سیر راهنمای مقایسه ای ایمانسیر قرآن و عهدینسیر مسیحیتسیر یهودیت

اسرائیلیات در کتاب های تفسیری و تاریخی (۳۸ص)

اسرائیلیات در کتاب های تفسیری و تاریخی (۳۸ صفحه)

نویسنده: یعقوب جعفری 

چکیده

در این مقاله علاوه بر معرفی وارد کنندگان روایات اسرائیلی به‌ فرهنگ اسلامی و بیان انگیزه‌ها و آثار زیان‌بار این پدیده در تاریخ‌ اسلام،از برخی شخصیت‌های اسلامی مانند ابن عباس که احیانا متهم به انتقال اسرائیلیات به منابع اسلامی شده‌اند،دفاع شده و نیز سیر تاریخی اسرائیلیات در کتاب‌های تفسیری و تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است و در این بخش یادآور شده‌ایم که از قرن‌ چهارم به بعد برخی تاریخ‌نویسان به ضعف این روایات توجه نشان‌ داده‌اند.در بخش پایانی،به کتاب علی هامش السیره نوشتهء طه حسین اشاره شده که روایات اسرائیلی را با پردازش جدیدوارد سیرهء نبوی کرده است.
 
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » سال چهارم،شمارۀ دوم،تابستان ۸۶ – شماره ۱۴، ‌ ‌‌‌ صفحات ۴۳‌-۸۰‌


مقدمه

با مسلمان شدن برخی از یهود و نصارا در عصر پیامبر و تابعین،روایت‌هایی از عهد عتیق و جدید و کتاب‌های دیگر آنان به صورت‌های گوناگونی-عمدتا‌ تـوسط‌ تـابعین-

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۴)


وارد عرصۀ فرهنگی جامعه اسلامی شد و تازه مسلمانان یهودی و نصرانی، آموزه‌های پیشین خود را در دو محور به جامعه اسلامی انتقال دادند:یکی اسرار کائنات و آفرینش انسان و جهان‌،و دیگری‌ داستان‌های‌ پیامبران و امت‌های گـذشته. البـته این‌ آموزه‌ها‌ در‌ بخش داستان،حجم بیشتری داشت.نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که پیش از اسلام نیز در محیط‌ مکه‌،مشرکان‌ به شنیدن این نوع داستان‌ها علاقه‌مند بـودند و دانـشمندان‌ اهـل‌ کتاب را بزرگ می‌داشتند.۱

قرآن کـریم بـارها مـسلمانان را از این که مطالب را از یهود و نصارا دریافت کنند‌ بر‌ حذر‌ داشته است و دربارۀ سوءنیت و دروغ‌گویی آنان و تحریف کلام خدا توسط‌ علمای اهـل کـتاب هـشدار داده و خاطر نشان کرده که هدف آنان گمراه کـردن مـسلمانان است:

{/ألم تر إلی‌ الّذین‌ أوتوا‌ نصیبا من الکتاب یشترون الضّلاله و یریدون أن تضلّوا السّبیل؛/}۲

آیا به‌ کسانی‌ که بهره‌ای از کـتاب یـافته‌اند ننگریستی؟آن‌ها گـمراهی را می‌خرند و می‌خواهند شما نیز گمراه شوید.

{/و إنّ منهم لفریقا‌ یـلوون‌ ألسنتهم‌ بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ماه هو من الکتاب و یقولون هو من عند‌ اللّه‌ و ما‌ هو من عـند اللّه و یـقولون عـلی اللّه الکذب و هم یعلمون؛/}۳و از آنان(اهل کتاب‌)گروهی‌ هستند‌ که زبان خـویش را بـه خواندن کتاب می‌چرخانند تا پندارید که آن از کتاب‌(تورات‌)است و حال آن که از کتاب نیست و می‌گویند:آن از نزد خـداست،در‌ حـالی‌ کـه‌ از جانب خدا نیست.آن‌ها به خدا دروغ می‌بندند و خود می‌دانند.

قرطبی نقل مـی‌کند‌ کـه‌ روزی پیـامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله شانۀ حیوانی را آورد که در‌ آن‌ چیزی‌ نوشته شده بود و آن را به مسلمانان نـشان داد و از ایـن کـه مسلمانی به جای‌ قرآن‌ مطلبی را از تورات یادداشت کرده است انتقاد کرد و این آیه را‌ تـلاوت‌ نـمود‌:

(۱).در تاریخ آمده است که پس از بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کفار مکه‌ نضر‌ بن‌ حـارث و عـقبه بـن ابی معیط و عامر بن واثله را نزد علمای یهود‌ و نصارا‌ به مدینه و نجران فرستادند تـا از آنـ‌ها دربارۀ محمد صلّی اللّه علیه و اله بپرسند (مجلسی،بحار‌ الأنوار‌،ج ۷،ص ۶۲).

(۲).نساء(۴)آیه ۴۴٫

(۳).آل عمران(۳)آیه ۷۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۵)


{/أو لم یـکفهم أنـّا‌ أنـزلنا‌ علیک الکتاب یتلی علیهم إنّ فی ذلک‌ لرحمه‌ و ذکری‌ لقوم یؤمنون؛/}۱

آیا برای آنان کـافی نـبود‌ که‌ کتاب را بر تو نازل کردیم که بر آنان خوانده می‌شود؟

بی‌تردید در ایـن‌،رحـمت‌ و پنـدی است برای گروهی که‌ ایمان‌ می‌آورند.۲

طبرسی‌ هم‌ ذیل‌ همین آیه نقل می‌کند که گـروهی‌ از‌ مـسلمانان چـیزی از کتاب‌های اهل کتاب را یادداشت کرده بودند که پیامبر‌ آنان‌ را نهی کرد و فـرمود:«مـن برای‌ شما چیزی آورده‌ام که‌ روشن‌ و پاک است».۳

در برخی روایات‌ نقل‌ شده است که روزی عمر صحیفه‌ای را نـزد پیـامبر آورد که در آن‌ مطالبی‌ از تورات به زبان عربی‌ نوشته‌ شده‌ بود.پیامبر خـدا‌ خـشمناک‌ شد. عمر گفت:از‌ خشم‌ خدا و رسولش بـه خـدا پنـاه می‌برم.آن‌گاه پیامبر خطاب به مردم فـرمود:«ای مـردم‌،از‌ اهل کتاب چیزی نپرسید که آن‌ها‌ شما‌ را هدایت‌ نمی‌کنند‌، بلکه‌ گمراه می‌سازند.»۴

در بـعضی‌ روایـات چنین نقل شده است کـه پیـامبر آن نوشته را گـرفت و سـطر بـه سطر آن‌ را‌ با آب دهانش محو کـرد و فـرمود‌:«از‌ این‌ها‌ پیروی‌ نکنید‌ که اینان گمراهند‌ و دیگران‌ را نیز گمراه می‌کنند.»۵

همین سـخن پیـامبر صلّی اللّه علیه و اله به نقل از زید بـن‌ اسلم‌ در‌ کتاب‌های دیگر نـیز نـقل شده و در پایان‌ آن‌ آمده‌ اسـت‌ کـه‌ از‌ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله پرسیدند:آیا دربارۀ بنی اسرائیل سخن نگوییم؟حضرت فرمود:«تحدثوا و لا حرج؛۶از آنـ‌ها سـخن بگویید و اشکالی ندارد»و در بعضی از کـتاب‌ها،ایـن عـبارت‌ از پیامبر نقل شـده اسـت:«تحدثوا عن بنی اسـرائیل و لا حـرج؛۷از بنی اسرائیل سخن بگویید و اشکالی ندارد».

(۱).عنکبوت(۲۹)آیه ۵۱٫

(۲).قرطبی،الجامع لأحکام القرآن،ج ۱۴،ص ۳۵۶٫

(۳).طبرسی،مـجمع‌ البـیان‌،ج ۸،ص ۴۵۳٫

(۴).فضل بن شاذان،الایضاح،ص ۳۱۱ و ابن حـجر عـسقلانی،فتح البـاری،ج ۱۳،ص ۲۸۱٫

(۵)مـتقی هـندی،کنز العمال،ج ۱،ص ۳۳۴٫

(۶).عبد الرزاق،المـصنف،ج ۱۰،ص ۳۱۲٫

(۷).احمد بن حنبل،مسند،ج ۳۷،ص ۱۳‌ و هیثمی‌،مجمع الزوئد،ج ۱،ص ۱۵۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۶)


جملۀ:«تحدثوا»یا«حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج»بـیشتر بـه وسیلۀ عبد اللّه بن عمرو بن عـاص و ابـو هـریره‌ از‌ پیـامبر خـدا صلّی اللّه علیه‌ و الهـ‌ نـقل شده است۱-و چنان که خواهیم گفت-این دو نفر از کسانی هستند که حجم بسیاری از اسرائیلیات توسط آنـ‌ها وارد مـنابع اسـلامی شده‌ است‌.به نظر می‌رسد که‌ آنـان‌ ایـن جـمله را بـرای تـوجیه کـار خود به پیامبر نسبت داده‌اند یا اگر هم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله چنین سخنی فرموده باشد آن‌ها از آن برداشت نادرستی کرده‌اند‌.اگر‌ این سخن از پیامبر باشد،منظور ایـن است که راجع به تاریخ بنی‌اسرائیل با همدیگر سخن بگویید و این همان چیزی است که قرآن از آن سخن گفته است.بی‌شک،منظور‌ پیامبر‌ صلّی اللّه‌ علیه و اله این نبوده که دربارۀ داسـتان‌های پیـامبران گذشته یا راجع به آفرینش کائنات از کتاب‌های آن‌ها‌ نقل کنید؛ کاری که افرادی،مانند ابو هریره و ابن عاص آن‌ را‌ انجام‌ دادند.

در روایتی از امام صادق علیه السّلام بر این مـوضوع تـأکید شده است.عبد الأعلی می‌گوید‌:‌‌از‌ امام صادق علیه السّلام دربارۀ روایتی پرسیدم که از پیامبر صلّی اللّه علیه‌ و اله‌ نقل‌ شده که آن حضرت فرموده اسـت:«حـدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج».امـام پاسـخ داد‌:«از آن‌چه در قرآن دربارۀ بنی اسرائیل آمده است،سخن بگویید».۲

با وجود‌ این،پس از رحلت‌ پیامبر‌ اسلام صلّی اللّه علیه و اله به سبب منع نقل حدیث از سوی خـلفا و مـحروم شدن مسلمانان از نقل حـدیث پیـامبر و اهل بیت آن حضرت، یهودیان و مسیحیان تازه مسلمان این خلأ را‌ با نقل داستان‌ها و مطالب کتاب‌های دینی خود پر کردند و روایات اسرائیلی را میان مسلمانان نشر دادند و چون مسلمان شده بودند یا ادعای اسـلام داشـتند از هر گونه تعرض و انتقادی مصونیت یافته‌ بودند‌ و حتی به سبب جذابیت و شیرینی قصه‌های نقل شده،در میان مسلمانان مقبولیت هم داشتند.البته انگیزه‌های دیگری هم در کار بوده که از آن‌ها یاد خـواهیم کـرد.نقل ایـن قصه‌ها‌ از‌ منابع یهود و تورات و تلمود در مقایسه با داستان‌هایی که (۱).صحیح بخاری از عبد اللّه بن عمرو بن العاص(ج ۴،ص ۱۴۵)و در مـسند احمد بن حنبل(ج ۲،ص ۴۷۴)از ابو هریره.

(۲).بحار‌ الأنوار‌،ج ۲،ص ۱۵۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۷)


نصارا نقل می‌کردند،حـجم بـیشتری داشـت،از این‌رو به مجموع این‌گونه روایات، چه از طریق یهود باشد یا نصارا«اسرائیلیات»گفته می‌شود.

ابن خلدون پس از اشـاره ‌ ‌بـه‌ این‌ که‌ عرب پیش از اسلام از‌ فرهنگ‌ یهود‌ و نصارا تغذیه می‌شدند،می‌گوید:

کسانی چـون کـعب الاحـبار و وهب بن منبه و عبد اللّه بن سلام بودند که تفاسیر اسلامی از منقولات‌ آنان‌ در‌ این‌گونه موارد آکـنده است و مفسران تساهل کردند و کتب‌ تفسیر‌ از این مقولات پر شد.۱

علل نفوذ اسرائیلیات بـه منابع اسلامی

عوامل مـتعددی در نـفوذ و رشد و روایات یهود و نصارا‌ در‌ منابع‌ اسلامی مؤثر بوده است که از جملۀ آن‌ها می‌توان عوامل‌ زیر را یاد کرد:

۱٫اساسا انسان از قصه‌سرایی و داستان‌های افسانه‌ای خوشش می‌آید و مطالبی را که ناشناخته‌های او را‌ بیان‌ می‌کند‌ دوست دارد.روایـات مزبور،از این‌جهت بسیار باب طبع مردم بود‌،چون‌ در آن‌ها مطالب شیرین و سرگرم کننده‌ای دربارۀ آغاز خلقت و چگونگی آن و داستان‌های شگفت‌انگیزی از اقوام پیشین‌ ذکر‌ شده‌ که برای همه جذاب و دل‌نشین است.

۲٫رفتار بـعضی از خـلفا باعث تشویق‌ افراد‌ در‌ نقل این قصه‌ها شد.خلیفه دوم به تمیم داری مسیحی تازه مسلمان اجازه داد‌ که‌ در‌ مسجد بنشیند و قصه بگوید.۲

هم‌چنین به افرادی چون کعب الاحبار که در زمان خلیفه‌ دوم‌ ادعـای اسـلام کرد، میدان داده شد که هرچه دوست دارد بگوید.همین‌طور خلیفه‌ سوم‌ نیز‌ به سبب این که ابوذر سخن کعب الاحبار را رد کرد خشمناک شد و دستور‌ تبعید‌ او را داد.در زمان معاویه هم در شام بـستر مـناسبی برای پخش‌ اسرائیلیات‌ به‌ وجود آمد.۳

۳٫منع از نقل احادیث پیامبر توسط خلیه اول و دوم نیز از جمله این‌ عوامل‌ (۱).ابن خلدون،مقدمه،ص ۴۳۹٫

(۲).ابن حجر،الاصابه فی تمییز الصحابه،ج ص،۴۸۸٫

(۳).ر.ک:محمود‌ ابوریه‌،اضواء‌ عـلی السـنه المـحمدیه،ص ۱۲۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۸)


است.آن‌ها مسلمانان را از نقل و تـدوین حـدیث پیـامبر صلّی اللّه‌ علیه‌ و اله‌ به بهانۀ این که با آیات قرآنی مخلوط نشود،منع کردند.عایشه‌ نقل‌ می‌کند که پانصد حـدیث نـوشته شـده از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نزد پدرم بود.روزی‌ به‌ مـن گـفت:دخترم آن احادیث را بیاور و من آوردم و او همه را‌ سوزانید‌ و گفت:می‌ترسم بمیرم و این احادیث نزد من‌ باشد‌ و به‌ همان گونه‌ای نباشد کـه مـن شـنیده‌ام.۱

هم‌چنین‌ خلیفۀ‌ دوم با نقل حدیث از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مخالف بـود.او‌ بارها‌ گفته بود که قرآن را‌ پیراسته‌ کنید و آن‌ را‌ تفسیر‌ نکنید و کمتر به نقل حدیث از‌ پیامبر‌ خداصلّی اللّه علیه و اله بـپردازید.۲او بـعدها در ایـن‌باره شدت عمل بیشتری‌ نشان‌ داد و کسانی را که از پیامبر‌ حدیث نقل می‌کردند از‌ جـمله‌ کـعب و ابو هریره را تهدید‌ کرد‌ که اگر ادامه دهند آن‌ها را از مدینه اخراج خواهد کرد.۳هم‌چنین او‌ به‌ صـورت بـخش‌نامه بـه تمام شهرها‌ نوشت‌ که‌ هرکس نزد وی‌ حدیثی‌ از پیامبر صلّی اللّه‌ عـلیه‌ و اله اسـت آن را از مـیان ببرد.۴

منع تدوین حدیث که حدود یک قرن‌ طول‌ کشید سبب پیدایش خلأ فـکری مـیان‌ مـسلمانان‌ شد و آن‌ها‌ به‌ جای‌ احادیث پیامبر صلّی اللّه‌ علیه و اله به سوی کسانی که از تـورات و تـلمود و انجیل مطلب نقل می‌کردند کشیده شدند‌ و این‌ در حالی بود که خلیفه به‌ تـمیم‌ داریـ‌ تـازه‌ مسلمان‌ دستور داد که‌ در‌ مسجد بنشیند و قصه بگوید.

۴٫سوءنیّت برخی از تازه مسلمانان مانند کعب الاحـبار کـه وابستگی‌های پیشین آن‌ها‌ از‌ بین‌ نرفته بود،سبب شد روایات اسرائیلی را‌ رواج‌ دهند‌ و فـرهنگ‌ مـسلمانان‌ را‌ آمـیخته با این روایات کنند تا مسلمانان به منابع یهود و نصارا به دیدۀ احترام بنگرند و آنـ‌ها را بـزرگ بشمارند.بر این اساس،عبد اللّه بن سلام یهودی‌ تازه مسلمان با چـند یـهودی تـازه مسلمان دیگر نزد پیامبر آمدند و اجازه خواستند که روز شنبه را گرامی بدارند و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مـوافقت نـکرد.۵

(۱).ذهـبی،تذکره الحفاظ،ج ۱،ص ۲۸۵‌ و متقی‌ هندی،کنز العمال،ج ۱۰،ص ۲۵۸٫

(۲).متقی هندی،همان،ج ۲،ص ۲۸۵٫

(۳).ابن شبه،تـاریخ المـدینه،ج ۳،ص ۸۰۰ و متقی هندی،همان،ج ۱۰،ص ۲۹۱٫

(۴).متقی هندی،همان،ج ۱۰،۲۹۲٫

(۵).سیرۀ حلبی،ج ۲،ص ۱۱۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۴۹)


۵٫شهرت‌طلبی برخی‌ مسلمانان‌ مانند عبد اللّه بن عمرو بـن عـاص و ابو هریره آن‌ها را وادار کرد که با نقل آن قصه‌های شیرین،مردم را به سـوی‌ خـود‌ جذب کنند و موقعیت خوبی به‌ دست‌ آورنـد و چـنین هـم شد.آن‌ها مطلبی را که پیامبر خدا صـلّی اللّه عـلیه و اله به اجمال گفته بود،به‌طور مفصل برای مردم نقل می‌کردند‌ و روایات‌ اسرائیلی را وارد فـرهنگ‌ اسـلامی‌ می‌نمودند و مسلمانان هم به رغـم هـشدارهای قرآن کـه اهـل کـتاب مورد اعتماد نیستند و کتاب‌های آنان تـحریف شـده است،به سبب جذابیّت آن روایات ساختگی،از آن‌ها استقبال می‌کردند.

خطر اسرائیلیات‌ بـرای‌ فـرهنگ اسلامی

ورود اسرائیلیات به برخی منابع اسـلامی و آمیخته شدن آن با روایـات اصـیل،آسیب فراوانی به فرهنگ اسـلامی وارد کـرده است و شاید هم هدف اصلی تازه مسلمانانی که این‌ مطالب‌ را به‌طور‌ گسترده وارد مـنابع اسـلامی کردند،مخدوش کردن چهرۀ اسـلام بـود. بـسیاری از علما و محققان بـر ایـن مطلب‌ تأکید دارند کـه ورود اسـرائیلیات به منابع اسلامی از سوی افرادی‌ چون‌ کعب‌ الاحبار با هدف تخریب اسلام صورت گـرفته اسـت.

آلوسی در تفسیر خود،پس از نقل روایاتی دربـارۀ ‌‌عـوج‌ بن عـنق مـی‌گوید:کـار کسی که جرأت کـرده که این حدیث را جعل‌ کند‌ و بر‌ خدا دروغ بندد،تعجب‌آور نیست،بلکه تعجب از کسی است کـه ایـن حدیث را وارد‌ کتاب‌های علمی و تفسیری کرده و دربـارۀ آن چـیزی نـگفته اسـت.سـپس می‌گوید:شک نـیست‌ کـه این حدیث و مانند‌ آن‌ از ساخته‌های زنادقه اهل کتاب است.نظر آن‌ها این بوده که پیامبران بـزرگوار را مـسخره کـنند.۱و نیز پس از نقل روایتی از تفسیر طبری و تفسیر ابـن ابـی حـاتم،مـی‌گوید:ایـن روایـت‌ و امثال آن،قصه‌هایی است که مفسران ذکر کرده‌اند، ولی صاحبان خرد نمی‌توانند آن را بپذیرند…ای کاش کتاب‌های اسلامی این خرافات را که هیچ عاقلی آن را تصدیق نمی‌کند،نداشت.۲

(۱)آلوسی‌،تفسیر‌ روح المعانی،ج ۶،ص ۸۷٫

(۲).همان،ج ۱،ص ۳۴۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۰)


رشـید رضا صاحب المنار می‌گوید:کعب الاحبار مسلمانان را فریب می‌داد تا دین آن‌ها را تباه کند و مردم به سبب این که او اظهار تقوا‌ می‌کرد‌ فریب او را خوردند.۱

احمد عبد الموجود و علی محمد مـعوض در مـقدمه خود بر کتاب سبل الهدی گفته‌اند:از این اسرائیلیات چنین اراده شده که یک متولوژی اسلامی ساخته‌ شود‌ تا عقول توده مردم تباه گردد و روشنفکران مسلمان به تردید افتند و در نفوس آنـ‌ها شـکی دربارۀ اسلام و پیامبر آن به وجود آید.هدف نهایی آوردن این افسانه از ادیان‌ دیگر‌ همین‌ بوده است.۲

محمود ابوریه می‌گوید‌:وقتی‌ یهودی‌ها‌ مغلوب شدند و از خـانه‌هایشان رانـده شدند،چاره‌ای ندیدند جز ایـن کـه از راه حیله و زیرکی وارد شوند تا به آن‌چه می‌خواستند‌ برسند‌.مکر‌ یهودی‌گری،آن‌ها را وادار کرد که به اسلام‌ تظاهر‌ کنند تا حیلۀ آن‌ها مخفی بماند.قوی‌ترین آنـ‌ها از نـظر تیزهوشی و سخت‌ترین آن‌ها از نـظر حـیله‌گری عبارت بودند از‌ کعب‌ الاحبار‌،وهب بن منبه،عبد اللّه بن سلام…آن‌ها کوشیدند که‌ اصول اسلام را آمیخته با اساطیر و خرافات و اوهام و ترهات کنند تا این اصول تضعیف شود.۳

در برابر این‌ نـظریه‌ها‌ کـه‌ نقل شد،افرادی مانند محمد حسین ذهبی نویسنده کتاب التفسیر و المفسرون‌ از‌ نقل اسرائیلیات در کتاب‌های حدیثی و تفسیری و تاریخی دفاع کرده‌اند.ذهبی در توجیه ورود اسرائیلیات در تفسیر‌ اظهار‌ می‌دارد‌ که قرآن کریم در طرح بـرخی از مـوضوعات با تـورات و انجیل هماهنگ‌ بود‌،با‌ این تفاوت که قرآن روش اختصار را در پیش گرفته،ولی تورات و انجیل به‌ صورت‌ مشروح‌ اسـت.۴

هم‌چنین وی در کتاب دیگرش دربارۀ کتاب‌های تفسیری که مشتمل بر اسرائیلیات اسـت‌ بـه‌ تـفصیل سخن می‌گوید و آن‌ها را توجیه می‌کند و در برابر کسانی (۱).رشید رضا،تفسیر‌ المنار‌،ج ۹،ص ۴۰۸‌.

(۲).صالحی شامی،سبل الهدی و الرشاد،ج ۱،مـقدمه،‌ ‌ص ۲۷٫

(۳).ابـوریه،همان،ص ۱۴۵٫

(۴).ذهبی،التفسیر و المفسرون،ج ۱،ص ۱۶۹‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۱)


که‌ این روایات را افسانه‌ها و خرافات می‌دانند که با سـوءنیت وارد فـرهنگ اسـلامی شد‌،موضع‌ می‌گیرد‌.او در جایی به رشید رضا که به شدت مخالف اسرائیلیات بود، حمله مـی‌کند و پس‌ از‌ نقل سخن او که یک حدیث اسرائیلی را رد می‌کند،می‌گوید: من‌ نمی‌دانم‌ که‌ چـگونه رواست که شیخ رشـید،حـدیث صحیحی را که در دو جای صحیح بخاری نقل‌ شده‌ است‌ رد می‌کند؟سپس اضافه می‌کند که شایسته این بود که او زبان خود را‌ از‌ طعنه زدن به رجالی که منزلتی در دین دارند باز می‌داشت.۱

ذهبی برای کتابی منند صـحیح‌ بخاری‌ و افرادی از صحابه و تابعین،آن‌چنان قداستی قائل است که کسی حق ندارد‌ راجع‌ به سخنانی که از آن‌ها نقل شده‌ اظهارنظر‌ کند‌.گویا برای او اعتبار این افراد از‌ اعتبار‌ اسلام و پیامبر اسلام صـلّی اللّه عـلیه و اله که با این روایات مخدوش می‌شود‌،مهم‌تر‌ است.

وارد کنندگان اسرائیلیات در‌ فرهنگ‌ اسلامی

چنان‌ که‌ اشاره‌ شد منشأ اصلی ورود روایات اسرائیلی‌ به‌ فرهنگ اسلامی،تازه مسلمانانی از یهود و نصارا و پیروان ادیان دیـگر بـودند که‌ در‌ میان مسلمانان موقعیت ویژه‌ای یافته و مسلمانان‌ به آن‌ها به دیده‌ احترام‌ نگاه می‌کردند و این در حالی‌ بود‌ که برخی از آنان در ادعای خود صداقت نداشتند و عملکرد آن‌ها شاهد خوبی‌ بـر‌ سـوء نیت آنان بود،ولی‌ نوع‌ مسلمانان‌ از سوءنیت آنان‌ ناآگاه‌ بودند و فقط افراد اندکی‌ از‌ آن خبر داشتند.یک نمونه آن،سخن امیر المؤمنین علی علیه السّلام در تکذیب‌ گفته‌های‌ کعب الاحبار بود کـه بـه زودیـ‌ نقل‌ خواهیم کرد‌.در‌ این‌جا‌ نـام‌های بـرخی از ایـن‌ اشخاص را همراه با بررسی اجمالی عملکرد آنان ذکر می‌کنیم.آن‌ها به ترتیب اهمیّت عبارت‌اند‌ از‌:

۱٫کعب‌الاحبار

او در سال ۱۸ ق در‌ زمان‌ خلافت‌ عمر‌ مسلمان‌ شـد و ایـن در‌ حـالی‌ بود که عمر به بیت‌المقدس رفته بود.وقـتی خـلیفه در آن‌جا با کعب الاحبار روبه‌رو شد‌،از‌ مسلمان‌ (۱).ذهبی،الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث،ص ۱۵۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۲)


شدن‌ او‌ خوشحال‌ گردید‌ و به‌ او‌ گفت:آیا مـیل داری کـه بـا من به مدینه بیایی تا قبر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را زیـارت کنی و از زیارت او لذت ببری؟او گفت:آری یا‌ امیر المؤمنین چنین خواهم کرد.۱

کعب‌الاحبار به مدینه سفر کرد و به زودی موقعیت ویژه‌ای یـافت.او بـا تـکیه بر کتاب‌های قدیمی که در اختیار داشت،مطالب خود را بیان می‌کرد‌ و عـمر‌ بـه سخنان او گوش می‌داد و مردم را در شنیدن سخنان او آزاد گذاشته بود و مردم سخنان او را می‌شنیدند و برای همدیگر نقل می‌کردند.۲

کـعب مـدعی بـود که همه‌چیز در‌ تورات‌ مکتوب است.یک وجب از زمین نیست که در تورات از آن یـاد نـشده بـاشد و هر چیزی که تا قیامت اتفاق می‌افتد در‌ تورت‌ آمده است.۳

روزی کعب‌الاحبار در‌ مجلس‌ عمر راجـع بـه عـرش سخنی گفت و اظهار داشت که خداوند پیش از خلقت،در صخره‌ای از بیت‌المقدس قرار داشت!علی عـلیه السـّلام که در‌ آن‌ مجلس حاضر بود،به‌ عنوان‌ اعتراض مجلس را ترک کرد.خلیفه او را قـسم داد کـه بـرگردد و امام برگشت و سخن او را رد کرد.۴

ابن ابی الحدید نقل می‌کند که علی علیه السّلام هـمواره مـی‌گفت‌:کعب‌ الاحبار کذاب است.۵

هم‌چنین زراره می‌گوید:نزد امام باقر علیه السّلام در مسجدالحرام نـشسته بـودم،مـردی به نام عاصم بن عمر آمد و به امام گفت:کعب‌الاحبار می‌گفت:هر بامدادی کعبه‌ بـه‌ بـیت‌المقدس سجده‌ می‌کند.امام باقر علیه السّلام فرمود:«نظر تو دربارۀ این سـخن چیست؟»آن مـرد گـفت:سخنی درست است‌ و حق آن است که کعب‌الاحبار می‌گوید.امام باقر علیه السّلام خشمگین‌ شده‌،فـرمود‌:«هـم تـو و هم کعب‌الاحبار دروغ می‌گویید».۶

(۱).واقدی،فتوح الشام،ج ۱،ص ۲۴۴٫(قابل توجه کسانی از اهل سنت کـه ‌‌سـفر‌ برای زیارت قبور را مشروع نمی‌دانند).

(۲).ابن کثیر دمشقی،تفسیر القرآن العظیم،ج ۴،ص ۱۹‌.

(۳).سیوطی‌:الدر‌ المنثور،ج ۳،ص ۳۵٫

(۴).ورام بن ابی فـراس،مـجموعۀ ورام(تنبیه الخواطر)،ج ۲،ص ۵ و مجلسی،همان،ج ۳۶،ص ۱۹۴٫

(۵).ابن‌ ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ص ۴،ص ۷۷٫

(۶).کلینی،الکـافی،ج ۴،ص ۲۴۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۳)


یـکی از معترضان سر‌ سخت کعب‌الاحبار ابوذر غفاری‌ بـود‌.هـنگامی کـه در مجلس عثمان سخنی طبق رأی خلیفه گفت،ابـوذر بـا عصای خود او را زد و گفت: ای یهودی زاده،تو در این‌جا چه می‌کنی؟۱

با وجود این،جای تعجب اسـت‌ کـه ابن طاووس کعب را از خواص اصـحاب حـضرت علی عـلیه السـّلام مـی‌داند و آن را مستند به روایتی می‌کند که در کـتابی در مـجموعه قدیمی دیده است.۲

حقیقت این است که‌ کعب‌الاحبار‌ در واقع مسلمان نشده بـود،بـلکه با پوشش اسلام،اصالت و موجودیت فـرهنگ اسلام را نشانه رفته بـود و حـرف‌هایی که از او نقل شده و کتاب‌های حـدیثی و تـفسیری اهل سنت پر از‌ آن‌هاست‌،بیشتر این هدف را دنبال می‌کند که تورات بر قرآن،و بـیت‌المقدس بـر کعبه برتری دارد،و چون میان مـردم بـه عـالم معروف شده بـود و از سـوی خلفا تشویق می‌شد در‌ مـوارد‌ بـسیاری برخی از اصحاب مشکلات علمی خود را از وی می‌پرسیدند و او چیزهای عجیب و غریبی می‌گفت و مدعی بود که آنـ‌ها را از تـورات و کتاب‌های دیگری که در اختیار اوست‌ نـقل‌ مـی‌کند‌.یکی از کـسانی کـه هـمواره‌ از‌ او‌ می‌پرسید و نقل روایت مـی‌کرد ابو هریره بود که در این‌باره به زودی سخن خواهیم گفت.

کعب‌الاحبار مطالبی را از تورات نقل‌ می‌کرد‌ و چـون‌ کـسی نبود که آن مطالب را با تورات‌ تـطبیق‌ بـدهد،آنـ‌ها را مـی‌پذیرفتند،در حـالی که برخی مـنقولات کـعب از تورات که در کتاب‌های حدیثی اهل سنت آمده‌ اصلا‌ در‌ تورات نیست.مثلا در روایتی از وی نقل شده است‌ کـه گـفت:تـورات چنین آغاز می‌شود:«الحمد للّه الذی خلق السموات و الارض و جـعل الظـلمات و النـور ثـم الذیـن کـفروا‌ بربهم‌ یعدلون‌»و چنین پایان یافته است:«الحمد للّه الذی لم یتخذ ولدا»تا‌«و کبره‌ تکبیرا».۳

(۱).طبری،تاریخ الأمم و الملوک،ج ۳،ص ۳۳۶٫

(۲).ابن طاووس،الملاحم و الفتن،ص ۸۱٫

(۳).طبری،جامع البیان،ج ۷،ص ۱۹۲؛سیوطی‌،الاتقان‌،ج ۱،ص ۱۱۵‌ و همو،الدرالمنثور،ج ۳۷ ص

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۴)


تـورات زمان کعب الاحبار به همان صورت که بوده‌ اکنون‌ در‌ اختیار ماست و هرگز چنین جملاتی در هیچ یک از اسفار تورات وجود ندارد.این‌ سخن‌،علاوه‌ بر این که دروغ است،این هدف شـیطانی را دنـبال می‌کند که آیات قرآنی‌ برگرفته‌ از تورات است.

هم‌چنین او روایات بسیاری را با هدف‌های ویژه‌ای جعل کرده‌ است‌،مثلا‌ در فضیلت شام و استحباب اقامت در این شهر،روایات بسیازی از وی نقل شده‌ که‌ جـعلی بـودن آن‌ها به روشنی معلوم است.۱

۲٫تمیم داری

تمیم بن اوس بن‌ خارجه‌،فردی‌ مسیحی بود که در سال ۹ ق و پس از جنگ تبوک مسلمان شد.۲او تورات و انجیل را‌ می‌دانست‌.تـمیم،تـباری ایرانی داشت.پدر او را کسری به یـمن فـرستاده بود‌.۳

از‌ این‌ شخص نیز مانند کعب‌الاحبار روایات بسیاری نقل شده که بیشتر بر گرفته از تورات و انجیل‌ است‌.یکی‌ از روایات معروفی که از وی نقل شده،حـدیث مـفصلی دربارۀ جسّاسه‌ و مسیح‌ و دجـال اسـت و جالب این که این حدیث که در منابع اهل سنت آمده از زبان پیامبر‌ اسلام‌ صلّی اللّه علیه و اله نقل شده که از تمیم داری شنیده است‌!۴گویا‌ او علم بیشتری از پیامبر صلّی اللّه‌ علیه‌ و اله‌ داشـته و پیـامبر از او یاد گرفته است‌۱و لذا‌ برخی از علمای اهل سنت از آن به عنوان روایت فاضل از مفضول‌ و متبوع‌ از تابع یاد کرده‌اند.۵

Ẓ(۳).توجه‌ کنیم‌ که جملۀ‌ اول‌،یعنی‌«الحمد للّه الذی خلق السموات»آیۀ‌ نخستین‌ از سورۀ انعام و جملۀ بـعدی{/«الحـمد للّه الذی لم یتخذ ولدا…»/}آیـۀ‌ ۱۱۱‌ سوره اسراء است.

(۱).برای آگاهی از‌ مجموعۀ این احادیث ر.ک:ابن‌ عساکر‌،تاریخ مدینۀ دمشق،ج ۱،ص ۱۴۴ به‌ بعد‌.

(۲).ذهبی،تـاریخ الاسلام،ج ۳،ص ۶۱۱٫

(۳).ابن ندیم،الفهرست،ص ۳۱٫

(۴).ر.ک:صحیح مسلم،ج ۲،ص ۵۲۰٫

(۵).نووی،شرح‌ صحیح‌ مسلم،ج ۱۸،ص ۸۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۵)


تـمیم داریـ‌ در‌ زمـان‌ خلیفۀ دوم در‌ مسجد‌ پیامبر قصه می‌گفت و عمر‌ به‌ او اجازه داده بود که هفته‌ای دو روز قصه‌گویی کند.وقتی عثمان به خـلافت‌ ‌ ‌رسـید‌ یک روز هم به آن اضافه‌ کرد‌.۱

کعب‌الاحبار اخبار‌ یهودیت‌،و تمیم‌ داری هم اخبار نصرانیت‌ را وارد فـرهنگ اسـلامی کـردند.سخنان آن‌ها در کام برخی مسلمانان شیرین آمد و آن‌ها را‌ برای‌ دیگران نقل می‌کردند و چون نقل احـادیث‌ پیامبر‌ صلّی‌ اللّه‌ علیه‌ و اله ممنوع بود‌ و مدت‌ها‌ بعد آزاد شد،سخنان افرادی چون تـمیم با سخنان پیامبر مـخلوط شـد و این یک خسارت بزرگ‌ برای‌ مسلمانان‌ بود.و در طول تاریخ،سخنان آن‌ها همان‌ قدسیت‌ احادیث‌ پیامبر‌ صلّی‌ اللّه‌ علیه و اله را پیدا کرده و علمای اهل سنت در تبیین احکام و عقاید خود به آن‌ها استناد مـی‌کنند.

۳٫عبد اللّه بن سلام

او که از دانشمندان معروف یهود‌ بود،در زمان حیات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مسلمان شد و پس از اظهار اسلام،هم‌چنان عرق یهودی‌گری داشت و طبق نقل محدثان اهل سنت او از پیامبر صلّی اللّه علیه‌ و اله‌ اجـازه خـواست یک شب قرآن بخواند و یک شب تورات،و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله هم به او اجازه داد.۲آیا به راستی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله اجازه می‌داد‌ که‌ تورات تحریف شده، هم‌ردیف قرآن شود و مسلمانان آن را مـانند قـرآن تلاوت کنند؟

و نیز نقل می‌کنند که ابن سلام از پیامبر صلّی اللّه علیه‌ و اله‌ اجازه خواست که روز شنبه‌ را‌ که روز مقدس یهودیان بود گرامی بدارد و در نماز به جای قرآن تورات بخواند،ولی پیامبر اجـازه نـداد.۳

(۱).ابوریه،همان،ص ۱۴۸٫

(۲).ابن عساکر،همان‌،ج ۲۹‌،ص ۱۳۱ و متقی هندی،کنز‌ العمال‌،ج ۱۳،ص ۴۸۱٫

(۳).سیره حلبی،ج ۱،ص ۳۳٫با وجود این،برخی از فقهای اهل سنت خواندن تورات را به جای قرآن در نماز جایز می‌دانند،البته مشروط بـر ایـن کـه آن چه‌ می‌خواند‌ موافق با قـرآن بـاشد(ر.ک:سـرخسی،المبسوط، ج ۱،ص ۲۳۴).

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۶)


ابن سلام برای خوشایند مسلمانان جمله‌هایی را در وصف پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله از تورات نقل می‌کرد،از جمله این که‌ می‌گفت‌:در سطر‌ اول تـورات نـوشته شـده:محمد پیامبر خدا و بندۀ برگزیدۀ اوست.زادگاه او مـکه و مـحل هجرت او مدینه‌ است و سلطنت او در شام خواهد بود!۱

تورات زمان ابن سلام‌ همان‌ توراتی‌ است که اکنون در دست ماست و هـرگز چـنین جـمله‌ای در آن وجود ندارد و جالب این که این ‌‌جمله‌ او(سلطنت پیامبر در شـام خواهد بود)ماهیت اموی ابن سلام را نشان‌ می‌دهد‌ و بی‌جهت‌ نیست که ا و مانند کعب‌الاحبار و تمیم داری و سایر طراحان روایات اسـرائیلی پس از قـتل عـثمان همگی‌ به شام رفتند و در کنار سفرۀ معاویه قرار گرفتند.

هم‌چنین ابـن سـلام برای‌ خوشایند خلیفۀ دوم به‌ او‌ گفت:یا امیر المؤمنین پدرم از پدرانش از موسی بن عمران نقل کرده‌اند که جـبرئیل گـفت:در امـت محمد مردی خواهد بود که به او عمر بن خطاب می‌گویند،او بهترین‌ مـردم از نـظر دیـن و یقین است،تا وقتی که او در میان آن‌هاست کار دین بالا می‌گیرد و منتشر می‌شود و بـه درهـای جـهنم قفل زده می‌شود.۲

ملاحظه می‌فرمایید که کسانی چون ابن‌ سلام‌ چگونه برای تقرب به حـاکمان، سـخنانی عجیب و غریب می‌گفتند.

از ابن سلام روایاتی نقل شده که بر تجسیم دلالت دارد،مانند روایـتی کـه دربـارۀ عبارت«مقام محمود»که خداوند در‌ آیۀ‌ ۷۹ سورۀ اسراء۳به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می‌دهد،از وی نـقل شـده است به این صورت که گفت:در قیامت،پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله بر‌ کـرسی‌ خـداوند و در کـنار او می‌نشیند!۴گرچه این سخن از کسانی مانند ابن عباس و عبد اللّه بن عمر هم نقل شده،ولی آنـ‌ها کـسانی هستند که از کعب الاحبار و ابن‌ سلام‌ نقل‌ حدیث می‌کنند.

(۱).ابوریه،همان،ص ۱۵۱‌.شـبیه‌ ایـن‌ مـطلب از کعب‌الاحبار هم نقل شده است(ابن شبه نمیری،تاریخ المدینه المنوره،ج ۲،ص ۶۳۴).

(۲).متقی هندی،همان،ج ۱۲،ص ۵۸۶٫

(۳).«عـسی أنـ‌ یـبعثک‌ ربک‌ مقاما محمودا».

(۴).هیثمی،مجمع الزوائد،ج ۸،ص ۲۵۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۷)


ابن سلام‌ در‌ جریان محاصرۀ خانۀ عثمان کـه مـنجر به قتل وی شد،به شدت از عثمان دفاع می‌کرد.او خطاب به‌ مردم‌ گفت‌:این مرد را نکشید کـه بـه خدا قسم کسی از‌ شما او را نکشد مگر این که در روز قیامت با دستانی بـریده و شـل خدا را ملاقات می‌کند‌.مردم‌ در‌ مقابل سخنان ابـن سـلام بـه پا خاستند و گفتند:این یهودی دروغ‌ می‌گوید‌،ایـن یـهودی دروغ می‌گوید.۱از سخن مردم مدینه معلوم می‌شود که آن‌ها مسلمان شدن ابن سلام‌ را‌ بـاور‌ نـداشتند.

۴٫وهب بن منبه صنعانی

او مـانند تـمیم داری تبار ایـرانی داشـت‌ و جـدش‌ از‌ ایران به یمن رفته بود و مـذهب زرتـشت داشت.او در زمان عثمان متولد شد‌ و از‌ علوم‌ اهل کتاب آگاهی‌های بسیاری کسب کـرده بـود.۲او برخی از افسانه‌های کهن را به‌ رشتۀ‌ تـحریر در آورده بود،از جمله کتابی داشـت بـه نام احادیث الأنبیاء و قصص‌ الابـرار‌ کـه‌ حاجی خلیفه به او نسبت داده۳و نیز کتاب المبتدأ که سید بن طاووس از‌ آن‌،مـطلب نـقل می‌کند و می‌گوید:این مطلب را در کـتاب المـبتدأ وهـب بن منبه‌ دیـدم‌.۴

روایـات‌ او شامل عجائب و غرائب بـسیار اسـت.او مدعی بود که ۷۲ کتاب از پیشینیان را‌ خوانده‌ است.متأسفانه بسیاری از نقلیات او در کتاب‌های حدیث و تفسیر،بـه خـصوص‌ دربارۀ‌ آفرینش‌ و قصه‌های پیامبران راه پیدا کـرده و آنـ‌ها را مانند احـادیث پیـامبر قـداست داده‌اند.و این در حالی‌ اسـت‌ که‌ برخی از آن نقلیات واقعا مضحک است،مانند این که نقل کرده‌ است‌ که در قیامت کـعبه را بـا زنجیرهای طلایی به وسط محشر مـی‌کشند و…۵

(۱).ابـن شـبه،تـاریخ المـدینه‌ المنوره‌،ج ۴،ص ۱۸۴٫

(۲).ذهبی،سـیر اعـلام النبلا،ج ۴،ص ۵۴۵٫

(۳).حاجی خلیفه،کشف الظنون،ج ۲،ص ۱۳۲۸٫

(۴).ابن‌ طاووس‌،الطرائف،ص ۳۶۰ و همو،الملاحم و الفتن،ص ۲۵۸٫

(۵).ذهبی‌،سیر‌ اعلام‌ النبلاء،ج ۴،ص ۵۴۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۸)


بـا ایـن حـال،روایات او‌ حتی‌ در صحاح سته آمده است و اهـل سـنت او را تـوثیق کـرده‌اند.البـته از‌ سـوی‌ برخی از آن‌ها تردیدهایی هم‌ ابراز‌ شده است‌،مانند‌ سخن‌ ذهبی که بسیاری از روایات او‌ را‌ بر گرفته از اسرائیلیات می‌داند و می‌گوید:روایات مسند او اندک است.۱و نیز‌ ذهبی‌ در کتاب دیگرش ضـمن این که‌ روایات او را بیشتر‌ بر‌ گرفته از اسرائیلیات می‌داند،او‌ را‌ توثیق می‌کند،اما در آخر می‌گوید:قلانس (یکی از حدیث شناسان)او را‌ تضعیف‌ کرده است.۲

ابن کثیر دمشقی‌ درباره‌ وهب‌ بن منبه و کعب‌الاحبار‌ و روایات‌ عـجیب و غـریب آن‌ها گفته‌ است‌:خدا از تقصیر این دو نفر بگذرد که این دو از اخبار بنی‌اسرائیل و عجایب‌ و غرایب‌،از آن‌چه شده است و آن‌چه نشده‌ است‌ و مطالبی که‌ تحریف‌ و تبدیل‌ یا نسخ شده است‌ بـه امـت اسلامی منتقل کرده‌اند.۳

از معاصران از اهل سنت هم کسانی معتقدند که کعب‌الاحبار‌ و وهب‌ بن منبه در نقل‌هایی که کرده‌اند‌،سوءنیت‌ داشته‌اند‌.محمود‌ ابوریه‌ می‌گوید:یـکی از‌ کـسانی‌ که با اصرار فراوان اسـرائیلیات را وارد تـفسیر کرده‌اند،وهب بن منبه است که پس از‌ کعب‌الاحبار‌ در‌ ردیف دوم قرار دارد.و این برای مشوّه‌ کردن‌ تفسیر‌ قرآن‌ با‌ وارد‌ کردن خرافات در آن بوده است.۴

همو در کتاب خود از رشـید رضـا مطالب بسیاری دربارۀ سـوءنیت افـرادی،مانند وهب بن منبه نقل کرده است،از جمله‌ این که در مجله المنار چنین نوشته است: بدترین کسانی که این اسرائیلیات را نقل کرده‌اند و شدیدترین آن‌ها از نظر نیرنگ و خدعه برای مسلمانان،ایـن دونـفرند(کعب و وهب).هیچ خرافاتی‌ در‌ کتاب‌های تفسیر و تاریخ اسامی دربارۀ آفرینش و پیامبران و فتنه‌ها و قیامت پیدا نمی‌کنی مگر این که از طریق این دو نفر وارد شده است.۵

(۱).همان،ص ۵۴۵٫

(۲).ذهبی،میزان الاعتدال،ج ۴،ص ۳۵۲٫

(۳).ابن‌ کثیر‌،تـفسیر القـرآن العظیم،ج ۳،ص ۳۷۹٫

(۴).مـحمود ابوریه،همان،ص ۱۸۵٫

(۵).همان،ص ۱۷۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۵۹)


روایات وهب به صورت گستردای در کتاب‌های اهل سنت و حتی صحیح بخاری و صحیح‌ مسلم‌ نـقل شده و متأسفانه حتی در‌ برخی‌ از کتاب‌های حدیثی شیعه هم روایاتی از وی راه پیدا کـرده اسـت.مـثلا شیخ صدوق در امالی۱،خصال۲و علل الشرایع۳روایاتی از او نقل‌ کرده‌ است.

یک روایت هم‌ از‌ طریق وهب بن مـنبه ‌ ‌از امـام صادق علیه السّلام دربارۀ عطسه کردن نقل شده است۴که البته بسیار بـعید مـی‌نماید کـه وهب از امام صادق علیه السّلام حدیث نقل کرده‌ باشد‌ و به نظر می‌رسد در نام وی اشتباه رخ داده اسـت،زیرا این حدیث تنها حدیثی است که از طریق وهب از امام صادق علیه السـّلام نقل شده است و اگـر چـنین‌ رابطه‌ای‌ میان او‌ با امام بود،باید احادیث دیگری هم از آن حضرت نقل می‌کرد.دیگر این که در هیچ‌ یک از کتاب‌های رجالی ما-تا آن‌جا که بررسی شد-به‌ نقل‌ روایت‌ وهب از امام صـادق اشاره‌ای نشده است.از نظر تاریخی هم هرچند که وهب زمان امام صادق ‌‌علیه‌ السّلام را درک کرده،ولی سن او از امام بیشتر بوده،چون امام‌ صادق‌ در‌ سال ۸۳ ق به دنیا آمده و وهب در سال ۱۱۰ ق از دنیا رفته اسـت.

از ویـژگی‌های‌ وهب بن منبه این است که او هم مانند کعب‌الاحبار روایات بسیاری در‌ فضیلت شام و بیت‌المقدس نقل‌ کرده‌ که از یک سو تمایل آن‌ها به یهودی‌گری و از سوی دیگر،جلب توجه معاویه را می‌توان عـامل آن دانـست.و هم از این دو نفر نقل شده که ذبیح ابراهیم علیه السّلام‌ اسحاق بوده،نه اسماعیل۵،و این طبق روایت یهود است.

مسلمانان راوی اسرائیلیات

همان‌گونه که گفتیم به سبب خلأ موجود در مـیان مـسلمانان و نیز شیرینی و جذابیّت قصه‌ها و روایات اسرائیلی و تشویق بعضی از‌ خلفا‌،به زودی این‌گونه روایات جای (۱).شیخ صدوق،امالی،ص ۵۲٫

(۲).همو،خصال،ص ۱۲۷ و ۴۷۴٫

(۳).همو،علل الشرایع،ج ۱،ص ۲۷،۲۹،۳۳ و…

(۴).همو،الخصال،ص ۱۲۷ و به نقل از آن:شیخ حر عاملی،وسـائل‌ الشـیعه‌،ج ۱۲،ص ۹۱٫

(۵).حـاکم نیشابوری،المستدرک،ج ۲،ص ۵۶۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۰)


خود را در جامعه مـسلمانان بـاز کـرد و کسانی از صحابه و تابعین با حرص و ولع خاصی این روایات را در میان مسلمانان پخش کردند‌ و متأسفانه‌ از این طریق،نه تنها خرافات و افسانه‌هایی وارد فرهنگ اسـلامی شـد،بـلکه این خرافات و افسانه‌ها با احادیث پیامبر صلّی اللّه عـلیه و اله مـخلوط شدند و برخی از آن‌ها توسط عده‌ای‌ یا‌ از‌ روی عمد و برای ضربه زدن‌ به‌ اسلام‌ و یا از روی اشتباه از زبان پیامبر نقل می‌شد.

بـرخی از صـحابه و تـابعین،مانن ابو هریره،عبد اللّه بن عمرو بن‌ عاص‌،عطا‌، مـجاهد،مقاتل بن سلیمان،سدّی و عکرمه باعث انتقال‌ روایات‌ اسرائیلی به فرهنگ اسلام شدند.روایات فراوانی از طریق این گـروه وارد روایـات اسـلامی شد و با احادیث پیامبر در‌ آمیخت‌ و می‌توان‌ گفت که فاجعه‌ای بزرگ اتـفاق افـتاد.حتی امروز هم ما‌ گرفتار آن هستیم.

برخی از این روایان،در ترویج اسرائیلیات سهم بیشتری داشتند یا مـتهم بـه ایـن کار‌ شده‌اند‌.اینک‌ عملکرد آن‌ها را به‌طور اجمال بررسی می‌کنیم.

۱٫ابو هریره دوسـی

دربـارۀ‌ ابـو‌ هریره سخن بسیار است و حجم بیشتر روایاتی که در کتاب اهل سنت نقل شده،از طـریق‌ اوسـت‌.بـا‌ وجود آن که بیش از سه سال محضر پیامبر صلّی اللّه علیه‌ و اله‌ را‌ درک نکرد،بیشتر از مجموع صـحابه از پیـامبر حدیث نقل کرده است.ابو هریره‌ از‌ شاگردان‌ کعب‌الاحبار بود و به او توجه خاصی داشـت و بـیشتر مـطالبی را که کعب الاحبار از‌ منابع‌ یهودی نقل کرده بود،از حفظ داشت.کعب الاحبار دربارۀ او گـفته بـود‌:«کسی‌ را‌ ندیدم که تورات را نخوانده باشد،اما به محتوای آن از ابو هریره آگاه‌تر‌ بـاشد‌».۱

گـاهی ابـو هریره گفته‌های کعب را با سخنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله‌ می‌آمیخت‌ و چیزی‌ را که از کعب شنیده بـود از قـول پیامبر نقل می‌کرد.

از بشر بن سعید‌ نقل‌ شده که می‌گفت:از خدا بـترسید و در حـفظ حـدیث بکوشید.گاهی ابوهریره‌ حدیث‌ پیامبر‌ صلّی اللّه علیه و اله را به کعب الاحبار نسبت می‌داد یا سخن (۱).ذهـبی،تـذکره الحـفاظ‌،ج ۱،ص ۳۶‌ و ابن‌ حجر،الاصابه،ج ۷،ص ۲۵۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۱)


کعب را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل‌ می‌کرد‌.از یزید بن هـارون نـقل می‌کنند که شعبه می‌گفت: ابو هریره تدلیس می‌کرد؛یعنی سخنی را‌ که‌ از پیامبر شنیده بود با سـخنی کـه از کعب‌الاحبار شنیده بود روایت‌ می‌کرد‌ و مشخص نمی‌کرد کدام سخن از کیست.۱

عبد‌ اللّهـ‌ بـن‌ عمرو بن عاص

یکی دیگر از کسانی‌ کـه‌ تـعداد زیـادی از روایات اسرائیلی را وارد حوزه فرهنگی اسلامی کرده،عـبد اللّهـ‌ بن‌ عمرو بن عاص است.او‌ کتابی‌ داشت که‌ آن‌ را‌ صادقه نامیده بود و مـی‌گفت:آنـ‌چه در‌ این‌ کتاب آمده سخنانی اسـت کـه از پیامبر خـدا صـلّی اللّه عـلیه و اله‌ شنیده‌ام‌.او زبان سریانی می‌دانست و کـتاب‌هایی را‌ کـه به زبان سریانی‌ بود‌ مطالعه می‌کرد.۲

در شرح‌حال او‌ نوشته‌اند‌ که در شام در جنگ یـرموک کـه در سال ۱۳ ق و دوره ابو بکر‌ اتفاق‌ افتاد،دو بـار شتر از‌ کتاب‌های‌ یهودیان‌ را بـه دسـت‌ آورد‌۳و همواره آن‌ها را می‌خواند‌ و مطالب‌ آنـ‌ها را بـرای مردم نقل می‌کرد.

از بشر مریسی نقل شده است که عبد‌ اللّه‌ بن عـمرو،روایـات آن دو بار‌ شتر‌ را برای‌ مردم‌ از‌ پیـامبر صـلّی اللّه عـلیه‌ و اله نقل می‌کرد.بـه او گـفته می‌شد،برای من از«زامـلتین»،یـعنی از آن دو‌ بار‌ شتر حدیث مگو.۴و نیز ابن حجر‌ گفته‌ است‌ که‌ چون‌ عبد اللّه بن‌ عـمرو‌ از روایـات کتاب‌های اهل کتاب که از دو بار شـتر بـه دست آورده بـود نـقل حـدیث‌ می‌کرد‌،بسیاری‌ از بزرگان تـابعین از نقل روایات او‌ اجتناب‌ می‌کردند‌.۵هم‌چنین‌ احمد‌ بن‌ حنبل نقل می‌کند که به عبد اللّه بن عـمرو گـفته می‌شد به ما از آن‌چه از پیامبر صـلّی اللّه عـلیه و اله شـنیده‌ای بـگو و آنـ‌چه را در یرموک‌ به دسـت آوردهـ‌ای رها کن.۶

(۱).ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق،ج ۶۷،ص ۳۵۹؛ذهبی،سیر اعلام النبلاء،ج ۲،ص ۶۰۶ و ابن کثیر، البدایه و النهایه،ج ۸،ص ۱۱۷٫

(۲).ابـن عـساکر،تـاریخ مدینه دمشق،ج ۶۷،ص ۳۵۹؛ابن‌ کثیر‌،البدایه و النهایه،ج ۸،ص ۱۱۷٫

(۳).ابـن کـثیر،البـدایه و النـهایه،ج ۲،ص ۱۲۷٫

(۴).احـمدی مـیانجی،مکاتیب الرسول،ج ۱،ص ۴۷۱،به نقل از:السنه قبل التدوین،ص ۲۵۱٫

(۵).ابن حجر عسقلانی،فتح الباری فی شرح البخاری،ج ۱،ص ۱۸۴‌.

(۶).ابن‌ حنبل،المسند،ج ۲،ص ۱۹۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۲)


احادیث عبد اللّه بن عمرو که کتاب‌های حدیثی و تاریخی و تـفسیری اهل سنت پر از آن‌هاست،بیشتر از همان منابع اهل‌ کتاب‌ اخذ شده است،از این‌رو‌ گاهی‌ برخی از دانشمندان سخنی را که از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل کرده است رد می‌کنند و می‌گویند این سخن از اهل کتاب اسـت‌.مـثلا‌ ابن کثیر دمشقی در‌ تفسیر‌ آیه‌ای که در آن از هاروت و ماروت سخن به میان آمده،سخنی از عبد اللّه بن عمرو نقل می‌کند که گویا او آن را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله‌ نقل‌ کرده است،آن‌گاه مـی‌گوید:بـهتر است بگوییم که ابن عمرو این سخن را از کعب‌الاحبار شنیده نه پیامبر.۱و نیز در تفسیر آیه{/«و اذا الارض مدّت»/}۲روایتی را از عبد اللّه‌ بن‌ عمرو نقل‌ می‌کند و مـی‌گوید:ایـن بسیار غریب است و گویا عـبد اللّه آن را از آن دو بـار کتابی که‌ در یرموک به دست آورد نقل کرده است.در آن دو‌ بار‌ شتر‌ استرائیلیات و منکرات و غرایب وجود داشته و عبد اللّه آن‌ها را نقل کرده است.۳

عبد اللّه بن عباس

زمـانی ‌‌کـه‌ پیامبر خدا صلّی اللّه عـلیه و اله از دنـیا رفت عبد اللّه بن عباس‌ کودک‌ بود‌،بر این اساس، احادیث بسیار اندکی از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل کرده است‌.حتی گفته شده که ابن عباس به سبب سنّ کمی که داشـت،از‌ پیـامبر جز چهار حدیث‌ نشنیده‌ است.با وجود این،در کتاب‌های اهل سنت روایات بسیاری از وی نقل شده،به‌طوری که گفته شده،فقط در مسند احمد بن حنبل ۱۶۹۶ حدیث مسند از وی نقل شده‌ است!۴

بـیشتر احـادیثی که از ابـن عباس نقل شده،روایات او از کعب الاحبار است، بنابراین در کتاب‌هایی که دربارۀ اسرائیلیات نوشته شده،ابن عباس را در ردیـف ابوهریره قرار داده‌ و او‌ را به ارتباط با کعب‌الاحبار متهم کرده‌اند.۵

(۱).ابن کـثیر،تـفسیر القـرآن العظیم،ج ۱،ص ۲۴۱٫

(۲).انشقاق(۸۴)آیه ۳٫

(۳).ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج ۲،ص ۳۶۵٫

(۴).محمود ابوریه،همان،ص ۷۱٫

(۵).برای نمونه ر.ک:یوسف الاطیر،القرآن‌ و الاسرائیلیات‌،ص ۵۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۳)


مـا ‌ ‌تـصور می‌کنیم که شأن و جلالت ابن عباس بالاتر از آن است که چنین باشد؛او از ارادت‌مندان و شـاگردان خـاص امـیرالمؤمنین علی علیه السّلام بود،به‌گونه‌ای که در‌ دفاع‌ از امیرالمؤمنین از هر خطری استقبال می‌کرد.مناظره‌های او با مـعاویه،حتی در زمانی که معاویه در اوج اقتدار بود،در تاریخ مشهور است.ابن عباس همواره امـیر المؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ را پیـشوای خـود می‌دانست و همان‌گونه‌ که‌ پیش‌ از این گفتیم، امیر المؤمنین کعب الاحبار را کذب می‌خواند و کعب پس از کشته شدن عثمن به شام رفت و به معاویه‌ پیوست‌ و ثناگوی‌ او شد.بنابراین،بسیار بعید و حتی ناممکن به‌ نـظر‌ می‌رسد که ابن عباس با کعب‌الاحبار که از اول در جبهۀ مخالفان امیر المؤمنین علیه السّلام بود،روابط خوبی‌ داشته‌ باشد‌ و این همه روایت از او اخذ کند.

از این گذشته‌ ابن عباس شدیدا با نقل مـطالب از اهـل کتاب مخالف بود.بخاری نقل می‌کند که ابن عباس گفت‌:

چگونه‌ از‌ اهل کتاب مطلبی می‌پرسید در حالی که کتاب شما که بر‌ پیامبر‌ خدا صلّی اللّه علیه و اله نازل شده،تر و تازه اسـت و شـما آن را می‌خوانید و پیر نشده‌ است‌ و این‌ کتاب به شما خبر داده که اهل کتاب،کتاب خدا را تغییر‌ داده‌اند‌ و با‌ دستان خود از پیش خود،آن را نوشته‌اند و گفته‌اند که این از جانب خداست‌ تا‌ آنـ‌ را بـه قیمتی اندک بفروشند.آیا آن علمی که(از راه قرآن)به شما‌ رسیده‌،شما را از پرسیدن از اهل کتاب نهی نکرده است.۱

ملاحظه می‌فرمایید که‌ چگونه‌ ابن‌ عباس با قاطعیت تمام از اخذ حدیث از اهـل کـتاب مـنع کرده و آن را‌ کاری‌ ناروا او مخالف مـعرفی مـی‌کند.آیـا می‌توان گفت که او خود هزاران حدیث‌ از‌ کعب‌ الاحبار نقل کرده است؟

در چندین روایت آمده است که ابن عباس برخی از سخنانی را‌ که‌ از کـعب الاحـبار نـزد وی نقل می‌شد،به شدت رد می‌کرد و کعب‌ را‌ دروغ‌گویی‌ یـهودی مـعرفی می‌کرد که می‌خواهد مطالبی را به دین اسلام وارد کند.طبری نقل می‌کند‌ که‌ نزد‌ ابن عباس گفته شد کعب الاحـبار مـی‌گوید:خـداوند در روز قیامت خورشید‌ و ماه‌ را مانند دو گاو می‌آورد و به آتش جهنم مـی‌افکند.ابن عباس خشمناک شد و سه بار گفت‌:کعب‌ (۱).صحیح بخاری،ج ۳،ص ۱۶۳؛بیهقی،السنن الکبری،ج ۸،ص ۲۴۹ و صنعانی،المصنف،ج ۱۱،ص ۱۱۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۴)


دروغ‌ می‌گوید‌.سـپس گـفت:ایـن سخن یهودی‌هاست که کعب‌ می‌خواهد‌ آن‌ را وارد اسلام کند.۱

هم‌چنین نقل شـده‌ کـه‌ ابن عباس به مردی که از شام آمده بود گفت:در شام با‌ چه‌ کسی ملاقات کردی؟گفت:باکعب الاحـبار،ابـن‌ عـباس‌ گفت:چه‌ چیزی‌ از‌ وی شنیدی؟گفت:شنیدم که می‌گفت:آسمان‌ها بر‌ دوش‌ فرشته‌ای قرار گـرفته اسـت. ابـن عباس گفت:کعب دروغ می‌گوید،آیا او‌ هنوز‌ یهودی بودنش را ترک نکرده است؟و ا ین‌ آیه را خواند:{/«انـ‌ اللّهـ‌ یـمسک السموات و الارض ان تزولا‌….»/}۲

آیا‌ کسی که کعب الاحبار را دروغ‌گو می‌خواند و از آن مهم‌تر،او را به‌ عنوان‌ کسی مـعرفی مـی‌کند که در‌ یهودی‌ بودنش‌ باقی مانده و می‌خواهد‌ خرافاتی‌ را وارد اسلام کند‌،می‌تواند‌ دوست‌دار و ملازم کـعب بـاشد و از ا و بـه این گستردگی،حدیث دریافت کند؟

به نظر می‌رسد کسانی‌ روایات‌ کعب‌الاحبار را به دروغ به ابن‌ عـباس‌ نـسبت داده‌اند‌،از‌ جمله‌ آن‌ها می‌توان عکرمه بردۀ‌ آزاد شده ابن عباس و شاگرد او را نام برد.عـکرمه کـه عـقیدۀ خوارج داشت و یکی‌ از‌ عوامل نشر اسرائیلیات بود،برای کسب‌ وجاهت‌،این‌ سخنان‌ را‌ به ابن عـباس‌ نـسبت‌ می‌داد.

دروغ بستن عکرمه به ابن عباس حتی در زمان خودش مشهور شده بـود.در بـسیاری‌ از‌ مـنابع‌ آمده است که عبد اللّه بن عمر‌ بن‌ غلام‌ خود‌ نافع‌ می‌گفت‌:بر من دروغ مبند هـمان‌گونه کـه عـکرمه بر ابن عباس می‌بندد.۳و نیز سعید بن مسیب همین سخن را به غـلام خـود می‌گفت.۴و نیز نقل شده است که‌ علی بن عبد اللّه بن عباس با (۱).طبری،تاریخ الأمم و المـلوک،ج ۱،ص ۴۴٫ایـن روایت را عینی در(عمده القاری،ج ۱۵،ص ۱۲۰)و ابن عساکر در(تاریخ مدینه دمشق،ج ۵۲،ص ۴۳۴)نیز‌ نقل‌ کـرده‌اند.

(۲).طـبری،جامع البیان،ج ۲۲،ص ۱۷۲؛قرطبی،الجامع لأحکام القرآن،ج ۱۴،ص ۳۵۷ و عـینی،عـمده القـاری،ج ۲۵،ص ۱۳۸٫البته در برخی منابع،این سخن را به عـبد اللّه بـن مسعود‌ نسبت‌ داده‌اند،(برای نمونه رک.ک:سیوطی،الدر المنثور،ج ۵،ص ۲۵۶).

(۳).ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق،ج ۴۱،ص ۱۰۷ و ذهـبی،سـیر اعلام النبلاء،ج ۵،ص ۲۲٫

(۴).ابن عساکر،هـمان‌،ج ۴۱‌،ص ۱۰۹ و بـاجی،التعدیل و التـجریح،ح ۱،ص ۲۵۴‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۵)


عـکرمه‌ درگـیر شد،وقتی علت را پرسیدند،گفت:ایـن شـخص به پدر من دروغ می‌بندد.۱

علاوه بر این،گاهی کسانی مطالبی را نقل می‌کردند و آنـ‌ را‌ بـه دروغ به عکرمه‌ نسبت‌ می‌دادند که از ابـن عباس نقل کرده اسـت.نـمونه‌های متعددی داریم که کسانی بـه دلایـلی،روایتی را جعل کرده و به دروغ،آن را به عکرمه نسبت داده و گفته‌اند که از‌ ابن‌ عباس شنیده‌اند!از جـمله ایـن که نقل شده به نـوح بـن مـریم گفته شد:ایـن روایـاتی که راجع به فـضیلت خـواندن سوره‌های قرآن از عکرمه از ابن عباس نقل می‌کنی‌ از‌ کجا آورده‌ای؟او گفت‌:من دیدم مردم از قرآن رویـ‌گردان شـده‌اند،این احادیث را جعل کردم تا بـه قـرآن روی‌آورند.۲هـم‌چنین‌ از کـسی بـه نام سعد بن طـریق نقل شده که از‌ معلم‌ پسرش‌ که او را کتک زده بود ناراحت شد و گفت:امروز او را خوار می‌کنم و پس از آنـ‌،‌‌حـدیثی‌ به نقل از عکرمه از ابن عباس نـقل کـرد کـه گـویا پیـامبر صلّی‌ اللّه‌ عـلیه‌ و اله گـفته است:معلمان کودکان شما بدان شما هستند!۳

با توجه به آن‌چه گفته شد‌،قرار دادن ابن عـباس در ردیـف کـسانی که از کعب‌الاحبار نقل روایت کرده‌ و اسرائیلیات را وارد حـوزۀ‌ اسـلامی‌ نـموده‌اند،کـاری نـاصواب اسـت و از ناآگاهی یا بی‌توجهی گویندۀ این سخن خبر می‌دهد.

عکرمه

او از مردم بربر بود و به عنوان یک برده به ابن عباس اهدا شد و ابن عباس او‌ را آزاد کرد.او بعدها در زمرۀ خـوارج قرار گرفت و به مغرب فرار کرد و در آن‌جا عقیدۀ خوارج را رواج داد.۴

مصاحبت طولانی او با ابن عباس سبب شد که او‌ روایات‌ بسیاری از ابن عباس (۱).ابن قتیبه،المعارف،ص ۴۵۶ و ابن خلکان،وفیات الاعیان،ج ۳،ص ۳۶۵٫

(۲).سیوطی،الاتـقان فـی علوم القرآن،ج ۲،ص ۴۱۵ و عینی،همان،ج ۲،ص ۱۵۰٫

(۳).ابن حبان،المجروحین،ج ۱،ص ۶۶ و ابن جزوی،الموضوعات،ج ۱،ص ۴۲‌.

(۴).ذهبی‌،میزان الاعتدال،ج ۳،ص ۹۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۶)


نقل کند،هرچند گاهی مستقیما از کعب الاحبار هم نقل روایت کرده است،مانند این سخن کـعب کـه ده آیۀ آخر سوره انعام بر گرفته از‌ تورات‌ است.۱

هر چند برخی از محدثان اهل سنت او را توثیق کرده و روایات او را که معمولا از ابن عباس نقل مـی‌کند،در کـتاب‌های خود آورده(مانند بخاری در‌ صحیح‌ و طـبری‌ در تـاریخ و تفسیر خود)ولی‌ برخی‌ دیگر‌ از آن‌ها از روایات او دوری کرده(مانند مسلم در صحیح و مالک در موطأ)و برخی هم او را دروغ‌گو و غیر قابل‌ اعتماد‌ دانسته‌اند‌.۲ محمد بن سعد دربـارۀ او گـفته است که‌ نمی‌توان‌ حـدیث او را حـجت قرار داد.۳

پیشتر در بحثی که راجع به ابن عباس داشتیم،گفتیم که به نظر‌ ما‌ این‌ همه روایات اسرائیلی که از ابن عباس نقل شده منشأ‌ آن عکرمه است و به احتمال بسیار قـوی عـکرمه آن‌ها را به دروغ به ابن عباس نسبت داده و دروغ‌گویی‌ او‌ در‌ نقل از ابن عباس در همان زمان معلوم و شایع بود در‌ همان‌جا‌ سخن پسر عمر را نقل کردیم که به غلام خود می‌گفت:بر من دروغ مبند هـمان‌گونه‌ کـه‌ عکرمه‌ بـر ابن عباس می‌بندد و نیز سخن پسر ابن عباس را نقل کردیم‌ که‌ می‌گفت‌:این شخص به پدر من دروغ مـی‌بندد.

اکنون در این‌جا سخن ابن حجر را‌ اضافه‌ می‌کنیم‌ که از معن بن عـبد الرحـمان نـقل می‌کند که او از پدرش نقل می‌کند‌ که‌ روزی عکرمه حدیثی را نزد من خواند و گفت: آن را از ابن عباس‌ شنیده‌ام‌.دوات‌ خواستم تـا ‌ ‌آن را بـنویسم.گفت:آیا جالب بود و می‌خواهی آن را بنویسی؟گفت:آری.گفت‌:من‌ آن را از پیش خودم گفتم.۴

ابن جریح رومـی

عـبد المـلک بن عبد‌ العزیز‌ بن‌ جریح،تبار رومی داشت۵و بنابراین نیاکان او نصرانی بودند.او نیز روایات بـسیاری را از‌ منابع‌ اهل کتاب نقل کرده است.او یکی از مصادر (۱).ابن ابی شیبه‌،المصنف‌،ص ۸،ص ۳۳۹‌.

(۲).ذهـبی،میزان الاعتدال،ج ۳،ص ۹۴٫

(۳).ابن سـعد،الطـبقات الکبری،ج ۵٫

(۴).ابن حجر،تهذیب التهذیب،ج ۷،ص ۲۳۹٫

(۵).ذهبی،سیر‌ اعلام‌ النبلاء‌،ج ۶،ص ۳۲۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۷)


مهم طبری در تاریخ و تفسیر است.در کتاب‌های تاریخی و تفسیری و حدیثی‌ روایات‌ او که بیشتر مربوط به تشبیه و تجسیم یا تاریخ پیامبران و امت‌های گذشته اسـت،به فراوانی نقل‌ شده‌ و این در حالی است که برخی محققان او را به تدلیس، یعنی‌ فریب‌کاری‌ در نقل روایت،متهم کرده‌اند.دارقطنی می‌گوید‌:از‌ تدلیس‌ ابن جریج بر حذر باش که او‌ به‌ زشت‌ترین صورت تـدلیس مـی‌کند.۱و ابن حجر گفته است:ابن جریح،هم تدلیس می‌کرد‌ و هم‌ از سند روایات حذف می‌کرد‌.۲

ابن‌ جریح بسیاری‌ از‌ روایات‌ خود را از عطا و مجاهد و عکرمه‌ نقل‌ می‌کند و این افراد از کسانی هستند که هـمواره روایـات اسرائیلی را که‌ از‌ کعب الاحبار به آن‌ها رسیده نقل‌ می‌کنند.

بعضی او را‌ به‌ سبب این که نکاح موقت‌ را‌ جایز می‌دانست شیعه دانسته‌اند،ولی آیت اللّه خویی با تحقیقی که در این‌ باره‌ انجام داده اسـت ایـن احتمال‌ را‌ رد‌ می‌کند و او را‌ از‌ عامه می‌داند.۳

مجاهد

مجاهد‌ بن‌ جبر مخزوعی یکی دیگر از کسانی است که در تاریخ و تفسیر به نشر اسرائیلیات‌ پرداخته‌ است و از ابن عیاش نقل شده‌ که‌ می‌گوید:به‌ اعـمش‌ گـفتم‌،چـرا محدثان از تفسیر‌ مجاهد پرهیز می‌کنند؟گفت:چـون مـی‌دانند کـه او از اهل کتاب می‌پرسید.۴

روایات او دربارۀ تاریخ پیامبران‌ و امت‌های‌ گذشته و نیز راجع به تشبیه و تجسیم‌ که‌ بر‌ گرفته‌ از‌ منابع اهل کتاب‌ اسـت‌،در کـتاب‌های گـوناگون نقل شده است. عبد الرحمان سورتی محقق کـتاب تـفسیر مجاهد در مقدمه آن‌ می‌گوید‌:

(۱).ابن‌ حجر،تهذیب التهذیب،ج ۶،ص ۴۵۹٫

(۲).همان،ج ۱،ص ۶۱۷٫

(۳).سید‌ ابوالقاسم‌ خویی‌،معجم‌ رجال‌ الحدیث‌،ج ۱۲،ص ۲۲٫

(۴).ابن سعد،همان،ج ۵،ص ۴۶۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۸)


آثـاری کـه از مـجاهد در تفسیر طبری و تفسیر الدر المنثور نقل شده،مشتمل بر بسیاری اسـرائیلیات و قصه‌های معروف میان اهل کتاب‌ است.۱

ذهبی می‌گوید:از مجاهد سخنان عجیبی در علم تفسیر رسیده که جای انکار دارد۲ و هـمو در کـتاب دیـگرش می‌گوید:از ناپسندترین چیزهایی که از مجاهد نقل شده، سخن او‌ در‌ تفسیر آیه{/«عـسی ربـک ان یبعثک مقاما محمودا»/}است که گفته:منظور این است که خداوند پیامبرش را در عرش می‌نشاند.۳

مقاتل بـن سـلیمان

مـقاتل بن سلیمان خراسانی یکی‌ دیگر‌ از این افراد است.او که تفسیر قرآن دارد، بـسیاری از روایـات اسـرائیلی را هم دربارۀ قصه‌های امت‌های پیشین و هم دربارۀ تشبیه و تجسیم‌ وارد‌ حوزۀ فرهنگ اسلامی کرده اسـت‌.

ابـن‌ حـبان دربارۀ او گفته است:او علم قرآن را از یهود و نصارا اخذ می‌کرد!و در نقل حدیث دروغ‌گو بود.۴رازی نـقل مـی‌کند که از‌ وکیع‌ دربارۀ تفسیر مقاتل بن‌ سلیمان‌ پرسیدند،گفت:در آن نگاه نکنید.گفتند:پس بـا آن چـه کنیم؟گفت:آن را دفـن کنید.۵دروغ‌گویی و جعل او در احادیث به گونه‌ای بود که وقتی به ابو حنیفه گفتند کـه‌ مـقاتل‌ بن سلیمان می‌آید،گفت:او با دروغ‌های فراوان می‌آید.۶از مهدی عباسی نقل شده اسـت کـه مـی‌گفت:مقاتل به من گفت:اگر بخواهی احادیثی دربارۀ عباس جعل می‌کنیم.گفتم:نیازی‌ به‌ آن نـدارم‌.۷

(۱).تـفسیر مجاهد،ج ۱،مقدمه،ص ۳۷٫

(۲).ذهبی،سیر اعلام النبلاء،ج ۴،ص ۴۵۵٫

(۳).همو،میزان الاعتدال،ج ۳،ص ۴۲۹٫روایت مجاهد دربـارۀ ایـن‌ کـه خداوند در قیامت پیامبرش را در کنار خود در عرش‌ می‌نشاند‌ در‌ کتب تفسیری و حدیثی اهل سنت معروف است.

(۴).ابـن حـبان،المـجروحین،ج ۳،ص ۱۴٫

(۵).رازی،الجرح و التعدیل،ج ۸،ص ۳۵۴٫

(۶).تستری،قاموس ‌‌الرجال‌،ص ۱۰،ص ۲۲۴٫

(۷).خطیب بغدادی،تاریخ بغداد،ج ۱۳،ص ۱۶۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۶۹)


بعضی از علمای رجـال شـیعه‌ او‌ را‌ از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام شمرده‌اند و این به سبب نقل چند حدیث‌ از امام صـادق عـلیه السّلام است،ولی هرگز کسی او را توثیق نکرده‌ و او را عامی و بعضی‌ بتری‌(از فرق زیدیه)خـوانده‌اند.۱

بـه نظر می‌رسد که معاصر بودن او با امـام بـاقر و امـام صادق علیهما السّلام و نقل بعضی از روایات از آنـ‌ها بـاعث شده که بعضی‌ها او را از‌ اصحاب این دو امام بدانند.اما اصطلاح«اصحاب امام»دلیل بـر وثـاقت نیست،بلکه معنای آن این اسـت کـه او معاصر بـا امـام بـوده و گاهی با او مراوده داشته است.یـک‌ دلیـل‌ بر این که او از فرهنگ شیعی دور و حتی مخالف آن بوده است،روایتی است کـه از وی دربـارۀ آیۀ تطهیر نقل شده است.بـه نظر او این آیه دربـارۀ‌ هـمسران‌ پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نازل شـده اسـت.۲

اکنون که با عوامل انتقال اسرائیلیان به فرهنگ اسلامی تا اندازه‌ای آشنا شـدیم، در ایـن قسمت از بحث،راجع به حـضور‌ روایـت‌های‌ اسـرائیلی در کتاب‌های تفسیری،تـاریخی و حـدیثی بحث می‌کنیم.

کتاب‌های تـفسیری و اسـرائیلیات

متأسفانه کتاب‌های تفسیری آکنده از این نوع روایات است و بسیاری از مفسران در مقام تفسیر برخی از آیـات‌ مـربوط‌ به‌ چگونگی آفرینش یا تاریخ گـذشتگان‌ و یـا‌ پدیده‌های‌ غـیبی کـه از نـظرها پنهان است،این روایـات را نقل کرده‌اند و آن را به عنوان تفصیلی بر اجمال قرآن یا حتی‌ به‌ عنوان‌ اطلاع رسانی آوردهـ‌اند.ایـن آفت، هم دامن‌گیر مفسران‌ اهل‌ سـنت شـده هـم مـفسران شـیعه،البته مفسران اهـل سـنت سهم بسیار زیادی در آن دارند،و در تفاسیر معتبر شیعه‌ به‌ ندرت‌ دیده می‌شود.۳

علاوه بر تفاسیر منسوب بـه بـرخی از صـحابه‌ و تابعین،مانند ابن عباس،مجاهد، (۱).سید ابـوالقاسم خـویی،هـمان،ج ۱۹،ص ۳۳۷٫

(۲).تـفسیر مـقاتل بـن سلیمان،ج ۳،ص ۴۸۹٫

(۳).با بررسی‌هایی‌ که‌ به‌ عمل آمد،در تفاسیری مانند مجمع البیان،تفسیر فرات کوفی،تفسیر‌ ابوالفتوح‌ رازی،روایاتی از کعب الاحبار نقل شده،ولی تعداد آن‌ها اندک است.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۰)


مقاتل بـن سلیمان،ضحاک‌،سدّی‌ و دیگران‌ که منبع اسرائیلیات هستند،برخی از تفاسیری که در قرن‌های بعدی نوشته‌ شده‌ و از‌ نظم و ترتیب بهتری برخوردارند،نیز آکنده از روایت‌های اسرائیلی است و می‌توان از تفسیر جامع‌ البیان‌ طبری‌ و الدر المـنثور سـیوطی به عنوان نمونه یاد کرد که به‌طور گسترده به نقل این‌ روایات‌ پرداخته‌اند.جای شگفت است که این مفسران چگونه چنین روایاتی را به عنوان‌ تفسیر‌ آیات‌ قرآن ارائه کرده‌اند کـه مـشتمل بر خرافات و مطالب غیر منطقی و گاهی مخالف با خود‌ قرآن‌ یا ضرورت‌های اسلامی است؟

یکی از مواردی که روایات اسرائیلی در آن حضوری گسترده‌ دارند‌،موضوع‌ آفـرینش انـسان و جهان است و مفسران در تفسیر آیـات مـربوط به آن حجم بالایی از این‌ روایات‌ را که بر گرفته از تورات و متون دیگر اهل کتاب است،نقل‌ کرده‌اند‌.این‌ مفسران در توضیح و تفسیر آیات نورانی قرآن،بـه خـود اجازه داده‌اند که مـطالب بـسیار سخیف‌ و خلاف‌ عقل‌ و منطق را نقل کنند که به راستی وهن بر قرآن و حتی گاهی‌ مخالف‌ صریح آیات قرآنی است.

یک نمونه آن،روایتی از ابو هریره است که دلالت دارد که‌ خداوند‌،جهان را در هـفت روز آفـرید و این بر خلاف نص صریح قرآن‌ است‌ که جهان در شش روز آفریده شده‌ است‌.جالب‌ است که روایان آن،آن را به‌ شخص‌ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله نسبت می‌دهند!متن این روایت طبق نـقل‌ طـبری‌ چنین اسـت:ابو هریره می‌گوید‌:پیامبر‌ خدا صلّی‌ اللّه‌ علیه‌ و اله دست مرا گرفت و گفت:خداوند‌ خاک‌ را روز شنبه و کوه‌ها را روز یـکشنبه و درختان را روز دوشنبه و بدی‌ را‌ روز سه شنبه و نور را روز‌ چهارشنبه و حیوانات را روز‌ پنجشنبه‌ و آدم را در ساعت آخـر‌ روز‌ جـمعه آفـرید.۱

این روایت علاوه بر این که مخالف قرآن است مشتمل بر‌ مطالب‌ سستی است که نیازی بـه‌ ‌ ‌گـفتن‌ ندارد‌ و لذا برخی از‌ محدثان‌ اهل سنت گفته‌اند که‌ ابو‌ هریره آن را از (۱).طبری،جامع البیان،ج ۲۴،ص ۱۱۹٫ایـن روایـت در کـتب حدیثی‌ اهل‌ سنت به‌طور گستره‌ای نقل شده است‌(برای‌ نمونه ر.ک:صحیح‌ مسلم‌،ج ۸،ص ۱۳۷‌؛متقی هندی،هـمان،ج ۶،ص ۱۷۷‌).

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۱)


کعب الاحبار شنیده و اشتباها به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله نسبت داده است.۱و این‌ در‌ حـالی است که در آغاز روایـت‌،ابـو‌ هریر‌ گفته‌ است‌ که پیامبر صلّی‌ اللّه‌ علیه و اله دست مرا گرفت و چنین گفت.به هر حال،از این نو روایات در تفسیر‌ آیات‌ مربوط‌ به خلقت،فراوان است.

مورد دیگری که‌ شاهد‌ نـقل‌ انبوه‌ روایات‌ اسرائیلی‌ در آن هستیم،تاریخ پیامبران و امت‌های گذشته است.برخی مفسران قصه‌های بسیار سخیف و دور از منطق و پر از خرافات را به عنوان شرح و توضیح آیات قرآنی نقل‌ کرده‌اند و بهانۀ آن‌ها این است که قرآن کـریم مـطلب را به اجمال بیان کرده و این روایات،آن را به تفصیل بیان می‌کند.

می‌دانیم که قرآن کریم کتاب تاریخی نیست،بلکه‌ گاهی‌ به سبب هدف‌های تربیتی که دارد،بخش‌هایی از تاریخ پیامبران و امت‌های پیشین را بـیان کـرده است. روشن است که تاریخ در قرآن جنبۀ ابزاری دارد و هدف نیست.اما متأسفانه‌ برخی‌ مفسران ذیل آیات مربوط به سرگذشت پیامبران هرچه توانسته‌اند قصه‌هیا خرافی و سخیف و دروغین را نقل کرده‌اند کـه تـوسط گروهی از یهودیان و مسیحیان که‌ اظهار‌ اسلام می‌کردند،وارد فرهنگ اسلامی‌ شده‌ است.حقیقت این است که آنان با این پیرایه‌ها،شأن و منزلت قرآن را پایین آورده و قد است آن را خدشه‌دار کرده‌اند.

برخی از قـصه‌های‌ پیـامبران‌ و امـت‌های گذشته،مانند قصۀ‌ هاروت‌ و مـاروت و قـصۀ داود و سـلیمان و قصۀ بنی اسرائیل و قصه یأجوج و مأجوج که به اختصار در قرآن بیان شده،دست‌مایه‌ای برای ذکر افسانه‌ها و خرافات بسیاری شده که مـتأسفانه بـه سـبب اشتمال آن‌ها‌ بر‌ مطالب ضد و نقیض و خلاف عـقل و وجـدان و به سبب پریشان‌گویی بیش از حد،باعث طعن و ریش‌خند مخالفان اسلام شده است.

کتاب‌های تاریخی و اسرائیلیات

به موازات کتاب‌های تـفسیری،بـسیاری از کـتاب‌های تاریخی‌ نیز‌ در کمند‌ روایات اسرائیلی افتاده‌اند.در این کتاب‌ها نیز در بـیان آغاز خلقت و شرح‌حال پیامبران و امت‌های گذشته،روایات اسرائیلی‌ به صورت انبوهی وارد شده است.

(۱).ابن کثیر،تفسیر القرآن العـظیم‌،ج ۴،ص ۱۰۲‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۲)


نـوع‌ کـتاب‌های تاریخی که امروز به عنوان منابع اصیل و معتر شناخته می‌شود روایـاتی را کـه ریشۀ اسرائیلی دارد‌ و ‌‌شامل‌ خرافات بسیاری است،در خود جای داده است و وجود این مطالب سست و پریشان‌ در‌ این‌ کـتاب‌ها،اصـالت و اعـتبار روایت‌های دیگر آن‌ها را هم مورد تردید قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که‌ نـویسندگان ایـن کـتاب‌ها،نه مورخ که نوعی نقّال هستند که درست و نادرست و غثّ‌ و ثمین را در هم‌ آمیخته‌اند‌.

مـحمد بـن اسـحاق بن یسار(متوفای سال ۱۵۰ یا ۱۵۱ ق)که پدر سیره نویسی است و سیرۀ ابن هشام بر گـرفته از سـیرۀ اوست،خود یکی از رواج دهندگان روایات اسرائیلی است‌.ذهبی می‌گوید:محمد بن اسحاق از اهـل کـتاب نـقل حدیث می‌کند.۱طیالسی نقل می‌کند که ابن اسحاق می‌گفت:شخص موثقی به من خـبر داد. بـه او گفته می‌شد که او کیست؟می‌گفت:یعقوب‌ یهودی‌.و روایت شده که او گفته‌های مردی از اهل کتاب را مـی‌نوشت.۲البـته بـعضی از علمای رجال اهل سنت، محمد بن اسحاق را توثیق کرده و بعضی هم او را ضعیف دانسته‌اند‌۳و علمای‌ رجـال شـیعه هم با این که او را از اصحاب امام صادق علیه السّلام معرفی کرده‌اند،گـفته‌اند کـه او از عـامه بود،هرچند که محبت و میل شدید به اهل‌ بیت‌ علیهم السّلام داشت.۴

به‌طور مسلم ابـن اسـحاق از نـاقلان روایات اسرائیلی است و به گفتۀ محققان سیرۀ ابن هشام،ابن اسحاق در بـخش تـاریخ مکه،کتاب خود را از اساطیر‌ و اسرائیلیات‌ سیراب‌ کرده است.۵هم‌چنین روایات متعددی‌ از‌ محمد‌ بن اسحاق در تاریخ طـبری نـقل شده که او از بعضی از اهل علم کتاب روایت کرده است.۶

ابن قتیبۀ دیـنوری‌(مـتوفای‌ سال‌ ۲۷۶ ق)از جمله کسانی است که در کتاب‌ (۱).ابـن‌ حـجر،تـهذیب التهذیب،ج ۴،ص ۲۸۲٫

(۲).ذهبی،میزان الاعتدال،ج ۳،ص ۴۷۱٫

(۳).ر.ک:ذهبی،سیر اعـلام النـبلاء،ج ۷،ص ۳۹ به بعد.

(۴).سید ابوالقاسم خویی،همان‌،ج ۱۶‌،ص ۸۲‌.

(۵).سیره ابن هشام،مقدمه محققان کتاب،ص ۱۱٫

(۶).بـه عـنوان نمونه‌ ر.ک:تاریخ طبری،ج ۱،ص ۹۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۳)


المعارف خـود اسـرائیلیات را فراوان نـقل کـرده و بـسیاری از مطالب کتاب خود،به خصوص در‌ بـخش‌ تـاریخ‌ پیامبران را با حذف سند و مستقیما از وهب بن منبه نقل‌ کرده‌ است.بـه گـفتۀ برخی صاحب‌نظران،ابن قتیبه بسیاری از مـطالب المعارف را از کتاب المحبر و المـنمق‌ ابـن‌ حبیب‌ برداشته۱و این نشان مـی‌دهد کـه پخش روایات اسرائیلی در کتاب‌های تاریخی امری‌ رایج‌ و شایع‌ بوده است.

ابو حنیفه احـمد بـن داود دینوری(متوفای سال ۲۸۲ ق)در الاخبار الطـوال‌ دربـارۀ‌ تـاریخ‌ پیامبران و امت‌های پیـشین،اسـرائیلیات نقل شده از کعب الاحـبار و وهـب بن منبه و مانند آن‌ها‌ را‌ با ولع شدیدی نقل می‌کند،ولی به کلی سندها را می‌اندازد و در آغاز‌ هـر‌ مـطلبی‌ می‌گوید:«و گفته‌اند».

محمد بن جریر طـبری(مـتوفای ۳۱۰ ق)یکی دیـگر از مـورخان مـعروف است‌ و تاریخ‌ او از منابع مـهم تاریخ اسلام به شمار می‌آید،ولی تاریخ او نیز‌ مانند‌ تفسیرش‌ آکنده از اسرائیلیات است و دربارۀ آغاز آفـرینش و تـاریخ پیامبران و اقوام پیشین، عمده‌ترین منبع او روایـات‌ اسـرائیلی‌ اسـت کـه از کـعب الاحبار و وهب بـن مـنبه رسیده است.

در کتاب‌های‌ تاریخی‌ بعدی‌ ملاحظه می‌کنیم که به تدریج به ضعف روایات اسرائیلی توجه شـده اسـت هـرچند که آن‌ها‌ را‌ ذکر‌ کرده‌اند.

مسعودی(متوفای سـال ۳۴۶ ق)در مـروج الذهـب پس از ذکـر حـدیث‌ نـسناس‌ و عنقاء و آفرینش چارپایان اظهار می‌دارد که این روایات از روایاتی نیست که شنوندۀ آن باید آن‌ را‌ بپذیرد..و آن‌ها داخل در اسرائیلیات است.۲

ابو علی ابن مسکویه(متوفای سال‌ ۴۲۱‌ ق)از مورخانی اسـت که کمتر به دام‌ روایت‌های‌ اسرائیلی‌ گرفتار شده است.او با توجه کامل‌ به‌ این که بخش‌های مهمی از تاریخ پیشینیان،مشتمل بر خرافات و تخیلات است،تلاش‌ کرده‌ که در کتاب (۱).ابن حـجر‌ عـسقلانی‌،المعارف،ج ۱،مقدمه‌،ص ۸۷‌.البته‌ عکاشه با تطبیق دادن مطالب المعارف‌ با‌ این دو کتاب،این سخن را به‌طور کلی نمی‌پذیرد و فقط وجود مشابهت‌هایی‌ را‌ می‌پذیرد که بیشتر کتاب‌ها چنین حالتی‌ را دارند.

(۲).مسعودی،مروج‌ الذهـب‌،ج ۲،ص ۲۱۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۴)


خـود به نام تجارب‌ الامم‌ از آن دوری کند و تا حد زیادی هم موفق شده و به تحلیل حوادث‌ پرداخته‌ است.او در مقدمه کتاب‌ خود‌ می‌گوید‌:

چنین یافتم کـه‌ خـبرهای‌ موجود،آمیخته با خبرهایی‌ اسـت‌ کـه به منزلۀ قصه‌پردازی و خرافات است.این‌ها هیچ فایده‌ای ندارد جز این که در‌ قصه‌ گویی‌های شبانه باعث خواب رفتن شنونده‌ باشد‌!۱

تجارب الامم‌ از‌ ذکر‌ دو بـخش از تـاریخ‌ که نوع کتاب‌های تـاریخی آن را دارنـد و خاستگاه آن‌ها روایات اسرائیلی است،خودداری کرده است‌.آن‌ دو بخش عبارت‌اند از:آغاز آفرینش‌(بدءالخلق‌)و تاریخ‌ پیامبران‌.ابن‌ مسکویه گفته است‌ که‌ هدف او بیان وقایعی است که می‌توان از آن تجربه‌ای آموخت کـه بـه درد زندگی می‌خورد‌.۲

در‌ عین‌حال‌،یکی از منابع مهم ابن مسکویه تاریخ‌ طبری‌ است‌ که‌ منبع‌ اسرائیلیات‌ است.هرچند که او در نقل‌های خود از طبری گزینشی عمل کرده و با نقد و نظر همراه کرده است،ولی گـاه و بـی‌گاه برخی روایـات اسرائیلی از طریق تاریخ‌ طبری در تجارب الامم راه یافته است.او مانند نوع مورخانی که پس از طبری آمده‌اند به شدت از تـاریخ طبری متأثر است و تاریخ طبری برای او آن‌چنان مهم بوده‌ که‌ درس آن را خـوانده اسـت.ذیـل حوادث سال ۳۵۰ ق از درگذشت ابو بکر احمد بن کامل خبر می‌دهد و می‌گوید:من کتاب تاریخ ابو جعفر طـبری ‌ ‌را از وی شـنیده‌ام‌.۳

مطهر‌ بن طاهر مقدسی(متوفای سال ۵۰۷ ق)نویسنده کتاب البدء و التاریخ روایات اسرائیلی دربـارۀ آفـرینش را بـا قید احتیاط نقل می‌کند و در موارد بسیاری‌ می‌گوید‌:«اگر این روایات صحیح باشد‌ دلالت‌ بر فـلان مطلب می‌کند»و بدین‌گونه صحت آن‌ها را مورد تردید قرار می‌دهد.و در فصل مربوط به نـخستین موجودی که خداوند آفـرید،بـرخی روایات اسرائیلی‌ را‌ به نقل از وهب‌ بن‌ منبه و عبد اللّه بن سلام نقل می‌کند و پس از نقد آن‌ها از نظر عقلی می‌گوید:

(۱).ابن مسکویه،تجارب الامم،ج ۱،ص ۴۹٫

(۲).همان.

(۳).همان،ج ۶،ص ۲۲۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۵)


جایز نیست به آن‌چه از اهل کتاب‌ در‌ این بـاره نقل شده،یقین پیدا کرد مگر این که قرآن و سخن پیامبر ما آن را تصدیق کند،زیرا در کتاب‌های آن‌ها تحریف و تبدیل رخ داده و حتی این روایات،مخالف‌ با‌ چیزی است‌ که در اول تورات آمده است.۱

مـقدسی عـقاید یهود را مستقیما از برخی از کتاب‌های آن‌ها نقل‌ و نقد می‌کند.مثلا در باب آغاز آفرینش،تحت عنوان:«ذکر مقالات‌ اهل‌ الکتاب‌ فی هذا الباب»نظر آن‌ها را از کتابی به نام شرایع الیهود نقل مـی‌کند و بـخشی را هم ‌‌از‌ تورات می‌آورد و جالب این که عبارت تورات را به زبان عبری و با حروف‌ عربی‌ نقل‌ می‌کند و سپی آن را به عربی ترجمه می‌کند.۲

ابو الفرج عبد الرحمان بن جوزی(متوفای‌ سـال ۵۹۷ ق)در مـقدمۀ تاریخ مفصل خود به نام المنتظم فی اخبار الملوک‌ و الامم می‌گوید:

از مورخان‌ پیشین‌ بعضی‌ها کتاب‌های خود را آکنده از مطالبی کرده‌اند که ذکر آن‌ها مورد رغبت نیست.و در آن‌ها مطالبی ذکر شـده کـه مـربوط به آغاز آفرینش است و صـحت آنـ‌ها بـعید به نظر می‌رسد‌ و ذکر آن‌ها نزد صاحبان خرد زشت سات،مانند اخباری که از وهب بن منبه و دیگران نقل شده که از خـرافات اسـت.۳

در عـین‌حال،ابن جوزی بسیاری از آن روایات را در‌ همین‌ کتاب نقل کـرده و حـتی روایات وهب بن منبه را دربارۀ آغاز آفرینش به‌طور گسترده آورده است.۴

ابن کثیر دمشقی(متوفای سال ۷۷۴ ق)نیز از کسانی است کـه در کـتاب خـود‌ البدایه‌ و النهایه بر ضعف روایات اسرائیلی تأکید کرده است.او در مـقدمۀ کتاب خود می‌گوید:

ما اسرائیلیات را ذکر نمی‌کنیم مگر آن مقدار که مخالف کتاب و سنت نباشد و آن بخشی‌ از‌ روایاتی است کـه نـه قـابل تصدیق است و نه قابل تکذیب.۵

او دربارۀ آغاز تاریخ و حالات پیامبران و امـت‌های گـذشته،برخی از روایات معروف را می‌آورد و در جای آن می‌گوید:این‌ از‌ اسرائیلیات‌ است.برای همین است (۱).مقدسی‌،البدء‌ و التاریخ‌،ج ۱،ص ۱۵۲٫

(۲).هـمان،ص ۱۴۶٫

(۳).ابـن جـوزی،المنتظم،ج ۱،ص ۱۱۶٫

(۴).ر.ک:همان،ج ۱،ص ۱۲۹،۱۷۰،۱۷۲،۱۸۰،۲۰۴،۲۲۱ و موارد دیگر.

(۵).ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج ۱،ص ۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۶)


که‌ حاجی‌ خلیفه‌ در مـعرفی کـتاب البـدایه و النهایه می‌گوید:ابن کثیر‌ در‌ این کتاب بر نص کتاب و سنت تکیه کرده و روایات صـحیح و سـقیم و نـیز اخبار اسرائیلی را مشخص نموده است.۱

عبد‌ الرحمان‌ بن‌ خلدون(متوفای سال ۸۰۸ ق)در تاریخ خود بـرخی روایـات را‌ نقل می‌کند و تذکر می‌دهد که این از اسرائیلیات است.او از کتابی به نام الاسرائیلیات نـام مـی‌برد و گـاهی‌ از‌ آن‌ نقل می‌کند.۲

این‌ها نمونه‌هایی بود از کتاب‌های تاریخی که بسیاری از‌ آن‌ها‌،به خصوص در قـرن‌های اولیـه اسلامی،آکنده از روایت‌های اسرائیلی بوده است که بیشتر به خرافات‌ و افسانه‌های‌ تخیلی‌ شـباهت دارد تـا حـوادث و وقایع تاریخی.البته- همان‌گونه که گفتیم-از قرن‌ چهارم‌ به‌ بعد،تاریخ‌نویسان مسلمان به ضعف ایـن روایـت‌ها توجه نشان داده و کوشیده‌اند از آن‌ها دوری‌ کنند‌،هرچند‌ در تنقیح و تهذیب و پاکسازی تاریخ از ایـن روایـات،تـوفیقی نیافته‌اند.

نکته‌ای که باید در‌ این‌جا‌ یادآور شد این است که با وجود این که مـحققان و مـورخان مـعاصر از‌ وجود‌ اسرائیلیات‌ در کتاب‌های تفسیری و تاریخی انتقاد کرده و ضرورت پاکسازی تاریخ را از این روایـات تـذکر‌ داده‌اند‌ و در این باره کتاب‌های متعددی نوشته‌اند،در عین حال برخی نویسندگان معاصر،اساطیر‌ و اسرائیلیات‌ را‌ با پردازش جدید بـه طـور گسترده وارد تاریخ اسلام کرده‌اند.از جملۀ آن‌ها طه حسین‌ است‌ که کتاب عـلی هـامش السیره را بر همین اساس نوشته است و در‌ مـقدمۀ‌ آنـ‌ تـصریح کرده که من در این کتاب به خـودم آزادی دادهـ‌ام که در سیره از‌ اساطیر‌ استفاده‌ کنم.۳

طه حسین که به خوبی می‌دانست این کـار او بـا مخالفت‌ علمای‌ اسلام روبه‌رو خـواهد شـد،پس از تبیین روش خـود مـی‌گوید:

(۱).حـاجی خلیفه،کشف الظنون،ج ۱،ص ۲۲۸٫

(۲).تاریخ‌ ابن‌ خـلدون،ج ۲،ص ۱۱۸ و ج ۵،ص ۴۲۶ و مـوارد دیگر.

(۳).طه حسین،علی هامش السیره،ص ۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۷)


می‌دانم که‌ گروهی‌ دربارۀ این کـتاب سـخت‌گیری خواهند کرد،آن‌ها‌ عقل‌ گرایانی‌ هـستند که جز عقل بـه چـیزی اطمینان‌ ندارند‌ و لذا دربارۀ بسیاری از روایـاتی کـه عقل، آن‌ها را نمی‌پذیرد سخت می‌گیرند.۱

نباید‌ تصور‌ کرد که طه حسین مانند‌ یـک‌ فـرد متدین‌ معتقد‌ است‌ که بـاید در بـرابر مـعجزات پیامبران‌ تسلیم‌ شـد هـرچند که عقل بدان‌جا راه نـبرد،بـلکه منظور او از این‌ سخن‌،توجیه روش خود و شاید هم نوعی‌ فریب‌کاری است.کاری که‌ او‌ کرد وارد کـردن افـسانه‌های قدیمی‌ و روایت‌های‌ اسرائیلی در سیرۀ نبوی بـا شـیوه‌ای تازه بـود.

هـمان‌گونه کـه خود وی پیش‌بینی‌ کرده‌ بـود،کتاب علی هامش السیره‌ پس‌ از‌ انتشار،با مخالفت‌های‌ شدیدی‌ روبه‌رو شد و نخستین کسی‌ که‌ بـه آن اعـتراض کرد دوست قدیمی و هم فکر او مـحمد حـسین هـیکل بـود کـه‌ معتقد‌ بود کـه دسـت مایه قرار دادن‌ سیرۀ‌ نبوی در‌ ادبیات‌ اساطیری‌،کاری نارواست و به همین‌ سبب طه حسین را سرزنش کـرد.

طـه حـسین در حالی اسرائیلیات را به‌طور گسترده وارد‌ کتاب‌ خود کـرد کـه مـحققان اسـلامی بـسیار‌ کـوشیده‌ بودند‌ که‌ آن‌ها‌ را از تاریخ‌ اسلام‌ بزدایند.

نتیجه

روایاتی که در باب احادیث تاریخی از طریق برخی تازه مسلمانان یهودی و نصارا و نیز‌ برخی‌ راویان‌ مسلمان وارد احادیث شده به انگیزه‌های مـختلفی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

عواملی‌ که‌ باعث نفوذ اسرائیلیات به احادیث شده است؛منبع کتابت حدیث، تشویق برخی خلفا و نیز سوء نیت برخی تازه مسلمانان و نیز شهرت‌طلبی برخی مسلمانان،همانند عـبد اللّه بـن‌ عمرو بن عاص و ابو هریره و نیز میل انسان‌ها به چنین داستان‌هایی می‌باشد،و حتی برخی از افرادی که مدت کوتاهی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را درک کردند انبوهی از روایات‌ و احادیث‌ را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نـقل مـی‌کردند که متأسفانه این نوع روایات به تفسیر قرآن کریم و تاریخ نیز سرایت نموده است.همین‌طور مسائلی که در رابطه با‌ آفرینش‌ آسمان‌ها و زمین و شـرح حـال پیامبران و امت‌های گذشته در (۱).همان،ص ۱۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۸)


کـتاب عـهد عتیق و جدید آمده در تفسیرهای قرآن و کتاب‌های تاریخی نیز وارد شده‌ است‌.این در حالی بود که‌ پیامبر‌ صلّی اللّه علیه و اله از خواندن و نقل چنین روایاتی منع فرموده بـود،حـتی برخی از آیات قرآن کـریم نـیز به صورت آشکار و با صراحت‌ دربارۀ‌ چنین مسئله‌ای هشدار داده‌ و برخی‌ مطالب اهل کتاب را گمراه کننده خوانده بود.

از تازه مسلمانانی که در این زمینه،نقش مؤثر داشتند می‌توان به کعب الاحـبار، تـمیم داری،عبد اللّه بن سلام،وهب بن‌ منبه‌ صنعانی اشاره نمود.و از مسلمانان، افرادی هم‌چون ابو هریره،عبد اللّه بن عمرو بن عاص،عبد اللّه بن عباس،ابن جریح رومی،مجاهد،مقاتل بن سلمیان،از روایـات اسـرائیلی نقل‌ نـموده‌اند‌.البته با‌ توجه به دلایلی که ذکر شد،اتهام و نقل اسرائیلیات به عبد اللّه بن عباس صحیح نـیست.

کتاب‌نامه‌

۱٫آلوسی،سید محمود،روح المعانی،بیروت،دارالکتب العلمیه،۱۴۱۵ ق.

۲٫ابن ابی‌ الحـدید‌،عـبد‌ الحـمید،شرح نهج‌البلاغه،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،قاهره داراحیاء الکتاب العربیه،۱۳۷۸ ق.

۳٫ابن ابی شیبه،عبد اللّه ‌‌بن‌ محمد بـن ‌ ‌ابـی شیبه،المصنف،تحقیق سعید لحام،بیروت،دارالفکر،۱۴۰۹ ق.

۴٫ابن اثیر‌،عز‌ الدین‌ علی بـن مـحمد،الکـامل فی التاریخ،بیروت،دارصادر،۱۳۸۵ ق.

۵٫ابن جوزی،ابو الفرج عبد الرحمان‌ بن جوزی،المنتظم فی تـاریخ الملوک و الامم،تحقیق محمد عبد القادر و همکاران،بیروت‌،دارالکتب العلمیه،۱۴۱۲ ق.

۶٫ابن‌ حبان‌،ابـو حاتم محمد بن حـبان،المـجروحین،تحقیق محمود ابراهیم زاید،مکه،دارالباز،[بی‌تا].

۷٫ابن حجر عسقلانی،الاصابه فی تمییز الصحابه،بیروت،درالکتب الاسلامیه،۱۴۱۵ ق.

۸٫-،تقریب التهذیب،تحقیق مصطفی عبد القادر،بیروت‌،دارالکتب العلمیه،۱۴۱۵ ق.

۹٫-،تهذیب التهذیب،بیروت،دارالفکر،۱۴۰۴ ق.

۱۰٫ابـن حجر عسقلانی،فتح الباری،بیروت،دارالمعرفه،[بی‌تا.].

۱۱٫ابن خلدون،عبد الرحمان،العبر و دیوان المبتدا و الخبر،بیروت،داراحیاء التراث العربی،[بی‌تا]‌.

۱۲‌.-،المقدمه،بیروت،داراحیاء التراث العربی،[بی‌تا].

۱۳٫ابن خلکان،و فیات الاعیان،تـحقیق احـسان عباس،بیروت،دارالثقافه،[بی‌تا].

۱۴٫ابن شاذان،فضل بن شاذان،الایضاح،تحقیق محدث ارموی،تهران،انتشارات دانشگاه‌،۱۳۶۳‌.

۱۵٫ابن طاووس حلی،الطرائف،قم،انتشارات خیام،۱۳۹۹ ق.

۱۶٫ابن عساکر دمشقی،تاریخ مدینه دمشق الکـبیر،بـیروت،دارالفکر،۱۴۱۵ ق.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۷۹)


۱۷٫ابن قتیبه،دینوری،المعارف،تحقیق ثروت عکاشه،قاهره‌،دارالمعارف‌،[بی‌تا].

۱۸٫ابن کثیر دمشقی،البدایه و النهایه،تحقیق یوسف عبد الرحمان،بیروت،دارالمعرفه،۱۴۱۲ ق.

۱۹٫-،تفسیر القرآن العظیم،تحقیق یوسف عبد الرحـمان،بـیروت،دارالمعرفه،۱۴۱۲ ق.

۲۰٫ابن مسکویه،ابو‌ علی‌،تجارب‌ الامم،تحقیق ابو القاسم امامی‌،تهران‌،انتشارات‌ سروش،۱۳۷۹٫

۲۱٫ابن ندیم،محمد بن اسحاق،الفهرست،قاهره،المکتبه التجاریه الکبری،[بی‌تا].

۲۲٫ابن هشام،السیره النـبویه،تـحقیق مـصطفی‌ سقا‌ و همکاران‌،بیروت،دار المعرفه،[بـی‌تا].

۲۳٫ابـو حـاتم رازی‌،الجرح‌ و التعدیل،بیروت،افست داراحیاء التراث العربی،چاپ اول:هند،۱۳۷۱ ق.

۲۴٫ابوریه،محمود،اضواء علی السنه المحمدیه،بیروت،الطبحاء‌،[بی‌تا]‌.

۲۵‌.احمد بـن حـنبل،مـسند،بیروت،دار صادر،[بی‌تا].

۲۶٫احمدی‌ میانجی،مکاتیب الرسول،قـم،دارالحـدیث،۱۹۹۸ م.

۲۷٫باجی،سلیمان بن خلف،التعدیل و التجریح،تحقیق احمد بزاز،مراکش،وزاره‌ المعرفه‌،[بی‌تا]‌.

۲۸٫بلاذری،احمد بن یحیی،انساب الاشراف،تـحقیق مـحمد حـمید اللّه‌،بیروت‌،دارالفکر،۱۴۱۷ ق.

۲۹٫بیهقی،احمد بن حسین،السنن الکبری،بـیروت،دارالفکر،[بی‌تا].

۳۰٫تستری،محمد تقی‌،قاموس‌ الرجال‌،قم،انتشارات جامعه مدرسین،۱۴۱۹ ق.

۳۱٫حاجی خلیفه،کشف الظنون عن اسامی‌ الکـتب‌ و الفـنون‌،بـیروت،داراحیاء التراث العربی،[بی‌تا].

۳۲٫حاکم نیشابوری،ابو عبد اللّه،المستدرک علی الصـحیحین‌،بـیروت‌،دارالمعرفه‌،[بی‌تا].

۳۳٫حلبی،علی بن برهان الدین،السیره الحلبیه(انسان العیون فی سیره الأمین‌ المأمون‌)،بـیروت،المـکتبه الاسـلامیه،[بی‌تا].

۳۴٫خطیب بغدادی،تاریخ بغداد،بیروت،دارالکتب العلمیه،۱۴۱۷‌ ق.

۳۵‌.خویی‌،سید ابوالقاسم،مـعجم رجـال الحـدیث،۱۴۱۳ ق.

۳۶٫ذهبی،شمس‌الدین،تاریخ الاسلام،بیروت،دارالکتاب العربی‌،۱۴۱۳‌ ق.

۳۷٫-،تذکره الحفاظ،بیروت،داراحیاء التراث،[بی‌تا].

۳۸٫-،سـیر اعـلام النـبلاء،بیروت،مؤسسه‌ الرساله‌،۱۴۱۳‌ ق.

۳۹٫-،میزان الاعتدال،بیروت،دارالمعرفه،۱۳۸۲ ق.

۴۰٫ذهبی،محمد حسین،الاسرائیلیات فی التفسیر و الحـدیث،قـاهره‌،مکتبه‌ وهبه،۱۹۹۰ م.

۴۱٫-،التفسیر و المفسرون،قاهره،دار الکتب الحدیثه،۱۳۹۶ ق.

۴۲٫رشید‌ رضا‌،محمد‌،المنار،بیروت،دارالفـکر،۱۳۴۲ ق.

۴۳٫سـرخسی،شـمس‌الدین،المبسوط،بیروت،دارالمعرفه،۱۴۰۶ ق.

۴۴٫سید بن طاووس‌،الملاحم‌ و الفتن‌،اصفهان،گلبهار،۱۴۱۶ ق.

۴۵٫سیوطی،جلال الدین،الاتـقان فـی علوم القرآن،تحقیق‌ محمد‌ ابو الفضل ابراهیم،بیروت،المکتبه العصریه،۱۴۰۸ ق.

۴۶٫-،الدرالمنثور،بیروت،دارالمـعرفه،[بـی‌تا].

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۱۴ (صفحه ۸۰)


۴۷٫سـیوطی،عبد الرحمان‌،تاریخ‌ الخلفاء،بیروت،دارالکتب العلمیه،[بی‌تا].

۴۸٫شیخ صدوق،محمد بن بابویه،الخصال‌،تـحقیق‌ عـلی اکبر غفاری،انتشارات جامعه مدرسین،۱۴۰۲‌ ق.

۴۹‌.صالحی‌ شامی،محمد بن یوسف،سبل الهـدی و الرشـاد‌ فـی‌ سیره خیر العباد،بیروت،دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ ق.

۵۰٫صنعانی،عبد الرزاق بن همام‌،المصنف‌،تحقیق حبیب الرحمان اعـظمی،[بـی‌تا]‌.

۵۱‌.طـبرسی،ابو‌ علی‌،مجمع‌ البیان،بیروت،مؤسسه الاعلمی،۱۴۱۵ ق.

۵۲‌.طبری‌،محمد ابن جریر،تـاریخ الامـم و الملوک،بیروت،دارالکتب العلمیه،[بی‌تا].

۵۳٫-،تاریخ‌ الامم‌ و الملوک،بیروت،مؤسسه الاعلمی،۱۴۰۳ ق.

۵۴‌.-،جامع البیان،تحقیق جمیل‌ عـطار‌،بـیروت،دارالفکر،۱۴۱۵ ق.

۵۵٫طه‌ حسین‌،علی هامش السیره،بیروت،دار الکتاب اللبنانی،۱۹۸۵ م.

۵۶٫عاملی،شیخ حـر،وسـائل‌ الشیعه‌،قم،مؤسسۀ آل البیت،۱۴۱۴‌ ق.

۵۷‌.عینی‌،بدرالدین،عـمده القـاری‌،بـیروت‌،داراحیاء التراث العربی،[بی‌تا]‌.

۵۸‌.قرطبی،محمد بـن عـبد اللّه انصاری،الجامع لاحکام القرآن،بیروت،داراحیاء التراث العربی،۱۴۰۵‌ ق.

۵۹‌.کلینی،محمد بن یعقوب،الکـافی،تـحقیق‌ علی‌ اکبر غفاری‌،تهران‌،دارالکـتب‌ الاسـلامیه آخوندی،۱۳۸۸ ق.

۶۰‌.مـجاهد بـن جـبر،تفسیر مجاهد،تحقیق عبد الرحمان سـورتی،اسـلام‌آباد،مجمع البحوث الاسلامیه،[بی‌تا].

۶۱‌.مجلسی‌،محمد باقر،بحار الأنوار،بیروت،مؤسسه‌ الوفـاء‌،۱۴۰۳‌ ق.

۶۲‌.مـسعودی‌،علی بن حسین‌،مروج‌ الذهب و مـعادن الجوهر،قم،افست،دار الهـجره،۱۴۰۹ ق.

۶۳٫مـقاتل بن سلیمان،تفسیر مقاتل،تـحقیق احـمد‌ فرید‌،بیروت‌،دارالکتب الاسلامیه،۱۴۲۴ ق.

۶۴٫مقدسی،مطهر بن‌ طاهر‌،البدء‌ و التاریخ‌،مکتبه‌ الثقافه‌ الدیـنیه،[بـی‌تا].

۶۵٫نمیری،ابن شبه،تاریخ المـدینه المـنوره،قـم،انتشارات دارالفکر،۱۴۱۰ ق.

۶۶٫نـووی،مـحیی‌الدین،شرح صحیح مسلم،بـیروت،دارالکـتاب العربی،۱۴۰۷ ق.

۶۷٫نیشابوری،مسلم بن‌ حجاج،صحیح مسلم،بیروت،دار الفکر،[بی‌تا].

۶۸٫واقدی،محمد بن عـمر،فـتوح الشام،بیروت،دارالجیل،[بی‌تا].

۶۹٫ورام بن ابـی فـراس،مجموعۀ ورام(نـزهه النـاظر و تـنبیه الخاطر)،انتشارات مکتبه‌ الفـقیه‌،[بی‌تا].

۷۰٫هیثمی،نورالدین،مجمع الزوائد،بیروت،دارالکتب العلمیه،۱۴۰۸ ق.

۷۱٫یوسف اطیر،حسنی،القرآن و الاسرائیلیات،بیروت،مکتبه النـافذه،۲۰۰۴ م.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x