همچنین‌ رکـ‌: مـقاله مـنصف بن عبدالجلیل درباره اندیشه تناسخ در نصیریه بر اساس کتاب‌ الهفت‌ الشریف‌ منسوب به مفضل بن عمر. مـنصف ‌ ‌بـن عبدالجلیل، فلسفه التناسخ عند النصیریه من خلال کتاب‌ الهفت‌ الشریف‌ للمفضل الجعفی، ابـلا، السـنه ۵۲، العـدد ۱۶۳، (۱۹۸۹)، ص۱۰۷ـ۱۲۷، العدد ۱۶۴‌ (۱۹۸۹‌)، ص۳۰۳ـ۳۱۸٫

۹٫ محمد امین غالب الطویل تنها از وی نام برده و هیچ اطلاع دیگری درباره وی‌ ذکر‌ نـکرده است. رک: همان، تاریخ العلویین، ص۲۰۳٫

_. Meir Michael Bar-Asher, &‌;quot‌;The Iranian Component of The Nusayri Religion‌,&‌;quot‌; Iran (2003) XLI, pp. 217-227.

۱۰‌. در‌ حقیقت تنها یک نقل قول بلند از این کتاب در مـجموع الاعیاد نقل‌ شده‌ اسـت. رک: طـبرانی، مجموع الاعیاد‌، صص‌۱۸۰ـ۱۸۶‌.

۱۱‌. درباره‌ آثار خصیبی ر.ک: ضیائی، فهرس مصادر الفرق‌، ج۱، صص‌۵۴، ۵۵، ۵۹، ۶۰،

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۵)


۶۸، ۸۸ـ۸۹، ۹۰، ۹۲، ۹۷، ۹۹، ۱۰۳‌، ۱۳۰‌ـ۱۳۱، ۱۳۸، ۱۴۱، ۱۵۰، ۱۶۵، ۱۶۶‌ـ۱۶۷ نیز صص۱۱۱‌ـ۱۱۳‌، ۱۲۲ـ۱۲۴، ۱۳۶ـ۱۳۷، ۱۴۶‌ـ۱۴۷‌.

۱۲٫ تاریخ العلویین، ص۲۶۰٫ از آثار موجود جلی می توان به رساله فی‌ باطن‌ الصلاه (ضیائی، فهرس مصادر الفرق‌، ج۱، صص‌۹۲‌ـ۹۵) و الفـتق و الرتق‌ (همان‌، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹) اشاره کرد‌. برای‌ آثار غیرموجود وی رک: همان، صص۶۴، ۷۶، ۷۷، ۱۰۰، ۱۰۱٫

۱۳٫ برای آثار‌ غیر‌ موجود طبرانی رک: ضیائی، فهرس مصادر‌ الفرق‌، ج۱، صص۶۳‌ـ۶۴‌، ۶۷‌، ۷۹، ۸۱، ۸۲، ۹۵‌، ۱۰۱، ۱۱۸، ۱۴۰٫

_. Halm, "Nusayriyya", EI2, (1995), VIII, pp. 145-146‌.

در‌ سال ۱۹۸۸ در جریان توسعه مسجد‌، قبر‌ طبرانی‌ ویران‌ شده‌ است.

۱۴٫ تأیید‌ خاصی‌ بـرای بـخشی از این سخنان طویل وجود ندارد. تنها می دانیم که خصیبی مدتی در بغداد‌ سکونت‌ داشته‌ و پس از ابراز علنی عقاید خود به‌ زندان‌ افتاد‌ و در‌ نهایت‌ مجبور‌ به ترک بغداد شد و در حلب اقامت گـزید. بـعدها پیروان وی خروج خصیبی از بغداد را به نحو معجزه آسایی توجیه کردند. رک: تاریخ العلویین، صص۲۰۵‌ـ۲۰۶٫

۱۵٫ برای گزارشی از این کتاب همچنین رک: منصف بن عبدالجلیل، الفرقه الهامشیه فی الاسلام، ص۱۸۸٫

۱۶٫ بررسی زندگی، آرا و عقاید خـصیبی، مـوضوع پایان نامه دکتری هارون فریمن به‌ نام‌ الحسین بن حمدان الخصیبی: شخصیت و نقش وی در تکوین مذهب نصیری ـ علوی به راهنمایی میخائیل براشر، استاد دانشگاه حبرو در بیت المقدس و آریه کوفسکی از دانـشگاه حـیفا بـه عبری‌ بوده‌ که در سال ۱۹۹۸ بـه اتـمام رسـیده است. وی بخشی از تحقیق خود درباره سالشمار زندگی خصیبی را با این مشخصات منتشر کرده‌ است‌:

Frieman, Yaron, "al‌-Hasuayn‌ ibn Hamadan al-Kasibi A Historical biography of the Founder of the Nusayri- Alawite Sect," Studia Islamica, 2001, pp. 91-112.

۱۷٫ حبیب‌ در‌ مقدمه خود بر دیوان‌ خصیبی‌ (صـص۹ـ۱۰) خـصیب بـن عبدالحمید مرادی، کارگزار مالی هارون رشید و فرد مـورد مـدح ابونواس را جد حسین بن حمدان خصیبی معرفی کرده که مطلبی بدون دلیل است. حبیب خود (همان‌، صص‌۱۳ـ۱۴) به نـادرست بـودن ادعـای دیب علی حسن در کتاب اعلام من المذهب الجعفری که شـعری از

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۶)


متنبی که در آن از فردی به نام خصیبی یاد شده و دیب‌ علی‌ حسن وی‌ را حسین بن حمدان خصیبی معرفی کـرده، اشـاره کـرده و گفته که فرد ممدوح متنبی، ابوعبدالله محمد بن‌ عبدالله بن مـحمد خـطیب خصیبی است.

۱۸٫ اسحاقیه، پیروان اسحاق بن‌ محمد‌ بن‌ ابان احمر نخعی (متوفای ۲۸۶) همچون نصیریه از نحله هـایی بـودند کـه در پی رحلت امام حسن ‌‌عسکری‌ علیه السلام در ۲۶۰ از امامیه جدا شدند. اسحاقیه همچون نـصیریه، امـامت امـام‌ عصر‌ را‌ پذیرفته بودند اما حاضر به پذیرش بابیت نواب اربعه نبوده و نیابت اسحاق و جـانشینان او را‌ قـبول داشـتند. درگیری میان این دو نحله با جعل روایاتی در ذم یکدیگر‌ و انتساب این روایات به‌ ائمه‌ شـدت یـافت.

در مورد اسحاقیه اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد. تنها می دانیم که این حرکت بـعد از سـال ۲۶۰ و بـا ادعای بابیت از سوی فردی به نام ابویعقوب اسحاق بن‌ محمد بن احمد بن ابـان نـخعی (متوفای ۲۸۶) آغاز شده است. خطیب بغدادی ضمن معرفی وی و ذکر شیوخ حدیثی او عبارتی از کـتاب الرد عـلی الغـلاه ابومحمد حسن بن موسی (در‌ متن‌ به خطا یحیی) نوبختی درباره این فرقه را نقل کرده اسـت. خـطیب بغدادی درباره اسحاقیه نوشته است: «سمعت أباالقاسم عبدالواحد بن علی الأسدی یـقول: اسـحاق بـن محمد بن أبان النخعی‌ الأحمر‌ کان خبیث المذهب، ردیَّ الأعتقاد، یقول: ان علیاً هو الله، جل الله و عـز. قـال و کـان أبرص، فکان یطلی البرص بما یُغیر لونه، فسمی الأحمر لذلک. قال و بالمدائن جـماعه مـن‌ الغلاه‌، یعرفون بالاسحاقیه، یُنسبون الیه. سألتُ بعض الشیعه ممن یعرف مذاهبهم و یَخبُرُ أحوال شیوخهم عن اسـحاق فـقال لی مثل ما قال عبدالواحد بن علی سواء، و قال لاسحاق مُصَنَّفات فی المـقاله‌ المـنسوبه‌ الیه‌ التی یعتقدها الاسحاقیه. ثم وقع‌ الیـَّ‌ کـتاب‌ لأبـی محمد الحسن بن موسی (در اصل یحیی) النـوبختی مـن تصنیفه فی الرد علی الغلاه، و کان النوبختی هذا من متکلمی الشیعه‌ الامامیه‌، فذکر‌ أصـناف مـقالات الغلاه، الی أن قال: و قد کان‌ مـمن‌ جـرد الجنون فـی الغـلو فـی عصرنا اسحاق بن محمد المعروف بـالأحمر، و کـان ممن یزعم ان علیاً هو الله، و انه‌ یظهر‌ فی‌ کل وقت هو الحسن فـی وقـت الحسن و کذلک هو ا

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۷)


لحسین‌ و هو واحـد، و أنه هو الذی بعث مـحمداً صـلی الله علیه و سلم و قال فی کـتاب له: لو کـانوا ألفاً‌ لکانوا‌ واحداً‌. و کان راویه للحدیث، و عمل کتاباً ذکر أنه کتاب التوحید، فـجاء فـیه‌ بجنون‌ و تخلیط لا یتوهمان، فضلا مـن ان یـدل عـلیهما و کان ممن یـقول بـاطن صلاه الظهر محمد صـلی‌ اللهـ‌ علیه‌ و سلم لاظهاره الدعوی. قال: و لو کان باطنها هو هذه التی هی الرکوع‌ و السجود‌، لمـ‌ یـکن لقوله (ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المـنکر) ]عـنکبوت ۴۵٫[ معنی لأن النـهی لا‌ یـکون‌ الا‌ مـن حی قادر». الخطیب البـغدادی، تاریخ مدینه السلام، ج۷، صص۴۱۰ـ۴۱۱٫ اطلاعات دیگر رجال‌ شناسان‌ اهل سنت درباره این فرد بر گـفته هـای خطیب مبتنی است. رک: الذهبی‌، میزان‌ الاعـتدال‌، ج۱ صـص۱۹۶ـ۱۹۷; العـسقلانی، لسـان المـیزان، ج۱، صص۳۷۰ـ۳۷۳٫ ابن حـجر اطـلاعات خود را‌ از‌ تاریخ بغداد نوشته خطیب بغدادی، الاغانی تالیف ابوالفرج اصفهانی و الفصل ابن حزم (ج۵، ص۴۷‌) اخذ‌ کرده‌ اسـت. احـتمالا گـفته های ابن غضائری، کهن ترین منبع رجـالی امـامی دربـاره رهـبر اسـحاقیه بـاشد‌. ابن‌ غضائری درباره وی نوشته است: «اسحاق بن محمد بن احمد بن ابان‌ بن‌ مرار‌، یکنی أبا یعقوب الأحمر، فاسد المذهب، کذاب فی الروایه، وضاع للحدیث، لا یُلتفت الی مـا‌ رواه‌ و لا‌ یرتفع بحدیثه و للعیاشی معه خبر فی وضعه للحدیث مشهور و الاسحاقیه تنسب الیه‌». (رک‌: ابن الغضائری، الرجال، تحقیق سیدمحمدرضا جلالی، قم، ۱۴۲۲ق، صص۴۱ـ۴۲). عبارت آخر «و الاسحاقیه تنسب الیه‌»، در‌ متن کتاب نـیامده امـا دقت در نوع نقل علامه حلی (رجال، ص۲۰۱‌) مؤید‌ بودن این مطلب در اصل کتاب ابن‌ غضائری‌ است‌. نجاشی نیز درباره این فرد اطلاعات مفیدی‌ آورده‌ است. او نوشته است: «اسحاق بن مـحمد بـن احمد بن ابان بن مرار‌ بن‌ عبدالله یعرف عبدالله عُقبَه و عَقّاب‌ ـ ابن‌ الحارث النخعی‌ أخو‌ الأشتر‌. و هو معدن التخلیط، له کتب فی‌ التخلیط‌، و له کـتاب أخـبار السید و کتاب مجالس هشام». النـجاشی، فـهرست اسماء مصنفی الشیعه‌ المشتهر‌ برجال النجاشی، ص۷۳٫ نجاشی این آثار‌ را از طریق شیخ‌ مفید‌ از محمدبن سالم جعابی از‌ علی‌ بن حسن جَرمی از اسحاق روایت کرده است. شـیخ مـفید در الفصول المختاره‌ (صص‌۹۲ـ۹۳) خـبری دربـاره سید‌ حمیری‌ به‌ نقل از محمد‌ بن‌ احمدبن ابان نخعی نقل‌ کرده‌ که احتمالا از کتاب نخعی باشد. نام نخعی در نقل حدیث گفتگوی کمیل بن‌ زیاد‌ با علی(ع) آمده است. محمد بـن‌ عـلی‌ بن الحسین‌ القمی‌، کمال‌ الدین و تمام النعمه، ج۱ ص۲۹۳‌. در مورد تداوم تاریخی این فرقه عبدالحمید الدجیلی اطلاعاتی آورده که منبع آن را نیافتم‌.ر.ک: همو‌، کتاب مجموع الاعیاد و الطریقه الخصیبیه، مجله‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ (بغداد‌)، ۱۹۵۶، المـجلد الرابـع‌، ص۶۱۸‌ـ۶۲۰٫ برخی از پیـروان اسحاقیه تا مدتی دیگر در آن نواحی حضور داشتند تا در قرن‌ هفتم‌، حسن‌ بن مکزون سنجاری

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۸)


(متوفای ۶۲۰)، آخرین نـشانه‌ های‌ این‌ نحله‌، یعنی‌ آثار‌ مکتوب آنها را جمع آوری و از بین برد. دربـاره مـکزون سـنجاری رک: اسعد احمد، معرفه الله و المکزون السنجاری (بیروت ۱۹۷۲); حامد حسن، المکزون السنجاری (دمشق، ۱۹۷۰); علی‌ عزیز ابراهیم، العلویون فی دائره الضـوء، ‌ ‌ص۱۳۶ـ۱۴۰٫ کـتاب حامد حسن به دلیل نقل مطالبی از کتاب تزکیه النفس سنجاری اهمیت فراوانی دارد. از سـنجاری آثـار مـتعددی باقی مانده که‌ علی‌ عزیز الابراهیم، رساله «تزکیه النفس فی معرفه بواطن العبادات الخمس» را در ضـمن کتاب خود درباره علویان، العلویون فی دائره الضوء (ص۲۵۳ـ۲۷۵) به چاپ رسانده است. همو در‌ ادامـه‌ نمونه ای از اشعار سنجاری را نـقل کـرده است (ص ۲۷۵ـ۲۸۴).

۱۹٫ از تداوم سنت نصیری در عراق، نسخه ای کهن در کتابخانه‌ ملی‌ پاریس به شماره ۱۴۵۰ (نسخه‌ های‌ عربی) موجود است. برگ های ۴۲ـ۴۷ این نسخه حاوی رساله التوحید که پاسخ های خصیبی به جسری، بـرگ های ۴۸ـ۵۳، پاسخ های‌ خصیبی‌ به شاگرد دیگرش، عبدالله‌ بن‌ هارون صائغ است که وی این جواب ها را بر شاگردانش خوانده است. برگ های ۱۷۶ـ۱۷۹، وصفی از دیدار عبدالله بن هارون صائغ از جسری در سال ۳۴۰، بـا‌ مـجموعه‌ ای سؤالات ما بین این دو. آخرین تاریخ موجود در این نسخه سال ۶۳۸ است. ظاهراً این نسخه در اوان حمله مغول به سوریه منتقل شده باشد.

رک: Yaron Frieman‌, op‌.cit, p.94‌-۹۵٫

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اشاراتی کوتاه بـه نـصیریه آورده و از حضور جماعتی از‌ غلات در زمان خود سخن گفته و وعده داده تا تفصیل عقاید‌ آنها‌ را‌ در کتابی بنگارد(و تولدت من هذه المذاهب القدیمه التی قال بها سلفهم مذاهب أفحش منها قال بها ‌‌خـلفهم‌ حـتی صاروا إلی المقاله المعروفه بالنصیریه و هی التی أحدثها محمد بن نصیر النمیری‌ و کان‌ من‌ أصحاب الحسن العسکری … و کان محمد بن نصیر من أصحاب الحسن بن علی بن محمد بن‌ الرضـا فـلما مـات أدعی وکاله لابن الحسن الذی تـقول الإمـامیه بـإمامته ففضحه الله‌ تعالی بما أظهره من‌ الإلحاد‌ و الغلو و القول بتناسخ الأرواح ثم أدعی أنه رسول الله و نبی من قبل الله تعالی و أنه أرسله عـلی بـن مـحمد بن الرضا و جحد إمامه الحسن العسکری و إمامه ابـنه و أدعـی بعد ذلک الربوبیه‌ و قال بإباحه المحارم. و للغلاه أقوال کثیره طویله عریضه و قد رأیت أنا جماعه منهم و سمعت أقوالهم و لم أر فیهم مـحصلا و لا مـن یـستحق أن یخاطب و سوف أستقصی ذکر فرق الغلاه و أقوالهم فی‌ الکتاب‌ الذی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹۹)


کـنت متشاغلا بجمعه و قطعنی عنه اهتمامی بهذا الشّرح و هو الکتاب المسمی بمقالات الشیعه إن شاء الله تعالی). شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۱۲۲٫ ابـن شـهرآشوب در مـناقب آل ابی طالب (ج۱، ص۲۶۵‌ و به‌ نقل از بحار الانوار، ج۲۵، صص۲۸۵ـ۲۸۶) به نصیریه اشاره کـرده اسـت. (ثم أحیا ذلک رجل اسمه محمد بن نصیر النمیری البصری زعم أن الله تعالی لم یظهره‌ إلا‌ فی هذا العصر و أنـه عـلی وحـده فالشرذمه النصیریه ینتمون إلیه و هم قوم إباحیه ترکوا العبادات و الشرعیات و استحلوا المـنهیات و المـحرمات و مـن مقالهم أن الیهود علی الحق و لسنا منهم و أن النصاری‌ علی‌ الحق‌ و لسنا منهم).

۲۰٫ محمد امین‌ غـالب‌ الطـویل‌ در تـاریخ العلویین، صص۲۰۲ـ۲۱۲ و هالم در الغنوصیه فی الاسلام، صص۲۰۸ـ۲۱۰ به اختصار تاریخ تکوین نصیریه از زمان‌ ابـوشعیب‌ مـحمد‌ بن نصیر نمیری تا درگذشت طبرانی را ذکر‌ کرده‌ اند.

۲۱٫ فهرست اسماء مصفنی الشـیعه، ص۶۷٫ هـارون فـریمن (ص ۱۰۹) به خطا عبارت نجاشی در اشاره به این رساله‌ «کتاب‌ الرساله‌ تخلیط» را عنوان اثری از خـصیبی دانـسته که اشتباه است‌. عبارت تخلیط صفت توصیف کننده الرساله است و اشاره به مـحتوی الرسـاله دارد.

۲۲٫ کـهن ترین نقل قول ها‌ از‌ این‌ رساله، مطالبی است که طبرانی (متوفای ۴۲۴) در کتاب مجموع الاعیاد‌، صـص‌۱۲و۱۵۴ بـا تصریح به نام رساله به صورت کامل (الراست باشیه) آورده است. طبرانی در‌ مـواردی‌ نـیز‌ بـه اختصار از این تالیف مطالبی را با عنوان الرساله نقل کرده‌ است‌. همان‌، ص۱۹، ۱۰۸٫

۲۳٫ همچنین ببنید خبری در سـتایش از مـنزلت ابـوالخطاب با این سلسله‌ سند‌: «و فی‌ ذلک خبر حدثنی به أبی عن محمد ابـن جـندب عن المولی الحسن منه السلام‌ عن‌ المولی علی عن المولی محمد عن المولی علی عن المـولی مـوسی عن المولی‌ جعفر‌ انه‌ قال: و قد اکثر الناس القول فی لعن ابـی الخـطاب. قال: انما یحمل کل انسان‌ منکم‌ مـا یـطیق و ذلک ان لکـل منکم مقام معلوم فی درج الملکوت لا یعلو‌ احـدکم‌ الیـ‌ رتبه غیره ممَّن فوقه و کذلک وصل اهل الصفا الی ما لم یصل الیه من تـخلف‌ عـنه‌ و لایزال ذلک یصفوا حتی یرقا الی المـنازل العـالیه فحین ذلک یـعلم مـا‌ لمـ‌ یکن‌ یعلم و یحمل ما لم یکن یـحمل و لو عـلمتم باطن الاراده بلعن /b15/ ابی الخطاب لا‌ اقصرتم‌ عن‌ الخوض فیه فلقد علمه منکم قـوم سـلَّموا له و رضوه و هم فیکم بمنزلتکم‌ ولکنکم‌ لا تـحملون ما یحملون من القـدر».

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۰)


۲۴٫ مـتن این کتاب بر اساس نـسخه ای در کـتابخانه‌ آیت‌ الله مرعشی نجفی در سال ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م توسط مؤسسه البلاغ در بیروت‌ منتشر‌ شده است. این چـاپ بـا حذف بخشی‌ از‌ اصل‌ کتاب و بـدون اشـاره بـه نسخه می بـاشد‌. هـمچنین‌ بخشی از این کتاب را هـاشم عـثمان در العلویون بین الاسطوره و الحقیقه، ص۲۲۹‌ـ۲۹۷‌ در سال ۱۹۸۰ در بیروت‌ نقل‌ و منتشر کرده‌ است‌ که‌ تصحیح دقیق تـری نـسبت به متن‌ چاپ‌ شده از کتاب اسـت.

تـا آن جا کـه در فـهارس جـستوجو شد‌، پنج‌ نسخه از ایـن کتاب در فهارس‌ معرفی شده است. نسخه‌ های‌ این کتاب به ترتیب تاریخ‌ کتابت‌ عبارتند از: ۱)مـرعشی، قـرن یازدهم، شماره ۲ / ۱۲۰۱۴ (فهرست، ج ۳۰ ص ۳۶۷; ۲) مرعشی، تاریخ ۱۰۸۰‌ق، شـماره‌ ۷۸۷۴ (فـهرست، ج ۲۰ ص ۲۱۰; ۳) آسـتان‌ قـدس‌ رضـوی‌، به تاریخ کـتابت‌ ۱۱۰۱‌ق، شـماره ۶۴۹۲ (فهرست، ج۵ ص۱۵۴‌; ۴) مرعشی‌، تاریخ کتابت ۱۳۱۵ق، شماره ۲۹۷۳ (فهرست، ج ۸ ص ۱۵۳; ۵) مجلس، تاریخ کتابت ۱۳۱۹ق، شماره ۷۰۵۳ (فهرست‌، ج ۲۵‌ ص ۶۴). اطلاعات این کتاب، خاصه مـطالبی‌ کـه‌ در بـخش‌ حذف‌ شده‌ آمده، اهمیت زیادی دارد‌. چاپ انـتقادی از ایـن کـتاب، ضـروری اسـت.

۲۵٫ هـمچنین برای اخبار دیگر در مسئله تحریف‌ قرآن‌ بر اساس باور نصیریه رک: الخصیبی‌، الهدایه‌ الکبری‌، صص‌۹۱‌، ۳۹۸، ۴۰۴، ۴۰۶‌.

۲۶‌. در باب روایت نقل شده از مفضل بن عمر رک: الخصیبی، الهدایه الکبری، صص۶۹ـ ۷۰‌، ۷۶‌ـ ۷۷‌، ۹۶ـ ۹۸، ۱۶۴ـ ۱۶۷، ۱۸۷ـ ۱۸۹، ۱۹۶‌ـ ۱۹۸‌، ۲۵۵‌ـ ۲۵۶‌، ۳۹۲‌ـ۴۳۷‌. در باب روایـات نقل شده از جابر بن یزید جعفی، همان، صص۷۷ـ۸۲، ۱۲۴ـ۱۲۵، ۱۲۸ـ۱۲۹، ۱۵۳ـ۱۵۴، ۱۶۰، ۱۹۵، ۲۲۶ـ۲۳۲، ۲۳۹ـ۲۴۰، ۲۴۳‌.

۲۷٫ برای روایاتی که نام جعفر بن محمد بن مالک در ضمن اسناد آن آمده رک: الخصیبی، الهدایه الکبری، صص۳۷، ۷۰، ۸۲، ۱۰۸، ۱۴۸، ۱۷۰، ۱۹۵، ۲۱۷، ۲۶۴، ۳۰۲‌، ۳۵۹‌. نام حسن بن محمد بن جـمهور عـمی در مواردی به حسین بن محمد بن جمهور القمی (الهدایه الکبری، ص۲۰۴، ۲۸۶)، الحسین بن محمد بن جمهور (همان، ص۳۰۰) و یا الحسین‌ بن‌ علی بن جمهور (همان، ص۲۰۶) تصحیف شده است. وی کتاب مشهوری در مـثالب بـه نام الواحده داشته که نقل قول هایی از آن‌ در‌ آثار بعدی امامیه باقی مانده‌ است‌. احتمالا خصیبی مطالبی را، که از این فرد نقل کرده، از هـمین کـتاب وی اخذ کرده است (رک: خصیبی، هـمان، صـص۲۵۰، ۳۱۴، ۳۵۸‌، ۳۶۰‌، ۳۶۲، ۳۶۴، ۳۷۵).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۱)


محمد‌ بن‌ عبدالله بن مهران کرخی، یکی دیگر از چهره های مهم تداوم جریان غلات خطابیه است و خصیبی روایات چندی از او نقل کرده است (رک: خصیبی، هـمان، صـص۷۶، ۱۸۷، ۲۸۶‌ـ۲۸۷‌، ۲۸۷، ۳۶۲). در باب کتاب الواحده ابـن جـمهور عمی رک:

Etan Kohlberg, A Medieval Muslim Scholar at Work: Ibn Tawus and his Library. (Leiden: Brill, 1992), pp. 379-380.

۲۸٫ دیوان‌ الخصیبی‌، ص۲۴٫ (دیوان‌ قدوه الزمان و امام الوقت و الاوان السید ابی عبدالله الحسین بن حمدان علیه الرحمه و الرضوان و هو مما رواه‌ الشاب الثقه أبوسعید میمون بن قاسم الطبرانی رضی الله عنه قـال‌ انـشدنی‌ الشیخ‌ الثقه أبوالحسین محمد بن علی الجلی قدس الله روحه بحلب سنه تسعه و تسعین و ثلاثمائه ۳۹۹ قال سمعته ‌‌من‌ الشیخ الخصیبی قدس الله روحه، و شرف مقامه تحت قلعه حلب و هو هذا الدیوان‌ و بـالله‌ المـستعان‌).

_. T Ragab, "The Nusayri Theology of the Epistle of Unity by Ali B. Isa al‌-Gisri. (Unpublished M.A. thesis, The Hebrew University of Jerusalem, 2001 [Hebrew].

برای دیـگر آثار‌ منسوب به خصیبی رک‌: الفرقه‌ الهامشیه، صص۱۷۶ـ۱۷۹٫

۲۹٫ درباره این کتابِ طبرانی و اهمیت آن همچنین رک: العسکری، عبدالحسین مـهدی، العلویون أو النصیریه، صص۹۹ـ۱۰۵; منصف بن عبدالجلیل، الفرقه الهامشیه فی الاسلام، صـص۱۸۹‌ـ۱۹۲٫

۳۰٫ دربـاره ایـن فرد رک: مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، ج۱، صص۲۳۸ـ۲۳۹٫

_. R. Strothmann,"Seelenwanerung Bei Den Nusairi," Oriens, XII, 1959‌, pp‌. ۱۰۴٫

_. Bar-Asher and Kofsky,"Dogma," p. 45.

۳۱٫ المنصف بن عبدالجلیل در الفرقه الهامشیه فـی ‌ ‌الاسـلام، ص۲۱۶ـ۲۱۷ معرفی ای از این رساله و رساله دیگر آن‌ را‌ معرفی کرده، اما متوجه نام رساله و مـؤلف آن نـشده و رسـاله را به عنوان اثری مجهول المؤلف معرفی کرده است. در ارجاع به تعداد صفحات مقاله نیز اشـتباهی رخ داده‌ و اشتباهاً‌ صفحاتی که مقاله منتشر شده، صص۸۵ـ۱۱۴ ذکر شده در حالی که مـقاله از صفحه ۸۹ آغاز می شـود.

۳۲٫ از ایـن رساله با عنوان راست باشیه نیز‌ یاد‌ شده‌ که برگرفته از عبارت فارسی‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۲)


راست‌ باش‌ است (الطویل، تاریخ العلویین، ص۲۰۷). براشر و کوفسکی (دین علوی و نصیری، ص ۱۱۲، پانویس دوم) از این کتاب خصیبی به عنوان اثری سـخن‌ گفته‌ اند‌ که تنها اطلاع ما از آن به واسطه‌ نقل‌ قول هایی از آن در کتاب مجموع الاعیاد طبرانی است. براشر و کوفسکی (همان، صص۱۱۱ـ۱۱۲) در بحث از‌ اعیاد‌ نصیری‌، کتاب مجموع الاعیاد را منبعی مهم برای آگاهی از اعـیاد‌ نـصیریه یاد کرده اند و گفته اند که بنابر گفته طبرانی، گزارش وی از اعیاد نصیریه مبتنی بر الرساله‌ الراست‌ باشیه‌ تألیف حسین بن حمدان خصیبی است که چندین بار در مجموع‌ الاعیاد‌ به آن اشـاره شـده است. براشر(, ۲۰۰۳, p. 217Iran) نیز در اشاره به تأثیر عناصر ایرانی بر‌ نصیریه‌ ضمن‌ سخن از اهمیت کتاب مجموع الاعیاد، گفته که کتاب طبرانی مبتنی بر‌ کتاب‌ خصیبی‌ یعنی الرساله الراست باشیه اسـت. ایـن گفته ها نادرست است و طبرانی تنها دو نقل‌ قول‌ از‌ کتاب الرساله رأس باشیه و نه راست باشیه نقل کرده و طبرانی علاوه بر استفاده از‌ اثر‌ مهم الرساله خصیبی از آثار کهن تر نصیری در تـالیف کـتاب مـجموع الاعیاد‌ بهره‌ برده‌ است. بـر اسـاس آن کـه عنوان رساله رأس باشیه خصیبی را راست باشیه گفته‌ اند‌، برخی محققان از تالیف این اثر به فارسی و آشنایی خصیبی با زبان فارسی‌ سـخن‌ گـفته‌ انـد. رک: دجیلی، ص۶۲۱; علی عزیز الابراهیم، العلویون فی دائره الضوء، ص۴۱٫ بـا وجـود آن‌ که‌ تألیف این رساله به زبان فارسی منتفی است، آشنایی خصیبی با زبان‌ فارسی‌ را‌ نمی توان به طـور کـامل رد کـرد. در هر حال عناصر ایرانی در سنت نصیریه‌ حضور‌ پررنگی‌ دارد و در نگاشته هـای خصیبی این مطلب را نیز می توان دید‌.

۳۳‌. مجموع الاعیاد، ص۲۶۵٫ اشتروتمان در فهرست کتاب های مذکور در متن از الرساله خصیبی بـا تـعبیر‌ «رسـاله‌ غیر معینه للخصیبی» یاد کرده است. به نوشته براشر و کوفسکی، طـبرانی در‌ کـتاب‌ المعارف، برگa21، سطرهای ۶ـ۷، از رساله خصیبی‌ یاد‌ کرده‌ است. رک:

Meir M. Bar-Asher and Aryeh‌ Kofsky‌, "Dogma and Ritual in Kitab al-Maarif by the Nusayri Theologian‌ Abu‌ Asid Maymun B. Al-Qasim Al‌-Tabarani‌ (D.426 / 1034‌-۳۵‌),&‌;quot; Arabica, LII 1 (2005), p. 45, no‌. ۱۱‌.

۳۴٫ ضیائی، فهرس مصادر الفرق الاسلامیه، ج۱، ص۹۹٫ از دیگر عالمان نـصیری کـه‌ شـاید‌ ربطی با مؤلف اثر حاضر داشته‌ باشند، حمزه بن شعبه‌ حرانی‌ مـؤلف کـتاب حـجه العارف یا‌ ابن‌ شعبه الحرانی مؤلف کتاب الاصیفر را می توان نام برد. رک: منصف بـن‌ عـبدالجلیل‌، الفـرقه الهامشیه، صص۱۹۳ـ۱۹۶‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۳)


۳۵‌. فهرست‌ این آثار تا‌ آن‌ جا که اطلاع یافتم‌، چنین‌ است: تـفاحه، احـمد زکی، اصل العلویین و عقیدتهم (نجف، ۱۳۷۷ / ۱۹۵۷); احمد علی حسن، المسلمون‌ العلویون‌ فی مواجهه التـجنی (بـیروت ۱۴۰۵ / ۱۹۸۵‌); الشـیخ‌ عیسی سعود‌، ما‌ أغفله‌ التاریخ… العلویون او النصیریه‌ چاپ شده در هاشم عثمان، العلویون بین الاسـطوره و الحـقیقه، ص۱۵۶ـ۱۷۳; هاشم عثمان، العلویون بین‌ الأسطوره‌ و الحقیقه (بیروت ۱۹۸۵ / ۱۴۰۵); همو، تاریخ‌ العلویین‌: وقائع‌ و احداث‌ (بـیروت‌ ۱۴۱۸ / ۱۹۹۷); هـمو‌، هـل‌ العلویون شیعه؟! بحث تاریخی من واقع وثائقهم و ادبیاتهم المنشوره و غیر المنشوره (بیروت، ۱۴۱۴ / ۱۹۹۴); علی عزیز ابراهیم‌ عـلوی‌، العـلویون‌ فدائیو الشیعه المجهولون (نجف ۱۳۹۲ / ۱۹۷۲); همو‌، العلویون‌ فی‌ دائره‌ الضوء‌ (بیروت‌ ۱۴۱۹ / ۱۹۹۹); همو، العلویون بـین الغـلو و الفـلسفه و التصوف و التشیع (بیروت ۱۹۹۵); رشید تانقوت، النصیریون و النصریه (انقره ۱۳۵۷ / ۱۹۳۸); تقی شرف الدین، النصیریه: دراسه تحلیلیه (بـیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳‌); العـلویون شـیعه اهل البیت (ع)(لازقیه ۱۹۷۲)، متن کتاب اخیر به طور کامل در اثر علی عـزیز ابـراهیم، العلویون فی دائره الضوء، ص ۷۷ـ۹۱ تجدید چاپ شده است; منصف عبدالجلیل، الفرقه‌ الهامشیه‌ فی الاسلام: بحث فی تـکون السـنیه الاسلامیه و نشأه الفرقه الهامشیه و سیادتها و استمرارها (بیروت ۲۰۰۵); منیر الشریف، المسلمون العلویون مـن هـم و این هم (بیروت، ۱۴۱۵ / ۱۹۹۴); اسعد احمد علی، فـن‌ المـنتجب‌ العـانی و عرفانه (بیروت ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰); السید عبدالحسین مهدی العسکری، العـلویون أو النـصیریه (بی جا، ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰); عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین (بیروت، ۱۹۷۳)، ج۲، ص۴۲۳‌ـ۵۰۶‌; ابوموسی الحریری (پطرس القزی)، العلویون‌ النـصیریون‌: بـحث فی العقیده و التاریخ (بیروت ۱۹۸۷); حـسین مـحمد المظلوم، المـسلمون العـلویون بـین مفتریات الاقلام و جور الحکام (بی جـا، ۱۹۹۹); عـبدالرحمن الخیر، عقیدتنا و واقعنا نحن‌ المسلمین‌ الجعفریین (العلویین) (دمشق ۱۹۹۶‌); احمد‌ عباس، اصول الدیـن عـند الشیعه العلویین (بیروت ۲۰۰۰); دیب علی حـسن، اعلام من المذهب الجـعفری العـلوی(دمشق، ۱۹۹۸);

Meir. M. Bar-Asher & Aryeh Kofsky, "An early Nusayri‌ theological‌ dialogue on the relation between the ma`na and the ism", Le Museon, 108 i-ii, 1995, pp.169-180; idem, "The Nusayri doctrine of `Ali’s divinity‌ and‌ the Nusayri‌ trinity according to an unpublished treatise from the 7th/13th century", Der Islam, 72 ii‌, ۱۹۹۵, pp. 258-292; idem, "Druze-Nusayri debate in‌ the‌ Epistles‌ of Wisdom", Quaderni di Studi Arabi,17 , 1999

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۴)


– ۲۰۰۰, pp.95-103; idem,&quot‌;‌‌The‌ theology of Kitab al-usus: an early pseudepigraphic Nusayri work," Rivista‌ degli‌ Studi‌ Orientali ,71 i-iv / 1997, 1998, pp.55-81; idem,"A tenth-century Nusayri treatise‌ on the duty to know the mystery of divinity", Bulletin of‌ the School of Oriental‌ and‌ African Studies ,58 ii, 1995, pp. 243-250; M. M. Bar-Asher & A. Kofsky, The Nusayri-Alawi Religion: An Enquiry into its Theology and Liturgy (Brill: Leiden, Boston, kخln, 2002); Kurt Lee‌ Mendenhall, "Class, Cult and Tribe: The Politices of Alawi Separatism in French Mandate Syria,"Ph. D.thesis, the University of Texas (Austin 1991); Gitta Yafee, "Between‌ Separatism‌ and Union: The Autonomy of the Alawi Region in Syria, 1920-1936," Ph. D thesis, Tel Aviv University 1992; Kais M. Firro, "The Aiawis in Modern Syria: From‌ Nusayriya‌ to Islam via Alawiya," DerIslam, 82 (2005), pp. 1-31; Matti Moosa, Extremist Shiites The Ghulat Sects (Syracuse University Press 1988), pp. 255-418.

برخی از آثار در‌ نقد‌ نـصیریه بـا نام های مستعار منتشر شده است. مجموعه ای از نصوص کهن فرق دینی نواحی شـام تـحت عنوان الحقیقه الصعبه با نـام ابـوموسی حـریری منتشر شده کـه ظـاهراً‌ هویت‌ اصلی‌ وی اب پطرس قـزی بـاشد‌. همچنین‌ عبدالحسین‌ مهدی عسکری نام مستعار عبدالله سلوم سامرائی است. رک: علی عزیز الابراهیم، العـلویون فـی دائره الضوء، ص۱۷۲٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۵)


کتابنامه

ابن ابی الحدید‌، شـرح‌ نـهج‌ البلاغه، تـحقیق مـحمد ابـوالفضل ابراهیم. قاهره: عیسی البـابی‌ الحلبی‌ و شرکاه، ۱۳۷۸ / ۱۹۵۹٫

ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، تحقیق محمد ابـراهیم نـصر و عبدالرحمن عمیره‌. بیروت‌: دارالجیل‌، ۱۴۰۵ / ۱۹۸۵٫

اسعد احـمدعلی، فـن المـنتجب العـانی و عـرفان. بیروت: دارالرائد‌ العربی، ۱۹۸۰٫

الاشـعری، ابـوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق هلموت ریتر. ویسبادن: معهد الآلمانی للابحاث‌ الشرقیه‌، ۱۴۰۰‌.

الاشـعری القـمی، سـعد بن عبدالله ابی خلف، المقالات و الفرق، بـه تـصحیح‌ مـحمدجواد‌ مـشکور. تـهران: انـتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱٫

البدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین. بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۳٫

الخصیبی، حسین‌ بن‌ حمدان‌، الهدایه الکبری. بیروت: مؤسسه البلاغ، ۱۴۰۶٫

ــــــــــــــــــ ، دیوان الخصیبی، تحقیق س. حبیب. بیروت‌: مؤسسه‌ الاعلمی‌ للمطبوعات، ۱۴۲۱٫

الخـطیب البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت، تاریخ مدینه السلام، تحقیق‌ بشار‌ عواد‌ معروف. بیروت: دارالغرب الاسلامی، ۱۴۲۲٫

الطبرانی النصیری، ابوسعید میمون بن القاسم، سبیل راحه الارواح‌ و دلیل‌ السرور و الافراح الی فـالق الاصـباح المعروف بمجموع الاعیاد، عنی بتصحیحه ر. شتروطمان، مجله الاسلام‌، المجلد‌ ۲۷‌. هامبورگ: ۱۹۴۳ -۱۹۴۴٫

الطوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب‌ الاصول‌، تحقیق سید عبدالعزیز الطباطبائی. قم: مکتبه المـحقق الطـباطبائی، ۱۴۲۰٫

ــــــــــــــــــ ، کتاب الغیبه، تحقیق‌ عبادالله‌ الطهرانی‌ و علی احمد ناصح. قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱٫

الطویل، محمدامین غالب، تاریخ العلویین. بیروت: دار‌ الاندلس‌، ۱۳۸۶٫

العسکری، السید عبدالحسین مـهدی، العـلویون او النصیریه. ۱۴۰۰٫

الغضائری، احمد بن‌ الحـسین‌، الرجـال‌، تحقیق سید محمدرضا الجلالی. قم: دارالحدیث، ۱۴۲۲٫

القاضی، وداد، الکیسانیه فی التاریخ و الادب. بیروت: دارالثقافه‌، ۱۹۷۴‌.

المجلسی‌، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبارالائمه الأطهار. بیروت: مؤسسه الوفاء،۱۴۰۳٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۶)


المسعودی، علی‌ بـن‌ الحـسین، مروج الذهب و معادن الجـوهر، عـنی بتنقیحها و تصحیحها شارل پلا. بیروت: جامعه اللبنانیه، ۱۹۶۵٫

المنصف بن‌ عبدالجلیل‌، الفرقه الهامشیه فی الاسلام: بحث فی تکون السنیه الاسلامیه و نشاه الفرقه الهامشیه‌ و سیادتها‌ و استمرارها. بیروت: دارالمدار الاسلامی، ۲۰۰۵٫

النجاشی، احمد‌ بن‌ عـلی‌، فـهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر برجال النجاشی‌، تحقیق‌ آیت الله سید موسی الشبیری الزنجانی. قم: جماعه المدرسین، ۱۴۰۷٫

بن بابویه القمی‌، محمدبن‌ علی بن الحسین، کمال الدین‌ و تمام‌ النعمه، صححه‌ و علق‌ علیه‌ عـلی اکـبر الغفاری. قـم: جماعه المدرسین‌، ۱۳۶۳‌.

حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات. نجف: المطبعه الحیدریه، ۱۳۶۹٫

ضیائی، علی اکبر‌، فهرس‌ مصادر الفرق الاسـلامیه (المصادر العامه ـ العلویه‌ ـ الدرزیه ـ الیزیدیه). قم: مکتبه‌ آیت‌ الله العظمی المرعشی النـجفی، ۱۴۱۵‌.

عـلی‌ عـزیز ابراهیم، العلویون فی دائره الضوء. بیروت: الغدیر، ۱۴۱۹٫

مدرسی طباطبائی، سید حسین‌، مکتب‌ در فرایند تکامل: نظری بر‌ تطور‌ مـبانی‌ ‌ ‌فـکری تشیع در‌ سه‌ قرن نخستین، ترجمه هاشم‌ ایزدپناه‌. نیوجرسی: انتشارات داروین، ۱۳۷۴٫

ــــــــــــــــــ ، میراث مکتوب شـیعه از سـه قـرن نخستین هجری، ترجمه‌ سید‌ علی قرایی و رسول جعفریان. قم: کتابخانه‌ تخصصی‌ تاریخ اسلام‌ و ایران‌، ۱۳۸۳‌.

مـفضل بن عمر الجعفی‌، الهفت الشریف من فضائل مولانا جعفر الصادق(ع)، تقدیم و تحقیق مـصطفی غالب. بیروت: دارالاندلس، ۱۹۶۴٫

هـاشم‌ عـثمان‌، العلویون بین الاسطوره و الحقیقه. بیروت: مؤسسه‌ الاعلمی‌، ۱۴۰۵‌.

ـــــــــــــــ‌ ، تاریخ‌ العلویین: وقائع و احداث‌. بیروت‌: مؤسسه الاعلمی، ۱۹۹۷٫

هالم، هاینتس، الغنوصیه فی الاسلام، ترجمه رائد الباش. کلن: منشورات الجمل، ۲۰۰۲٫

مقالات‌

الدجیلی‌، عبدالحمید‌، «کتاب مجموع الاعیاد و الطـریقه الخصیبیه»، مجله المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌، بغداد‌، ۱۹۵۶‌.

مادلونگ‌، ویلفرد، «ملاحظاتی پیرامون کتاب شناسی فرق امامی»، ترجمه چنگیز پهلوان در زمینه ایران شناسی، به کوشش چنگیز پهلوان. تهران، ۱۳۶۸٫

Buckley, P., "The Imam Jafar al‌-Sadiq, Abu l-Khattab and the Abbasids," Der Islam, Bd. 79 (2002), pp. 118-140.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۷)


Frieman, Yaron, "al-Husayn ibn Hamdan al-Khasibi: A Historical Biography of the‌ Founder‌ of the Nusayri-Alawite Sect," Studia Islamica, 2001, pp. 91-112.

Matti Moosa, Extremist Shiites: The Ghulat Sects Syracuse University Press, 1988.

Meir M.Bar-Asher and Aryeh‌ Kofsky‌, The Nusayri-Alawi Religion: An Enquiry into Its Theology and Liturgy, E.J. Brill: Leiden, Boston and Kخln, 2002.

Meir Michael Bar-Asher, &quot‌;The‌ Iranian Component of the Nusayri‌ Religion‌," Iran: Journal of the British Institute of Persion Studies, Volune XLI (2003), pp. 217-227.

R. Strothmann, "Seelenwanderung Bei Den Nusairi‌,&‌;quot; Oriens, XII (1959‌), pp‌. ۸۹-۱۱۴٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰۸)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x