اخلاق یهودی
اشـاره:
آنچه در پی میآید، ترجمه مقالهای است از کتاب A Companion To Ethicکه در یکی از فصلهای کتاب، زیر عنوان سـنتهای بـزرگ اخـلاقی درج شده است. نویسندگان این فصل به بررسی نظامهای زنده اخلاقی (هندو، بودایی، چینی، یهودی، مـسیحی و اسلام) پرداختهاند که هر یک راهنمای بخش عظیمی از مردم جهان است. در این مـقالات به پرسشهایی در باره ظـهور سـنتهای اخلاقی و ممیزات آنها، خاستگاه اخلاق، چگونگی شناخت عمل درست و معیار غایی و نهایی آن و لزوم انجام کارهای شایسته پاسخ داده شده است. بررسی مشترکات هر یک از نظامهای اخلاقی با اخلاق معاصر غرب نیز مـورد توجه قرار گرفته است.
______________________________
۱ مشخصات کتابشناختی این اثر چنین است:
Menachem Kellner, ””Jewish ethics”” in A Companion To Ethics, Edited by Peter Singer, Blackwell publishers, 1991.
طرح موضوع «اخلاق یهودی» مسائل و مشکلات چندی را به دنبال میآورد. برخی از این مسائل جزء جداییناپذیر و لازمه ذاتی هر نوع مکتب اخـلاقی اسـت (خواه اخلاق مسیحی باشد، یا اخلاق مارکسیستی، یا هر نوع اخلاق دیگر). و برخی دیگر منحصر به اخلاق یهودی است. از این مسائل که بگذریم، مجموعه مفصل و پرارزشی از آثار نوشتاری وجود دارد کـه بـه گفته همه صاحبنظران، اخلاق یهودی نامیده میشود. رابطه دین و اخلاق و معضلات اخلاق دینی در مقاله مستقل دیگری (چگونه اخلاق میتواند مبتنی بر دین باشد؟) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.(۱) بـنابراین، مـسائل عمومی مربوط به اخلاق یهودی، به عنوان مصداقی از یک اخلاق دینی، در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار نخواهد گرفت، اما به هر حال، پارهای از مسائلی که منحصرا در اخلاق یـهودی مـطرح شـده است، باقی میماند که مـقاله حـاضر بـه بررسی آنها میپردازد. این مقاله دارای دو بخش است؛ در بخش اول سعی شده است که برخی از مسائل پیشآمده در حوزه اندیشه اخلاق یهودی تشریح گـردد و در بـخش دوم، مـجموعه نوشتههایی که به طور معمول با این عـنوان از آنـها یاد میشود، معرفی میشوند.
[اخلاق یهودی و طرح چند اشکال]
اخلاق یهودی چیست؟ برای پاسخگویی به این پرسش، لازم است سؤال پیـشزمینه آن را کـه «یـهودیت چیست؟» پاسخ گوییم؛ سؤالی که جوابدادن به آن کار آسانی نیست؛ زیـرا بر طبق یک گفته قدیمی که «در میان دو یهودی سه عقیده وجود دارد»، یافتن تعریفی کامل از آیین یهود کار دشـواری اسـت. گـرایش معروف و متداول یهودیان را در عدم توافق بر سر موضوعات کلامی و عقاید دیـنی، و در عـین حال، خارجندانستن قطعی یکدیگر از دین و جامعه یهود میتوان نشانه توجه خاص یهودیان به اعمال و کردار افـراد قـلمداد کـرد. این توجه ویژه موجب میگردد که موضوع رفتار انسانها (بهویژه موضوعات اخـلاقی) در ایـن دیـن از اهمیتی محوری و اساسی برخوردار گردد؛ چیزی که در میان ادیان توحیدیِ غرب، منحصر به فـرد اسـت. از هـمین رو، برای نمونه، در تلمود از خداوند اینگونه نقل شده است: «آنها [=قوم یهود [مرا رها کرده و بـه تـورات من چسبیدهاند».(۲)
______________________________
۱٫ مقاله شماره ۴۶ در کتاب A Companion To Ethic.
۲٫ Isaiah Tishby
تأکید و توجه خاص دین یهود نسبت به رفـتار، در نـقطه مـقابل عقیده، باعث گردیده است که ارائه تعریفی از یهودیت به شیوهای ساده، به عنوان مجموعه هـماهنگی از عـقاید، دشوار گردد.
برای مثال، در عصر حاضر، آیین یهود را میتوان به هر دو شیوه دیـنی و غـیردینی، بـا اصطلاحات خاص هر دو شیوه، تعریف کرد. تعریف غیردینی خود میتواند به صورت ملیگرایانه و یا فـرهنگی ارائه شـود. . تعریف ملیگرایانه را نیز میتوان به دو گونه صهیونیستی (که بر اسکان دوباره تـمام یـهودیان در وطـن باستانیشان تأکید دارد) و غیرصهیونیستی مطرح کرد. و نهایتا اینکه تعریف صهیونیستی از یهودیت، خود به شیوههای متعددی انـجام شـده اسـت. در مقابل، تعریف یهودیت با اصطلاحات خاص مذهبی نیز امروزه کاری دشوار گـردیده اسـت؛ زیرا شاخهها و جنبشهای عمده این دین (نظیر سنتی، محافظهکار و اصلاح طلب) هر یک مدعی ارائه تـعریف اصـولی و قانونی از آیین یهود میباشند. باید گفت که بسیاری از شیوهها و سبکهایی که در ایـنجا ذکـر گردید، خود قابل ترکیبشدن و در نتیجه، پدیدارگشتن تـعریفهای مـجزای دیـگری هستند. (برای نمونه، میتوان شکلهای مختلف صـهیونیزم دیـنی را نام برد.) از این رو، به خاطر وجود شکلهای گوناگون آیین یهود، به طور یـقین، یـافتن تعریف جامعی از اخلاق یهودی نـیز کـار ممکنی نـیست؛ و از آنـجا کـه حل این مشکل و به نتیجهرساندن آن بـعید بـه نظر میرسد، از ارائه تعریفی مشخص از اخلاق یهودی در این مقاله صرفنظر میکنیم، ولی حـتی اگـر فرض بر این باشد که مـا شناخت دقیق و کاملی از یـهودیت داریـم، باز هم در اصطلاح اخلاق یـهودی اشـکالات اساسی و مهمّی وجود دارد که نیازمند روشنشدن است.
آیین یهود دینی است که هـدف و جـهتگیری آن اساسا به سمت رساندن انـسان بـه تـکامل عملی در همین دنـیاست (مـخالفان ملامتگر این دین در قـرن نـوزدهم به کنایه، آن را دین قابلمه و ظرف مینامیدند). چهره واقعی و ملموس این گرایش به عمل، در مـجموعه ضـوابط و قوانین اخلاقیِ تدوینشده براساس تورات، بـه نـام هلاخا(۱) یـا شـریعت یـهودیت، متبلور شده است. بـا اینکه بخش وسیعی از قوانین هلاخا به آنچه امروزه آیینهای
______________________________
۱٫ در آیین یهود، به مجموعه مدون شـریعت شـفاهی و تفاسیر حاخامها تلمود گفته میشود. ایـن کـتاب در دو بـخش سـامان یـافته است: میشنا کـه حـاوی شریعت شفاهی به زبان عربی و در ۶۳ فصل است و گمارا که نوعی تفسیرِ میشنا و اصل آن به زبان آرامـی اسـت. گـمارا خود دارای دو بخش است: هلاخا که حـاوی مـجموعه قـوانین اسـت، و هـگادا کـه جنبه ادبی دارد. (هفت آسمان)
مذهبی یا عبادی خوانده میشود، مربوط است، هلاخا متضمن قوانین مدنی، جنایی و اخلاقی نیز هست. بخش اخلاقی هلاخا از بخشهای دیگر آن به هیچ وجـه قابل تشخیص و جدا سازی نیست؛ بلکه به آن، دستکم در چارچوب این نظام، به عنوان بخشی که اعتبار و صلاحیت خود را، همچون بقیه تورات، از فرمانهای الهی به دست آورده است، نگریسته میشود. از آنجا کـه هـلاخا عناصری اخلاقی نیز در خود دارد، این سؤال مطرح میشود که «آیا سنت یهودی، نظام اخلاقی مستقل و مجزایی از هلاخا را به رسمیت میشناسد؟» (مقالهای به همین نام را از آرون لیختناشتاین، در کِلنر، ۱۹۷۸ ببینید.) آیا چیزی بـه عـنوان هنجارهای اخلاقی خاص یهودیت که در هلاخا ذکر نشده باشد، وجود دارد؟
این موضوع، به مسئله پردردسری تبدیل شده است. اگر یهودیتْ موجودیت دو قلمرو حـقیقتا یـهودی و در عین حال مستقل، یعنی حـوزه هـلاخا و حوزه اخلاق را به رسمیت بشناسد، ارتباط آنها با یکدیگر چگونه خواهد بود؟ آیا میتوان هلاخا را بر اساس مطالب اخلاقی یهودیت اصلاح کرد؟ این احتمال در نزد یـهودیانی کـه هلاخا را نماد اراده خداوند در زمـین مـیدانند، کاملاً مردود است. آیا اصول اخلاقی را میتوان با توجه به قوانین هلاخا اصلاح و تعدیل کرد؟ این احتمال نیز در نزد آن دسته از یهودیانی که هلاخا را تنها نمایشگر مرحله اولیه و آغازین وحی پویا و در حـال تـحولِ الهی میدانند، غیرقابل قبول است. به عبارت دیگر، مسئله این است که اگر هلاخا و اخلاق یهودی، هر دو اصیل و معتبرند، آیا میتوان یکی از آنها را مقدم بر دیگری دانست؟ و اگر این گونه نـیست، در هـنگام تعارض ایـن دو، تکلیف چه خواهد بود؟ و اگر میگویید که آنها هیچگاه در تعارض با یکدیگر واقع نمیشوند، سؤال این است کـه پس تفاوتشان در چیست؟
مشکل دیگر این است که اگر اخلاقِ دینیِ خاصی فـراتر و بـالاتر از هـلاخا وجود دارد، پس رابطه این نوع اخلاق با قانون مدنیِ غیردینیِ یهودیت چگونه است؟ وظیفه یهودیان در مورد تحمیل یا ارائه ایـن اخـلاق به غیریهودیان چیست؟
اشکالات دیگری نیز مطرح میگردد؛ مثل اینکه اگر قرار باشد اخـلاقیات را هـمه مـردم جهان بپذیرند، در این صورت بر اخلاق یهودی است که نه تنها اصولی جامع و دربرگیرنده هـمه مردم جهان داشته باشد، بلکه برای همگان نیز دردسترس و قابل استفاده باشد. حـال، اگر اخلاق خاصی فـراتر از هـلاخا وجود داشته باشد، آیا واقعا در
دسترس همه مردم جهان قرار داشته، برای همه سودمند است؟ و اگر چنین است، چه عنصری آن اخلاق را یهودی کرده است؟
اشکالات عمومی مطرحشده در پیرامون اخلاق یهودی، بسیار زیـاد است. اگر این سخن که یهودیان کم و بیش همانند سایر افراد و اقواماند، صحیح باشد، باید مشکلات و مسائل اخلاق یهودی نیز کم و بیش به اندازه و شبیه مشکلات مکاتب دیگر اخلاق دینی بـاشد. البـته همانطور که در ضربالمثلهای زبان بودایی(۱) آمده است، هیچگاه کسی به خاطر داشتن اشکالات فلسفیِ حل نشده نمرده است. از این رو، ما این اشکالات را بدون پاسخ رها میکنیم و به سراغ قسمت دوم بـحث مـیرویم. در این بخش سعی خواهد شد که آنچه در حقیقت، در طول سالهای متمادی به عنوان اخلاق یهودی مطرح بوده است، مورد بررسی قرار گیرد.
[اخلاق یهودی و متون مختلف آن]
براساس شـیوه آیـزایا تیشبی(۲) و جوزف دن(۳)، ما آثار مکتوبی را که به طور معمول، اخلاق یهودی نامیده شدهاند، به چهار گروه اصلی تقسیم میکنیم: توراتی(۴)، حاخامی، قرون وسطایی و مدرن.
الف. اخلاق توراتی
برخی از دانـشمندان مـعاصر (نـظیر اسرائیل افروس و شوبرت سپِرو)(۵) بـر ایـن عـقیدهاند که در کتاب مقدس (عبری) حوزه مجزا و خاصی از کردارهای انسانی، نظیر آنچه ما به آن اخلاقیات میگوییم، کاملاً مورد توجه بوده اسـت. مـن بـا این عده موافق نیستم؛ زیرا کتاب مقدس در حـالی کـه از موضوعات و مطالب اخلاقی سرشار است، هیچگاه قوانین کنترلکننده رفتارهای اخلاقی را بخش مجزا و مستقلی از قوانین مربوط به موضوعات مدنی، جـنایی و عـبادی مـوجود در آن نمیداند: «همه آنها از یک شبان داده شده است.»(۶) در کتاب مقدس عـبری هیچ کلمهای تحت عنوان «اخلاق» به معنای مورد نظر ما وجود ندارد؛ بنابراین، آموزش مطالب اخلاقی در کتاب مـقدس بـه صـورت آگاهانه و تحت این
______________________________
۱٫ Yiddish
۲٫ Isaiah Tishby
۳٫ Joseph Dan
۴٫ biblical
۵٫ Israel Efros and Shucert Spero
۶٫ کتاب جامعه سلیمان ۱:۱۲ (جامعه ۱۲:۱۱)
عنوان خاص انجام نـمیشود، بـلکه میتوان گفت که تورات یکی از منابع اخلاق یهودی است که هیچگاه به عنوان متن کتاب اخـلاقی شـناخته نـشده است.(۱) با این سخن، این اشکال و پرسش مطرح میشود که آموزههای اخـلاقی کـتاب مـقدس چیستند. این پرسش در حقیقت، به منزله این است که کتاب مقدس، دستکم در مناسبات اخـلاقی و کـلامی، کـتابی واحد و یکپارچه فرض شود. این فرضیه هر چند ممکن است، مخالفت مورخان کتاب مـقدس را بـه دنبال داشته باشد، بههر حال، انعکاسدهنده نگرش سنتی یهودیت نسبت به این کـتاب اسـت و در ایـنجا مورد پذیرش قرار میگیرد.
شاید شناختهشدهترین آموزههای اخلاقی کتاب مقدس مجموعهای به نام «ده فـرمان» بـاشد. (البته این مجموعه به نام دهفرمان مشهور شده، وگرنه تعداد احکام آن بسیار بـیش از دهـ عـدد است.) این مجموعه در سفر خروج، باب ۲۰، ذکر شده است. از این ده جمله مجزا، دستکم شش مـورد آن مـستقیما دارای محتوا و اهمیت اخلاقی هستند. (الف) به پدر و مادرت احترام گزار؛ (ب) قتل نکن؛ (ج) زنا نـکن؛ (د) دزدیـ نـکن؛ (۵) علیه همنوعت شهادت دروغ نده؛ (و) به اموال نزدیکانت طمع نداشته باش (اموال در این فقره، همسران را نـیز دربـر مـیگیرد، که خود نشاندهنده این است که ده فرمان سندِ احساسات فمینیستیِ تـورات نـیست). چهارفرمان باقیمانده (من پروردگار و خدای شما هستم…، تنها خدای یگانه باید پرستیده شود، هیچگاه نام خـدا را بـیهوده و عبث به کار نبرید، و مراسم روز شنبه را بهپادارید) بیشتر به موضوعات کلامی و عـبادی مـربوط است. این تقسیم بندیِ موضوعیِ ده فرمان، چـیزی اسـت کـه بعدها حاخامهای یهودی از متن کتاب مقدس نـیز بـرداشت کردند؛ یعنی قوانین مربوط به روابط میان تکتک افراد آدمی و اصول مربوط بـه رابـطه انسانها با خداوند.
بسیاری از قـوانین تـورات در گروه اول قـرار مـیگیرند و هـمین موضوع یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل سـهیمشدن یـهودیت در سنت دینی غرب دانسته شده است؛ سنتی که براساس آن، عبادت خداوند در گـرو داشـتن روابط محترمانه، انسانی و اخلاقی با هـمنوعان است. (همانگونه که بـعدها حـاخامها نوشتند، عبادتِ شایسته خداوند در انـجام سـه کار است: مطالعه تورات، انجام قربانی و نماز، و مهربانی و عطوفت.) به عبارت دیگر، اخـلاق هـر چه باشد، پایههای آن در اراده خـداوند قـرار دارد. از ایـن رو، اراده او به
______________________________
۱٫ جهت اطـلاعات بـیشتر پیرامون اخلاق تورات، بـه مـقاله «اخلاق باستانی» رجوع شود.
همان اندازه که در دین و اصول آن سهم دارد، نسبت به اصول اخـلاقی نـیز دارای نقش است. اساس این عقیده کـه خـداوند از آفریدگان و بـندگانش خـواسته اسـت که رفتاری معقول و مـهربانانه با یکدیگر داشته باشند، در آموزههای کتاب مقدس است؛ آنجا که میگوید، انسان به صورت خـدا خـلق شده است.(۱)
از آنجا که انسان بـه صـورت خـداوند، آفـریده شـده، کسب والاترین درجـه مـمکن از کمال و خودشناسی در این است که خود را تا حد امکان، شبیه به خداوند گرداند. این سخن را مـیتوان پایـه و شـالوده مهمترین و منحصر به فردترین اصل اخلاقی تـورات، یـعنی تـقلیدکردن از خـدا (۲)(imitatioDei) دانـست.
در آیـاتی چند از تورات، به اصل اخلاقی فوق اشاره شده است که برای نمونه، برخی از آنها را میآوریم: «شما همگی مقدس هستید؛ زیرا من به عنوان پروردگار شما، مقدّسم.»(۳) و «ایـنک ای بنیاسرائیل، خداوند از شما میخواهد که از او بترسید، در مسیر او گام بردارید، به او عشق بورزید، و پروردگار خویش را با تمام وجود عبادت کنید.»(۴) و «پروردگارْ تو را برای انسانهایی مبعوث کرد که در نزدش مقدس هستند؛ بـه شـرط اینکه همانگونه که بهتو سوگند یاد کرد، فرمانهای اورا اجرا کنند ودرمسیر اوگام بردارند.»(۵) در این آیات، درباره موضوع بحث ما، دودستور صریح و روشن وجود دارد: یکی مقدس و پاکشدن انسان بهدلیل مـقدسبودن خـداوند است، ودیگری ضرورت قدمگذاشتن در راه خدا و پیرویکردن از او. حال، این سؤال مطرح است که چگونه انسان میتواند خویشتن را پاک و منزه گرداند و در نتیجه خداگونه شود؟ در کتاب مقدس، بـه گـونهای روشن به این پرسش پاسـخ داده شـده است. در سفر لاویان (۲:۱۹) فهرستی از فرمانهای مختلف خداوند ارائهشده است. اینفرمانها درباره موضوعاتاخلاقی (شامل احترام به والدین، کمککردن بهفقرا، رعایت عدل وصداقت، ولطف وعطوفت بـهمحرومان، ومـانند آن)، فقهی (مثل آداب روزشنبه، قـربانی ومـانند آن) وکلامی (ازقبیل بهبیهودگی نام پروردگار را برزبان نیاوردن) است. ازاینرو، انسان میتواند با پیروی ازاین احکام یا، بنابر آنچه درکتاب تثنیه آمده، با گامنهادن در مسیر خداوند، به تقدس و پاکی مورد نـظر دسـت یابد.
از آنجا که تأکید آیین یهود بیشتر بر عمل و کردار است، تا مباحث عقلی و
______________________________
۱٫ سفر پیدایش ۲۷:۱٫
۲٫ جهت اطلاعات بیشتر درباره این موضوع به مقالات شاپیرو Shapiro و بوبر Buber در کلنر، ۱۹۷۸ مراجعه شود.
۳٫ لاویـان ۲:۱۹٫
۴٫ تـثینه ۱۲:۱۰٫
۵٫ تثینه ۹:۲۹٫
مـاوراءالطبیعه، مایه شگفتی نیست که این آیین، اصول و تعالیمی را ارائه دهد که در نگاه اول، محتاج تفسیرهای نظری است، ولی بلافاصله بـر تبیین آنها از طریق عناصر عملی پافشاری کند. از این رو، تقلیدکردن از خدا، در ایـن مـذهب، مـوضوعی ماوراءالطبیعی نیست، بلکه جزء مسائل عملی و اخلاقی آن به شمار میآید. یهودیان مکلف نشدهاند که از لحاظ عینی و واقـعی فـراتر از ماهیت معمول خویش حرکت کنند و از نظر جهانی شبیه خداوند شوند (و البته گفتنی اسـت کـه مـوضوع تقلید از خدا، آنگونه که آیات ذکرشده به خوبینشان میدهد، فرمان و حکم تورات است و همین نـکته بعدها بهوسیله بیشتر صاحبنظران تأیید گردید)، بلکه از آنان خواسته شده است تا شـیوههای خاصی رفتار نموده، اعـمال مـشخصی را انجام دهند. بنابراین، تقلیدکردن یهودیان از خداوند و دستیافتن آنان به سرنوشتی که پروردگار با آفریدن آنان به صورت خویش، برایشان مقدر ساخت، در واقع وسیله رسیدن به تکامل عملی و اخلاقی آنان است.
مـقایسه شیوه آیین یهود در تقلید از خداوند با شیوههای افلاطون و مسیحیت، نکتهای را که به آن اشاره شد، واضحتر میکند. در تئاتتوس (۱۷۶) سقراط چنین میگوید: «بر ما لازم است که هر چه سریعتر به آسمان پرواز کنیم و در نـتیجه، تـا آنجا که ممکن است، شبیه خدا شویم. و شبیه خداشدن یعنی پاکگردیدن، عادلشدن و خردمندگشتن.» در تورات از یهودیان خواسته شده است تا در همین زمین، و در نه آسمانها، با انجام دستورات خداوند، خداگونه گردند. پس طـبق دسـتور تورات کسی شبیه خداوند نمیشود، بلکه انسان شیوههای خدایی را دنبال میکند و رفتارهای خداگونه را تا آنجا که برای بشر امکان دارد، انجام میدهد. در مسیحیت، ما با تفسیری واقعیتر و عینیتر و در نتیجه، مـاوراءالطبیعیتر از مـضمون تقلید از خدا روبهرو میشویم. در این دین، خداوند با مجسمنمودن خویش در کالبد جسمِ زنده و مادی بشر، نقش تقلید از بشر را ایفا میکند و بدین ترتیب، تقلید از خدا از طریق واسطه و به صورت غـیرمستقیم و تـحت عـنوان تقلید از مسیح، محقق میشود؛ تـقلیدی کـه نـه با انجامدادن ششصد و سیزده فرمان موجود در تورات، بلکه با ابراز وفاداری و ایمان و با پیروی از رنج وعذابی که عیسی هنگام جاننثاری خـویش بـرای خـلق تحمل کرد، میسر میشود.(۱)
مضمون اخلاقیِ خلق انـسان بـه صورت خدا، دو موضوع را پدید آورده است: یکی
______________________________
۱٫ جهت آگاهی از دیدگاههای یهودیت درباره این موضوع به مقاله بوبر Buber در کلنر مـراجعه شـود.
قـوانین اخلاقی خاص (نظیر اینکه «همنوعت را مانند خودت دوست دار» (لاویان ۱۹:۱۸)؛ زیـرا او نیز مانند خودِ تو به صورت خدا آفریده شده است) و دیگری، محتوای عام و فراگیر تورات؛ چیزی که بـه ویـژه در مـورد پیامبران باستانی (نظیر اشعیا، ارمیا و حزقیل) کاملاً روشن است. این اصـل هـمچنین، شالوده بحثهای حاخامی را درباره آنچه ما موضوعات اخلاقی مینامیم، تشکیل میدهد.
ب. اخلاق حاخامی
پیش از این گـفته شـد کـه کتاب مقدس عبری اخلاقیات را مقوله دینی یا فکری کاملاً مجزایی قرار نـداده اسـت. هـمین نکته در مورد مجموعه آثار حاخامیای که در میشنا(۱) و متون دیگر نوشته شده و درباره آن گرد آمـدهاند، صـادق اسـت. در اینجا نیز هیچ متن مستقل و مجزایی که به صورت صریح و آشکار، موضوعات اخلاقی را مـورد بـررسی قرار داده باشد، وجود ندارد و اخلاق به عنوان بخش خاصی از اندیشه و تفکر که بـاید مـستقل از مـوضوعات دیگر به آن نگریسته شود، به رسمیت شناخته نشده است. این موضوع حتی در مورد رسـاله مـعروف میشنایی به نام آووت(۲) نیز که مجموعهای از پندها و نصایحی است که ما بسیاری از آنـها را آمـوزههای اخـلاقی میدانیم، صدق میکند. به گفته هرفورد(۳) موضوع اصلی این رساله وصف و تبیین هویت مطلوب و دلخـواه مـیشنا است، و از این رو، مطالب آن بیشتر مربوط به پرهیزگاری است تا اصول اخلاق.
مـجموعه گـستردهای ازآثـار حاخامی، اساسا درپیرامون یک موضوع نگاشته شدهاند، که حتی در مقایسه با کتاب مقدس حجم وسـیعتری را دربـرمیگیرد. ایـن موضوع عبارت است از اینکه چگونه بر انسان لازم است تا با انجام فـرامین الهـی، خویشتن را پاک گرداند و در راه خداوند قدم گذارد؟ حاخامها با وضع مجموعهای وسیع و مفصل از قوانین برای مهار تمام جنبههای رفـتارهای آدمـی، به این پرسش پاسخ دادند و نام آن را که دربرگیرنده موضوعات اخلاقی است، هـر چـند تنها محدود به آنها نمیشود، هلاخا(۴) گـذاردند.
______________________________
۱٫ Mishna
۲٫ Avot
۳٫ Herford, R.T : The Ethics of the Talmnd: Sayings of the Fathers; New York; Shocken Books; 1962.
۴٫ ایـن کـلمه از نظر معنایی، از واژه عبری راه گرفته شده است؛ حـتی اگـر ارتباط ریشهای و اشتقاقی این دو کلمه را در نظر نگیریم. مقایسه کنید این موضوع را با مـفهوم Dao کـه توسط چادهانسن (Chad Hansen) در مقالهای تحت عـنوان «اخـلاق باستانی چـینی» مـورد بـررسی قرار گرفته و به عنوان مشخصه پیـروی از خـدا در نظر گرفته شده است.
بههر حال، حاخامهای میشنا و تلمود که از ناکافیبودن وضـع قـوانین خاص برای پاسخگویی به همه مـشکلات اخلاقی به خوبیآگاه بـودند، بـه سراغ طیف گستردهای از قوانین و احـکام کـتاب مقدس نیز رفتند؛ احکامی نظیر: «و بر شما لازم است رعایت نیکوکاری»(۱) و «آنچه را که در نـزد پروردگـار خوب و صحیح است، انجام دهـید.»(۲) آنـان هـمچنین، براساس تدبیری کـه خـود اندیشیدند، انجام اعمال دشـوارتر از آنـچه را که در شریعت آمده است، در جهت تحقق اراده الهی، لازم و ضروری دانستند. هدف آنان این بود کـه یـهودیان را به انجام رفتارهای اخلاقی مستحب وادار کـنند و تـوجیهشان این بـود کـه انـسان هیچگاه نمیتواند تکلیف خـویش در تقلید از خداوند را به طور کامل انجام دهد.
اهمیت این اصل که انسان به صورت خـداوند آفـریده شده (که همانگونه که پیشتر گـفته شـد، مـبنای فـرمان خـداوند در تقلید از خود را تـشکیل مـیدهد)، در مجادله معروف میان دو حاخام میشنایی، بیش از پیش آشکار گردیده است. این دو دانشمند یهودی به نامهای عـقیوا(۳) و بـنعَزّای(۴) در بـحث خویش، این سؤال را که مهمترین پند و انـدرز تـورات چـیست، مـورد بـررسی قـرار دادهاند. به عقیده عقیوا، مهمترین پند تورات این است که: «بر شما لازم است به همنوع خود، چون خویشتن عشق ورزید.»(۵) در مقابل، به عقیده بنعزّای، آیه «ایـن کتاب از آنِ تمام نسلهای بشر است؛ نسلی که خداوند به صورت خود آفرید»(۶)(۷) دارای اهمیت ویژهای است. آنچه در این مجادله وجود دارد و به بحث ما مربوط میشود، این است که در حقیقت، هـیچ نـزاع و اختلاف واقعیای میان این دو نفر وجود ندارد. زیرا هر دو دانشمند یهودی بر اینکه اصل خلق انسان به صورت خدا، مهمترین و اصلیترین آموزه تورات است، توافق دارند؛ با این تـفاوت کـه بنعزّای آیهای را که عینِ آن اصل را بیان نموده ذکر کرده، ولی عقیوا آیهای را که دربرگیرنده روشنترین نتیجه اخلاقی آن است، بیان داشته است. با تـوجه بـه سنت یهودی در ترجیح دادن عمل بـر نـصیحت و موعظه، جای تعجب ندارد که عقیوا، دستکم در نزد عامه مردم، برنده مجادله یادشده باشد. تأکید آیین یهود بر احترام به همنوع که ریشه در اصـلِ آفـرینش انسان به صورت خـداوند دارد، در یـکی از شناخته شدهترین آموزههای اخلاقی حاخامی
______________________________
۱٫ سفر تثینه ۳۰:۱۷٫
۲٫ سفر تثینه ۱۸:۶
۳٫ Akiba
۴٫ Ben Azzai
۵٫ لاویان ۱۹:۱۸
۶٫ پیدایش ۵:۱٫
۷٫ پیرامون این موضوع به مقالهای به قلم چیم رین Chaim Reines در کلنر ۱۹۸۲ مراجعه فرمایید.
با عنوان فرمان طلایی، که توسل هـیلِل(۱) تـدوین شد، بیان شده است. هیلل در پاسخ به فردی غیریهودی که از وی مصرانه خواسته بود تا تمام تورات را به وی آموزش دهد، میگوید: «آنچه را که خود دوست نداری برای دیگران دوست نـداشته بـاش. این پیـام کلی تورات است، و بقیه تورات در واقع تفسیر این جمله است. برو و بیاموز.» این شاید طرز فکر شـخصی من باشد (دوست ندارم به من ایراد گرفته شود)؛ ولی گـمان مـیکنم کـه نوع بیان هیلل از این اصل نسبت به بیان یکی از معاصرین مشهور او که سعی در ارائه همان عقیده در قالب عـبارتی اثـباتی نموده، بهتر و برتر باشد: «با بقیه آنگونه رفتار کن که دوست داری بـا تـو رفـتار کنند.» زیرا من فکر میکنم که هیچ لطفی به همنوع، بالاتر و بهتر از این نیست کـه انسان آنان را به حال خود رها کند، اگر رفتار آنان موجب اذیت و آزار کـسی نمیشود.
در مجموع، علیرغم اهـمیت آمـوزههای اخلاقی در کتاب مقدس و تلمود، این متون از هرگونه نظام اخلاقیای که به صورت آگاهانه و تحت این عنوان طراحی شده باشد، خالیاند. در دیدگاه این متون، اخلاق، حتی به عنوان مقوله و موضوع دینی، فـکری و انسانی مجزا و مستقلی نیز مطرح نیست. تنها در قرون میانه و در نتیجه تأثیرات آشکار شیوه یونانی در دستهبندی علوم، که توسط مسلمانان منتقل گردید، با اولین مجموعه آثار مستقل یهودیت که آگاهانه و آشکارا، صـرفا دربـاره موضوعات اخلاقی نگاشته شده، برخورد میکنیم. این مجموعهها ممکن است در اصل و بنیاد، یونانی به نظر رسد و بررسی رفتارهای اخلاقی و صحیح در آنها قدیمی باشد، ولی آنچه جدید و تازه است ترکیب و تدوین ایـن مـتون است که پیرامون رفتارهای اخلاقیِ خارج از متن و سیاق خشک و دقیق تورات و هلاخا نگاشته شدهاند.
ج. اخلاق قرون وسطایی
نوشتههای این دوره را تیشبی و دَن به چهار دسته تقسیم کردهاند: فلسفی، حاخامی، زهدگرایانه و قـبالایی. از نـظر ادبی، میبینیم که اخلاق در این دوره در متون فلسفی و عرفانی، مواعظ و خطابهها، وصیتها و نامهها، قصهها و حکایات، متون شعری، تفاسیر کتاب مقدس، میشنا و رسالههای مربوط به رفتارهای اخلاقی، آموزش داده شده اسـت.
______________________________
۱٫ Hillel
بـا نـگاهی به اولین دسته از گروههای چـهارگانه کـتابهای اخـلاقی یهودیت در قرون وسطی، یعنی نوشتههای فلسفی، به نظر میرسد که موضوع اصلی و شالوده اساسی مباحث اخلاقی در میان فیلسوفان یهودی آن دوران، در پیرامون ذاتـ و مـاهیت خـداوند بوده است. بدینسان که به عقیده آنان، مـیزانِ اهـمیت قائل شدن افراد نسبت به رفتارهای اخلاقی، بستگی به میزان ارزشگذاری آنان بر ماهیت و ذات انسانی دارد.(۱) و از آنجا که در آیین یـهود، عـقیده بـر این است که انسان بر صورت الهی خلق شده اسـت، کیفیت قضاوت و ارزیابیما از ذات انسان به مقدار زیادی بسته به نحوه قضاوت ما نسبت به ذات الهی است؛ اگر خـداوند را ذاتـا فـعّال دانستیم، بر ما لازم است که تکامل و سعادت خویش را در فعالیت و رفتار خـود بـیابیم و از این رو، علم اخلاق در این جهت دارای نقش و سهم مهمی میگردد؛ از طرف دیگر، اگر در نظر ما خداوند ذاتـا فـکور و انـدیشمند باشد، تکامل و سعادت ما تنها در گرو تأمل و تعمق است و بنابراین، علم اخـلاق نـقش کـم اهمیتتری در زندگی ما خواهد داشت و تنها، وسیلهای مقدماتی در جهت رسیدن به تکامل عقلانی و فـکری شـمرده خـواهد شد. این موضوع در آثار مهمترین فیلسوف یهودی این دوران، موسی بن میمون،(۲) مورد تـوجه ویـژه قرار گرفته است. او در یکی از کتابهای نسبتا مشهور خویش تحت عنوان اصول خصلتهای شـخصیتی،(۳) گـونهای نـسبتا اصلاح شده از نظریه ارسطو را که به «نظریه اعتدال»(۴) مشهور است، مطرح و آن را مظهر آموزههای اخـلاقی یـهودیت قلمداد میکند. ولی چنین به نظر میرسد که او در کتاب فلسفی خویش، دلاله الحائرین،(۵) تفسیری کـاملاً عـقلانی و فـکری از یهودیت ارائه میدهد و تکامل اخلاقی (و به دنبال آن، تکامل هلاخایی) را تا حد مقدمهای ضروری جهت دسـتیابی بـه تکامل فکری پایین آورده، کم اهمیت جلوه میدهد. هر چند که در اواخر کـتابش، جـهتگیری اخـلاقی و عملی یهودیت را مورد تأکید قرر داده، میگوید: پس از اینکه تشخص به بالاترین حد تکامل فکری قابل دسـتیابیرسید، صـحیحترین و کـاملترین تکامل او در گرو تقلید کردن از محبت، عدالت و نیکوکاری خداوند قرار دارد. ممکن است گـفته شـود که منظور ابن میمونِ فیلسوف در دعوت کردن به تقلید از خداوند، بیشتر جنبه عقلانی و ماورای طبیعی دارد و از مـا مـیخواهد که با تعمق و تفکر ماورای
______________________________
۱٫ زندگی رفتاری در مقابل زندگی همراه با تـفکر.
۲٫ Moses Maimonides 1138-1204
۳٫ Laws of Character Traits
۴٫ Golden Mean
۵٫ Guid for the Perplexed
طـبیعی به این مطلوب دست یابیم. ولی توجه بـه حـاخام بـودن وی این احتمال را رد میکند. زیرا خود او بارها بـر تـأثیر گذاری عملی این تقلید بر زندگی افراد در درون جامعه، اصرار ورزیده است.
فیلسوفان یـهودی قـرون وسطی،(۱) نویسندگانی که عمیقا و غـالبا بـه سنتها و آمـوزههای حـاخامی آشـنا و وفادار بودند ـ شاید در واکنش به آثـار و کـتابهای اخلاقی برای اثبات این عقیده که متون میشنا و تلمود تأمین کننده هـمه نـیازهای فرد جهت رسیدن به یک نـظام اخلاقی کامل است ـ دسـت بـه خلق آثار و مقالات اخلاقیِ مـتعددی زدنـد که کاملاً براساس متون میشنا و تلمود تنظیم شده بود. آنان که توصیه و فـرمان حـاخامها را، در جهت تحقیق و جستوجو کردن، تـنها در تـورات ـ بـه این دلیل کـه هـر گونه مطلبی در آن وجود دارد(۲) ـ نـپذیرفته بـودند، اعتقاد داشتند که نیازی به مراجعه به ارسطو و فلسفه او در تدوین اخلاق، نه در شکل و نـه در مـحتوا، نیست. به جای آن لازم است که شـخص تـنها به مـطالعه و تـحقیق در تـورات و نوشتههای حاخامی پرداخته، از ایـن طریق اصول اخلاق را تدوین کند. اخلاق حاخامی پدیدهای منحصرا قرون وسطایی نیست، بلکه نوشتهها و آثـار مـتعدد دیگری از این نوع و در این چارچوب تـا بـه امـروز نـوشته شـده و در حال نوشته شـدن اسـت. جنبش همه جانبهای که در قرن گذشته آغاز گردید و در آن عناصر قابل توجهی از نوگرایی به چشم میخورد و بـه جـنبش مـُوسَر(۳) معروف است(۴)، شاید بهترین نمونه اخلاق حـاخامی قـرون وسـطایی در زمـان حـاضر بـاشد.
نوشتههای اخلاق زهدگرا به گروهی از صوفیان و پرهیزکاران یهودی، که به حاسیدهای اشکناز(۵) معروف بودند و در قرون دوازدهم و سیزدهم [میلادی] در کشور آلمان فعالیت داشتند، مربوط میشود. همه این نـوشتهها درباره مشکلات خاص و جزئی و موقعیتهای حقیقی و خارجی تدوین شدهاند و در آنها خبری از بحث و تحقیق درباره اصول و قوانین کلی اخلاق نیست. ویژگی خاص این نوع اخلاق توجه عمیق به پرهیزگاری، اعتقاد بـه عـناصر خرافاتی، آنگونه که ویژگی قوم یهود و در عین حال، مباین با یک دین ممتاز است، و تأکید بر تلاش و کوشش بیشتر در انجام رفتارهای اخلاقی یا
______________________________
۱٫ درباره این موضوع به مقدمه کـلنر ۱۹۷۸ مـراجعه شود.
۲٫ آووت ج ۲۵٫
۳٫ Mussar morement
۴٫ درباره این جنبش، به مقاله هیلل گولد برگ (Hillel Goldbery) رجوع کنید.
۵٫ Hasidei Ashkenaz
مذهبی است. به اعتقاد آنان، هر اندازه که شخص در انجام یـک تـکلیف رنج و زحمت بیشتری ببرد، شـایسته سـتایش بیشتری است. این اعتقاد و عقیده مشابه دیگری که براساس آن، بر شخص پرهیزگار (یا حاسید) واجب است از شریعت آسمانی(۱) که قانونی به مراتب سختگیرتر و دشـوارتر از قـانون تورات(۲) است تبعیت کـند، (تـبعیت از قانون تورات بر دیگران لازم است) هر چند که در آیین یهود جدید و بیسابقه نیست، یقینا توسط گروه حاسیدهای اشکناز مورد تأکید مجدد واقع شد و به طور گستردهای مطرح گردید. به هـر حـال، دعوت این مکتب اخلاقی به روی آوردن به رفتارهای اخلاقیِ مستحب تأثیرزیادی بر تحولات بعدی یهودیت در اروپا داشت.
یکی از برجستهترین تحولات عقلانی در تاریخ یهودیت قرون وسطایی، پیدایش و گسترش جنبش صوفیگرایانه یهودی بـه نـام «قباله» بـود.(۳) یکی از عقاید قبالهای که تأثیر مهمی بر اخلاق یهودی گذاشت، این بود که اعمال مذهبی میتواند اثـر عمیقی بر نفس ساختار و بنای عالم گذارد.
البته این نظریه طـبق مـفاهیم نـوعی جهانبینی معنادار است که تمامی مظاهر مادی و معنوی عالم را در حال تأثیرگذاری متقابل فعال و همیشگی بر یکدیگر مـیداند. طـبق این نگرش، اعتقاد به وجود نوعی رابطه علّی میان کردار آدمیان و تحولات عـالم، مـنطقی بـه نظر میرسد.
د. اخلاق جدید
تا پیش از سال ۱۷۸۹، در اروپا و مدّتها پس از آن در جهان اسلام، یهودیان به هیچ وجه مـجاز به شرکت در کارهای فرهنگی و تهذیب جوامع خویش نبودند. پس از آن سالها، هنگامی که انـجام این امور برای یـهودیان مـمکن گردید، آنان با شیفتگی زیاد از آن استقبال کردند. این فضای باز فرهنگی و مشارکت بیشتر مردم در امور فرهنگی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که یهودیت معاصر را از یهودیت قرون وسطی متمایز میکند. دیگر ویژگی مـتمایز کننده یهودیتِ این دوران، شیوهای است که براساس آن، این آیین به جنبشها، گرایشها و حتی فرقههای رقیب متعدد تبدیل شده است. از این رو،
______________________________
۱٫ Law of Heaven
۲٫ Law of the Torah
۳٫ در این مورد به مقالات شولم (Scholem) 1946 و موشه ایدل (Mosheldel) 1988 رجوع کنید.
آنچه یـهودیت مـعاصر را از یهودیت قرون وسطی مجزا میکند، ویژگی این آیین در استقبال از کلیه مشکلات نوگرایی و تجدد، و پاسخگویی مناسب به آن است؛ پاسخگوییای که دیگر اثری از یکصدایی در آن وجود ندارد (آنگونه که در قرون وسطی اعمال مـیگردید و اگـر هم در مواردی نظرات گوناگون وجود داشت، ذاتا در راستای یک نظر و عقیده قرار میگرفت؛ البته این نظر خلاف عقیدهای است که یهودیت را از ابتدا آیینی وفادار به پلورالیزم میداند.)
این وضـعیت بـهویژه در مورد اخلاق بیشتر جلوه میکند. عدهای از متفکران یهودی عقیده دارند که اخلاق یهودی اساسا از اخلاق و منطق کانت مستقل و مجزاست. در حالیکه عده دیگری بر این واقعیت که اخلاق یهودی کـاملاً دنـبالهرو اخـلاق کانتی بوده، هست و باید بـاشد، مـباهات مـیکنند.(۱) هر گونه دیدگاه ممکن درباره مسئله رابطه میان اخلاق و هلاخا در اعتقاد متفکران گوناگون یهودی، کاملاً جزء نظرات معتبر و رسمی سنت یـهودی بـه شـمار میآید. نمونه دیگری که به گونهای ملموستر قـابل اسـتناد است، موردی است که به حاخامهایی مربوط میشود. که بر جایگاه خویش به عنوان کارشناسان موثق، معتبر و مؤثر در شـریعت و اخـلاق یـهودی افتخار میکنند و آن موردی است که آنان در برابر کمیته پارلمانی یـهودیت که مسئول بررسی حکم سقط جنین بود، مطالبی را ارائه کردند که کاملاً با عقاید و نظرات این آیین درباره آن مـسئله در تـضاد بـود.(۲)
البته نظرات یهودیان و آیین یهودی در این زمینه منحصر به خود نـیست، بـلکه کم و بیش شبیه سایر ملل و عقایدشان است. واکنش شکننده یهودیت به مسائل پیشآمده در دنیای متجدد امـروز، بـه هـمان اندازه که بازتاب دهنده ماهیت یهودیت است، منعکس کننده طبیعت و خاصیت تـجددگرایی نـیز هـست.
______________________________
۱٫ رجوع شود به مقاله «اخلاق کانت».
۲٫ پیرامون این موضوعات رجوع شود به مقالات کـلنر ۱۹۸۰ و یـا کـتابنامههای شرح شده و مهم دانیل برسلائر (S.Daniel Breslauer).
کتابنامه:
Avot: see Herford, 1962.
Breslauer, S. D.: Contemporary Jewish Ethics: A Bibliographical Survey (Westport, Conn.: Greenwood Press, 1985).
————: Modern Jewish Morality: A Bibiographical Survey (Westport, Conn.: Greenwood Press, 1986).
Dan, J.: Ethical Literature, Encyclopaedia Judaica (Jerusalem: Keter, 1971), vol.6, columns 922-32.
Efros, I.: Ancient Jewish Philosophy (Detroit: Wayne State University Press, 1964).
Goldberg, H.: Israel Salanter: Text, Structure, Idea (New York: Ktav, 1982).
Herford, R. T.: The Ethics of the Talmud: Sayings of the Fathers (New York: Schocken Books, 1962). (This is an edition of Avot.)
Idel, M.: Kabbalah (New Haven: Yale University Press, 1988).
Kellner, M. M., ed.: Contemporary Jewish Ethics (New York: Hebrew Publishing Company, ۱۹۷۸).
Maimonides: see Weiss and Butterworth, 1983.
Plato: Theaetetus; trans. Benjamin Jowett (New York: Random House, 1953).
Scholem, G.: Major Trends in Jewish Mysticism (New York: Schocken, 1946).
Spero, S.: Morality, Halakhah, and the Jewish Tradition (New York: Ktav, 1983).
Tishby, I. and Dan, J.: Mivhar Sifrut ha-Mussar (Jerusalem: Neuman, 1971).
Weiss, R. and Butterworth, C., eds.: Ethical Writings of Maimonides (New York: Dover, 1983).
برای مطالعات بیشتر:
Agus, J. B.: The Vision and the Way: An Interpretation of Jewish Ethics (New York: Ungar, 1966).
Fox, M., ed.: Modern Jewish Ethics: Theory and Practice (Columbus: Ohio State University Press, 1975).
Lamm, N.: The Good Society: Jewish Ethics in Action (New York: Viking, 1974).
Rosner, F. and J. D. B.: Jewish Bioethics (New York: Hebrew Publishing Company, ۱۹۷۹).
Schwarzschild, S. S.: Moral radicalism and “middlingness” in Maimonides ethics, Studies in Medieval Culture II (۱۹۷۷), ۶۵-۹۴٫