مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

نقد مقاله «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن»

چکیده

نوشتار حاضر نقدی بر مقاله «تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن» است که در شماره نوزدهم «معرفت ادیان» به چاپ رسیده است.
نویسنده مقاله مزبور، پاسخ های داده شده به شبهه «تحریف لفظی قرآن با استناد به احادیث بیانگر تشابه امم» را ناتمام ارزیابی کرده است و به همین منظور پاسخی تازه به شبهه ارائه می کند، ولی ناقد معتقد است که نویسنده برای تبیین سخن خود و نقد دیگر پاسخ ها، مطالبی طرح کرده که به نظر ناتمام می آید.
به همین منظور ناقد بعد از مقدمه ای، مطالب ناتمام نویسنده را به ترتیب بیان و در پایان، نتیجه ملاحظاتش را ذکر می نماید.

کلیدواژه ها: تشابه ادیان، تشابه امت ها، تشابه سنت ها، شبهات تحریف، تحریف عهدین، تحریف ناپذیری قرآن.


مقدمه

بحث از تحریف ناپذیری قرآن و حل شبهه های مرتبط با آن جایگاه بلندی در مباحث قرآن پژوهی دارد و عالمان بسیاری از دیرزمان تاکنون بدان پرداخته اند و در دو سده اخیر با رشد فزاینده ای روبه رو بوده است. اهمیت این بحث در آن است که با اندک غفلت و انحراف، باور مسلمانان را نسبت به موجودیت تنها متن آسمانی در دسترس بشر، متزلزل کرده و امکان استناد و استدلال به آن را از میان می برد و زمینه انحراف و بی اعتنایی به آن را فراهم می آورد. به همین دلیل دشمنان قرآن اعم از مستشرقان و دگراندیشان بدان دامن زده و دوستان غافل نیز گاه در این آتش ایمان سوز دمیده اند. بی شک یکی از محورهای مهم تهاجم غیرمسلمانان، بی اعتبار جلوه دادن قرآن است. همان گونه که مهم ترین ابزار وهابیان در سیاه نمایی مکتب اهل بیت علیهم السلام انتساب باور به تحریف قرآن به پیروان این مکتب نورانی است. در چنین فضایی کتاب فصل الخطاب مرحوم میرزا حسین نوری دستاویز دشمنان برای عقده گشایی و تهاجم به اسلام به طور عام و تشیع به طور خاص شده است. در زمان های پس از تألیف این کتاب عالمان بسیاری به نقد و بررسی آن پرداخته و آثار فاخری در اختیار راه جویان و حقیقت طلبان قرار داده اند. اولین دلیل یا شبهه مرحوم نوری در اثبات تحریف قرآن، استناد به احادیث تشابه امت ها است. نویسنده محترم نقدهای مختلف قرآن پژوهان بر این شبهه را در مقاله ای باعنوان تشابه ادیان توحیدی؛تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن ارزیابی کرده و در نهایت دو پاسخ را قابل اعتنا دانسته است: یکی اینکه این روایات زمان خاصی را بیان نکرده اند بنابراین نمی توان ثابت کرد که قرآن تا به امروز تحریف لفظی شده است و دیگری این که روایات ناظر به تحریف معنوی بوده و تشابه نیز تام است. اما بلافاصله می نویسد: اما پاسخ درست این است که … این معجزه باید با معجزات موجود در بنی اسرائیل مقایسه شود. ازآن جاکه هرگز کسی نتوانست بر معجزات حضرت موسی و حضرت عیسی غلبه کند، کسی نیز نمی تواند بر معجزه همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله که قرآن است تا روز قیامت غلبه کند و آن را تحریف کند (نقوی، ۱۳۹۳، ص۲۲). ارزیابی نویسنده محترم از پاسخ های عالمان به شبهه پیش گفته و پاسخ تازه ایشان خود درخور بررسی بیشتر است که در این مقال به آن می پردازیم و برای این منظور نخست نگاهی کوتاه به احادیث تشابه امت ها خواهیم کرد.

احادیث تشابه امم چیست؟

در کتاب های حدیثی شیعه و سنی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، سخنی با عبارات متفاوت آمده است که بیانگر تشابه امت اسلامی با امت های پیشین است: کُلُ‏ مَا کَانَ‏ فِی‏ الْأُمَمِ‏ السَّالِفَهِ یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهِ بِالْقُذَّه(صدوق، ۱۳۹۵، ج۲، ص ۵۳۰)؛ هرچه در امت های پیشین بوده در این امت همانند آن خواهد بود؛ مو به مو به همسانی دو لنگه کفش و پرهای تیر. این احادیث، با توجه به سند، بر دو دسته کلی تقسیم می شود:

الف: احادیث نبوی که فریقین آن را نقل کرده اند که به باور اهل سنت متفق علیه و دارای سند صحیح است و در کتب اهل سنت به سند صحیح، اما با عبارات مختلف نقل شده است(ر.ک: ترمذی، بی تا، ج۵، ص ۲۶؛ حاکم نیشابوری، ۱۴۱۱ق، ج ۴، ص ۵۱۶). برخی از عالمان شیعی حدیث نبوی تشابه امم را متواتر دانسته است(مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۲۸، ص ۲۰)، اما ادعای تواتر لفظی این احادیث نادرست است. به یقین، مقصود مرحوم مجلسی، تواتر معنوی می باشد. ولی با توجه به مفاد متفاوت این احادیث، تواتر معنوی نیز قابل تصور نیست؛ زیرا برخی از احادیث، همانند حدیث بالا در پی اثبات امثال همه امور مربوط به امت های گذشته، در امت اسلامی است. درحالی که برخی از این احادیث، تشابه همه امور و وقایع دوران بنی اسرائیل با امت اسلامی را بیان می کند. برخی دیگر نیز فقط بر تشابه سیره و رفتار امت مسلمان با سیره و رفتار آنان دلالت دارد. دسته ای دیگر، تشابه را فقط در باب فرقه فرقه شدن و تخطی از وصی پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند.

ب. احادیث منقول از اهل بیت علیهم السلام که در جوامع روایی شیعه آمده و در مواردی به پیامبر صلی الله علیه و آله استناد داده شده است. این احادیث، خبر واحد است و در میان آنها فقط دو حدیث دارای سند صحیح دیده می شود که در پی خواهد آمد.

از منظر دلالی نیز مفاد این احادیث به دسته های زیر تقسیم می گردد:

الف. احادیثی که به طور مطلق، به تشابه مسلمانان با بنی اسرائیل پرداخته و تشابه در همه ابعاد را مطرح می کند. از آن جمله، صحیحه بریدبن معاویه عجلی است که کشی آن را نقل کرده است: حَمْدَوَیْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى، قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُبْنُ أَصْبَغَ، عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لِی: لَوْ کُنْتَ سَبَقْتَ قَلِیلًا أَدْرَکْتَ حَیَّانَ السَّرَّاجِ، قَالَ، وَ أَشَارَ إِلَى مَوْضِعٍ فِی الْبَیْتِ، فَقَالَ: وَ کَانَ هَاهُنَا جَالِساً فَذَکَرَ مُحَمَّدَبْنَ الْحَنَفِیَّهَ وَ ذَکَرَ حَیَاتَهُ وَ جَعَلَ یُطْرِیهِ وَ یُقْرِظُهُ‏، فَقُلْتُ لَهُ یَا حَیَّانُ أَ لَیْسَ تَزْعُمُ وَ یَزْعُمُونَ وَ تَرْوِی وَ یَرْوُونَ لَمْ‏ یَکُنْ‏ فِی‏ بَنِی إِسْرَائِیلَ‏ شَیْ‏ءٌ إِلَّا وَ هُوَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ مِثْلُهُ قَالَ بَلَى، قَالَ، فَقُلْتُ فَهَلْ رَأَیْنَا وَ رَأَیْتُمْ أَوْ سَمِعْنَا وَ سَمِعْتُمْ بِعَالِمٍ مَاتَ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ فَنَکَحَ نِسَاؤُهُ وَ قُسِمَتْ أَمْوَالُهُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ فَقَامَ وَ لَمْ یَرُدَّ عَلَیَّ شَیْئاً (طوسی، ۱۴۰۹ق، ص۳۱۴).

برید گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: اگر اندکی زودتر آمده بودی، حیان سراج را می دیدی. سپس به جایی از اتاق اشاره کرده و فرمود: همین جا نشسته بود که از محمدبن حنفیه یاد کرد و اینکه او زنده است و شروع به تمجید و مدح او کرد. به او گفتم: حیان! آیا تو و دیگران نمی گویید و روایت نمی کنید که چیزی از بنی اسرائیل نیست، جز آنکه در این امت نیز مشابه آن خواهد بود؟ گفت: همین طور است. گفتم: آیا تو و دیگران دیده و یا شنیده اید که عالمی (در بنی اسرائیل) باشد که پیش چشم مردم از دنیا رفته و در پی آن، زنان او ازدواج کرده و اموال او را (بین وارثان) تقسیم کنند، در عین حال او زنده و نمرده باشد؟! حیان پس از این سخن برخاست ( و رفت) و چیزی در پاسخ من نگفت.

این حدیث، از نظر سند صحیح بوده و مشکلی ندارد و در ناحیه دلالت، در ظاهر مشابهت بین امت بنی اسرائیل با امت اسلامی را تام می داند. بر همین اساس که مرده ای که قائل به زنده بودن او باشند، در بنی اسرائیل نبوده، دیدگاه حیان سراج در باب زنده بودن محمدبن حنفیه نقد شده است. شاید بتوان گفت: اولاً، این حدیث نشانی از پذیرش تشابه بین بنی اسرائیل و امت اسلامی از سوی امام علیه السلام ندارد، چه بسا برای ابطال دیدگاه نادرست او به مطلبی که طرف مقابل درستی آن را باور داشت، احتجاج شده باشد؛ یعنی از باب جدل به تشابه امت ها استناد شده باشد، نه به عنوان واقعیتی غیرقابل انکار. ثانیاً، به فرض اینکه تشابه تام مقصود باشد، این تشابه فقط با بنی اسرائیل خواهد بود، نه با همه امت ها.

ب. احادیثی که تشابه با همه امت ها را در همه موارد مطرح کرده است:

احادیثی که به قوم خاصی مقید نشده و شامل تشابه با همه امت های گذشته می شود. مانند صحیحه بزنطی: مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام… وَ قَدْ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام: هِیَ وَ اللَّهِ السُّنَنُ، الْقُذَّهُ بِالْقُذَّهِ وَ مِشْکَاهٌ بِمِشْکَاهٍ، وَ لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ فِیکُمْ مَا کَانَ فِی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ، وَ لَوْ کُنْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ کُنْتُمْ عَلَى غَیْرِ سُنَّهِ الَّذِینَ مِنْ قَبْل… (حمیری، ۱۴۱۳ق، ص۳۷۹ـ۳۸۱). بزنطی گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: … فرمود: … و راستی که ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند اینها سنت های الهی است. مو به مو (کاملاً یکسان) و روزن به روزن و گزیری نیست، جز آنکه آنچه در پیشینیان شما بوده در میان شما نیز پدید آید. اگر شما بر امر واحدی اتفاق نظر می داشتید، به سنتی غیر از سنت پیشینیان می بودید…. این حدیث طولانی است و فقط بخش کوتاهی از آن مربوط به این بحث است. در آن، فقط بر وجود تشابه در باب اختلافات فرقه ای مردم پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله تأکید شده است. ازآنجاکه در این حدیث با تعبیر الذین من قبلکم آمده است، این تشابه با همه امم (نه با امت خاصی) خواهد بود.

حدیث صحیح دیگری در تفسیر آیه لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ(انشقاق: ۱۹) به شرح زیر آمده است: مُحَمَّدُبْنُ یَحْیى‏، عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ زُرَارَهَ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ‏ تَعَالى‏: لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ‏ طَبَقٍ‏ قَالَ: یَا زُرَارَهُ، أَو لَمْ تَرْکَبْ هذِهِ الْأُمَّهُ بَعْدَ نَبِیِّهَا طَبَقاً عَنْ‏ طَبَقٍ‏ فِی أَمْرِ فُلَانٍ و فُلَانٍ و فُلَانٍ؟(کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۱۵). زراره گوید: از امام باقر علیه السلام درباره آیه بر حالی از پس حالی بر می نشینید پرسیدم. فرمود: ای زراره! آیا این امت پس از پیامبرش درباره فلانی و فلانی و فلانی از حالی به حالی بر ننشستند؟(و دگرگون نشدند؟)

این حدیث، اگرچه صحیحه است و محدث نوری بدان استدلال کرده (نوری، بی تا، ص ۵۷)، ولی در ظاهر دلالتی بر تشابه امم ندارد، حتی اگر احادیث دیگری که همین آیه را بر تشابه امم تطبیق کرده، بدان ضمیمه کنیم. فقط بر تشابه در اوضاع پس از درگذشت پیامبر دلالت دارد، مانند حدیث مرسله وَ مِثْلِ قَوْلِهِ‏ لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ‏ طَبَقٍ‏ أَیْ لَتَسْلُکُنَّ سَبِیلَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْأُمَمِ فِی الْغَدْرِ بِالْأَوْصِیَاءِ بَعْدَ الْأَنْبِیَاءِ (طبرسی، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۴۸)؛ زیرا افزون بر فقدان سند، فقط بر همگونی امت ها در پیمان شکنی با اوصیای پیامبران دلالت دارد. پس نمی توان بدان اعتماد کرد. براین اساس، می توان آیه را دالّ بر تشابه امم در همه امور دانست. ضمن آنکه در صحیحه بالا، فقط در باب تغییر حال و دگرگونی روحی مردم به این آیه استناد شده است. مقصود این است که باورها و رفتار مردم در دوره نبوی و سال های پس از آن، تفاوت یافته و دچار دگرگونی و انحراف شده اند.

بر این اساس، صرفاً دو حدیث صحیح السند در این باره وجود دارد و سایر احادیث ضعیف هستند.

محدث نوری با استناد به این احادیث و با افزودن مقدمه دیگری که در آن به اثبات تحریف الفاظ و عبارات تورات و انجیل پرداخته، به این نتیجه رسیده است که قرآن نیز در امت اسلامی تحریف خواهد شد. همان سان که آنان کتاب آسمانی خویش را تحریف کردند (نوری، بی تا ، ص۳۵ـ۹۶).

بررسی و نقد حدیث تشابه امم

چنان که گذشت پاسخ های متعددی در نقد این شبهه در مباحث قرآن پژوهان آمده است. نویسنده محترم مقاله موردنظر با بیان آنها، هیچ یک را درخور حل این شبهه ندانسته و تلاش کرده است، پاسخ جدیدی ارائه کند. وی احادیث تشابه امم را پذیرفته و دلالت آن را بر تشابه در همه ابعاد تمام می داند، اما مقدمه دیگر را که تحریف تورات و انجیل است، نمی پذیرد. وی بر این باور است که قرآن را باید با معجزات پیامبران گذشته مقایسه کرد، نه با کتاب آسمانی آنان. مفروضات و مطالب قابل تأمل نویسنده در آن مقاله به این شرح است.

أ. به نظر می رسد، با آیات قرآن نتوان اثبات کرد که کتاب مقدس تحریف لفظی شده است(نقوی، ۱۳۹۳، ص۱۶).

این سخن به دلایل زیر ناتمام است:

۱٫ قرآن در آیات متعدد از نزول کتاب هایی به نام تورات و انجیل بر حضرت موسی و حضرت عیسی‡ خبر داده و در زمان ظهور اسلام نیز این کتاب ها هرچند ناقص در دسترس اهل کتاب بوده است. چنان که قرآن کریم می فرماید: وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراهُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ(مائده: ۴۳)؛ چگونه داوری تو را بپذیرند درحالی که تورات نزد آنان است و حکم خدا در آن موجود است با این همه روگردانند و ایمان نمی آورند. اگر قرآن درباره مسیحیان معاصر پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ…(مائده: ۱۷)، نشان از آن دارد که انجیل هرچند ناتمام در اختیار آنان بوده است. گویاتر از این آیات، آیه أ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ(آل عمران: ۲۳) است که بر وجود بخشی از کتاب در نزد اهل کتاب شهادت می دهد، آیه مذکور گویای آن است که یهود و نصارا در کتاب آسمانی خود تصرف کرده و آن را تحریف کرده و فقط بخشی از آن در اختیار معاصران پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است(طباطبائی، ۱۴۳۰ق، ج ۳، ص ۱۲۴).

۲٫ قرآن عالمان اهل کتاب را در باب موضوعات متعددی ملامت کرده و آنان را از عذاب اخروی ترسانده است. از جمله، کارهای آنان، افزودن چیزهایی به نام وحی الهی است، درحالی که در کتاب آسمانی نیامده است: فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِاللَّهِ(بقره: ۷۹) (ر.ک: طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ۲۹۲).

این آیه در تهدید آن دسته از اهل کتاب نازل شده است که برای توجیه افکار و کردار ناشایست خود، مطالبی را به نام کتاب آسمانی جعل می کردند؛ یعنی مکتوباتی تهیه و ادعای وحیانی بودن آن می کردند. روشن است که آنان مدعی نزول وحی بر خود نبودند، بلکه مدعی وحیانی بودن مطالبی بودند که به مردم ارائه می کردند؛ یعنی آنها را با عنوان متن کتاب الهی منسوب به پیامبران خود، به مردم عرضه می کردند. بنابراین، از این عبارت روشن می شود که دست کم نوعی تحریف، یعنی تحریف به زیاده در کتاب های آسمانی موجود در محدوده زمانی ظهور اسلام، در حال وقوع بوده است. اگرچه نویسنده، این آیه را دالّ بر تحریف متنی دانسته است! اما مقصود ایشان این است که همه متن تورات موجود دست ساز بشر است، اگرچه با آنچه پیامبران بنی اسرائیل آورده بودند، کاملاً بیگانه نیست(ر.ک: نقوی،۱۳۹۳، ص۱۵). با این بیان روشن می شود که به نظر ایشان، همه تورات در شکلی که می بینیم تبدیل یافته و تحریف شده کتاب اصلی است. درحالی که نویسنده خود در جایی از مقاله آورده است که تورات و انجیل، به مرور زمان شکل گرفته و در آنها دخل و تصرف صورت گرفته است(نقوی،۱۳۹۳،ص۱۲). لازمه این سخن این است که اولاً این کتاب ها الهی بوده و ثانیاً تحریفاتی در آنها صورت گرفته و بخش هایی از آن کم و یا بدان افزوده شده است؛ زیرا دخل و تصرف، زمانی معنا دارد که متنی شکل گرفته باشد تا بتوان در آن تصرف کرد و چیزی را بدان داخل و یا از آن برداشت و به جای آن چیزی دیگر قرار داد.

۳٫ تحریف در آیه یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ… که به اهل کتاب نسبت داه شده، اعم از تحریف لفظی و معنوی است. منحصر کردن آن به تحریف معنوی نیازمند دلیل است، بلکه می توان گفت: قرینه بر تعمیم در آن وجود دارد؛ زیرا در برخی روایات، یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ را به هر دو گونه تحریف معنا کرده است. مفسران بسیاری نیز یحرفون را به هر دو نوع تحریف لفظی و معنوی تعمیم داده اند. (طباطبایی، ۱۴۳۰ق، ج ۴، ص ۳۶۴؛ ج ۵، ص ۲۴۱؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۳، ص ۸۵و۲۶۷؛ بیضاوی، ۱۴۱۸ق، ج ۲، ص ۷۷و۱۲۷؛ ابن عاشور، بی تا، ج ۴، ص ۱۴۶). یکی از این نمونه تحریف ها را فیض کاشانی چنین گزارش کرده است: مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ یَمیلُونَ عَنْها بِتَبْدِیْلِ کَلِمَهٍ مَکانَ اُخْرَى کَما حَرّفُوْا فِی وَصْفِ مُحَمَد صلی الله علیه و آله اَسْمَرَ رَبْعَهَ عَنْ مَوْضِعِهِ فِی التَّوْرَاهِ وَ وَضَعُوْا مَکَانَهُ آدَمَ طُوَالَ (فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق، ص ۴۵۶).

۴٫ قرآن کریم نوع دیگری از کارهای ناشایست عالمان اهل کتاب را کتمان مطالب کتاب می داند. این مطلب، در دو آیه از سوره بقره به شرح زیر آمده است:

ـ إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره: ۱۵۹).

ـ إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ(بقره: ۱۷۴).

کتمان کتاب نیز قابل تعمیم به کتمان متن و کتمان معنای آن است(طباطبائی، ۱۴۳۰ق، ج ۱، ص ۳۸۸). کتمان اصل متن که در نهایت منجر به متروک شدن و از یاد رفتن آن بخش از کتاب آسمانی خواهد شد، نوعی تحریف است؛ زیرا اگر فصل یا بخشی از یک کتاب آسمانی به دلیل ناهمخوانی با اهداف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی عالمان اهل کتاب، بازگو نشود و بلکه وجود چنین متنی انکار گردد، پس از چندی کاملاً متروک و از میان خواهد رفت؛ یعنی در نهایت به تحریف به نقیصه می انجامد.

با توجه به نکاتی که گذشت، چگونه می توان مدعی شد که قرآن سخنی در باب تحریف لفظی عهدین ندارد؟

ب. در روایات هیچ اشاره ای به تحریف و تغییر انجیل نشده است (نقوی، ۱۳۹۳، ص ۱۴).

با نگاهی کوتاه به کتاب های روایی می توان دریافت که انجیل از دیرزمان دچار تغییر و تحریف شده است. در مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان اهل مذاهب آمده است: قَالَ الرِّضَا علیه السلام یَا جَاثِلِیقُ أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِنْجِیلِ الْأَوَّلِ حِینَ افْتَقَدْتُمُوهُ عِنْدَ مَنْ وَجَدْتُمُوهُ وَ مَنْ وَضَعَ لَکُمْ هَذَا الْإِنْجِیلَ قَالَ لَهُ مَا افْتَقَدْنَا الْإِنْجِیلَ إِلَّا یَوْماً وَاحِداً حَتَّى وَجَدْنَا غَضّاً طَرِیّاً فَأَخْرَجَهُ إِلَیْنَا یُوحَنَّا وَ مَتَّى ـ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام مَا أَقَلَّ مَعْرِفَتَکَ بِسِرِّ الْإِنْجِیلِ وَ عُلَمَائِهِ فَإِنْ کَانَ کَمَا تَزْعُمُ فَلِمَ اخْتَلَفْتُمْ فِی الْإِنْجِیلِ‏ إِنَّمَا وَقَعَ الِاخْتِلَافُ فِی هَذَا الْإِنْجِیلِ الَّذِی فِی أَیْدِیکُمُ الْیَوْمَ‏ فَلَوْ کَانَ عَلَى الْعَهْدِ الْأَوَّلِ لَمْ تَخْتَلِفُوا فِیهِ وَ لَکِنِّی مُفِیدُکَ عِلْمَ ذَلِکَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَمَّا افْتُقِدَ الْإِنْجِیلُ الْأَوَّلُ اجْتَمَعَتِ النَّصَارَى إِلَى عُلَمَائِهِمْ فَقَالُوا لَهُمْ قُتِلَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَƒ وَ افْتَقَدْنَا الْإِنْجِیلَ وَ أَنْتُمُ الْعُلَمَاءُ فَمَا عِنْدَکُمْ فَقَالَ لَهُمْ أَلُوقَا وَ مرقابوس إِنَّ الْإِنْجِیلَ فِی صُدُورِنَا وَ نَحْنُ نُخْرِجُهُ إِلَیْکُمْ سِفْراً سِفْراً فِی کُلِّ أَحَدٍ فَلَا تَحْزَنُوا عَلَیْهِ وَ لَا تُخْلُوا الْکَنَائِسَ فَإِنَّا سَنَتْلُوهُ عَلَیْکُمْ فِی کُلِّ أَحَدٍ سِفْراً سِفْراً حَتَّى نَجْمَعَهُ لَکُمْ کُلَّهُ فَقَعَدَ أَلُوقَا وَ مرقابوس‏ وَ یُوحَنَّا وَ مَتَّى وَ وَضَعُوا لَهُمْ هَذَا الْإِنْجِیلَ بَعْدَ مَا افْتَقَدْتُمُ الْإِنْجِیلَ الْأَوَّلَ وَ إِنَّمَا کَانَ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَهُ تَلَامِیذَ التَّلَامِیذِ الْأَوَّلِینَ أَ عَلِمْتَ ذَلِکَ قَالَ الْجَاثِلِیقُ أَمَّا هَذَا فَلَمْ أَعْلَمْهُ وَ قَدْ عَلِمْتُهُ الْآنَ وَ قَدْ بَانَ لِی مِنْ فَضْلِ عِلْمِکَ بِالْإِنْجِیلِ … (صدوق، ۱۳۹۸ق، ص ۴۲۵).

از حضرت امیر علیه السلام نیز سخنی به مضمون زیر نقل شده که گویای رفتار تحریف گرانه اهل کتاب نسبت به متون دینی خویش است: یَا کُمَیْلُ إِنَّ النَّصَارَى لَمْ تُعَطِّلِ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَا الْیَهُودَ وَ لَا جَحَدَتْ مُوسَى وَ لَا عِیسَى وَ لَکِنَّهُمْ زَادُوا وَ نَقَصُوا وَ حَرَّفُوا وَ أَلْحَدُوا فَلُعِنُوا وَ مُقِتُوا وَ لَمْ یَتُوبُوا وَ لَمْ یُقْبَلُوا (طبرى آملى، ۱۳۸۳ق، ج ۱، ص ۲۹).

ج. تورات مجموعه ای است شبیه روایات اسلامی که در آنها تحریف لفظی معنا ندارد(نقوی، ۱۳۹۳، ص۱۳).

نویسنده محترم کوشیده است نوعی مشابهت میان روایات اسلامی با عهدین بیان کند. وجه شباهت در این است که روایات اسلامی در کتاب های متعدد تدوین شده است. نمی توان آن را در کتاب خاصی منحصر کرد. تورات و انجیل نیز در میان کتاب های عهد قدیم یا جدید خلاصه نمی شود و چون نمی توان روایات را تحریف کرد، تحریف تورات و انجیل نیز بی معناست(همان، ص۱۲ و ۱۳). او تعبیر مَکْتُوْبٌ فِی التَّوْرَاهِ… وَ لَمْ تُغَیَّرْ یا لَمْ یَتَغَیَّرْ را که در برخی از احادیث اسلامی، پس از نقل بعضی مطالب تورات آمده، نشانه این می داند که تورات مجموعه ای شبیه روایات اسلامی است که در آنها تحریف لفظی معنا ندارد، ولی تغییر و جعل معنا دارد!(همان، ص ۱۳) هم کتاب مقدس و هم روایات اسلامی نقل به معنا شده اند و اصراری بر حفظ لفظ آنها نبوده است… بنابراین، تحریف لفظی در آنها بی معناست(همان، ص ۱۶).

این سخن از جهات گوناگون قابل مناقشه است:

۱٫ تغییر به هر معنا، تحریف است، اعم از تحریف لفظی و یا معنوی.

۲٫ وصف لم یتغیر در باب برخی از مطالب تورات، اشعار به این نکته است که این کتاب دستخوش تغییر و تحریف شده است، اما این قسمت از آن تغییری نیافته است.

۳٫ اگرچه روایات اسلامی در ابتدا در کتاب خاصی ارائه نشده است، بلکه به تدریج از سوی پیامبر و معصومان بیان و توسط برخی راویان نگاشته شد، اما با پدید آمدن کتاب های روایی، به ویژه کتاب های جامع، و با عنایت به اینکه امروزه ما در دوران غیبت معصوم علیه السلام هستیم و صدور حدیث متوقف شده است، تعداد و حجم روایات ما مشخص و ثابت است. از سوی دیگر، از زمانی که تدوین حدیث آغاز شد و شاگردان از استادان خود با راه های مختلف، به نقل و نگارش حدیث پرداختند، تغییر و تحریف حدیث نیز ممکن بوده است. اگر راویان مجاز به نقل به معنا بوده و عنایتی به حفظ قالب سخن گوینده نبوده است، اولاً، نقل به معنا در همه روایات رخ نداده است. ثانیاً، در این فرض هم تحریف، معنا دارد؛ زیرا گاه راوی در تبدیل الفاظ دچار خطا می شود و گاه به عمد چنین می کند و حدیثی جعلی و موضوع پدید می آید و یا در استنساخ های مکرر، عبارتی یا جمله ای تغییر می کند. نتیجه آنکه، تحریف شدن روایات، نه تنها غیرممکن نیست، بلکه عوامل فراوانی داشته و اکنون در جوامع روایی با تحریف و تصحیف روبه رو هستیم. دانشمندان حدیث پژوه در حوزه فقه الحدیث، راه هایی برای شناخت این تحریف و تصحیف ها ارائه کرده اند.

افزون بر اینها، بهترین دلیل بر امکان چیزی، وقوع آن در خارج است. به همین دلیل، در کتاب های درایه و در فقه الحدیث، تحریف حدیث مطرح شده و کتاب هایی در خصوص تحریف و تصحیف حدیث نوشته شده است (برای آگاهی از عناوین برخی از مهم ترین کتاب های این حوزه، ر.ک: پاکتچی، ۱۳۸۵، ج ۱۴، ص ۶۱۱ـ۶۲۰).

د . مقایسه قرآن با کتاب های آسمانی پیشین نادرست است، بلکه قرآن را باید با معجزات انبیای پیشین در شکست ناپذیری مقایسه کرد (نقوی، ۱۳۹۳، ص ۲۲).

اولاً، شبهه محدث نوری این است که روایات تشابه امم، بر تشابه تام دلالت دارد و همه وقایع و حوادث امم پیشین را دربر می گیرد. یکی از حوادث امت های پیشین، تحریف لفظی کتاب های آسمانی بوده است. بنابراین، قرآن نیز در امت اسلامی دچار تحریف خواهد شد. پس، اگر صدور روایات و تشابه تام را بپذیرید، که پذیرفته اید، باید به تحریف کتاب در امت اسلامی، هرچند در آینده ملتزم شوید.

ثانیاً، با مفروض بودن اعجاز قرآن، فقط برخی وجوه تحریف منتفی خواهد شد. مانند تحریف به زیاد شدن یک یا نصف سوره و یا تحریف برهم زننده نظم اعجازآمیز قرآن (مصباح ، ۱۳۸۹، ج ۱، ص ۳۱۰و۳۱۱). اما تحریف به کاستی که مدعای محدث نوری است، با اثبات اعجاز قرآن منتفی نخواهد شد. بنابراین، پیشنهاد مقایسه قرآن با معجزات پیامبران پیشین، در پاسخ شبهه استناد محدث نوری به این احادیث کارایی ندارد. از سوی دیگر، این مقایسه چه حاصلی دارد و چه تأثیری در بحث تحریف لفظی قرآن دارد؟ اگر مشابهت تام را پذیرفتید، چیزی مانع از آن نیست که به بحث تحریف لفظی کشیده نشود. مگر شتر صالح، حاصل معجزه او نبود. چگونه فردی آمد و با تشویق دیگران او را پی کرد و کشت؟ مگر نه اینکه معجزات انبیای پیشین زمانمند بوده و پس از وقوع، اثری از آن باقی نمانده است. آیا می توان گفت: قرآن نیز در همان مقطع صدر اسلام معجزه بوده و اکنون چیزی به نام معجزه قرآن وجود ندارد؟! بنابراین، اگر بنا به مقایسه معجزه هم باشد، در برخی موارد نتیجه بحث محدث نوری دور از ذهن نیست!

از سوی دیگر، اگر بخواهیم قرآن را با معجزات پیشین مقایسه کنیم، با باقی بودن بخشی از قرآن، در حد یک سوره، هم سازگار است. توضیح آنکه بر اساس آیه أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِه…(یونس: ۳۸)، درخواست همانندآوری به اندازه یک سوره، به معنای لغوی آن، شده است؛ یعنی حتی اگر همه بخش های قرآن از بین برود، یا جابه جا شده و تغییر یابد و فقط یک قسمت تام و مستقل از آن باقی بماند، باز همان قسمت معجزه بوده و قابل همانندآوری نخواهد بود. بنابراین، در فرض مقایسه کردن با معجزات پیشین نیز مشکلی حل نمی شود و ادعای تحریف همچنان پابرجاست.

ه‍ . اگر گفته شود کتاب را با کتاب باید مقایسه کرد، باید گفت در مورد اینکه هر دو کتاب تحریف معنوی شده اند شکی وجود ندارد؛ پس سخن روایات در این زمینه درست است تشابه تام است. … اما در مورد تحریف لفظی باید گفت قرآن با عهدین قابل مقایسه نیستند؛ زیرا عهدین شبیه کتب روایی هستند(نقوی، ۱۳۹۳، ص ۲۲).

اولاً، وقتی سخن از تحریف باشد، اعم از لفظی و معنوی خواهد بود؛ زیرا چنان که گذشت، دست کم تحریف به زیاده درباره اهل کتاب وجود دارد. افزون بر این، در احادیث شیعه و سنی، تحریف عهدین به زیاده و نقیصه به اهل کتاب نسبت داده شده است. بر اساس مدعای نویسنده محترم، تورات و انجیل به مرور زمان شکل گرفته و در آنها دخل و تصرف صورت گرفته است(همان، ص ۱۲). بنابراین، اگر تشابه تام را بپذیرید، به تالی فاسدی بدتر از تحریف مبتلا خواهید شد. چه بسا گفته شود که قرآن کریم نیز به مرور زمان در طول دوران رسالت شکل گرفته و رفتارهای مشابه رفتار اهل کتاب نسبت بدان رخ داده است! آنچه اکنون در دست است، چیزی شبیه تورات و انجیل موجود در دست اهل کتاب است!

ثانیاً، چنان که خواهیم گفت، رفتار مسلمانان با امت پیشین مقایسه می گردد؛ یعنی دست اندازی به کتاب و تصرف در آن کاری بود که امت پیشین کردند. در صورت پذیرش این روایات و اثبات تشابه تام، مشابه آن دست اندازی و تصرف در کتاب نیز در امت اسلامی رخ خواهد داد.

و. دیدگاه هایی که به سند روایات خدشه وارد می کنند قابل قبول نیستند(نقوی، ۱۳۹۳، ص ۲۱).

چنان که گذشت، تنها دو حدیث با سند معتبر دارد. با توجه به تفاوت عبارات و مضامین این احادیث، با تعدادی احادیث واحد روبه رو هستیم که برای اثبات مطالب اصولی مانند موجودیت قرآن کارایی ندارد و در عرضه بر قرآن دلالت آن بر تشابه تام نفی می گردد.

ز . لسان روایات به شیوه ای است که تشابه تام فهمیده می شود هرچند در مصادیق و جزئیات تفاوت وجود دارد(همان).

مقصود گوینده از این سخن روشن نیست. روشن است که مصداق کار بنی اسرائیل در آن زمان، با کار مسلمانان تفاوت دارد؛ یعنی مسلمانان کتاب اهل کتاب را تحریف نمی کنند، ولی اگر تشابه تام مقصود باشد، به معنای آن است که اینان نیز کتاب خود (قرآن) را تحریف کرده و یا خواهند کرد. بنابراین، زمانی که تشابه تام باشد، مصادیق نیز مشابه هم هستند. همان گونه که در متن این روایات آمده است: وَلَوْ دَخَلُوْا جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ حَذْوَالنَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ.

ح . ائمه علیهم السلام و عالمان دینی در بحث های دیگر نظیر رجعت به این روایات اعتنا کرده اند (نقوی، ۱۳۹۳).

اولاً، می توان حدیثی را از برخی ابعاد پذیرفت و از برخی جنبه ها، به دلیل خاصی نپذیرفت، یا از اطلاق آن رفع ید کرد. بنابراین، مانعی نیست که در بحث رجعت یکی از ادله خود را حدیث تشابه امم بدانیم. اما اطلاق بخش دیگری از همین حدیث را به دلیل مخالفت با قرآن نپذیریم و بر معنای محدودتر موافق با قرآن بسنده کنیم! یعنی تشابه رفتار امت ها در تحریف معنوی کتاب را پذیرفته و دلالت این احادیث را بر تشابه در تحریف لفظی کتاب، مردود بدانیم.

ثانیاً، بیان این روایات در باب رجعت نیز متفاوت است. مثلاً در یکی از این احادیث، مصداق رجعت را، بازگشت خانواده ایوب و زندگی با او پس از جدایی و ابتلائاتی که بر او گذشت، بیان می کند. درحالی که رجعت امامان علیهم السلام مربوط به بازگشت از عالم برزخ است(مصباح، ۱۳۸۹، ص ۳۴۷). در این صورت تشابه در رجعت نیز به صورت خاصی محدود خواهد شد همانند رجعت عزیر پس از مرگی صد ساله که قرآن نیز در آیه ۲۵۹ سوره بقره بدان تصریح کرده است.

ط. روایات تشابه ادیان در عرضه به قرآن تأیید می شوند(نقوی، ۱۳۹۳).

در این باره، بین دو مطلب زیر خلط شده است: اول اینکه در این احادیث بر همگونی روش و سیره مسلمانان با اهل کتاب تأکید شده است. این مطلب برآمده از ظاهر عبارت لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ… است. سنت در این حدیث، به الذین افزوده شده است مقصود از آن، روش و سیره امت های پیشین است؛ یعنی سلوک و نوع رفتارهای آنان در زندگی و مواجهه با دین الهی. بر این اساس، امت اسلامی نیز مشابه همان رفتارها را در زندگی و تعامل با پیامبر صلی الله علیه و آله و آموزه های دینی خواهد داشت. در نهایت، به همان پیامدی که آن امت ها در اثر رفتارشان داشتند، خواهند رسید.

مطلب دوم، درباره یکسانی سنت های الهی در برخورد با رفتارهای مشابه از امم مختلف است؛ یعنی اگر کسی با انبیای الهی مخالفت کرد، یا بعکس با توبه و انابه و استغفار به درگاه خدا آمد، سنت خدا درباره او اجرا خواهد شد. ازاین رو، به نژاد، موقعیت جغرافیایی، فقر و غنا، قدرت و ضعف، علم و سایر ویژگی هایی او نظر نمی شود. این مطلب که در آیات قرآن کریم به روشنی آمده است، دلالتی بر مطلب قبلی نداشته و آن را نفی یا اثبات نمی کند.

حدیث را باید با توجه به موضوعات گوناگون بیان شده در آن، بر قرآن عرضه کرد؛ چه بسا در یک موضوع، موافق و در موضوع دیگر مخالف قرآن باشد. در این صورت، از مقدار مخالف رفع ید می شود.

اکنون باید موضوعات مصرح و یا مدلول های التزامی احادیث تشابه امم را بر قرآن عرضه کرد. یکی از رفتارهای نادرست بنی اسرائیل تحریف کتاب آسمانی بوده است که به دو شکل تحریف لفظی و معنوی رخ داده است. دلالت این احادیث در تشابه امت اسلامی با امت های پیشین در بعد تحریف معنوی و تفسیر به رأی مخالفتی با قرآن ندارد، اما در باب تحریف لفظی با قرآن مخالف است؛ زیرا برخی از آیات از إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ(حجر: ۹)، به روشنی بر مصون بودن قرآن از تحریف لفظی دلالت می کند. بر این اساس، هر دلیل غیرقرآنی که بر تحریف لفظی قرآن دلالت کند، در عرضه بر قرآن کنار گذاشته می شود. بدین ترتیب، احادیث تشابه امم را می توان در دلالت بر تحریف معنوی پذیرفت، ولی در دلالت بر تحریف لفظی رد کرد. به عبارت دیگر، تشابه کارکرد مسلمانان با بنی اسرائیل را در باب کتاب آسمانی، فقط در تحریف معنوی و پشت سر انداختن و بی اعتنایی به کتاب آسمانی خلاصه کرد.

آنچه موجب شده تا نویسنده محترم این احادیث را مورد تأیید آیات قرآن بداند، تشابه سنن الهی درباره امت هاست. مانند سنت امداد، استیصال، امهال،… که در آیاتی از قرآن مطرح شده است. ما با این سخن مخالفتی نداریم، اما نباید فراموش کرد که این سنت ها مشروط و مقید است؛ یعنی بر اساس این آیات، اگر مردم مسلمان کارهایی همانند کارهای گذشتگان انجام دهند، همان سنت های الهی درباره آنان جاری خواهد شد. بنابراین، اولاً آیات سنن بر وقوع اموری مشابه همه حوادث و رفتارهای امت های پیشین دلالت ندارد. ثانیاً، به دلیل آیات دیگری که در قرآن آمده است و کسی در آنها تردیدی ندارد، ساحت قرآن از دستبرد جاعلان و محرفان منزه است و تشابه امت ها به هیچ وجه شامل این حوزه نخواهد بود.

نتیجه گیری

هیچ یک از مفروضات نویسنده محترم در نقد پاسخ های ارائه شده به شبهه تشابه امت ها قابل اثبات نیست. اگرچه برخی از محدثان به متواتر یا متظافر بودن احادیث بیانگر تشابه امور امت ها نظر داده اند، اما به دلیل وجود تعبیر های متفاوت متواتر لفظی نیستند و مفاد یکسانی نیز ندارند تا بتوان از مجموع آنها تواتر معنوی به دست آورد. در میان احادیث شیعی مربوط به این موضوع فقط دو حدیث دارای سند صحیح است. دلالت این احادیث بر تشابه تام امت اسلامی با امت های پیشین نه تنها مورد تأیید قرآن نیست، بلکه با آیات بیانگر تحریف ناپذیری قرآن معارض است. بنابراین فقط بر نوعی تشابه دلالت دارد و در این صورت دلالتی بر تحریف لفظی قرآن نخواهد داشت. مقایسه قرآن به عنوان معجزه با معجزات انبیای پیشین پاسخ شبهه محدث نوری در استناد به احادیث تشابه امم نیست؛ زیرا معجزه بودن قرآن با باقی بودن یک سوره نیز محقق است، بنابراین با تحریف قرآن به نقیصه نیز سازگار خواهد بود.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/215

 

 

ضمیمه اندازه
۷٫pdf ۲۷۴٫۲۱ کیلو بایت

معرفت ادیان ،سال ششم، شماره اول، پیاپی ۲۱، زمستان ۱۳۹۳

غلامعلی عزیزی کیا / استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره          azizikia@qabas.net

دریافت: ۱۵/۱۰/۱۳۹۳ ـ پذیرش: ۱۶/۲/۱۳۹۴

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x