چرایی گریه و سوگواری
چرایی گریه و سوگواری | ||
فهرست مطالب
سیره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ۱ – عزاداری برای عبدالمؤمن ( م ۳۴۶ ق. ) ۲ – عزاداری برای جوینی ( م ۴۷۸ق. ) ۳ – عزاداری برای ابن جوزی ( م ۵۹۷ ق. ) بسم اللّه الرحمن الرحیمدرآمدگریستن بر مرده و همچنین سوگواری و عزاداری بر او امری برخاسته از احساس پاک و روح لطیف آدمی است. اسلام ضمن تایید گریه، بر آن تاکید نموده است، سیره رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین سیره و منش اصحاب بزرگ ایشان تاییدی براین مدعاست. این دفتر، باختصار درپی تبیین روایی گریستن و عزاداری است و در این راستا، ضمن ارائه سیره پیامبر و اصحاب، نمونه هایی از گونه های ماتم سرایی در تاریخ اسلام را تقدیم داشته، به نقد و بررسی روایات تحریم گریه می پردازد. نجم الدین طبسی توصیه بر گریهگریستن بر درگذشتگان و عزاداری بر ایشان امری برخاسته از احساس است و هر مصیبت زده ایی را به سمت خود می کشاند. رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم چنین امری را سزاوار و شایسته دانسته، بر گریه کردن توصیه می فرمود. اسامه بن زید می گوید: روزی فرزند دختر پیامبر درگذشت، دختر غم دیده آن حضرت، این واقعه را به پدر خبر داد و از ایشان درخواست حضور نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، ابی بن کعب، زید بن ثابت و جمعی از یاران به منزل دختر غم دیده خویش رفت، پیامبر مهربان کودک را در بغل گرفت و بشدت گریست و اشکان مبارک سرازیر گشت؛ سعد با مشاهده گریه پیامبر، با تعجب پرسید: چرا گریه می کنید؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ چنین فرمود: « رحمه یجعلها فی قلوب عباده، انما یرحم اللَّه من عباده الرحماء؛ ترحم بر این کودک است که خداوند در دل بندگان خود رحمت قرار می دهد، و خداوند بندگان رحیم خود را مورد رحمت قرار می دهد. » سنن النسائی، ج ۴، ص ۲۲، صحیح بخاری، ج ۱، ص ۲۲۳٫ پس از پایان نبرد احد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم راهی شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهدای خویش می گریستند. پیامبر با شنیدن مویه عزاداران، از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: « و لکن حمزه لا بواکی له؛ اما عمویم حمزه گریه کننده ای ندارد. » پیامبر پس از اندکی استراحت، صدای ناله زنان انصار را شنیدند که برای حمزه می گریستند. ابن عبدالبر می گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه می گریند. الاستیعاب، قرطبی، ج ۱، ص ۲۷۵؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۰؛ شفاء الغرام، ج ۲، ص ۳۴۷٫ همچنین پس از کشته شدن جعفر پسر ابی طالب در نبرد موته، پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلی دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود: « علی مثل جعفر فلتبک البواکی؛ سزاوار است بر مثل جعفر گریستن، پس گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند. » انساب الاشراف، بلاذری، ج ۲، ص ۲۹۸٫ دیدگاه های افراطی و دور از احساس و عاطفه که با گریه کردن مخالفت می کردند در نزد پیامبر جایگاهی نداشت و آن حضرت در برابر آن موضع گیری می فرمود؛ به گفته مورخان: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تشییع جنازه یکی از مسلمانان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صدای گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهی کرد! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو به عمر کرده، چنین فرمود: « یا عمر! دعهُنَّ، فان العین دامعه و النفس مصابه و العهد قریب؛ ای عمر! کاری به آنان نداشته باش، بگذار بگریند، همانا که چشم گریان است و نفس مصیبت زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک. » مستدرک حاکم، ج ۱، ص ۳۸۱؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۳، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۶۲۱٫ سیره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلمگریه در غم و اندوه از دست رفته را می توان در آیینه حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دید؛ مورخان گونه های مختلفی از گریستن آن حضرت را در فقدان خویشان و یاران عزیزش روایت کرده اند؛ از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد: الف – گریه بر عبدالمطلبپس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر جد عزیزش گریست؛ ام ایمن می گوید: « أَنا رأیت رسول اللَّه یمشی تحت سریره و هو یبکی؛ من پیامبر را دیدم که در پی جنازه عبدالمطلب راه می رفت در حالیکه می گریست. » تذکره الخواص، ص ۷٫ ب – گریه بر ابوطالبدرگذشت حضرت ابوطالب، عموی با ایمان و حامی عزیز پیامبر، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، حضرت علی ( ع ) می فرماید: چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم، ایشان گریست و آنگاه فرمود: « اذهب فاغسله و کفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه؛ او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد. » الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۱، ص ۱۲۳٫ ج – گریه بر آمنهروزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد. به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراه خود را نیز به گریستن انداخت. المستدرک، ج ۱، ص ۳۵۷؛ تاریخ المدینه، ابن شبّه، ج ۱، ص ۱۱۸٫ د – گریه بر ابراهیمابراهیم تنها پسری بود که در مدینه نصیب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد، اما در یک سالگی درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ماتم فرزندش گریست، و در برابر پرسش یاران که از علت گریه پیامبر بر مرده جویا شده بودند، چنین پاسخ فرمود: « تدمع العینان و یحزن القلب و لانقول مایسخط الربّ؛ اشک چشم جاری می شود و دل غمگین می گردد، ولی سخنی که خدا را به سخط و غضب آورد بر لب نمی آورم. » العقد الفرید، ج ۳، ص ۱۹٫ ه – گریه بر فاطمه بنت اسدفاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت علی ( ع )، در نزد پیامبر بسیار محبوب بود، همو در سرپرستی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجری درگذشت، پیامبر که او را همچون مادر خویش می دانست از رحلت اش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان می گویند: « صلّی علیها و تمرغ فی قبرها و بکی؛ پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست. » ذخائر العقبی، ص ۵۶٫ و – گریه بر حمزهحمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره های برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد احد به شهادت رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شهادت عموی خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست: « لمّا رأی النبی حمزه قتیلا، بکی فلمّا رای ما مثّل به شهق؛ پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد. » السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۲۴۷٫ ز – گریه بر یارانفقدان برخی از یاران همراه، نیز قلب پیامبر را می آزرد و اشک مبارکش را جاری می ساخت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که بر مرگ عثمان بن مظعون می گریست، بر پیکر بی جان او بوسه زد. « ان النبی قبّل عثمان بن مظعون و هو میت و هو یبکی ». المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۲۶۱؛ السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۰۷٫ همچنین آن حضرت پس از غزوه حمراء الاسد، به دیدار خانواده سعد بن ربیع، یکی از شهدای نبرد احد رفت و در آن جا از حماسه و جانبازی سعد یاد کرد، خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر می گریستند، رسول خدا نیز گریه کرد و آنان را از گریستن نهی نفرمود. « فجلسنا و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یحدِّثنا عن سعد بن ربیع، یترحّمُ علیه و یقول لقد رأیتُ الأَسنَّه شرعت اِلیه یومئذٍ حتّی قُتِل فلما سمع ذلک النسوه، بکین فدمعت عینا رسول اللَّه، و ما نهاهن عن شی ء ». المغازی، ج ۱، ص ۳۲۹٫ * * * مَنِش اصحابدر میان یاران و اصحاب پیامبر، گریستن و سوگواری بر درگذشته امری رایج بود، در تاریخ نمونه های بسیاری از سوگواری اصحاب بر درگذشتگان خود را ثبت کرده اند؛ به عنوان مثال می توان به موارد ذیل اشاره کرد: به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامی اسلام، شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد. « لما قبض النبیصلی الله علیه و آله و سلم ارتجت مکه بصوت ». اخبار مکه، فاکهی، ج ۳، ص ۸۰٫ عایشه می گوید: « پس از فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخواستم و ( در سوگ پیامبر ) به همراه سایر زنان بر صورت و سینه می زدیم. » « و قمتُ التدم ( اضرب صدری ) مع النساء و اضرب وجهی ). السیره النبویه، ج ۴، ص ۳۰۵٫ عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گریست و اشعاری را در رثای او خواند. السیره النبویه، ج ۳، ص ۱۷۱٫ « عن أبی عثمان: اتیتُ عمر بنعی النعمان بن مقرن، فجعل یده علی راسه و جعل یبکی ». المصنف ابن أبی شیبه، ج ۳، ص ۱۷۵٫ پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود کنار قبر وی ایستاد، برای او گریست. « فوقف ابن مسعود علی قبره یبکی ». العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۸۳٫ * * * افسانه تحریمگروهی از عالمان اهل سنت، سوگواری و گریه بر درگذشتگان را تحریم کرده و بر خلاف توصیه و روش نبی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و شیوه اصحاب با آن مخالفت کرده اند. بی شک با نگاه و تامل به مستندات گفته های آنان، تحریم و ممنوعیت عزاداری افسانه ای بیش نخواهد بود. موضوع تحریم سوگواری و پاسخ آن را در دو پرتو و یک نتیجه به نظاره می نشینیم: پرتو اوّلمخالفان گریه و عزاداری، روایات چندی را در ممنوعیت گریه و عزاداری برشمرده اند؛ از جمله: ۱ به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این سخن را نسبت داده اند که مرده به جهت گریه و شیون بازماندگان در قبر عذاب می شود: « المیّت یعذب فی قبره بما نیح علیه. » صحیح بخاری، ج ۱، ص ۲۲۳، کتاب الجنائز؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۴۴، کتاب الجنائز؛ جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۹۹، شماره ۸۵۷٫ « ان المیّت لیعذب ببکاء اهله علیه. » همان. ۲ به گفته سعید بن مسیب، عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر، مجلس سوگواری برپا نمود. چون خبر آن به عمر رسید، وی دستور داد تا از آن جلوگیری کنند. اما عایشه از دستور خلیفه سرپیچی کرد. در واکنش، عمر، هشام بن ولید را مامور ساخت تا نزد عایشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گریه عزاداران جلوگیری نماید. زنان چون از ماموریت هشام آگاه شدند، مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند. آنگاه عمر این سخن را خطاب به آنان گفت: « تردن ان یعذب ابوبکر ببکائکن! ان المیت یعذب ببکاء اهله علیه؛ می خواهید با گریه خود ابوبکر را عذاب کنید! همانا مرده با گریه نزدیکان خویش عذاب می شود. » صحیح الترمذی، رقم ۱۰۰۲٫ ۳ این سخن نیز از عایشه نقل شده است که گفت: با رسیدن خبر شهادت جعفر بن ابی طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، آثار حزن و اندوه در سیمای پیامبر اکرم نمایان شد. من از گوشه ای او را که نشسته بود نظاره می کردم. در آن حال مردی به حضور ایشان رسید و گفت: ای رسول خدا! زنان بر جعفر گریه می کنند! پیامبر در واکنش به او فرمود: « فارجع الیهن فاسکتهن، فان ابین فاحث فی وجوههن التراب؛ برگرد و آنان را ساکت ساز، اگر آرام نشدند خاک بر صورتشان بپاش!. » المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۳، ص ۲۶۵٫ ۴ از نصر پسر ابی عاصم نقل است که: شبی عمر صدای نوحه عزای زنی را از یکی از خانه های مدینه شنید، بی درنگ وارد خانه شد و زنان را پراکند و زن نوحه سرا را با تازیانه خود مضروب کرد، به گونه ای که روسری او از سرش افتاد. همراهان خلیفه با مشاهده این صحنه به او گفتند: ای خلیفه! موهای زن نمایان شد. عمر در پاسخ چنین گفت: « أَجل، فلا حرمه لها؛ آری، این زن احترام ندارد. » کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۷۳۱٫ پرتو دوّم:در پاسخ به ادعای تحریم، شایسته است تا روایات فوق را که پیروان تحریم گریه و عزاداری بدان استناد کرده اند نقد و بررسی نماییم: ۱ در آغاز می توان از دیدگاه عایشه یاد کرد؛ او روایات فوق را عاری از اعتبار می دانست و آنها را نمی پذیرفت و به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه می داد؛ نووی می گوید: « روایات فوق از نظر عایشه پذیرفته نشده، او به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه می دهد. زیرا خلیفه دوم و پسرش عبداللَّه این روایات را به صورت صحیح از پیامبر نگرفته اند. چنانکه ابن عباس نیز می گوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. » شرح النووی، ج ۵، ص ۳۰۸٫ در این باره، یادکرد روایات ذیل شایسته است: الف ابن ملیکه از ماجرایی یاد می کند که بر ساختگی بودن روایت تحریم گریه گواهی می دهد؛ او می گوید: یکی از دختران عثمان درگذشت، به همراه عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن عباس در تشییع جنازه او شرکت جستیم. در میان آن دو نشسته بودم که عبداللَّه بن عمر از گریه مردم شِکوه کرد و به فرزند عثمان چنین گفت: چرا مردم را از گریه باز نمی دارید؟ همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: « مرده به خاطر گریه خویشانش عذاب می شود » !. در آن حال، ابن عباس رو به ابن عمر کرده، گفت: « عمر گوینده این حرف است ». زیرا هنگامی که عمر بر اثر شدت زخم در بستر مرگ بود، صهیب نزد او آمد و بر بالین اش گریه و ناله سر داد. عمر از این عمل صهیب ناراحت شد و گفت: آیا بر من گریه می کنی، در حالیکه پیامبر فرموده است که مرده به دلیل گریه نزدیکانش در عذاب خواهد بود! او در ادامه چنین بیان داشت: پس از درگذشت عمر، این سخن وی را برای عایشه بازگو کردم، وی در پاسخ چنین بیان داشت: « رحم اللَّه عمر، واللَّه ما حدث رسول اللَّه، لیعذب.. و لکن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: ان اللَّه لیزید الکافر ببکاء اهله علیه؛ خدا عمر را رحمت کند! سوگند به خدا که هرگز پیامبر چنین سخنی را بر لب نیاورده است، بلکه ایشان چنین بیان داشت: خداوند عذاب کافر را با گریه بستگانش افزون می کند. » عایشه سپس سخن خود را با این جمله پی گرفت: « حسبکم کتاب اللَّه و لا تزر وازره وزر اخری؛ فاطر، آیه ۱۸٫ قرآن شما را در این باره کفایت می کند که فرمود: هیچکس گناه دیگری را به دوش نمی کشد. » آنگاه ابن عباس بر این جمله تاکید کرد که پروردگار می خنداند و می گریاند. روایت گر این ماجرا می گوید: چون سخن ابن عباس به پایان رسید، عبداللَّه بن عمر سکوت کرد و سخنی نگفت. مسند احمد، ج ۱، ص ۴۱؛ جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۹۹٫ ب روزی در حضور عایشه، سخنی از این گفته عبداللَّه بن عمر به میان آمد که به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: میت با گریه خویشانش در قبر عذاب می شود! عایشه در واکنش چنین گفت: « ذهل ابن عمر! انما قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم انه لیعذب بخطیئته و ذنبه و انّ اهله لیبکون علیه الان؛ فرزند عمر فراموش کرده است، بلکه رسول خدا چنین فرمود: مرده در قبر به خاطر گناهانش عذاب می شود، در حالی که نزدیکانش نیز در آن هنگام برای وی می گریند. » شرح النووی، ج ۵، ص ۳۰۸٫ ج عایشه در فرازی دیگر مدعی است: « انکم لتحدثون عن غیر کاذبین و لا مکذوبین و لکن السمع یخطی؛ عمر و فرزند او عبداللَّه، از روی عمد و آگاهی نسبت دروغ به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نداده اند، بلکه حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشتباه شنیده اند. » مسند احمد، ج ۱، ص ۴۲؛ جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۹۳، شماره ۸۵۶۳٫ د همچنین عایشه از این حکایت یاد می کند که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کنار قبری عبور می کرد، بازماندگان آن مرده را دید که بر او می گریند، آنگاه این سخن را بر زبان جاری ساخت: « کسی سنگینی عمل دیگری را بر دوش نمی کشد ». صحیح بخاری، ج ۱، ص ۲۲۳؛ ارشاد الساری، ج ۲، ص ۴۰۴٫ ۲ روایتی که به جلوگیری پیامبر از گریه منسوبان جعفر بن ابی طالب اشاره داشت نیز عاری از واقعیت است؛ زیرا: الف این روایت با روایات دیگری که از ترغیب پیامبر اکرم بر گریه کردن حکایت داشت، در تعارض است. سنن النسائی، ج ۴، ص ۱۹؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۳۸۱٫ ( به روایات ذکر شده در بخش سیره رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم رجوع شود ). ب در سند روایت فوق، شخصی بنام « محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار » وجود دارد، که در نزد محدثان اهل سنت و علمای علم رجال آن طایفه مورد اعتنا نیست و آنان روایات ذکر شده توسط او را « ضعیف » و « جعلی » می دانند. عن ابن نمیر: انه یحدث عن المجهولین احادیث باطله. و عن احمد: یشتهی الحدیث فیاخذ کتب الناس فیضعها فی کتبه. و عنه ایضا: کان ابن اسحاق یدلّس. و عن ابی عبداللَّه: کان لایبالی عن من یحکی. و عنه ایضا: لیس بحجه. و عن احمد: لم یکن یحتج به فی السنن. و عن یحیی بن معین: لیس بذاک، ضعیف. و عنه ایضا: سقیم لیس بالقوی. و عن النسائی: لیس بالقوی. ر. ک: تهذیب الکمال، ج ۱۶، ص ۸۰ -۷۰٫ ۳ روایت ذکر شده از « نصر بن ابی عاصم » نیز دستخوش ضعف بوده و به علل ذیل بدان نمی توان استناد کرد: الف سند آن روایت ضعیف است، زیرا در میان راویان فردی بنام « ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی » به چشم می خورد و عالمان نامدار اهل سنت او را دروغگو، جعل کننده حدیث و شخصی غیر قابل اعتماد دانسته اند. قال احمد: کل بلاء فیه. و قال ایضا: لایکتب حدیثه، ترک الناس حدیثه، کان یروی احادیث منکره، لا اصل لها، و کان یأخذ احادیث الناس یضعها فی کتبه. و قال بشر بن المفضل: سألت فقهاء اهل المدینه عنه، فکلهم یقولون: کذّاب. و قال النسائی: لیس بثقه و لایکتب حدیثه. ر. ک: تهذیب الکمال، ج ۱، ص ۴۲۰٫ ب نسبت چنین ماجرای ناشایستی به خلیفه مسلمین باورکردنی نیست و می توان آن را از واقعیت دور دانست، زیرا چگونه ممکن است که عمر به خانه یک زن نامحرم حمله کند و او را با تازیانه مضروب سازد، به گونه ای که روسری زن از سرش بیفتد، و خلیفه در واکنش به اعتراض یاران خود، آن زن را غیر قابل احترام بپندارد! و خاطره تلخ یورش به خانه وحی را در ذهنها تجدید کند. ج در صورت صحت ماجرای فوق، آیا سؤال مطرح می شود که: آیا عملکرد و فعل عمر حجت است؟ با وجود آن که او ادعای عصمت نداشته است و دیگران نیز چنین منقبتی را برای او ذکر نکرده اند. غزالی، عالم برجسته سنی، حجت بودن قول عمر و ابوبکر را وهمی بیش ندانسته است. فقال: الاصل الثانی من الاصول الموهومه: قول الصحابی، و قد ذهب قوم الی ان مذهب الصحابی حجه مطلقا، و قوم الی انّه الحجه ان خالف القیاس، و قوم الی ان الحجه فی قول ابی بکر و عمر خاصه لقوله اقتدوا باللذین بعدی، و قوم الی ان الحجه فی قول الخلفاء الراشدین اذا اتفقوا. و الکل باطل عندنا، فانّ من یجوز علیه الغلط و السهو، و لم تثبت عصمته عنه فلا حجه فی قوله، فکیف یحتج بقولهم مع جواز الخطاء. المستصفی، ج ۱، ص ۲۶۰؛ دراسات فقهیه فی مسائل خلافیه، ص ۱۳۸٫ د بی شک رفتار خلیفه در راستای سنت پیامبر نبوده است، آنچه که ما را به این ادعا رهنمون می سازد آن است که آن حضرت در حدیثی او را از مقابله با گریه کنندگان باز داشت و فرمود « یا عمر! دعهن » مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۳٫٫ و همچنین عایشه در این مساله خاص به عمر نسبت خطا و فراموشی داده است. المجموع للنووی، ج ۵، ص ۳۰۸٫ نتیجه: با درنگ و تأمل در روایات فوق، ریشه ادعای نهی و تحریم گریه و عزادری بر مردگان، به عمر و فرزندش باز می گردد. اگر با نگاه خوش بینانه به سخن عایشه بنگریم و « اشتباه در فهم » و یا « خطا در نقل » فرمایش پیامبر بپذیریم، به این نکته خواهیم رسید که: رسول گرامی اسلام هرگز از سوگواری و گریستن بر مرده مسلمان نهی نفرموده است و روایات عذاب دادن میت به مرده کافر اشارت دارد و شامل مردگان مسلمان نمی شود.
|