شیعیان عصر حضور امامان(ع) و موضوع مهدویت
سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۹، ص ۵ ـ ۳۴
Ma’rifat-i Kalami، Vol.1. No.4، Winter 2011
سیدعلی هاشمی*
چکیده
اصالت تاریخیِ باور به منجی موعود، از مباحث مهمی است که در روزگار ما برخی آن را به رشته نقد کشیدهاند. با بررسی توصیفی ـ تحلیلی نخستین منابع تاریخی و روایی به این نتیجه دست یافتیم که اصالت این آموزه و انتساب آن به شیعیان عصر حضور امامان معصوم(ع) از زمان امیرمؤمنان علی(ع) و در تمام طول عصر حضور قابل اثبات و ریشهیابی است. آنچه بیشتر در طول این دوره در بوته اختلاف یا ابهام بوده، شناخت شخص مهدی موعود بوده است که با توجه به اوضاع دشوار سیاسی عصر حضور برای بیان معارف شیعی، روند تدریجی بیان و تثبیت برخی آموزهها، تأکید بر انتظار و اقتضای طبیعی ابهامآلود بودن جزئیات آموزه مهدویت، تفاوت سطح معرفتی افراد و…، طبیعی مینماید و نمیتواند مشکلی بر اصالت این آموزه در میان شیعیان عصر حضور به شمار آید.
کلید واژهها: مهدویت، منجی، اصحاب ائمه(ع)، شیعیان نخستین.
مقدمه
تحقیق درباره باورهای شیعیان عصر ائمّه(ع) و مقایسه اندیشههای پذیرفتهشده شیعیان عصر ما با اندیشههای آنان، از مباحثی است که در سالهای اخیر بیشتر در کانون توجه قرار گرفته است. در این میان، نقد و بررسی دیدگاه شیعیانِ نخستین درباره مباحث مرتبط با امامت، حساسیت و اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا امامت محوریترین تمایز شیعه از سایر فرق اسلامیاست. اینگونه تحقیقات، علاوه بر آنکه با اصالت و اعتبار باورهای کنونی شیعه مرتبط است، نقد و بازخوانی مجدد باورهای شیعیان گذشته است که در تصحیح و تقویت باور صحیح مؤثر است.
به رغم برخی اختلافات، اصل اعتقاد به مهدویت از آموزههای مسلم اسلامی است. روایات بسیاری از رسول خدا(ص) و دیگر امامان معصوم(ع) در اینباره نقل شده است.۱ با این حال به ویژه در سالهای اخیر، برخی کوشیدهاند شبهاتی، خاصه با تکیه بر مباحث تاریخی، در این موضوع ایجاد و در اصالت این باور در تاریخ تشیع مناقشه کنند.۲ آنچه در این نوشتار به دنبال بررسی آن هستیم، میزان آشنایی شیعیان و اصحاب ائمه(ع) با این آموزه در دوره حضور ائمه(ع) و سالهای آغازین غیبت است؛ تا ضمن بررسی فراز و فرود این اندیشه در جامعه شیعیان نخستین، روشن شود که اعتقاد کنونی شیعیان به این باور، ریشهدار و اصیل یا بدعتی متأخر است.
نویسنده تاکنون به کتاب یا مقالهای دست نیافته است که به بررسی بعد تاریخی این موضوع به صورت مستقل پرداخته باشد. عمده منابع این تحقیق منابع اصیل روایی و تاریخی است. رویکرد تاریخی، تأکید بر منابع اصیل، تأکید بر سخنان خود افراد در آشنایی با عقاید آنان، از مهمترین نوآوریهای این تحقیق است.
مهدویت در دوره امامت امیرمؤمنان(ع)
دوره امامت امیرالمؤمنین علی(ع) رامیتوان به دو مرحله تقسیم کرد: دوره بیست و پنج سال اول که آن حضرت از حضور در مدیریت فرهنگی و اجتماعی جامعه دور نگه داشته شد، و دوره کوتاه مدت حکومت ایشان. اندیشه مهدویت در دوره اول امامت، چندان مطرح نبوده است. برای اصحاب ایشان بیشتر مباحثی مانند اصل بحث امامت و شئون آن و چگونگی برخورد با خلفا مطرح بوده است. بحث مهدویت از فروع بحث امامت است. بنابراین، طبیعی است در زمانی که هنوز خود موضوع امامت کاملاً روشن نشده است، فروع آن پوشیدگی بیشتری داشته باشد. آشنایی شیعیان محدودمیشد به آگاهی از احادیثی که از رسول خدا(ص) یا علی(ع) در اینباره شنیده بودند۳ و به طور طبیعی این مقدار از آگاهی نیز در اختیار عموم افراد نبود. البته باید توجه داشت که این مقدار آشنایی در آن دوره، نشانه اهمیت و توجه خاص اهلبیت(ع) برای معرفی این آموزه است.
جابربن عبدالله انصاری از زمان رسول خدا(ص) با صحیفهای که در آن نام و برخی از صفات یکایک امامان از جمله امام دوازدهم(عج) آمده بود، آشنا بود و نسخهای از آن را نزد خود داشت.۴ عمار هم از پیامبر اکرم(ص) شنیده بود که امامان دوازده نفرند و دوازدهمین آنان که نهمین فرزند از نسل امام حسین(ع) است، مهدی موعود است که دوره غیبت طولانی خواهد داشت و با ظهورش جهان را پر از عدل و دادمیکند.،۵
عدهای به هنگام وفات ابنعباس در طائف به عیادت او آمدند و گفتند: «مردم در ممهدوضوع حکومت اختلاف دارند. برخی علی را بر بقیه مقدممیدارند و برخی او را بعد از سه خلیفه دیگر قرارمیدهند.» ابن عباس برای آنان از پیامبر(ص) نقل کرد که علی(ع) امام بعد از آن حضرت است و دیگران گمراهند و بعد از علی حسن و حسین و نه فرزند از اولاد حسین امامند که مهدی(عج) از آنان است.۶
دوره حکومت کوتاه امیرالمؤمنین(ع) رامیتوان دوره طلایی رشد و گسترش معارف شیعی از جمله در بحث مهدویت دانست. در این دوره آن حضرت به عنوان مرجع دینی شیعیان ابعاد مختلفی از علوم اهلبیت(ع) را برای شیعیان گشود. آن حضرت درباره مهدی موعود(عج) با کمیلبن زیاد نخعی،۷ اصبغبن نباته،۸ عاصمبن ضمره۹ و برخی دیگر از اصحاب خود سخن گفتهاند. همچنین روایاتی از آن حضرت نقل شده که در آنها مستقیم یا به طور ضمنی، درباره مهدویت سخن گفته شده است.۱۰ روایاتی نیز از سؤال برخی از اصحاب از امیرمؤمنان(ع) درباره مهدی موعود(عج) و ویژگیهای آن حضرت خبرمیدهند۱۱ این روایات نشانمیدهد که موضوع مهدویت در میان شیعیان و اصحاب ایشان بیگانه نبوده و در این دوره رشد خوبی در آشنایی آنان با این موضوع ایجاد شده است.
مهدویت در دوره امامت امام حسن و امام حسین(ع)
این آغاز نیکو در ترویج آموزه مهدویت بعد از دوره کوتاه مدت ولی بسیار پربرکت حکومت امیرمؤمنان(ع) رو به افول گذاشت. دلیل آن هم این بود که پس از شش ماه حکومت ظاهری امام حسن مجتبی(ع)، دوران تاریک و مسموم حکومت معاویه شروع شد که از سختترین دورهها برای امام حسن و امام حسین(ع) و شیعیان آنان بود. از نقلهای موجودمیتوان نتیجه گرفت که به دلیل فراهم نبودن زمینه برای مباحث علمی و اعتقادی شیعه، سخن از امام مهدی(عج) نیز در این دوره چندان مطرح نشده است.
البته برخی اشارات رامیتوان در کلام خود امام مجتبی(ع) به امامان دوازدهگانه۱۲ و مهدویت یافت. در نقلی آن حضرت، مهدی موعود(عج) را نهمین فرزند از نسل برادر بزرگوارشان، امام حسین(ع) معرفی کردهاند که دارای غیبت طولانی است.۱۳ روایاتی نیز از امام حسین(ع) در این موضوع به دست ما رسیده است.۱۴ البته برخی از اصحاب این دو امام بزرگوار مانند جابربن عبدالله انصاری۱۵ و عبداللهبن عباس۱۶ که امیر مؤمنان(ع) یا رسول خدا(ص) را درک کرده بودند، روایاتی درباره مهدویت نقل کردهاند؛ اما از سایر اصحاب ایشان در این مورد سخنی یافت نشد.
توجه داریم که این رکود به معنای ناآشنایی جامعه شیعی با این آموزه نبود؛ بلکه بیشتر بدان معنا بود که ترویج و تقویت این آموزه در این دوره بسیار کند شد. بروز سیاسی این آموزه در دوره بعد، خود بهترین شاهد است که اصل این آموزه جایگاه خود را در ذهن و باور شیعیان حفظ کرده بود؛ هرچند ویژگیها و جزئیات آن کاملاً روشن نبود. در همین دوره، در نقلی آمده است که یکی از اصحاب امام حسین(ع) از ایشان پرسیدند: «آیا شما صاحب این امر هستید؟» امام(ع) پاسخ منفی دادند و سپس نشانههایی از امام منتظر را بیان کردند.۱۷ تعبیر «صاحب الامر» از اوصاف مشهوری است که در روایات و کلمات ائمه(ع) و اصحاب برای اشاره به مهدی موعود(عج) استفاده شده است. این نقل علاوه بر اینکه بیانگر آشنایی فی الجمله اصحاب با مهدویت و انتظار ظهور در آن دوره است، نشانمیدهد که تطبیق آن برای برخی از شیعیان مانند راوی مبهم بوده است.
مهدویت در دوره امامت امام سجاد(ع)
صرفنظر از برخی جریانهای انحرافی مرتبط با مهدویت مانند «سبأیه» که در دوره امامت امیرالمؤمنین(ع) پدید آمد، این دوره رامیتوان آغاز جدی بحرانهای سیاسی و فرهنگی مرتبط با تطبیق عنوان مهدی موعود بر اشخاص دانست که در دورههای بعد ادامه یافت. فشار حکومتهای جائر اموی و پس از آن عباسی بر شیعیان و ظهور تدریجی ضعف در این حکومتها بخصوص در دوره جابهجایی قدرت بین آنان، از عوامل تقویتکننده این مسئله بود.
شیعیان که از ظلمهای بیشمار امویان به ستوه آمده بودند، با مشاهده ضعفهایی در این حکومتها، به دنبال منجی خود بودند. تطبیق عنوان مهدی بر علویانی که قصد قیام بر ضد بنیامیه داشتند، از اموری بود که برای آنان آرامشبخش و دلنشین بود. به همین جهت، این تطبیقهای نادرست در میان جریان شیعه به معنای عام آن شروع شد.۱۸ این عنوان شامل فرقههایی مانند کیسانیه و واقفیه نیزمیشود.
در این دوره، ادعای مهدویت محمد حنفیه را برخی از مدعیان پیروی مختاربن ابیعبید طرح کردند که به مرور یک فرقه انحرافی به نام کیسانیه را شکل داد. برخی از کیسانیه معتقد بودند محمدبن حنفیه امام مهدی است. این افراد بعد از وفات محمد معتقد شدند که او نمرده است و نمیمیرد، بلکه باز خواهد گشت و حکومت را به دست خواهد گرفت.۱۹
با وجود این، در میان جریان اصیل تشیع یعنی اصحاب امام سجاد(ع) سخن چندانی درباره مهدویت یافت نمیشود که نشانه سلامت آنان از انحراف یاد شده است. در نقلی آمده است که ابوخالد کابلی از امام زین العابدین(ع) خواست که او را با امامانی که خداوند اطاعت و دوستی آنان را بعد از رسول خدا(ص) واجب کرده است، آشنا سازد. آن بزرگوار برای او نام یکایک ائمه را از امیرمؤمنان(ع) تا امام صادق(ع) بیان کرد و بعد به مناسبت پرسش ابوخالد از علت ملقب شدن ایشان به صادق، سخن از جعفر کذاب و دوران غیبت امام زمان(عج) پیش آمد و امام سجاد(ع) در مورد امام دوازدهم(عج) و غیب ایشان سخن گفتند.۲۰ آن حضرت در روایت دیگر، امامت را تا قیامت در نسل امام حسین(ع) جاری معرفی کرده و از اینکه قائم(عج) دارای دو غیبت است، خبر داده.۲۱ در روایاتی نیز سخنان امام زینالعابدین(ع) با برخی اصحاب ایشان مانند سعیدبن جبیر، عمروبن ثابت و ثابت ثمالی درباره موعود منتظر(عج) حکایت شده است.۲۲
بنابراین، به نظرمیرسد در این دوره جریان شیعه امامی، با تدبیر و هدایت امام سجاد(ع) از فتنه کیسانیه در امان ماند، اما این تطبیق نادرست در میان جریان عام شیعه مایه پدید آمدن نخستین انشعاب سیاسی ـ اعتقادی در میان شیعیان شد که محور آن بحث مهدویت بود.
مهدویت در دوره امامت امام محمد باقر(ع)
موضوع مهدویت در عصر امام باقر(ع)، مورد توجه جدی جامعه شیعی قرار گرفت که این توجه در دوره ائمّه بعدی نیز ادامه یافت. جریان کیسانیه در دوره امامت آن حضرت نیز فعال بود.
اوضاع سیاسی آن دوره، ضعف معرفتی برخی از شیعیان و تبلیغات منحرفان باعثمیشد تطبیق مهدوی موعود بر افراد، از مباحث جدی این دوره باشد. در نقلی آمده است که حنانبن سدیر از امام باقر(ع) پرسید: آیا محمدبن حنفیه امام بود؟ امام(ع) پاسخ داد: «خیر؛ اما مهدی بود».۲۳ حنان بعدها به جریان انحرافی واقفیه پیوست.۲۴ اگر نقل فوق درست باشد، به نظرمیرسد با توجه به نفی امامت محمد، مهدی نامیدن او، به همان معنای لغوی آن یعنی هدایت شده باشد و مراد موعود منتظر نیست؛ در غیر این صورت، نباید امامت از او نفیمیشد.
ضعف حکومت بنیامیه از یک طرف و قیامهای علویان از طرف دیگر، برخی شیعیان را به سوی این اندیشه سوقمیداد که اوضاع مناسبی برای قیام ائمه(ع) و بازگشت حکومت به خاندان پیامبر(ص) فراهم شده است. آشنا نبودن با اوصاف مهدی و شرایط قیام ایشان، گاهی باعث تطبیق نادرست این آموزهمیشد.
عبدالحمید واسطی به امام باقر(ع) عرض کرد: «ما بازارهای خود را برای انتظار فرج ترک کردهایم.» حضرت ضمن امید دادن، او را به صبر دستور داد.۲۵ اینگونه نقلها انتظار جدی شیعیان را برای ظهور مهدی موعود(عج) نشانمیهد که ضمناً بیانگر آن است که شیعیان با اصل آموزه مهدویت آشنا بودند؛ اما با جزئیات آن آشنایی چندانی نداشتند. از سؤالات اصحاب ایشان درباره زمان ظهور نیز میتوان دریافت که در آن زمان مردم و اصحاب در انتظار فرج بودهاند.۲۶ امام(ع) آنان را به صبر و انتظار فراخواندند و وقتی برای آن معین نکردند و کسانی را که وقتی برای قیام امام قائم تعیینمیکردند، دروغگو خواندند.۲۷
عبدالغفاربن قاسممیگوید: به نزد امام باقر(ع) رفتم. جمعی از اصحاب ایشان در محضرش بودند. مطالبی پرسیدم و جواب گرفتم. سپس گفتم: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت! پیر شدم؛ ولی هنوز شما را تحت ظلم و بیدادمیبینم. هر روز با خودمیگویم امروز قائم شما قیاممیکند یا فردا. [امام(ع)] فرمود: «ای عبدالغفار، قائم ما هفتمین فرزند از نسل من است و اکنون زمان ظهور او نیست.» حضرت در ادامه روایتی از پیامبر(ص) نقل کردند که شمار ائمه را دوازده نفر به شمار نقبای بنیاسرائیل معرفیمیکرد که نهمین فرزند از نسل امام حسین(ع) قائم آنان است و زمین را از عدل و داد پرمیکند بعد از آنکه از ستم پر شده باشد.۲۸
کمیتبن ابی مستهل اشعاری در مدح اهلبیت(ع) نزد امام باقر(ع) خواند. در پایان آن اشعار آمده بود که چه زمان مهدی شمامیآید؟ حضرت فرمود: «به زودی انشاءالله.» سپس فرمود: «قائم ما نهمین فرزند از نسل حسین است؛ زیرا امامان بعد از رسول خدا(ص) دوازده نفرند.» کمیت از امام نام آنان را پرسید و امام باقر(ع) نام یکایک آنان را تا امام عسکری(ع) بیان کرده و فرمود: «او پدر قائم است که زمین را از عدل و داد پرمیکند و قلب شیعیان ما را شفامیدهد.» کمیت پرسید: چه زمانی ظهورمیکند؟ حضرت فرمود: «زمان ظهور او همانند قیامت ناگهان فرامیرسد.»۲۹
اینگونه نقلها ضمن تأیید مباحث پیشگفته بیانگر نقش معرفتبخشی امام باقر(ع) در این موضوع است. تقاضای قیام از ائمه(ع) یکی دیگر از امور بیانگر انتظار شیعیان برای ظهور منجی است و ضمناً نشانمیدهد که این افراد تعریف دقیقی از مشخصات امام قائم(عج) نداشتهاند. از پاسخهای ائمه(ع) هم به خوبی پیداست که این قیام را فقط مختص مهدی موعود(عج)میدانستند و خود را آن امام منتظر نمیدانستند.
عبداللهبن عطامیگوید به امام باقر(ع) عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند. به خدا در میان شما خاندان مانند شما وجود ندارد. چرا قیام نمیکنید؟ امام فرمود: «ای عبدالله، گویا به سخنان افراد احمق گوشمیدهی. من آن شخص نیستم». عرض کردم: پس آن مولای ما کیست؟ فرمود: «بنگرید کسی که ولادتش از مردم پنهان است، مولای شماست.»۳۰
این سخن عبدالله نشانمیدهد که در فضای فرهنگی شیعیان آن دوره، موضوع مهدویت و قیام منجی موعود، بسیار داغ و پرنشاط بوده و او تحت تأثیر این فضا منتظر مهدی موعود بوده است. امام(ع) این اندیشه او را متأثر از تبلیغات انسانهای نادانمیداند. نکته دیگر در کلام امام باقر(ع) این است که ایشان درباره موعود منتظر(عج) نمیفرمایند زمان ظهور او دور و او دوازدهمین امام است. بلکهمیفرماید: «مراقب باشید کسی که ولادتش از مردم پنهان است، موعود است.» از اینگونه تعابیر و تعابیری که در آینده خواهد آمد،میتوان به این نکته پیبرد که ائمه(ع) در زنده نگهداشتن انتظار فرج تعمد داشتند؛ هرچند در مواردی که صلاحمیدانستند جزئیات را برای مخاطبان بیانمیفرمودند.
در روایتی دیگر آمده است که یکی دیگر از اصحاب امام باقر(ع) نیز سخنانی شبیه به سخنان عبدالله را به امام عرض کرد و گفت: «اصحاب شما بسیارند چرا قیام نمیکنید؟» حضرت فرمود: «آیا به این اندازه خودساخته هستند که هریک نیازی داشته باشد، از جیب برادرش نیازش را برطرف کند؟» او پاسخ داد: «خیر». حضرت فرمود: «آنان نسبت به خون خود بخیلترند. زمانی که زمان حضور قائم برسد. انسان از جیب برادر خود نیاز خود را برمیدارد و او منع نمیکند.»۳۱
در نقلی آمده است که امام باقر(ع) شیعیان را برای آماده شدن برای امتحانهای سخت آماده کرده و فرمودهاند: «آنچه در انتظار آن هستید، فرا نمیرسد مگر اینکه خالص و غربال شوید. آنچه در انتظار آن هستید، فرا نمیرسد مگر بعد از ناامیدی و بعد از آنکه انسان پلید، پلید گشته و انسان سعادتمند، سعادت یافته باشند.»۳۲
از دیگر شواهد زنده بودن بحث مهدویت در این دوره و آشنا نبودن کامل برخی از شیعیان با جزئیات آن، طرح مهدویت امام باقر(ع) است. برخی از اصحاب آن حضرت احتمالمیدادند که ایشان همان قائم خاندان پیامبر(ص) باشد. حکمبن ابی نعیم از امام باقر(ع) پرسید: «آیا شما قائم آل محمد هستید؟ اگر شما همان قائم هستید، من ملازم شما باشم و اگر او نیستید، به دنبال تحصیل معاش خود باشم.» حضرت به او فرمودند: «همه ما ائمه قیامکننده به امر خداوند هستیم.» حکم پرسید: «آیا شما مهدی هستید؟» امام فرمودند: «همه ما به سوی خدا هدایت شدهایم.» پرسید: «آیا شما آن کسی هستید که صاحب شمشیر و وارث آن است و دشمنان خداوند رامیکشد و دوستان او را عزت داده و دین خدا را آشکارمیکند؟» حضرت برای او بیان کردند که ایشان موعود منتظر نیستند و از او خواستند به دنبال کسب معاش خود برود.۳۳ حمرانبن اعین نیز از امام باقر(ع) پرسید: «آیا شما موعود هستید؟» حضرت آن را نفی کرده، برخی اوصاف ظاهری حضرت حجت(عج) را بیان فرمودند.۳۴
آنچه جای تأمّل دارد این است که در برخی از نقلها، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) را قائم معرفی کردهاند. در دورههای بعد در مورد برخی از ائمّه دیگر نیز این تعبیر را مشاهدهمیکنیم. جابربن یزید جعفی از امام باقر(ع) پرسید؟ قائم بعد از شما کیست؟ حضرت به امام صادق(ع) اشاره کرد و فرمود: «به خدا قسم او قائم آل محمد است.»۳۵
مراد امام باقر(ع) در این نقل مهدویت امام صادق(ع) نیست؛ در روایت دیگر مقصود آن حضرت توضیح داده شده است. عنبسهبن مصعب این نقل جابر را نزد امام صادق(ع) بیان کرد. امام سخن جابر را تأیید کرد و در برابر تعجب عنبسه فرمود: «گویا شما نمیدانید که هر امام بعد از امام قبلی قیاممیکند.»۳۶ در نقل دیگر هم آمده است که از امام صادق(ع) درباره قائم(عج) سؤال شد. فرمودند: «همه ما یکی بعد از دیگری قیامکننده به امر خدا هستیم تا اینکه صاحب شمشیر بیاید. زمانی که او بیاید، وضعیت متفاوتمیشود.»۳۷ از این توضیح امام روشنمیشود که مراد از قائم در برخی از روایات، قیامکننده به امر امامت است. اما چرا از این تعبیر استفادهمیکنند؟ شاید یکی از حکمتهای آن زنده نگه داشتن انتظار فرج بوده است.
محمدبن مسلممیگوید: «به نزد امام باقر(ع) رفتم تا از ایشان درباره قائم آلمحمد(عج) سؤال کنم. قبل از طرح سؤالم امام به من فرمود: ای محمدبن مسلم، قائم آل محمد به پنج پیامبر شبیه است… .» در پایان روایت آمده است که امام باقر حوادثی مانند خروج سفیانی از شام، خروج یمانی، صیحه آسمانی در ماه رمضان، و صدایی را که از آسمان نام امام عصر(عج) و نام پدر بزرگوارش رامیبرد، از علائم ظهور ایشان بیان کردند.۳۸ این روایت نشاندهنده ورود امام و اصحاب ایشان به جزئیات بحث مهدویت است.
در میان اصحاب امام باقر(ع) کسانی نیز بودند که با اندیشه مهدویت آشنایی بیشتری داشتند. ابوبصیر مدعی بود که چهل سال قبل از آن حضرت شنیده است که فرمود: «دوازده محدث از ما هستند که هفتمین محدث بعد از من فرزند قائم من است.»۳۹ این نقل نشانمیدهد که او برخلاف برخی از اصحاب ایشان،میدانست که امام باقر(ع)، قائم آلمحمد(عج) نیست ومیدانست که مهدی موعود(عج) هفتمین فرزند ایشان است.
از جناب زیدبن علی نیز سخنانی نقل شده است که نشانه آشنایی خوب او با موضوع مهدویت است. محمدبن بکیر نقلمیکند: «به هنگام مسافرت زید به عراق به دیدار او رفتم. از او خواستم که برای من از سخنان پدرش نقل کند. او در ضمن سخنانش گفت: «مصطفی و مرتضی از ماست و مهدی که قائم این امت است از ماست. گفتم: ای فرزند رسول خدا، آیا خبری برای شما رسیده است که چه زمانی قائم شما قیاممیکند؟ گفت: ای پسر بکیر، تو او را ملاقات نمیکنی. بعد از شش نفر از اوصیا بعد از این، زمان خروج قائم ما خواهد بود که زمین را پر از عدل و دادمیکند. پرسیدم: ای پسر رسول خدا، آیا شما صاحب این امر نیستید؟ گفت: من از عترتم. سؤال خود را تکرار کردم و او همان پاسخ را داد.»۴۰
در نقلی دیگر، محمدبن مسلممیگوید: «به نزد زیدبن علی رفتم و به او گفتم گروهیمیپندارند شما صاحب این امر هستید؟ گفت: ولی من از عترت هستم. گفتم: پس چه کسی این امر را بعد از شما به عهده دارد؟ گفت: شش خلیفه و مهدی از آنان است.» محمدبن مسلممیگوید: «به نزد امام باقر(ع) رفتم و سخنان زید را برایشان نقل کردم. فرمود: برادرم زید راست گفته است. بعد از من هفت نفر از اوصیامیآیند که مهدی از آنان است. در ادامه فرمود: گویا او رامیبینم که در محله کناسه به دار آویخته شده است». امام(ع) در ادامه از جدش امام حسین(ع) روایتی را از رسول خدا(ص) نقل کردند که به ایشان فرموده است: «فرزندم، از نسل تو مردی به وجودمیآید که نام او زید است و مظلومانه کشته میشود و زمانی که قیامت برپا شود، به بهشت میرود.»
دو روایت پیشگفته، عدم ادعای امامت و عدم مخالفت جناب زید با امام باقر(ع) را میرساند. در نقل روایت دوم اندکی ابهام وجود دارد. در نقل زید سته ( شش) امام آمده است و در ادامه امام باقر(ع) ضمن تأیید کلام زید، شمار ائمه را بعد از خود، هفت امام معرفی میکند. به نظر میرسد، عدد هفت «سبعه» درست است و اشتباهاً «سته» نوشته شده است.۴۱
روایات متعددی از امام باقر(ع) نیز نقل شده اشت که درباره مهدویت با اصحاب و شیعیان خود سخن گفتهاند۴۲ و در بالابردن آگاهی اصحاب در این موضوع مؤثر بوده است. بنابراین، شرایط سیاسی خاص این دوره، زنده نگاهداشتن انتظار در میان شیعیان از سوی ائمه(ع)، قیامهای علویان و تبلیغات آنان زمینهساز ابهام و تطبیقهای نادرست مهدی موعود بر برخی افراد بود. البته ناگفته نماند که تمام جریان تشیع گرفتار این التهابات سیاسی و تطبیقهای نادرست نبودند. نقلهای مذکور در مقابل سکوت و اطمینان بسیاری از شیعیان درباره این آموزه است که گرفتار شبهه نبودند.
مهدویت در دوره امامت امام صادق(ع)
اندیشه مهدویت در عصر امامت امام صادق(ع) نیز همانند دوره پدر بزرگوارشان، حضور پررنگی در جامعه شیعی داشت. در این دوره نیز عوامل یادشده سبب پدید آمدن التهابهایی در جامعه شیعی بود.
اعتقاد برخی به مهدویت محمدبن حنفیه در دوره امام صادق(ع) نیز ادامه داشت. حیان سراج که از افراد این فرقه است، نزد امام صادق(ع) رفتوآمد داشت. چند نقل از ملاقات و گفتوگوی او با آن بزرگوار نقل شده است که امام(ع) در آنها بر وفات محمدبن حنفیه تأکید کردند. ۴۳
انحراف دیگر در اندیشه مهدویت در این دوره، مطرح شدن محمدبن عبداللهبن حسن به عنوان مهدی موعود است. که باز نشاندهنده این است که موضوع مهدویت و ویژگیهای مهدی موعود(عج) در میان جامعه شیعه به معنای عام آن، که غیر امامیان را نیز شامل میشود، چندان روشن نبوده و مورد سوء استفاده قرار گرفته است. عبداللهبن حسن، فرزند خود، محمد را همان مهدی موعود معرفی کرد و عدهای از بنیهاشم و شیعیان با محمد به عنوان مهدی بیعت کردند. محمد در زمان منصور عباسی قیام کرد و کشته شد.۴۴
در روایتی آمده است که زیدبن علی معتقد بود که او قائم این امت است. در این نقل آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «دروغ گفته است. این مقام را ندارد. اگر قیام کند، کشته میشود.»۴۵ این نقل با روایت دیگری سازگار است که در آن آمده است که زیدبن علی معتقد بود چهار امام وجود دارد که دوران سه امام گذشته و چهارمین آنان، قائم ایشان است.۴۶ البته سند هر دو حدیث ضعیف است و یکی از راویان حدیث اول، زیدیمسلک است. بعید نیست که این روایات برای توجیه عقاید فرقه زیدیه جعل شده باشد. زیدیه بعد از امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین(ع) به امامت زیدبن علی معتقد شدند.۴۷
ضعف و سپس سقوط حکومت اموی و گسترش قیامهای مدعی بازگردان حکومت به اهل بیت(ع)، باعث شده بود که برخی شیعیان نیز از این جریانها متأثر شوند و در انتظار قیام موعود منتظر باشند. عبدالرحمنبن کثیر از امام صادق(ع) درباره زمان قیام سؤال کرد و گفت: زمان آن به درازا کشیده و دیگر صبر برای آنان دشوار شده است. امام(ع) او را به صبر سفارش کرد.۴۸ پیرمردی از شیعیان امام صادق(ع) به ایشان عرض کرد: «الآن صد سال است که هر ماه و سال منتظر قیام قائم شما هستم.» حضرت به او شمار ائمه و اسامیآنان را بیان کرد و فرمود همه ائمه، معصوم و مطهّرند.۴۹
در روایتی آمده است که یکی از شیعیان امام صادق(ع) به نام کرام به امام(ع) عرض کرد که یکی از شیعیان شما (مقصود او خودش بود) عهد کرده است که روزها روزه بدارد تا اینکه قائمآل محمد ظهور کند. امام صادق(ع) به او فرمود: «پس ای کرام روزه بدار!» امام(ع) در ادامه روزهایی را که روزهگرفتن در آنها جایز نیست برای کرام بیان کردند و بعد به بیان این مطلب پرداختند که خداوند انتقام خون امام حسین(ع) را به دست حضرت مهدی(عج) خواهد گرفت که دوازدهمین امام است.۵۰ این روایت ضمن آنکه نشان میدهد سؤالکننده، چقدر در انتظار ظهور بوده است، مؤیدی است بر این مطلب که ائمه(ع) نیز سعی داشتند، روحیه انتظار فرج را در مردم زنده نگه دارند به همین جهت در این روایت آن حضرت با سؤالکننده، از دور بودن زمان قیام، سخن نمیگویند، بلکه به او چگونگی ادای عهدش را یاد میدهند.
نا آگاهی برخی از شیعیان از جزئیات این آموزه باعث شده بود که توقع داشته باشند امام صادق(ع) همان مهدی موعود باشد. در نقلی آمده است که ابوبصیر سینه و کتف امام صادق(ع) را لمس و بررسی کرد؛ زیرا از امام باقر(ع) شنیده بود که قائم(عج) دارای سینهای فراخ است و بین دو شانهاش پهن است. امام صادق(ع) به او فرمود: «ای محمد! پدرم زره رسول خدا را پوشید؛ ولی برای او بلند بود و بر زمین کشیده میشد. من نیز آن را پوشیدم و برای من نیز بلند بود. این جامه از آن قائم است. همانگونه که از رسول خدا(ص) بود و با آن راه میرود و او از جامه بلندتر است.»۵۱ از این نقل به دست میآید که ابوبصیر نمیدانسته که آیا امام صادق(ع) مهدی موعود است یا خیر. این نقل با نقلی که در صفحات قبل آمد مخالف است. در آن روایت آمده بود که ابوبصیر به خوبی از شمار امامان و اینکه منجی منتظر چندمین نفر آنان است، آگاه بوده است.۵۲ مقام علمی ابوبصیر نیز مقتضی اینگونه آگاهی است.
یکی دیگر از شیعیان امام صادق(ع) از ایشان پرسید: «آیا شما صاحب ما هستید؟» امام(ع) فرمودند: «صاحب شما جوان است و من پیر شدهام.»۵۳ عبداللهبن عطا از امام صادق(ع) درباره قائم(عج) پرسید. امام صادق(ع) فرمود: «به خدا قسم! من قائم نیستم و آن کس که شما گمان میکنید هم قائم نیست، بلکه قائم کسی است که ولادت او از نظرها مخفی است… .»۵۴ گویا مراد از کسی که عبدالله انتظار قائم بودن او را داشته، محمدبن عبداللهبن حسن باشد که ادعای مهدویت داشت و در عهد منصور عباسی قیام کرد. مشابه این گفتوگو از او با امام باقر(ع) در صفحات گذشته نقل شد.۵۵ به نظر میرسد این دو روایت، یا یک روایت بوده یا این گفتوگو دو بار، یک بار در زمان امام باقر(ع) و بار دیگر در زمان امام صادق(ع) رخ داده است.
پرسشهای برخی شیعیان از قائم اهلبیت(عج) نیز گویای ابهام جزئیات موضوع مهدویت نزد آنان است. در نقلی یکی از شیعیان از امام صادق(ع) پرسید: «صاحب الامر کیست؟» امام با پیشگویی آینده، از جریان واقفه خبر دادند و فرمودند: «آنان بعد از مرگ من گرفتار فتنه میشوند و میگویند: او [امام کاظم] قائم است؛ در حالی که قائم سالها پس از من میآید.»۵۶
ابوخدیجه (سالمبن مکرم) نیز درباره قائم خاندان پیامبر(ص) از امام صادق(ع) پرسید. امام(ع) به او فرمود: «همه ما یکی پس از دیگری قیامکننده به امر الهی هستیم تا اینکه صاحب شمشیر بیاید که روش او متفاوت خواهد بود.»۵۷ روایات یادشده نشان میدهد صرفنظر از اصل مسئله مهدویت، بسیاری از جزئیات آن، برای اصحاب امام صادق(ع) امری مبهم بوده است.
برخی از اصحاب امام صادق(ع) مانند حارثبن مغیره از غیبت قائم آل محمد(ص) خبر داشتند و از امام(ع) تکلیف خود را در این دوره پرسیدند.۵۸ یکی از اصحاب امام صادق(ع) قیام سید یمانی را بر یکی از قیامکنندگان در آن دوره تطبیق کرد؛ اما امام(ع) فرمود: «او سید یمانی نیست. یمانی، علی(ع) را دوست دارد؛ ولی این مرد، از ایشان بیزاری میجوید.»۵۹ چنین نقلی نشاندهنده این است که علائم ظهور (مثل قیام سید یمانی) تا اندازهای برای برخی از اصحاب شناخته شده بوده است.
گزارشهای متعددی از امام صادق(ع) نقل شده است که اصحاب خود را با معارف مهدویت آشنا کردند. بیتردید این سخنان حضرت باعث آشنایی عده کثیری از اصحاب ایشان با این امر شده است؛ اگرچه با توجه گستردگی و دشواری این موضوع، انتظار نمیرود که تمام اصحاب در اینباره اطلاعات کاملی داشته باشند.
در نقلی آمده است که عبداللهبن ابییعفور از امام صادق(ع) درباره امام مهدی(عج) پرسید. حضرت پاسخ داد: «پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام، از میان شما غایب میشود و جایز نیست که نام او را بر زبان آورید.»۶۰
در روایتی امام صادق(ع) به زراره درباره عصر ظهور توضیح داده و فرمودهاند: «… زمانی که قائم ما قیام کند، قرآن و آموزههای دین را آنچنانکه خداوند بر محمد(ص) نازل کرده است، به شما خواهد آموخت. در این هنگام دانایان شما او را به شدت انکار میکنند و جز از بیم تیزی شمشیری که بالای سر آنان است، بر دین خدا استوار نمیمانند. مردم بعد از پیامبر(ص) دین خدا را تغییر دادند و آن را تحریف کردند. برخی امور را به آن افزودند و پارهای چیزها را از آن کاستند… .»۶۱
در روایت دیگر آمده است که امام صادق(ع) به مفضلبن عمر، امامِ بعد از خود را، امام موسی کاظم(ع) معرفی کردند و سپس نسب موعود منتظر(عج) تا امام کاظم(ع) را برای او بیان کردند.۶۲
ابوبصیر نیز از امام صادق(ع) پرسید: «قائم شما اهلبیت کیست؟» حضرت فرمود: «پنجمین فرزندم از نسل پسرم موسی، قائم است» سپس امام صادق(ع) به توضیح درباره دوره غیبت و ظهور امام منتظر(عج) پرداختند.۶۳ سید حمیری نیز از امام صادق(ع) درباره مهدویت پرسید و حضرت برای او توضیح دادند که امامان دوازده نفرند و ششمین فرزند ایشان مهدی موعود است.۶۴
چنانکه از این نقلها پیداست، در این دوره، در کنار مباحث دیگر، شیعه به مرور آگاهیهای خود را در حوزه مباحث مهدویت کامل میکند. طبیعی است که روایتها نسل به نسل منتقل میشد و ابهامهای یکی پس از دیگری برطرف و تأثیر جریانهای انحرافی در بدنه اصلی جریان تشیع کمتر میشد.
مهدویت در دوره امامت امام کاظم(ع)
سوء استفاده از جریان مهدویت، سکهای رایج برای کسانی بود کهمیخواستند از اوضاع دشوار سیاسی آن دوره استفاده و عدهای را به دور خود جمع کنند. عدهای بعد از شهادت امام صادق(ع) این سخن را تبلیغ کردند که ایشان رحلت نکردهاند و ظهور خواهند کرد. آنان امام صادق(ع) را همان مهدی موعود معرفی کردند. این افراد احادیثی را هم درباره مهدویت امام صادق(ع) به ایشان نسبت میدادند. این فرقه ناووسیه نامیده شد.۶۵
فرقه انحرافی دیگری که در این عصر پدید آمد و به موضوع مهدویت مرتبط است، اسماعیلیه است. برخی از شیعیان امام صادق(ع) بعد از شهادت ایشان به امامت اسماعیل فرزند آن حضرت معتقد شدند. اسماعیل در زمان حیات پدر وفات یافت؛ بنابراین، این گروه فوت اسماعیل را انکار کردند؛ زیرا معتقد بودند که امام صادق(ع) به امامت او اشاره کرده است و امام جز حق چیزی نمیگوید.۶۶ این گروه مراسم تشییع جنازه و دفن اسماعیل را شگرد امام صادق(ع) برای حفظ جان او دانستند. آنان معتقد شدند که اسماعیل همان مهدی موعود است. غایب شده و ظهور خواهد کرد و حکومت زمین را به عهده خواهد گرفت. این گروه اسماعیله خالصه نامیده شدند.۶۷
باید توجه داشت که علاوه بر ابهامی که در برخی از جزئیات موضوع مهدویت وجود داشت، نباید از نقش دنیاطلبی و عوامل دیگر در پیدایش جریانهای انحرافی غافل شد. بنابراین، پیدایش اینگونه جریانهای انحرافی، همیشه نشاندهنده ابهام در موضوع نیست؛ بلکه یکی از عوامل انحراف، ابهام است.
در چنین اوضاعی طبیعی است که ابهامات و سؤالهایی برای برخی از شیعیان اهلبیت(ع) نیز در این موضوع پدید آید. یونسبن عبدالرحمان میگوید: «از امام کاظم(ع) پرسیدم: آیا شما قیامکننده به حق هستید؟ فرمود: من قیامکننده به حق هستم؛ اما قائمیکه زمین را از دشمنان خدا پاک میکند و زمین را از قسط و عدل پر میکند؛ چنانکه از ظلم پر شده باشد، پنجمین فرزند من است. او غیبت طولانی خواهد داشت… .»۶۸ به نظر میرسد، با اینگونه روایات، امامان(ع) علاوه بر آشنا کردن دقیقتر شیعیان با آموزه مهدویت، به تدریج آنان را برای عصر غیبت آماده میسازند.
البته با توجه به بیانات امامان گذشته مانند امام باقر و امام صادق(ع) در این موضوع، مطمئناً بسیاری از شیعیان گرفتار اینگونه ابهامها نبودند. یادآور میشود که اینگونه این ابهامها و تطبیقهای نادرست، بیشتر ناشی از اوضاع سیاسی ملتهب آن دوره بوده است. البته با توجه به اهمیت انتظار و نقش آن در رشد جامعه شیعی، ائمه(ع) نیز گاهی به گونهای ابهامآمیز سخن میگفتند تا شیعیان به سبب دوری عصر ظهور منجی موعود گرفتار یأس و رکود نشوند.
حسنبن حسن میگوید: «به ابالحسن موسی [امام کاظم] عرض کردم که اباعبدالله [امام صادق(ع)] شما را قائم به این امر معرفی کردند. فرمود: مگر من قیامکننده به این امر نبودم؟ سپس فرمود: ای حسن، هر امامیکه در میان امتی قیام میکند، او قائم آنان است. زمانی که دوره آنان بگذرد، کسی میآید که او قائم و حجت است که از مردم غایب میشود… .۶۹
چنانکه گفته شد اینگونه پاسخها که از طرفی قائم بودن هریک از ائمه(ع) را تأیید و از طرفی قائم موعود را فرد دیگری معرفی میکنند، روشی برای زنده نگه داشتن اندیشه مهدویت بوده است.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که امام کاظم(ع) را به یزید صائغ، قائم آلمحمد معرفی کردند.۷۰ یزید صائغ از دروغپردازان مشهور معرفی شده است.۷۱ اگر هم این نقل صحیح باشد، به نظر میرسد که مقصود قیام به امر امامت باشد که در روایات پیشگفته نیز به آن اشاره شد.
برخی اخبار از امام صادق(ع) نقل یا جعل شده است که نشان میدهد که قیام قائم بسیار نزدیک است. ظهور برخی نیز بر مهدویت امام کاظم(ع) است.۷۲ وجود چنین روایاتی از آشفتگی فرهنگی آن دوره در موضوع مهدویت حکایت دارد.
در روایتی داود رقی میگوید: «به امام رضا(ع) عرض کردم. حدیثی از ذریح از امام باقر(ع) شنیدهام که ذهنم را آزار میدهد. فرمود: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم ذریح از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرموده است: «سابعنا قائمنا ان شاءالله». امام رضا(ع) فرمود: راست گفتی و ذریح راست گفته و ابوجعفر راست گفته است». داود میگوید شکّم بیشتر شد. امام(ع) فرمود: «اگر ابوجعفر ان شاءالله نمیگفت، همانگونه بود که گفته بود.» داود میگوید. سخن ایشان را پذیرفتم.۷۳ محتوای این روایت آن است که هفتمین امام، قائم منتظر بوده است، اما خواست خداوند تغییر کرده و این امر از هفتمین امام به تأخیر افتاده است. چنین برداشتی از روایت با روایات بسیاری مانند روایاتی که شمار امامان را دوازده نفر و دوازدهمین امام را قائم(عج) معرفی میکنند، منافات دارد و قابل پذیرش نخواهد بود. شاید مقصود امام باقر(ع) این بوده است که هفتمین امام، بعد از ایشان قائم منتظر هستند؛ اما این برداشت با سخن منقول از امام رضا(ع) در ادامه روایت، سازگار نیست که فرمود: «اگر انشاءالله نمیگفت، همانگونه میشد.» بنابراین، اگر برای این روایت توجیهی یافت نشود، پذیرفتنی نیست و بعید نیست واقفیه۷۴ برای توجیه عقایدشان جعل کرده باشند. باید توجه داشت به طور کلی یکی از دلایل ابهام در باورهای شیعیان در موضوع مهدویت یا سایر مباحث، روایات مجعولی است که برخی از جریانهای انحرافی جعل میکردند.
مهدویت در دوره امامت امام رضا(ع)
انتظار ظهور قائم آلمحمد(عج) در دوره امامت علیبن موسی الرضا(ع) نیز ادامه یافت. در این دوره به دلیل دنیاطلبی برخی از شیعیان، یکی دیگر از انحرافات بزرگ در تاریخ تشیع پدید آمد. گروهی از اصحاب و شیعیان امام کاظم(ع) شهادت ایشان را انکار کردند و امام کاظم(ع) را زنده و قائم این امت دانستند که در غیبت به سر میبرد.۷۵ برخی از این گروه قائل به وفات یا شهادت ایشان شدند و گفتند امام(ع) دوباره زنده میشوند و قیام خواهد کرد.۷۶ این اندیشهها به پیدایش فرقه واقفه (واقفیه) منجر شد. برخی از پیروان این فرقه معتقد بودند امام رضا(ع) و ائمه بعدی امام نیستند؛ ولی خلفای او هستند تا زمان ظهور امام کاظم(ع) برسد.۷۷
نقل شده که برخی دیگر از اصحاب امام کاظم(ع) بعد از ایشان متحیر و در وفات یا حیات ایشان گرفتار شک شدند و در این مسئله توقف کردند. بسیاری از این افراد پس از مشاهده کرامتهایی از حضرت به امامت ایشان ایمان آوردند.۷۸
محمدبن بشیر که از غلات دوره امام کاظم(ع) است، مدعی شد که امام کاظم(ع) همان قائم مهدی است که در غیبت به سر میبرد. او خود را وصی و جانشین امام(ع) و صاحب علم ایشان معرفی کرد و امامت را در نسل خود جاری دانست. او بعد از خود به امامت فرزندش سمیعبن محمدبن بشیر وصیت کرد.۷۹ از نقلهای مختلف این دوره به دست میآید که موضوع غیبت مهدی موعود نیز مانند اصل آن در میان جامعه شیعی کاملاً روشن بوده است.
البته برخی شبهات جدید هم در دوره امام رضا(ع) پیش آمد. امام صادق(ع) در جواب یکی از یارانش که درباره قیام محمدبن عبداللهبن حسن از ایشان پرسید، فرمود: «بنشین تا زمانی که آسمان و زمین آرام و ساکن است.» عبداللهبن بکیر از اصحاب امام رضا(ع) با شنیدن این روایت، نتیجه گرفت که چون آسمان و زمین همواره ساکن است، هیچ قیامی رخ نمیدهد و هیچ قائمی نخواهد آمد. امام رضا(ع) ضمن تأیید گفتار امام صادق(ع)، برداشت عبداللهبن بکیر را نادرست شمرد و فرمود: «مراد این است که تا زمانی که صیحه آسمانی را نشنیدهای و زمین لشکری را در خود فرو نبرده است، زمان قیام نرسیده است.»۸۰
پیروان مکتب واقفه برخی از روایات را نیز در میان مردم پخش کرده بودند که از مهدویت امام کاظم(ع) حکایت داشت. حسن (حسین)بن قیام صیرفی از امام رضا(ع) درباره امام کاظم(ع) پرسید؛ امام(ع) پاسخ داد: «هنچنانکه پدرانش رحلت کردند، او نیز رحلت کرد». حسن پرسید: «پس با این روایت ابوبصیر از امام صادق(ع) چه کنم که فرمود: اگر کسی نزد شما آمد و گفت که این پسرم ( امام کاظم(ع)) رحلت کرده و کفن شده و دفن شده است و دستان خود را از خاک قبر او پر کرده باشد، او را تصدیق نکنید.» امام رضا(ع) فرمود: «ابوبصیر دروغ گفته است. در آن روایت آمده است که اگر درباره صاحب این امر [موعود منتظر] چنین خبری بیاید… .»۸۱
حسن(حسین)بن قیام خود از واقفه است. در روایات معارض این روایت، آمده است که ابوبصیر از شمار ائمه، اسامی آنان و اینکه مهدی موعود چندمین امام است، آگاه بوده است.۸۲ این روایت نشان از آن دارد که عدهای از واقفه برای توجیه اعتقاد خود روایاتی را جعل میکردند.
مشابه این دستکاری در حدیث، از زرعهبن محمد نقل شده است که او نیز واقفی است. او ویژگیهایی را که امام صادق(ع) برای صاحب الامر(عج) بیان کرده بودند، به امام کاظم(ع) نسبت داده بود.۸۳
نقلهای متعدد در مورد واقفه و جریان وقف، بیانگر آن است که موضوع انتظار موعود در جامعه شیعه آن روز بسیار زنده بوده است. با وجود این، بسیاری از زمان ظهور قائم منتظر و اینکه ایشان چندمین امام آنان است، شناخت دقیقی نداشتهاند.
دعبل خزاعی در قصیدهای که در حضور امام رضا(ع) خواند، به قیام امامیاز خاندان اهلبیت(ع) اشاره کرد. امام(ع) از او پرسید: «آیا این امام رامیشناسی و میدانی چه زمانی قیام میکند؟» دعبل پاسخ داد: «نه ای مولای من! فقط شنیدهام که امامی از شما قیام خواهد کرد که زمین را از فساد پاک و از عدالت پر میکند.» امام رضا(ع) سلسله امامان تا حجت قائم(عج) را برای او معرفی کردند و درباره قیام ایشان توضیح دادند.۸۴
برخی از شیعیان امام رضا(ع) انتظار داشتند که ایشان همان موعود منتظر باشند. ایوببن نوح به امام رضا(ع) عرض کرد: «امیدواریم شما صاحب این امر باشید…» امام(ع) این اندیشه را نفی و صاحب امر را کسی معرفی کردند که ولادت او مخفی است.۸۵
ریانبن صلت از امام رضا(ع) پرسید: «آیا شما صاحب این امر هستید؟» حضرت فرمود: «من صاحب این امر هستم؛ ولی کسی که جهان را پر از عدالت میکند، چهارمین فرزند من است.» سپس برخی از ویژگیهای امام منتظر(عج) را بیان کردند.۸۶
گفته شد که بخشی از این ابهامها به طبیعت موضوع مهدویت باز میگردد. ائمه(ع) به لحاظ تقدیم اهم بر مهم، بنا نداشتند، همواره به تفصیل از جزئیات مهدویت سخن بگویند؛ زیرا ممکن بود بیان دور بودن زمان ظهور، باعث ناامیدی مردم زمان آنان شود. البته نقش عوامل دیگر مانند اوضاع دشوار سیاسی برای امامان اهلبیت(ع) را نباید نادیده گرفت که مانع از بیان و تبلیغ آزادانه معارف شیعی میشد.
مهدویت در دوره امامت امام جواد(ع)
اندیشه مهدویت در عصر امام جواد(ع) نیز مطرح بود و شیعیان ظهور امام قائم(عج) را انتظار میکشیدند؛ هرچند این مباحث در این دوره کمتر به چشم میخورد. جناب عبدالعظیم حسنی به نزد امام جواد(ع) رفت تا از ایشان بپرسد که آیا قائم همان مهدی است یا کس دیگری است؟ امام(ع) پیش از پرسیدن او جواب دادند: «قائم ما همان مهدی است که باید در غیبتش منتظر او بود و پس از ظهورش از او اطاعت کرد. او سومین فرزند از نسل من است… .»۸۷
در نقل دیگر از جناب عبدالعظیم آمده است که به امام جواد عرض کرد: «دوست دارم شما قائم اهلبیت(ع) پیامبر باشید.» حضرت فرمود: «ای ابالقاسم! هر امامی قیامکننده به امر خداوند و هدایتگر به دین اوست؛ ولی قائم ما که زمین را از کفر و انکار پاک و از قسط و عدل پر میکند، کسی است که ولادتش مخفی است و مردم او را نمیبینند… .»۸۸ حصین ثعلبی از امام محمدتقی(ع) درباره زمان ظهور پرسید و آن حضرت برخی از اوصاف مهدی موعود(عج) را برای او بیان کرد.۸۹
از اینگونه نقلها میتوان دریافت که در زمان امام جواد هم هنوز ویژگیهای قائم منتظر(عج) برای برخی شیعیان و حتی شماری از بزرگان مانند جناب عبدالعظیم حسنی روشن نبوده است. البته طبیعی است که این دوره را نمیتوان با دوره امام باقر(ع) یا دوره امام صادق(ع) مقایسه کرد؛ زیرا تا این دوره امامان معارف بسیاری در اینباره بیان کرده بودند. به همین جهت، به نظر میرسد این ابهامات یا به اوضاع سیاسی دشوار آن دوره مربوط است؛ یا سؤالات از مباحث جزئی است و یا ابهامهایی ناشی از شبهات مطرح شده در جامعه آن دوره است.
مهدویت در دوره امامت امام هادی و عسکری(ع)
در دوره امامت امام هادی و امام عسکری(ع)، سخنی که نشانه اختلافی در این موضوع باشد، یافت نشد. اما در روایات متعدد، این دو امام بزرگوار درباره غیبت و ویژگیهای حضرت حجتبن الحسن(عج) سخن گفتهاند.۹۰ علاوه بر آن با سختتر شدن ارتباط شیعیان با امام هادی و عسکری(ع)، شیعه عملاً به تمرین برای آمادگی برای عصر غیبت پرداخت.
از انحرافاتی که در این دوره در موضوع امامت و مهدویت رخ داد این بود که گروهی از شیعیان امام هادی(ع) بعد از شهادت ایشان به امامت محمد فرزند ایشان معتقد شدند. محمد در زمان پدرش در سامرا درگذشته بود؛ بدین جهت این افراد معتقد شدند که محمد نمرده است و و پدرش به امامت او اشاره کرده است. بنابراین، او مهدی منتظر است.۹۱ صرفنظر از این اختلاف، بحثهای جدی از این دوره درباره مهدویت گزارش نشده است؛ در مقابل تقریباً در میان همه شیعیان و حتی حکومت عباسی، این سخن پخش شده بود که امام زمان(عج) دوازدهمین امام و فرزند امام حسن عسکری(ع) است. سیاستهای سختگیرانه حاکمان برضد امام عسکری(ع) و مراقبت ویژه از ایشان و اقدامات حکومت بعد از وفات آن حضرت با توجه به همین آگاهی است.
مهدویت در آغاز دوره امامت مهدی موعود (عج)
اوضاع سیاسی دوره آغاز امامت حجتبن الحسن(عج)، از دورههای گذشته سختتر شده بود. با شهادت امام عسکری(ع)، شیعیان ـ به استثنای عدهای ـ به سردرگمی و حیرت گرفتار شدند. دلیل آن هم این بود که فرزند امام عسکری(ع) برای بسیاری از مردم و شیعیان، شناخته شده نبود. حکومت مستبد عباسی به دنبال شناسایی امام بعد از حضرت عسکری(ع) و شهادت ایشان بود. منزل امام عسکری(ع) به شدت تحت مراقبت بود. حتی حکومت عباسی زنانی را معین کرده بود که در صورت ولادت فرزندی در خانه آن حضرت به حکومت خبر دهند.۹۲ به همین جهت ولادت امام زمان(عج) در نهایت تقیه و اعجازگونه شبیه تولد حضرت موسی(ع) انجام شد و آن حضرت به مدت پنج سال در زمان حیات امام عسکری(ع) مخفیانه حفظ شدند. البته عدهای از شیعیان، در زمان حیات امام عسکری(ع) و بعد از وفات ایشان توانستند به دیدارش مشرف شوند.۹۳
توجه داریم که این تحیر در میان شیعیان بیشتر ناشی از آن بود که ولادت امام زمان(عج) کاملاً مخفیانه بود و بسیاری از مردم از ولادت ایشان آگاه نبودند؛ به همین جهت نوعی حیرت برای آنان پیش آمده بود. آنان در انتظار مهدی موعود بودند؛ اما گزارشهایی که به آنان میرسید، از فرزند نداشتن امام عسکری(ع) خبر میداد.
با توجه به این اوضاع بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) برخی از ادعای زنده بودن ایشان را طرح کردند. این افراد معتقد شدند که امام عسکری(ع) نمرده و نخواهد مرد، زیرا زمین بدون حجت باقی نمیماند و ایشان را حجت قائم(عج) معرفی کردند.۹۴ برخی دیگر نیز معتقد شدند که امام عسکری(ع) رحلت کرده است؛ ولی دوباره زنده خواهد شد و او امام قائم است.۹۵
فرقه دیگر امامت جعفر و امام عسکری(ع) را ردّ کردند و به امامت محمد فرزند امام هادی(ع) بعد از امام هادی(ع) معتقد شدند؛ زیرا معتقد بودند که اخلاق جعفر، ناپسند و خود او فاسق است و امام عسکری(ع) بدون فرزند فوت کرد. از طرفی آنان میدانستند که امام بدون وصی و فرزند نیست. بنابراین، معتقد شدند که این دو امام نیستند؛ اما محمد (فرزند امام هادی(ع))، اهل تقوا و فضیلت و دارای فرزند است؛ پس او امام و همان مهدی موعود است.۹۶
فرقه دیگر معتقد شدند که امامت در این دوره به امام عسکری(ع) پایان یافته است. تا اینکه زمانی دیگر خدا بخواهد و قائم آل محمد را مبعوث کند و این دوره، دوره فترت امامت خواهد بود.۹۷
فرقههای پیشگفته،۹۸ امام عسکری(ع) را بدون فرزند میدانستند. در مقابل آنان، گروه دیگر از اصحاب و شیعیان امام عسکری(ع) که به تدریج اکثریت جامعه شیعه را تشکیل دادند، معتقد بودند که ایشان فرزندی به نام محمد دارد که او وصی و امام بعد از ایشان و همان مهدی منتظر(عج) است.۹۹ آنان برخی خود امام زمان(عج) را در زمان حیات امام عسکری(ع) یا بعد از شهادت ایشان دیده بودند یا از طریق شواهدی مانند اطلاع دادن از امور پنهان از وجود آن حضرت مطلع شده بودند.۱۰۰
چنانکه از این نقلها پیداست، اصل اعتقاد به منجی موعود در میان آنها مشترک است؛ هرچند در تطبیق آن گرفتار اختلاف شدند. جریان اصیل تشیع با هدایتهای خاص امام زمان(عج) و تلاش اصحاب آن حضرت به مرور با حقیقت امر آشنا شدند و امام زمان خود را شناختند. امام عسکری(ع) به عدهای از افراد مورد اطمینان خود، فرزند بزرگوارش را نشان داده یا ایشان را امام بعد از خود معرفی کرده بودند. حتی برخی از اصحاب امام عسکری(ع) از سال، ماه و روز تولد امام زمان(عج) آگاه بودند.
حکیمه دختر امام جواد(ع) به هنگام ولادت امام زمان(عج) حاضر و به امامت ایشان معتقد بود. او ماجرای ولادت امام زمان(عج) را به محمدبن عبدالله طهوی نقل کرد.۱۰۱در روایتی آمده است که امام حسن عسکری(ع)، فرزند بزرگوارش، حضرت مهدی(عج) را به شماری از شیعیان که حدود چهل نفر بودند، نشان دادند و حجت بعد از خود معرفی کردند.۱۰۲
امام عسکری(ع) امام زمان(عج) را به احمدبن اسحاق نشان داد و فرمود: «اگر کرامت تو نزد ما نبود، او را به تو نشان نمیدادم.» احمد، برهان دیگری طلبید که قلب او با آن آرام گیرد. در این هنگام، امام زمان(عج) در حالی که کودکی سه ساله بودند، به عربی فصیح خود را بقیهالله و انتقامگیرنده از دشمنان خدا معرفی کردند.۱۰۳
کاملبن ابراهیم مدنی،۱۰۴ عمرو اهوازی۱۰۵ یعقوببن منقوش۱۰۶ محمد علیبن بلال۱۰۷ و…۱۰۸ به خوبی با جانشین امام عسکری(ع) آشنا بودند. اینان غیر از نواب خاص آن حضرتاند که مکرر خدمت ایشان مشرف شده بودند.۱۰۹
به هر حال با توجه به اوضاع سخت تقیهآمیز دوره ولادت و امامت امام زمان(عج)، در آغاز این دوره، بحرانی جدید در جامعه شیعه پدید آورد. البته چنانکه گفته شد، این بیش از آنکه ناشی از ابهام در اصل موضوع مهدویت یا تطبیق آن بر فرزند امام عسکری(ع) باشد؛ در ناآگاهی از ولادت آن حضرت ریشه داشت. این بحران، اگرچه در ابتدا، بزرگ مینمود؛ رفتهرفته با خبرهای افرادی که به حضور آن حضرت مشرف شده بودند و دیگر شواهد، برطرف شد و به مرور اعتقاد به تولد و امامت حضرت حجتبن الحسن(عج) به باور مسلم شیعه امامیتبدیل شد و جریانهای انحرافی دیگر به تدریج از بین رفتند. شیخ مفید در سال ۳۷۳ هجری قمری یعنی حدود ۱۲۰ سال بعد از شهادت امام عسکری(ع) گزارش میدهد که از میان فرق یادشده، فقط شیعه دوازده امامیکه به امامت حضرت مهدی، فرزند امام عسکری(ع) معتقدند، وجود دارند و سایر فرق را کسی نمیشناسد و تنها در برخی از کتابها از آنها یادی به جا مانده است.۱۱۰
نتیجهگیری
از مباحث گذشته میتوان به نتایج ذیل دست یافت:
بحث مهدویت از دوره رسول خدا(ص) در سخنان ایشان مطرح بوده و در دوره ائمه(ع) ادامه یافته است. در تمام دورههای عصر حضور، اصل باور به وجود مهدی و منجی موعود را در میان جامعه شیعه آشکارا میتوان دید. بنابراین، در اصالت آموزه مهدویت و اعتقاد شیعیان عصر حضور به آن، به لحاظ تاریخی تردید نیست.
تردیدها و ابهامهای برخی شیعیان عصر حضور در برخی جزئیات آموزه مهدویت، به معنای ابهام در اصل آن و تعمیم این ابهام به کل جریان تشیع نیست؛ بلکه چنانکه اشاره شد، اصل آموزه مهدویت، امری مسلم در جامعه اسلامی و شیعی بوده و برخی از اصحاب حتی از جزئیات آن نیز مطلع بودند.
وجود ابهامها و ناآگاهیهایی درباره برخی از جزئیات آموزه مهدویت در میان برخی از شیعیان ـ مانند زمان ظهور و شناخت و تطبیق شخص مهدی موعود ـ انکارناپذیر بوده که البته با توجه به اوضاع آن دوره و دیگر عوامل، طبیعی و توجیهپذیر به نظر میرسد.
باید توجه داشت که نقلهای تاریخی همواره بیانگر درصد فراگیری یک اندیشه نیست. بسیاری از نقلها، بیانگر وجود فرد یا افرادی با یک اندیشه است؛ اما میزان معتقدان به آن را مشخص نمیکند. چه بسا که تعداد نقلها درباره یک اندیشه فراگیر با یک اندیشه نادر و حاشیهای یکسان یا حتی به دلایلی نقل جریان نادر بیشتر باشد. به همین جهت تعدد نقلهایی را که از ابهامها یا انحرافات برخی افراد در جزئیات مهدویت حکایت دارد، با شیوع و گستردگی آن در جامعه شیعی مساوی نیست. مثلاً اوضاع دشوار سیاسی برای ائمه(ع)، در بسیاری از دورهها، مانند دوره امامت امام هادی و عسکری(ع)، به گونهای است که با اینکه اعتقادات جامعه شیعی به طور نسبی به ثبات رسیده است؛ اما امکان نقل و گزارشهای متعدد از جزئیات اعتقادی شیعیان نبوده است و به جهت جذابیت یا دلایل سیاسی، تنها برخی انحرافات گزارش شده است. چنانکه مثلاً انحرافات پدید آمده در جریان تشیع پس از شهادت امام عسکری(ع)، به تفصیل نقل شده است، در حالی که معتقدان به این انحرافات بسیار اندک بوده و چنانکه گفته شد پس از مدتی نیز کاملاً از بین رفتهاند. بنابراین، باید توجه داشت که در بسیاری از موارد، گزارشهای تاریخی، بیانگر درصد معتقدان به یک حادثه نیست، بلکه فقط از رخ دادن یک واقعه یا اندیشه گزارش میدهند.
اوضاع دشوار سیاسی و ظلم و نظارتهای حاکمان عصر حضور، به ویژه حاکمان اموی و عباسی، عاملی مهم در جلوگیری از رشد و گسترش معارف شیعی بوده است. در اکثر این دورهها، همت ائمه(ع) حفظ جان شیعیان و معارف اساسی تشیع مانند حفظ اصل امامت، و اعتقاد به مهدویت بوده است. بنابراین، طبیعی است که نمیتوان اوضاع آن دوره را با اوضاع عادی برای گسترش یک اندیشه مقایسه کرد. با توجه به همین شرایط پیچیده و خطرناک، ائمه(ع) جز در برخی مقاطع کوتاه زمانی، نتوانستند آزادانه به تبیین و بسط علوم خود بپردازند و در نتیجه ابهامهایی در میان برخی از شیعیان و حتی برخی از اصحاب خاص ائمه(ع) درباره برخی باورهای شیعی مشاهده میشود.
نکته دیگر این است که تثبیت و فراگیری یک اندیشه مانند آموزه مهدویت و جزئیات آن در میان عموم یک جامعه، نیازمند زمانی طولانی است. به همین جهت تدریج در بیان مسائل، از شیوههای صحیح تعلیمی است. بر این اساس طبیعی است که آموزه مهدویت و جزئیات آن را امامان در یک بستر تاریخی در جامعه شیعی تبیین و تثبیت کردهاند و ابهامهای برخی افراد، به معنای اصالت نداشتن این باور نیست؛ بلکه یکی از عوامل آن، طبیعت بیان تدریجی مسائل است.
طبیعت موضوع مهدویت نیز به گونهای است که ائمه(ع) نمیخواستند، با بیان دور بودن زمان ظهور، انتظار را از جامعه شیعی بگیرند؛ زیرا آثار و فواید انتظار، بسی بیشتر از دانستن دور بودن زمان ظهور است. به همین جهت ائمه(ع)، در عین اینکه سخن نادرست نمیگفتند، معمولاً به گونهای سخن میگفتند که شیعیان همواره در انتظار فرج باشند.
سطح علمی و ایمانی افراد یک جامعه نیز یکسان نیست. به همین جهت نمیتوان وجود برخی برداشتهای نادرست یا ابهامها را در میان عوام یک جامعه، به ابهام در آموزههای آن دین یا مذهب گذاشت. چه بسا در دین کاملی مانند اسلام، عوام مسلمانان، برداشتهای بسیار متفاوت و حتی نادرستی از برخی مسائل آن داشته باشند؛ اما این به معنای ابهام یا نقص در تعالیم این دین مقدس نیست. برخی از ابهامها یا انحرافات جامعه شیعی در آموزه مهدویت نیز از این قبیل است. مثلاً بسیاری به جهت ناآگاهی در جریان فتنه واقفه، در امامت امام رضا(ع) گرفتار تردید شدند؛ هرچند عده کثیری نیز بودند که با آگاهی صحیح، بدون هرگونه تردید، به امامت آن حضرت معتقد بودند. بنابراین، نمیتوان تمام سخنان و باورهای افراد را، ناشی از برداشت درست و دقیق آنان از معارف دینی دانست؛ چنانکه جهل آنان همواره نشانه ابهام در معارف دینی نیست.
وجود انسانهای منحرف و دنیاطلب نیز در ایجاد و گسترش برخی جریانهای انحرافی مانند جریان کیسانیه، واقفه، غلات و دیگر فرق یادشده، مؤثر بوده است.
گذشته از این عوامل که هریک توجیهگر بخشی از ابهامهای تاریخی این موضوع در جامعه شیعی است، ابهام یا انحراف برخی افراد، به هر دلیل که باشد، به معنای نادرست بودن یک اعتقاد نیست. آموزه مهدویت، باوری است که روایات معتبر و متعدد نبوی در میان منابع شیعه و اهلسنت و روایات بسیار امامان اهلبیت(ع) آن را تثبیت میکند. بنابراین، وجود اختلافات تاریخی یادشده به معنای بطلان این باور نیست.
در مجموع میتوان گفت به رغم اجماع در باور به اصل موضوع مهدویت در میان شیعیان، بیشتر، شناسایی شخص مهدی موعود و زمان آمدن ایشان یا برخی مباحث فرعی مرتبط به این موضوع در کانون اختلاف بوده است که این امر با توجه به اوضاع سخت و تقیهآور عصر حضور ائمه(ع)، تدریجی بودن بیان آموزهها، تفاوت سطح فکری و علمی افراد، تلاشهای جریانهای منحرف و برخی اسرار خود بحث مهدویت مانند معین نبودن زمان ظهور و تأکید بر زنده نگهداشتن انتظار ظهور و… طبیعی است و اشکالی بر اصالت باور شیعیان به مسئله مهدویت به شمار نمیآید.
منابع
ابن بابویه القمی، علیبن حسین، الإمامه والتبصره من الحیره، قم، مدرسه إمام مهدی(ع) ، ۱۴۰۴ق.
برقی، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ق.
تمیمی مغربی، نعمانبن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
حِمیَری قمی، عبداللهبن جعفر، قرب الإسناد، تهران، کتابخانه نینوی، بی تا.
خزاز قمی، علیبن محمد ، کفایه الأثر، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چ سوم، قم، منشورات مدینه العلم، ۱۴۰۳ق.
صدوق، محمدبن علی، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۹۵ق.
صفار، محمدبن حسنبن فروخ، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
طوسی، محمدبن حسن، الأمالی، قم، دارالثقافه ، ۱۴۱۴ق.
ـــــ ، الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ق.
علیبن جعفر(ع)، مسائل علیبن جعفر(ع)، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
کشی، محمدبن عمر، رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸٫
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵٫
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الإختصاص، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
ـــــ ، الإرشاد، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
ـــــ ، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، بیجا، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
نعمانی، محمدبن ابراهیم، الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق،۱۳۹۷ق.
نوبختی، حسنبن موسی، فرق الشیعه، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۵۵ق.
* دانشپژوه دکتری کلام اسلامی جامعه المصطفی العالمیه ۱sayyedali@gmail.com
دریافت: ۱/۱۲/۸۹ ـ پذیرش: ۱/۶/۹۰
۱. رک: محمدبن علی صدوق، کمالالدین و تمام النعمه؛ محمدبن حسن طوسی، الغیبه؛ محمدبن ابراهیم نعمانی، الغیبه.
۲. از جمله این افراد، احمد الکاتب است که در کتاب خود تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه تلاش میکند، اصالت اعتقاد به مهدویت را در میان شیعیان نخستین انکار کند و آن را پدیدهای بداند که در نتیجه برخی عوامل اجتماعی در میان شیعه پدید آمده است.
۳. برای مطالعه بیشتر در مورد سخنان امیرمؤمنان(ع) در مورد حضرت مهدی(عج)، ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمالالدین ، ج۱، ص۲۸۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۰۹ (باب ما ورد عن امیر مؤمنان صلوات الله علیه فی ذلک).
۴. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۷-۵۲۸٫
۵. علیبن محمد خزاز قمی، کفایهالأثر، ص۱۲۰٫
۶. همان، ص۲۰٫
۷. محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ص۲۸۹ـ ۲۹۱٫
۸. علیبن الحسین. ابن بابویه القمی، الامامه والتبصره من الحیره، ص۱۲۰٫
۹. محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۳۸۲٫
۱۰. برای مطالعه برخی از این روایات ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۸۸ (باب ما اخبر به امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) …)
۱۱. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۲۱۲٫
۱۲.علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۱۶۰ و ص۲۲۶٫
۱۳. همان، ص۲۲۶٫
۱۴. ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمالالدین ، ج۱، ص۳۱۶ (باب ما اخبر به الحسین بن علی بن ابی طالب(ع)…)
۱۵.محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۹۹ـ ۵۰۱٫
۱۶.علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۲۰٫
۱۷. علیبن الحسین ابن بابویه القمی، همان، ص۱۱۵٫
۱۸. مراد از شیعه به معنای عام در این نوشتار تمام کسانی هستند که حکومت را شایسته خاندان پیامیر(ص) ـ امامان اهل بیت(ع) یا سایر سادات ـ میدانستند که شامل تمام فرقی میشود که معمولا شیعه خوانده میشوند مانند زیدیه، کیسانیه و واقفه و….
۱۹. حسنبن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص۲۷ـ ۲۹٫
۲۰. محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ج۱، ص۳۱۹٫
۲۱. علیبن حسین ابن بابویه قمی، همان، ص۴۰٫
۲۲. ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۲۲ـ ۳۲۳٫
۲۳. علیبن حسین ابن بابویه قمی، همان، ص۶۰٫
۲۴. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۳۰۰ـ ۳۰۲٫
۲۵. احمدبن محمدبن خالد البرقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۳٫
۲۶. به عنوان نمونه ر.ک: علیبن حسین ابن بابویه قمی، همان، ص۹۴٫
۲۷. همان، ص۹۵٫
۲۸. علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۲۵۰٫
۲۹. همان، ص۲۴۸٫
۳۰. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص۳۴۲٫
۳۱. محمدبن محمدبن نعمان مفید، الاختصاص، ص۲۴٫
۳۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۲۰۹٫
۳۳. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص۵۳۶٫
۳۴. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۲۱۵٫
۳۵. محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲ ص۱۸۰ـ ۱۸۱٫
۳۶. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص۳۰۷٫
۳۷. همان، ص۵۳۶٫
۳۸. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۲۷ـ ۳۲۸٫
۳۹. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۹۶٫
۴۰. علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۲۹۹٫
۴۱. همان، ص۳۱۰٫
۴۲. ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۲۴ (باب ما اخبر به ابوجعفر محمد بن علی الباقر(ع)…)
۴۳. ر.ک: محمدبن عمر کشی، رجالالکشی، ص۳۱۴ـ ۳۱۶٫
۴۴. ر.ک: محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲ ص۱۹۰ـ ۱۹۳٫
۴۵. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۲۲۹٫
۴۶. محمدبن عمر کشی، همان، ص۳۵۰٫
۴۷. حسنبن موسی.نوبختی، همان، ص۵۸ـ ۵۹٫
۴۸. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۱۹۸٫
۴۹. علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۲۶۴٫
۵۰. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص۵۳۴٫
۵۱. محمدبن حسنبن فروخ صفار، بصائرالدرجات، ص۱۸۸-۱۸۹٫
۵۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۹۶٫
۵۳. عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۴۴٫
۵۴. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۱۶۹٫
۵۵. محمدبن یعقوب کلینی، همان ، ج۱، ص۳۴۲٫
۵۶. علیبن جعفر، مسائل علی بن جعفر(ع)، ص۳۱۹٫
۵۷. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱ ص۵۳۶٫
۵۸. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۱۵۹٫
۵۹. محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۶۶۱٫
۶۰. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۸٫
۶۱. محمدبن عمر کشی، همان، ص۱۳۸٫
۶۲. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۴٫
۶۳. همان، ص۳۴۵٫
۶۴. همان، ج۱ ص۳۳٫
۶۵. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۶۷٫
۶۶. احتمال دارد این گمان به این علت پدید آمده باشد که اسماعیل فرزند بزرگتر امام(ع) بود و آن حضرت به ایشان محبت داشت.
۶۷. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۶۷ـ ۶۸٫
۶۸. محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۳۶۱٫
۶۹. محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص۴۱٫
۷۰. همان، ص۴۴٫
۷۱. سیدابوالقاسم خوئی، همان، ج۲۰، ص۱۲۱٫
۷۲. شیخ طوسی در کتاب الغیبه این روایات را بیان و نفد کرده است. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص۴۳ـ۶۵٫
۷۳. محمدبن عمر کشی، همان، ص۳۷۳ـ ۳۷۴٫
۷۴. در ادامه درباره این جریان سخن خواهیم گفت.
۷۵. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۸۰٫
۷۶. همان، ص۸۰ـ ۸۱٫
۷۷. همان، ص۸۱٫
۷۸. همان، ص۸۲ـ ۸۳٫
۷۹. همان، ص۸۳ـ ۸۴ و ر.ک: محمدبن عمر کشی، همان، ص۴۷۷ ـ ۴۷۸٫
۸۰. محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۱۲ـ ۴۱۳٫
۸۱. همان، ص۴۷۵٫
۸۲. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئی، همان، ج۲۰، ص۸۰ـ ۸۳٫
۸۳. محمدبن عمر کشی، همان، ص۴۷۶٫
۸۴. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۷۲٫
۸۵. همان، ص۳۷۰٫
۸۶. همان، ص۳۷۶٫
۸۷. همان، ص۳۷۷٫
۸۸. علیبن محمد خزاز قمی، همان، ص۲۸۱٫
۸۹. محمدبن ابراهیم نعمانی، همان، ص۱۷۸٫
۹۰. ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۷۹ و ۳۸۴ و ۴۰۷ـ ۴۰۹٫
۹۱. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۹۴٫
۹۲. ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج۱، ص۵۰۵ـ ۵۰۶ و محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲۳٫
۹۳. ر.ک: محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴؛ محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۳۹٫
۹۴. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۹۶ـ ۹۷؛ تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳ ص۳۱۳٫
۹۵. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۹۷ـ ۹۸؛ تمیمی مغربی، همان، ج۳ ص۳۱۳٫
۹۶. حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۱۰۰ـ۱۰۲٫
۹۷. همان، ص۱۰۵ـ ۱۰۶٫
۹۸. فرقه نامیدن این دیدگاهها همراه با نوعی تسامح است؛ زیرا بر خلاف فرق واقعی، بسیاری از این اقوال، معتقدان بسیار اندکی داشتند و بعد از مدتی نیز از بین رفتند.
۹۹ حسنبن موسی نوبختی، همان، ص۱۰۲ـ ۱۰۳٫
۱۰۰. اطلاع دادن ائمه(ع) از امور پنهان، یکی از شیوههای متداول برای اثبات امامتشان در مواردی بود که ابهامهای زیادی در این باره ایجاد میشد. در مورد امام زمان(عج) نیز این روش باعث اطمینان و آشنایی عده زیادی از شیعیان با آن حضرت شد. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص۲۸۱؛ محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ج۲ ص۴۷۶؛ محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۶۴ـ ۳۶۵٫
۱۰۱. محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۴۲۶٫
۱۰۲. محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص۳۵۷٫
۱۰۳. محمدبن علی صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۳۸۴٫
۱۰۴. محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص ۲۴۷٫
۱۰۵. محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج۲ ص۳۴۸٫
۱۰۶. محمدبن علی صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۰۷٫
۱۰۷. همان، ص ۳۸۴٫
۱۰۸. همان، ص۳۸۴ و ۴۰۷ و ۴۳۴٫
۱۰۹. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص۳۵۳٫
۱۱۰. محمدبن محمد نعمان مفید، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، ج۲، ص۳۲۱٫