مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

دانش نامه دین: آیین بودای میچی رن، بنیادگرایی، تفتیش عقاید، دوناتیسم، رسول، رهبانیت، کامی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (از صفحه ۲۵۷ تا ۲۷۲)
دانش نامه دین: آیین بودای میچی رن، بنیادگرایی، تفتیش عقاید، دوناتیسم، رسول، رهبانیت، کامی (۱۶ صفحه)
نویسنده : شهبازی،علی
نویسنده : حدادی،بهروز
نویسنده : پاشایی،نسترن
نویسنده : لک زایی،مهدی
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۵۷)


‌ ‌‌‌NICHIREN‌ BUDDHISM

مـکتب آیین بودای ژاپنی که به نام بنیادگذارش نیچی‌رِن پیامبر [پیشگوی [مبارز‌ و قدیس‌ نـامیده‌ شـد. ایـن مکتب یکی از بزرگترین مکاتب آیین بودای ژاپنی است؛ تا اواخر قرن بیستم‌ کل اعضای زیـرفرقه‌های فراوان آن را تقریبا ۰۰۰/۶۰۰/۳۰ گزارش کرده‌اند.

نیچی‌رِن‌ باور داشت که جوهر‌ آموزه‌های‌ بودا در سوره نـیلوفر LOTUS SUTRA است. بر طبق نـظر نـیچی‌رِن فرقه‌های دیگری که در آن زمان در ژاپن وجود داشتند، حقیقت را اشتباه فهمیده بودند و او قاطعانه آنها و حکومت را‌ که از آنها حمایت می‌کرد به باد انتقاد گرفت.

نیچی‌رن تعلیم می‌داد که از آنجا که تمام انسان‌ها بهره‌ای از سـرشت بودا (تَتاگته TATHAÎGATA) دارند، تجلیاتِ آن جاودانه‌اند. او سه‌راهِ‌ بیانِ‌ این مفهوم را طراحی کرد که به سان دای ـ هی‌هوْ sandai – hihoÎ («سه آیین سرّی بزرگ») معروف است. اولین آنها هون‌زون honzon، پوسته اصلی در معابد نیچی‌رن است و یک طـرح‌ آیـینی‌ است که نام سوره نیلوفر را نشان می‌دهد، که نام‌های خدایانی که در این سوره ذکر شده آن را احاطه کرده است. سرّ بزرگ دوم دای‌موکودdaimoku ، «عنوان» سوره‌ است‌؛ نیچی‌رِن عمل عبادیِ ذکر عبارتِ نـاموُ مـیر هو رِنگه کیو namu myoÎhoÎ renge – kyoÎ («نماز می‌بوم [سوره [نیلوفر آیین راستین را») را بنا نهاد. سومین سرّ به کایدان‌ kaidan‌ یا‌ تشرفگاه مربوط است که مقدس‌ است‌.

پس‌ از مرگ نیچی‌رِن، این مکتب به زیـرفرقه‌های گـوناگونی تقسیم شده که مهم‌ترین آنها نیچی‌رِن ـ شو Nichiren – shuÎ (قرقه نیچی‌رن) و نیچی‌رن ـ شو‌ ـ شو‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۵۸)


Nichiren‌ – shoÎ – shuÎ (فرقه حقیقی نیچی‌رِن) بودند. اولی که‌ هنوز‌ معبد اصلی یعنی کوُئون ـ جی kuon – ji را کنترل می‌کند، تا سال‌های پس از جنگ جـهانی دوم مـوقعیت غـالبی‌ را‌ در‌ میان بوداییان نیچی‌رن حفظ کـرد، کـه در آن زمـان نیچی‌رِن‌ ـ شو ـ شو که رشد چشمگیرش ناشی از سازمان غیرروحانی آن سوکا ـ گاکّایی soÎka – GAKKAI بود، آن را‌ تحت‌الشعاع‌ قرار‌ داد.

نیچی‌رن ـ شو ـ شو منشا سلسله جانشینی‌اش را بـه یـکی از‌ شـش‌ شاگرد نیچی‌رِن، نیکّو NikkoÎبرمی‌گرداند، که بر اساس اسـنادی کـه در اختیار این فرقه است جانشین‌ منتخبِ‌ این‌ پیامبر بود. معبد دای‌سِکی ـ جی Daiseki – ji که او در ۱۲۹۰ درپای‌کوه‌ فُوجی‌ بناکرد‌ هنوز اداره مرکزی ایـن‌فرقه بـه‌شمارمی‌آید. نـظر نیچی‌رن ـ شو ـ شو با نظر دیگر فرقه‌های نیچی‌رن‌، در‌ تعالی‌ بـنیادگذارش نیچی‌رِن به مرتبه‌ای حتی بالاتر از مرتبه گوتْمه بودا، فرق دارد.

نیچی رن‌ ـ شو‌ ـ شو در میان فرقه‌های نیچی‌رِنِ رقیبش نـفوذ کـمی داشـت تا اینکه پیدایش سازمان‌ غیرروحانی‌ سوکا‌ ـ گاکّایی آن را به موقعیت غالب کـنونی‌اش در سـیاست ژاپنی رساند. این فرقه شعبه‌هایی‌ در‌ بیرون از ژاپن بنا کرده است. در ایالات متحده سازمان غیرروحانیِ معادلِ سوکا‌ ـ گـاکّایی‌، نـیچی‌رن‌ ـ شـو ـ شوی آمریکا خوانده می‌شود.نسترن پاشایی

بنیادگراییFundamentalism

بنیادگرایی عنوان عام جنبشی الاهـیاتی در‌ قـرن‌ بـیستم است که در میان پروتستان‌های محافظه‌کار شمال آمریکا پدید آمد. این‌ جنبش‌ به‌رغم‌ گسترش و خـصلت غـیرمتمرکز و آشـفته‌اش، دربردارنده ویژگی‌هایی به شرح زیر است:

۱٫ پافشاری شدید بر وحی (Inspiration‌) و مرجعیت‌ ظاهری‌ کتاب‌مقدس و بـاور بـه خطاناپذیربودن آن، بدین معنا که کتاب مقدس عاری از‌ هر‌ اشتباهی اعم از تاریخی، الاهیاتی و عـلمی اسـت و بـه همین دلیل جای تعجب و شگفتی نیست که بنیادگرایان‌ به‌جدّ‌ از قبول نتایج نقادی‌های جدید کـتاب مـقدس سر بازمی‌زنند. آنها هر چند‌ نه‌ به طور آشکار اما به گونه‌ای ضـمنی‌، بـاورهای‌ سـنتی‌ مسیحی را تضعیف می‌کنند.

۲٫ ویژگی دیگر بنیادگرایان‌ این‌ است که در بحبوحه‌های خشونت، به سمت جدایی از دیـگر شـاخه‌های مسیحیت حرکت‌ می‌کنند‌. از آن جا که فرقه‌های‌ اصلی‌ و عمده پروتستان‌ در‌ اوایل‌ قرن بـیستم بـه سـمت مدرنیزاسیون و لیبرالیسم‌ در‌ حرکت بودند، این بنیادگرایان از پیروی آنها امتناع کرده و در نهایت انجمن‌های‌ کتاب‌ مقدس، سـمینارها، بـنگاه‌های

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۵۹)


انـتشاراتی و حتی گروه‌های‌ رقیب یکپارچه و منسجمی ایجاد‌ کردند‌. به عنوان مثال، در سال‌۱۹۴۱‌مـیلادی آشـکارا ومستقل ازبدیل اصلی آن یعنی شورای فدرالِ (بعدا شورای ملی) کلیساهای‌ جامع‌، شورای کلیساهای مسیحی آمریکا را‌ بـه‌ وجـود‌ آوردند.

۳٫ گذشته از‌ اندک‌ استثناهایی که بیشتر بین‌ پاره‌ای‌ از کلیساهای کالونی است، بـنیادگرایان پذیـرای گروه‌های تقدیرگرا با تفسیر مبتنی بر کـتاب مـقدس‌ بـه‌ ویژه طبق کتاب مقدس مرجع اسکافیلد‌ (Scofield‌ Reference Bible‌) هـستند‌. فـهم‌ ظاهری و دوباره کتاب مقدس‌ به ویژه نبوت‌ها و پیشگویی‌های فراوان آن، که با سرزمین اسـرائیل ارتـباط دارد و ظاهرا تاکنون تحقق‌ نیافته‌اند‌، بـنیادگرایان را مـستعد پذیرش بـاورهای مـاقبل‌ هـزاره‌ای‌ می‌کند‌ که‌ بر‌ طبق آن، آنان‌ مـشتاقانه‌ هـزاره حقیقی آینده را که درآن سلطنت مسیح (رجعت دوباره‌مسیح) بر مردم اسرائیل که ایـنک احـیا‌ شده‌اند‌، انتظار‌ می‌برند. به همین دلیـل، تأکید شدید بر‌ تـحقق‌ پیـشگویی‌ کتاب‌ مقدس‌ در‌ آینده معمولاً ازمـشخصه‌های‌بنیادگرایان‌به‌حساب مـی‌آید. شاید پیامد محتوم نزد این معتقدان ماقبل هزاره‌گرایی Premillennialism نوعی حس بدبینی شدید بـه تـاریخ کنونی آدمی است که در آن تـا رجـعت‌ مـسیح صرفا انحطاط هـر چـه بیشتر انتظار می‌رود.

۴٫ بـه مـوازات همین مورد اخیر، بنیادگرایان مستعد تأکید بر تقدس و پارسایی شخصی علیه مسائل اجتماعی کـلیساهای اصـلی‌اند. بنیادگرایان، همان طور که انتظار‌ مـی‌رود‌، از احـیاگری انجیلی و فـعالیت تـبلیغی چـه در سطح داخلی و چه در سـطح خارج حمایت می‌کنند و به همین منظور، شدیدا از سیگار کشیدن، مصرف نوشابه‌های الکلی، تئاتر، بازی ورق (پاسـور‌) و نـظایر‌ آن انتقاد می‌کنند. آنان هر چند تـا حـدودی تـناقض‌آمیز بـه نـظر می‌رسد، در حس شـدید وطـن‌دوستی‌شان اغلب ارزش‌های آمریکایی و سنت‌ها را به طور‌ تنگاتنگی‌ در ارتباط با هم مطرح‌ کرده‌ و آنها را یکی می‌گیرند. بـه عـنوان مـثال، از دهه ۱۹۶۰ میلادی به بعد شدیدا دادگاه عـالی ایـالات مـتحده را بـه خـاطر مـمانعت از نیایش‌ در‌ مدارس عمومی به عنوان‌ ارزشی‌ غیرآمریکایی و نیز غیرمسیحی محکوم کرده‌اند.

اصطلاح «بنیادگرا» در اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی صرفا برای توصیف کسانی به کار می‌رفت که به نوعی بـه پروژه «بنیادها»ی ایمان مسیحی کمک مالی می‌کردند‌، به‌ ویژه آن دسته از باورهایی که در مجموعه دوازده‌جلدی موسوم به «بنیادها» چاپ گردید و برای هزاران کشیش و روحانی و غیرروحانی فرستاده شد. این مجموعه دوازده‌جلدی از سوی دو بـرادر مـیلیونر و صاحب‌ کمپانی‌ شرکت

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۰)


نفتی‌ کالیفرنیا به نام‌های لیمن و میلتون استوارت در سال‌های ۱۹۱۰ـ ۱۹۱۵ میلادی تأمین مالی شد. همراه این جزوه‌ها‌، لیستی بزرگ از دشمنان مسیحیت از قبیل رم‌محوری (Romanism)، سوسیالیسم، بی‌خدایی‌، مورمون‌ها‌ و بیشتر‌ مـعتقدان مـذاهب اصالت طبیعت که آموزه‌هاشان مبنای الاهیات لیبرالی معاصر شده بود، توزیع گردید. مجلدات موسوم به‌ «‌‌بنیادها‌» هر آنچه را که حقایق «بنیادین» سنت مـسیحی تـصور می‌کرد، به ویژه مسئله‌ وحـی‌ بـودن‌ و حجیت ظواهر کتاب مقدس را از نو تأکید و بر آن اصرار ورزید. مورخان بنیادگرایی عموما‌ انتشار این مجلدات را با «بنیادهای پنجگانه»ای که پیش از این از‌ سوی «شورای عـمومی کـلیساهای‌ پرسبیتری‌ (شمالی)» در ایالات مـتحده آمـریکا:

General Assembly of the (northern) Presbyterian Church in the U.S.A

تصویب و اتخاذ شده بود، در ارتباط می‌دانند. به عبارت دیگر، در سال ۱۹۱۰ میلادی (و بعدها در سال‌های‌ ۱۹۱۶ میلادی و ۱۹۲۳ میلادی نیز مجددا تأیید شد)، خطاناپذیری کتاب مقدس، الوهیت عیسی‌مسیح و تولد از باکره، کفاره، جانشین‌بودن مسیح، رسـتاخیز جـسمانی او و مسئله تاریخی‌بودن معجزات او دوباره مورد تأکید قرار گرفت‌. اما‌ همان گونه که ارنست. ر. سندین خاطرنشان ساخته، نه فهرست کردن این «پنج مسئله» بنیادگرایانه و نیز تا حد کمتری مجلدات دوازده‌گانه «بـنیادها» هـرگز معرّف زعـامت و پیشوایی جنبش بنیادگرایی طی این دوره‌ نیست‌. با این حال، طی دهه ۱۹۲۰ میلادی، فهرست‌های متعددی از این بـه اصطلاح «بنیادها» تهیه و تنظیم شد که دربردارنده آموزه‌های اساسی مسیحیت بـوده و بـه هـمین دلیل نیز غیرقابل بحث‌ و چون‌وچرا‌ تلقی می‌شد.

طی دهه ۱۹۲۰ میلادی، بنیادگرایان به طرز شگفت‌انگیزی فشار بسیاری در عـرصه ‌ ‌دیـن و سیاست در آمریکا به ویژه بر فرقه‌های بزرگ پروتستان از قبیل پرسبیتری‌ها و باپتیست‌های شمالی‌ وارد‌ آوردنـد‌. هـمان گـونه که ارنست. ر. سندین‌ خاطرنشان‌ می‌کند‌، ریشه‌های بنیادگرایی بیشتر در منطقه شرقی شمال آمریکا و مناطق بزرگ شـهری قرار دارد نه آنگونه که عموما گفته می‌شود، در مناطق‌ کشاورزی‌ جنوب‌. با این هـمه، در نهایت قابلیت‌ها و توانایی واقـعی‌ جـنبش‌ بنیادگرا خود را در میان باپتیست‌های جنوب و «کلیساهای بی‌شمار مستقل مبتنی بر کتاب مقدس» The countless) (Independent Bible churches‌ که‌ طی‌ این دوره به یک باره در شمال آمریکا بویژه نواحی‌ شمال مرکزی و جنوب ایالات متحده پدید آمده بود، نـشان داد. بنیادگرایان به لحاظ سیاسی قدرت‌نمایی می‌کردند، به عنوان‌ مثال‌ با‌ آموزش فرضیه تحول انواع داروین

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۱)


در مدارس عمومی شدیدا مخالفت می‌کردند‌. این‌ مخالفت سرانجام منجر به «محاکمه اسکاپس مانکی» در سال ۱۹۲۵ میلادی شـد کـه طی آن ویلیام‌ جینینگز‌ برایان‌، باپتیست غیرروحانی و سه‌بار نامزد ریاست‌جمهوری از طرف حزب دموکرات، بی‌هیچ نتیجه‌ای با‌ آموزش‌ نظریه‌ تحول انواع داروین در مدارس عمومی ایالات تنسی مخالفت کرد. از دیگر چهره‌های مشهور‌ بـنیادگرا‌ در‌ ایـن عصر بیلی ساندی (Billy Sunday) که یک چهره محبوب و فعال است و جان گرشام‌ ماچن‌ (John Gresham Machen) را می‌توان نام برد. جان گرشام ماچن استاد مدرسه دینی‌ پرینستون‌ بود‌ وشخصا اباداشت از این‌که او را بنیادگرا بنامند؛ زیـرا تـصور می‌کرد که این اصطلاح‌ شبیه‌یک‌دین‌ جدید به‌نظرمی‌رسد.

در دهه ۱۹۴۰ میلادی، بنیادگرایانِ پیکارجو و اهل ستیزه از کاربرد این‌ اصطلاح‌ چندان‌ راضی و خرسند نبودند، زیرا این اصطلاح مفهوم ضمنی ضدعقل‌گرایی، ستیزه‌جویی، افراط‌گرایی و بـدگمانی را بـه ذهـن‌ متبادر‌ می‌کرد و به همین جـهت خـود را انـجیل‌گرایان (Evangelicals)نامیدند. در سال ۱۹۴۲‌ میلادی‌ آنها‌ شورای ملی انجیل‌گرایان را به‌مثابه بدیل معقول‌تر شورای کلیساهای مسیحی بنیادگرای آمریکایی که سال قبل‌ برپا‌ شده‌ بـود، بـنیان نـهادند. انجیل‌گرایان خود را وارثان مسیحیت حقیقی و تاریخی به شـمار‌ آوردهـ‌ و بیشتر خواهان کار در درون فرقه‌های اصلی و عمده مسیحیت‌اند. بیلی گراشام، انجیل‌گرای مشهور معاصر، بنیادگرای معتدل‌ و میانه‌روی‌ است که سازمان‌های مـشابه مـحافظه‌کارتر بـنیادگرا به خاطر مصالحه و توافقش [با مخالفان‌ [او‌ را به شدت محکوم کـردند.

بنیادگرایی هنوز‌ هم‌ وزنه‌ و اهرم فشار مؤثری درون مسیحیت پروتستان مدرن‌ در‌ شمال آمریکا است. در سال ۱۹۷۶ میلادی، جیمی کارتر کـه خـود را یـک‌ مسیحی‌ انجیلی دوباره تولدیافته خوانده بود‌، به‌ عنوان رئیس‌جمهور‌ ایالات‌ مـتحده‌ انـتخاب و به کاخ سفید راه یافت‌. در‌ سال ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴ میلادی، پیروزی‌های رونالد ریگان نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا نیز باز‌ معلول‌ هـمان آرای انـجیل‌گرایان و بـنیادگرایان بود. جری‌ فالول، واعظ برجسته ایالت‌ ویرجینیا‌ وبنیانگذار شورای «اکثریت اخلاقی» (Moral‌ Majarity‌) کـه اخـیرا مـنحل شده، و پت رابرتسون، چهره تلویزیونی سرشناس و پرنفوذ انجیلگرایان که در‌ سال‌ ۱۹۸۸ میلادی نامزد ریاست‌جمهوری حزب‌ جـمهوری‌خواه‌ شـده‌ بـود، از دیگر‌ چهره‌های‌ نسبتا نام‌آور بنیادگرایان آمریکای‌ شمالی‌ به شمار می‌آیند.

see: William H.Barnes Fundamentalism, in The Oxford Companion to the Bible‌, PP‌. ۲۳۶-۲۳۷٫

مهدی لک‌زایی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۲)


تفتیش عـقاید‌Inquisition‌

در آیـین‌ کاتولیک‌ رومی‌، نهاد دادگاهی پاپی که‌ به مبارزه با بدعت و نیز با افسونگری (alchem)، سـحر (witchcraft)و جـادو (sorcery) پرداخـت و در قرون‌ وسطی‌ و اوایل دوران مدرن قدرت فراوانی داشت‌. این‌ نام‌ برگرفته‌ از‌ واژه لاتینی inquiro‌ به‌ معنای بـررسی و تـحقیق است.

کلیسای کاتولیک روم پس از آن‌که در اوایل قرون وسطی پایه‌های قدرت‌ خود‌ را‌ تثبیت کرد، بـه افـراد بـدعتگذار به دیده‌ دشمنان‌ جامعه‌ نگریست‌. با‌ ظهور‌ بدعت‌ها در سطحی وسیع در سده‌های یازدهم و دوازدهم در میان کـاتارها و والدنـسی‌ها، پاپ گریگوری نهم در سال ۱۲۳۱ دستگاه تفتیش عقاید پاپی را برای دستگیری و محاکمه بدعتگذاران‌ بنا نـهاد.

در رونـد تـفتیش عقاید به شخص مظنونِ به بدعتگذاری فرصت داده می‌شد تا اعتراف و توبه کند. در غیر این صـورت، فـرد مـتهم نزد مأمور تفتیش احضار، بازجویی و محاکمه‌ می‌شد‌ و البته شهادت شهود نیز لازم بـود. اسـتفاده از شکنجه برای اعتراف‌گرفتن و افشای اسامی سایر بدعتگذاران در سال ۱۲۵۲ به تصویب اینوسنت چهارم رسید. فرد متهم در صـورت پذیـرش جرم‌ یا‌ محکوم شدن ممکن بود که به یکی از انواع مختلف مـجازات مـحکوم شود که از جمله آن می‌توان از نماز و روزه تا ضـبط‌ امـوال‌ و حـبسِ ابد نام برد. بدعتگذارانی‌ که‌ محکوم شـده و از تـوبه سر باز می‌زدند و نیز کسانی که بعد از محکوم شدن و توبه، دوباره به مـوضع خـود بازمی‌گشتند، به قدرت عرفی تـسلیم‌ مـی‌شدند‌ که مـی‌توانست بـه مـجازات‌ اعدام‌ بینجامد.

تفتیش عقاید در قرون وسـطی در سـطحی محدود در شمال اروپا برقرار بود. بیشترین رواج تفتیش عقاید در شمال ایتالیا و جنوب فرانسه بـود. در دورانـِ جنگ‌های بازپس‌گیرانه در اسپانیا‌، قدرت‌های‌ کاتولیک هـر از چندی از آن استفاده می‌کردند، امـا بـعد از بیرون راندن مسلمانان از آن‌جا، پادشـاهان کـاتولیکِ آراگون و کاستیل خواهان نهادی ویژه برای مبارزه با نومسیحیان مرتدی بودند که‌ پیـشتر‌ یـهودی یا‌ مسلمان بودند و نیز بـدعتگذارانی مـانند Alumbrados. از ایـن‌رو، در سال ۱۴۷۸ پاپ سیکتوس چـهارم، تـفتیش عقاید در‌ اسپانیا را اجازه داد.

نـخستین تـفتیشگرانِ اسپانیایی که در سیویل به‌ کار‌ مشغول‌ بودند، چنان با شدت و خشونت عمل می‌کردند کـه سـیکتوس چهارم ناچار از مداخله شد. اما پادشـاهی اسـپانیا ‌‌در‌ این زمـان سـلاحی قـدرتمند در اختیار داشت و کوشش‌های پاپ بـرای محدود کردن دامنه‌ تفتیش‌ عقاید‌ راه به

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۳)


جایی نبرد. در سال ۱۴۸۳، دولت اسپانیا وی را ناچار کرد که تفتیشگر‌ بـزرگی بـرای کاستیل تعیین کند، و در طول همین سـال بـود کـه آراگـون، والنـسیا‌، کاتالونیا تحت پوشـش دسـتگاه‌ تفتیش‌ عقاید قرار گرفت. اولین تفتیشگر بزرگ فردی از فرقه دومینیکن به نام توماس دتورکمادا (Tomas de Torquemada) بود کـه سـمبل تـفتیشگری بود که برای ترساندن قربانیانش از شکنجه و مـصادره امـوال اسـتفاده‌ مـی‌کرد. دربـاره شـمار کسانی که در دوران تصدی او بر چوبه اعدام سوزانده شدند، اغراق می‌شود اما شاید تعداد آنان بالغ بر دو هزار تن باشد.

بیرون راندن یهودیان از اسپانیا‌ در‌ دوران تفتیش عقاید اسپانیایی؛ یـهودیان به دست و پای ملکه ایزابلا افتاده‌اند، درحالی‌که تورکومدا Torquemada (صلیب در دست) بر بیرون راندن آنها اصرار می‌ورزد.

تفتیشِ عقاید اسپانیایی در سیسیل، در سال‌ ۱۵۱۷‌ مطرح شد اما کوشش برای برقراری آن در ناپل و میلان ناکام مـاند. در سـال ۱۵۲۲، امپراتور چارلز پنجم آن را در هلند ـ همان‌جا که کوشش‌های وی برای محو آیین‌ پروتستان‌ ناموفق ماند ـ برقرار کرد. تفتیش عقاید در اسپانیا در سال ۱۸۰۸ به دستور ژوزف بناپارت لغو شد اما فردیناند هفتم در سال ۱۸۱۴ آن را دوبـاره بـرقرار کرد. در‌ سال‌ ۱۸۲۰‌ برافتاد

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۴)


و در سال ۱۸۲۳ دوباره‌ احیا‌ شد‌ و سرانجام در سال ۱۸۳۴ برافتاد.

شکل سوم تفتیش عقاید عبارت بود از تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک که در سال ۱۵۴۲ بـه‌ وسـیله‌ پاپ‌ پل سوم برای مبارزه با آیـین پروتـستان در‌ ایتالیا‌ برقرار شد و هیأت شش‌نفره‌ای از کاردینال‌ها، «جماعتِ تفتیشِ عقاید»، بر آن نظارت می‌کردند و کاملاً مستقل بود و در مقایسه با‌ تفتیش‌ عقاید‌ اسقفی در قرون وسطی، بسیار آزادتـر بـود. تفتیش عقاید رومی‌ در دوران پل سـوم (۱۵۳۴ ـ ۱۵۴۹) و ژولیـوس سوم (۱۵۵۰ ـ ۱۵۵۵) سخت و شدید نبود و جانشینان این پاپ‌ها به جز‌ پولس‌ چهارم‌ (۱۵۵۵ ـ۱۵۵۹) و پیوس پنجم (۱۵۶۶ ـ۱۵۷۲) از مشی اعتدالی آنهاتبعیت کردند‌. در‌ دوران پولسِ چهارم، تفتیش عقاید تقریبا همه گروه‌ها را از خود متنفر کرد. پیوس پنجم (راهـب‌ دومـینیکن‌ که‌ خودش پیش‌تر تفتیشگرِ بزرگ بود) از بعضی از بدترین افراط‌کاری‌های پل چهارم‌ دوری‌ کرد‌، با این حال خودش اعلام کرد که پرسش در باره ایمان بر سایر کارها‌ مقدم‌ است‌ و روشن ساخت کـه نـخستین کار او ایـن است که شاهد سرکوبِ بدعت، اعتقادات نادرست‌ و خطا‌ باشد.

پس از آن که آیین پروتستان به عنوان خطری جدی بـرای وحدت‌ دینی‌ ایتالیا‌ ریشه کن شد، تفتیش عقاید رومی به بـخشی عـادی در حـکومت پاپی تبدیل شد‌ که‌ همّ و غمش حفظ انضباط شایسته و پاکدینی در میان کاتولیک‌ها بود. پیوس دهم در‌ تجدید‌ سازمان‌ نـظام ‌ ‌اداری واتـیکان (Roman Curia)در سال ۱۹۰۸ واژه تفتیش عقاید را حذف کرد. جماعت‌ یادشده‌ مسئول پاسداری از پاکدینی [در قالب سازمانی [شـدند کـه بـه تدریج به‌ «اداره‌ مقدس‌» معروف شد. در سال ۱۹۶۵، پاپ پل چهارم، جماعت مذکور را در چارچوبی دموکراتیک‌تر دوباره‌ سازماندهی‌ کـرد‌ و آن را «جماعت موانع عقاید دینی» نامید.

See: “Inquisition” in Merriam – Webster‌””‌s Encyclopedia of World Religions, P.506.

بهروز حدادی

دوناتیسمDonatism

نام جنبشی مسیحی در شمال آفـریقا است‌ که‌ در سال ۳۱۲ در اعـتراض بـه انتخاب سیسیلیان به مقام اسقفی کارتاژ‌ از‌ کلیسای رم جدا شدند. نام این گروه‌ برگرفته‌ از‌ نام رهبرشان دوناتیس (متوفی ۳۵۵) است. دوناتیان‌ مخالف‌ مداخله حکومت در امور کلیسایی بودند و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۵)


پاسداران مسلح روستایی آنها به سـرکام‌سیلیوس (circumcellions‌) شهرت‌ داشتند. آنان برنامه انقلاب اجتماعی‌ آمیخته‌ با آرزوهای‌ آخرت‌ شناختی‌ داشتند. شهادت به دنبال یک زندگی‌ توبه‌آمیز‌ هدف تمایل دینی دوناتیان بود. به‌رغم فشارهای مداوم و پیاپی حاکمان روم: واندال‌ (vandal‌) و بیزانس (Bgzantine)در شـمال آفـریقا، کلیسای‌ دوناتیسم تا از بین‌ رفتن‌ مسیحیت در شمال آفریقا در‌ قرن‌ ۷ میلادی باقی ماند.

علل نهایی جدایی آنها از کلیسای رم هم اعتقادی و هم‌ اجتماعی‌ بود. در طول قرن سوم‌ میلادی‌ کلیسای‌ آفریقایی به عـنوان‌ مـجموعه‌ برگزیدگان (Body of the‌ Elect‌) شناخته می‌شد. لازمه این نظریه اعتقاد به ارزشِ اَعمال مربوط به کشیشان بود که‌ مبتنی‌ بر حضور روح‌القدس در کشیش بوده‌، به‌ این معنا‌ که‌ کشیشی‌ که در وضعیت فـیض‌ نـاشی از روح‌القدس نباشد، نمی‌تواند مراسم عشای‌ربّانی را برگزارکند.

در سال ۳۱۱ سیسیلیان به مقام‌ اسقفی‌ برگزیده شد ولی با مخالفت بسیاری‌ از‌ مسیحیان‌ مواجه‌ شد‌، زیرا او پذیرفت‌ تا‌ بدست یک اسقف خائن )Traditor( به مقام اسـقفی مـنصوب شـود (کسی که قبلاً نسخه‌هایی از کـتاب‌ مـقدس‌ را‌ بـه مقامات در دوران آزار و تعقیب مسیحیان‌ از‌ سوی‌ دیوکلتیان‌ تحویل‌ داده‌ بود، که نقطه آغازش سال ۳۰۳ بود.) اسقف اعظم نومیدیا به نام سکندوس اهل تـی‌جی‌سی کـه حـق انتصاب اسقف کارتاژ را در چهل سال قبل به دسـت‌ آورده بـود، همراه با ۷۰ اسقف دیگر وارد کارتاژ شد و در یک شورای رسمی و مهم انتخاب سیسیلیان را بی‌اعتبار اعلام کرد.

امپراتور جدید به نـام قـسطنطین کـبیر فرمانی صادر کرد‌ تا‌ آن اختلاف دوباره مورد داوری قرار گیرد. کـمیسیونی که در این مورد در تاریخ دوم اکتبر ۳۱۳ تحت ریاست اسقف رم تشکیل شد، سیسیلیان را از همه اتهامات تبرئه‌ کرد‌. دوناتیس که داوطـلب دیـگر اسـقفی بود درخواست کرد که شورای دیگری تشکیل گردد، که قسطنطین بـا تـشکیل این شورا موافقت کرد. شورا انتصاب‌ سیسیلیان‌ را (به مقام اسقفی) تأیید‌ نمود‌. سیسیلیان با منصوب شـدن بـه مـقام اسقفی به دست اسقف TRADITORاز موقعیت بهتری برخوردار شد. قسطنطین درخواست‌های بعدی دونـاتیس را رد کـرد و تـصمیم‌ نهایی‌ شورا را در مورد‌ تأیید‌ سیسیلیان در ماه نوامبر ۳۱۶ مورد تأیید قرار داد و از آن جانبداری کرد.

این تـفرقه بـه پایـان نرسید. در ماه مه

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۶)


۳۲۱ قسطنطین بر خلاف میل باطنی خود، هواداران و طرفداران‌ دوناتیس‌ را مورد دلجـویی قـرار داد. جنبش دوناتیان برای چند سالی قوت گرفت ولی در ماه اوت ۳۴۷ امپراتور قسطنطنیه، دوناتیس اول و دیگر رهـبران ایـن جـنبش را به فرانسه تبعید کرد‌. دوناتیس‌ در سال‌ ۳۵۵ در گل (Gaul)از دنیا رفت.

زمانی که یولیان مُرتّد در سـال ۳۶۱ امـپراتور روم شد‌، همه دوناتیان از تبعید در فرانسه به آفریقا برگشتند و در آن‌جا‌ بزرگ‌ترین‌ گروه‌ مسیحی را بـه مـدت ۳۰ سـال در اختیار داشتند. اما مخالفان دوناتیان تحت رهبری قدیس اگوستین هیپویی ‌‌تقویت‌ شدند، و در سال ۴۱۱ شورایی بـر عـلیه دوناتیان و به نفع کاتولیک‌ها حکم صادر‌ کرد‌. در‌ سال ۴۱۲ و ۴۱۴ با وضع قوانینی سـخت، دونـاتیان از حـقوق اجتماعی وکلیسایی محروم شدند. به‌ هر حال دوناتیان انتظار دشمنی و خصومت همگانی را داشتند، ولی آزار و اذیت‌ها ایـن‌ جـنبش را از بـین‌ نبرد‌.

See: “Donatism” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, P. 301.

رسولApostle

[برگرفته از واژه یونانی apostolos به معنای «شخص فرستاده‌شده»]، هر یک از دوازده رسولی کـه عـیسی‌مسیح انتخاب کرد‌. این کلمه همچنین برای دیگران نیز به کار می‌رود، مخصوصا برای پولس، که چند سـال بـعد از مرگ عیسی به مسیحیت گرویده بود. در لوقا ۶:۱۳ آمده است که عیسی ایـن‌ دوازدهـ‌ نفر را از میان شاگردانش انتخاب کرد و «ایشان را رسـول خـواند» و در مـرقس ۶:۳۰ نیز این دوازده نفر رسولان نامیده شده‌اند. فـهرست کـامل این دوازده نفر با اندکی تغییر در‌ انجیل‌ مرقس باب ۳، متی باب ۱۰، و لوقا باب ۶ آمـده اسـت که عبارت‌اند از: پطرس، یعقوب و یـوحنا ـ پسـران زَبْدَی ـ انـدریاس، فـیلپّس، بـرتولما، متی، توما، یعقوب ـ پسر حلفی ـ ، تـدّی یـا یهودا پسر‌ یعقوب‌، شمعون قانوی و یهودای اسخریوطی.

ویژگی این دوازده نفر این بـود کـه پیوسته همراه استادشان بودند و تعالیم و آمـوزش‌های مخصوص استاد را دریافت مـی‌کردند. سـه نفر از آنان یعنی پطرس، یـعقوب‌ و یـوحنا‌، حلقه‌ای‌ نزدیک به استاد تشکیل دادند‌ و فقط‌ اینها‌ شاهد وقایعی همچون زنده‌شدن دخـتر یـایروس (مرقس ۵:۳۷)، لوقا (۸:۵۱)، تبدیل هئیت عـیسی (مـرقس ۹، مـتی۱۷، لوقا ۹،) و رنج و مـشقت عـیسی در‌ باغِ‌ جتسیمانی‌ (مرقس ۱۴:۳۳ و مـتی ۲۶:۳۷) بـودند.

به‌ نظر‌ می‌رسد توجه خاصی به عدد دوازده مبذول شده است تا جایی که بـعضی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۷)


از دانـشمندان آن را اشاره به‌ اسباط‌ دوازده‌گانه‌ اسرائیل مـی‌دانند. هـنگامی که بـا رویـگردانی و مـرگ یهودای اسخریوطی جای‌ یـکی از دوازده نفر خالی شد، اقدامات فوری برای پرکردن جای خالی او با انتخاب متیوس صورت گرفت‌ (اعـمال‌ رسـولان‌ اول). خود پولس نیز لقب رسول یافت، ظـاهرا بـر ایـن اسـاس‌ کـه‌ او خداوند، عیسی مـسیح را دیـد و مستقیما از طرف او منصوب شد. این ظاهرا مطابق با‌ شرطی‌ است‌ که در اعمال رسولان ذکر شده و آن ایـن‌که رسـولِ جـدیدا منتصب‌شده باید‌ شاهد‌ عینی‌ رستاخیز عیسی مـسیح بـاشد. امـا بـر طـبق نـظر برخی نویسندگان اولیه مسیحی، بعضی از‌ افراد‌ حتی‌ بعد از دوره پیدایش عهد جدید رسول نامیده شده‌اند. این کلمه برای مقامات عالی‌ اجرایی‌ یا کشیشیِ کلیسا نیز مورد استفاده قـرار گرفته است.

See: “Apostle” in Merriam‌ – Webster‌””‌s Encyclopedia of World Religions, P. 68.

شهاب‌الدین وحیدی

رهبانیتMonasticism

جنبش دینی نهادینه‌شده‌ای است که‌ اعضای‌ آن سعی دارند اعمالی را انجام دهند که فراتر از چیزی است که‌ از‌ مردم‌ عادی و نیز رهبران دینی‌شان انتظار می‌رود. افراد راهـب، چـون غالبا مجرد و همگی زاهدند، خود را‌ از‌ اجتماع جدا می‌کنند، بدین سبب یا به صورت دیرنشینی و در انزوا (اعتکاف‌ دینی‌) زندگی‌ می‌کنند و یا به جماعتی می‌پیوندند که اعتقادات و مقاصد مشابهی دارند. اصـطلاح رهـبانیت در ابتدا بر‌ گروه‌های‌ مسیحی‌ اطلاق می‌شد، اما امروزه در مورد آداب و اعمال مشابهی، و نه لزوما یکسانی‌، در‌ آیین‌های بودا، هندو، جِیْن و تائو نیز به کار مـی‌رود.

رهـبانیت مسیحی. نخستین جماعت‌های رهبانی مـسیحی در‌ بـیابان‌های‌ مصر شکل گرفتند. زاهدی چون قدیس آنتونیِ مصری (حدود ۲۵۰ـ ۳۵۵م) سنّت‌ آبای‌ صحرا (Desert Fathers)را به بهترین‌وجه نمایان‌ می‌سازد‌. وی‌ در اوایل قرن چهارم پیروان خود را‌ در‌ جماعت‌های رهـبانی اولیـه و ساده سازماندهی کرد. ایـن راهـبانِ مصری و زنان پارسا مجبور به‌ زندگیِ‌ توأم با ریاضت و پارسایی، ترک‌ تعلقات‌ خانوادگی، ترک‌ روابط‌ جنسی‌، و پشت‌پا زدن به اموال و دارایی‌ها، و بجای‌ آوردن‌ نیایش و عبادت مداوم بودند. هدف این شیوه زنـدگی نـیل به سعادت و رستگاری‌ شخصی‌ یا اتحاد با خدا از طریق‌ مبارزه معنوی و دائمی با‌ وسوسه‌ها[ی‌ نفسانی[ بود. قدیس باسیل کبیر‌ (حدود‌ ۳۲۹ـ۳۷۹م) به همراه خواهرش، ماکرینای جوان (۳۲۷ـ۳۷۹م) دو جماعت را در‌ مِلک‌ خانوادگی خود در کـاپادوکیا، یـکی‌ برای‌ مـردان‌ و یکی برای زنان‌ تأسیس‌ کردند. باسیل از نوعی‌ زندگی‌ کمتر سخت و البته مقرراتی، در جماعتی به ریاست

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۸)


یک راهـبه یا بزرگ دیر، حمایت‌ می‌کرد‌ که به جای کناره‌گیری کامل از‌ جـامعه‌، خـود را‌ وقـف‌ خدمت‌ به آن کند.

رهبانیت‌ از قرن چهارم تا هفتم به سرعت در سراسر امپراتوری بیزانس گسترش یافت و در سال‌ ۱۰۵۰‌ در کـی‌یف ‌ ‌و در سـال ۱۳۵۴ در‌ مسکو‌ نیز‌ تثبیت‌ گردید‌. زندگی رهبانی سازمان‌یافته‌ به‌ آرامی و با سرعت کمتری بـه سـمت غـرب در اروپا پیش رفت. زمانی که این نوع زندگی‌ در‌ قرن‌ پنجم به اروپا رسید، به شکل معتدل‌تری‌ از‌ سـوی‌ قدیس‌ آگوستین‌ هیپویی‌ و دیگران به منزله شیوه زندگی برای روحانیونِ متعلق به خـانواده اسقفان و صنف زنان پارسـا پذیـرفته شد. شمار زیادی از زاهدان و پارسایان در سرزمین گل به نحو دقیق‌تری‌ از انضباط زاهدانه مصری پیروی کردند. قانون این نوع انضباط در آن‌جا، قدیس مارتین (حدود ۳۱۶ـ۳۹۷م)، اسقفِ تور (Tours)، و رهبری او بود. از مجموعه رهبانی مارموتیه (Marmoutier)او، مـبلغانِ‌ انجیلی‌ به‌هرسوی روانه شدند. به ویژه، رهبانیت فرانسوی (Gallic) در ایرلند ریشه دواند و در همان جا موجب شکوفایی و رونق نوعی فرهنگ ادبی گردید و جزایر غربی و نواحی سلتی بریتانیا را آبادانی‌ و رونق‌ بخشید.

بزرگ‌ترین قانونگذار رهـبانیت لاتـین، قدیس بندیکت نورسیایی (حدود ۴۸۰ـ۵۴۷م) بود که قانونی را در مونته کاسینو در ایتالیا برای راهبان خود‌ وضع‌ کرد که بدان وسیله برتری‌ شکل‌ دیرنشینی (Cenobitic)رهبانیت، حجیت و مرجعیت راهب بزرگ، میانه‌روی در آداب و مناسک زاهدانه، و اهـمیت آیـین الاهی (مراسم مربوط به ادعیه و سرودهای نیایش) را که زمان‌بندی‌ شبانه‌روزی‌ دارد، صورت بخشید. راهبان‌ و راهبه‌های‌ بندیکتی، که به مناسبت پیروی از اقتضائات قانون بندیکت به این نام معروف شدند، در هنگام ورود بـه دیـر، در مورد سه امر سوگند می‌خوردند: اطاعت، ماندنِ در دیر، و تحول‌ (conversio‌)، یعنی نوعی تغییر عادت. عهد و سوگندهای مربوط به عفت و فقر به طور سنتی به عنوان بخشی از تحول تلقی می‌شد. ایـن قـانون بـه تدریج جای دیگر قوانین را گـرفت.

رهـبانیت‌ در‌ سـراسر قرون‌ وسطا نقشی حیاتی در جامعه داشت: تبلیغ و اشاعه مسیحیت، گسترش مرجعیت و حجیت اسقف‌های رومی و حفظ و افزایش علم‌ و تحصیل. رهبانیت در پررونق‌ترین سـالیان خـود نـیروی اقتصادی و فرهنگی قدرتمندی بود‌. به‌ سبب‌ تأسیس فـرقه‌های درویـشی (دومینیکن‌ها و فرانسیسکن‌ها) و شکوفایی دانشگاه‌ها در قرن سیزدهم، به تدریج از اهمیت فرهنگی رهبانیت سنتی ‌‌کاسته‌ شد. نوعی تجدید علاقه به رهـبانیت در قـرن نـوزدهم منجر به تأسیس جماعت‌های‌ متعددی‌ از‌ کاتولیک‌های رومی، ارتدوکس‌های شرقی، انـگلیکن‌ها و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۶۹)


پروتستان‌ها و نیز گروه‌های وحدت کلیسایی نظیر جامعه تایزه (Taize) در‌ فرانسه شد.

ادیان شرقی. در ادیان شرقی، شاید اولین نوع راهـب هـمان افـراد‌ خلوت‌گزیده یا منزوی بودند‌. ممکن‌ است سراماناس (Sramanas) (به زبان سانسکریت: «زاویـه‌نشین»)، در حـدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد در پاره‌ای از اولین ساکنان اصلیِ دراویدی یا ماقبل آریایی در هند وجود داشته است. در دوران اولیه‌ آیـین هـندو (حـدود ۶۰۰ـ۲۰۰ پیش از میلاد)، زاویه‌نشینانی بودند که به شکل گروهی زندگی می‌کردند (اشرام‌ها) گـرچه دارای یـک زنـدگی جمعی سازمان‌یافته و منظم نبودند. در آیین جین، که شاید به‌ درستی‌ بتوان گفت اولین دیـنی اسـت کـه نوعی زندگی رهبانی سازمان‌یافته داشته، رهبانیت ظاهرا از جماعت‌های اَشرامی برآمده است. ماهاویرا، بنیانگذار جـینیسم، پیـروان خود را در گروه‌هایی از جمله راهبان و راهبه‌ها‌، که‌ افرادی کاملاً متعهد و معتقد بودند، و مردم عـادی، کـه در انـدیشه حوائج روزانه خود بوده و قوانینِ کمتر سخت‌گیرانه را مراعات می‌کردند، سازماندهی کرد. جینی‌ها بعدا بـه دو فـرقه انشقاق پیدا‌ کردند‌ و یکی از این دو فرقه، یعنی دیگامباراس (Digambaras)، راهبه شدن زنان را روا نداشت.

در آیـین بـودا، جـماعت‌های زاهد و ریاضت‌پیشه را سَنْگْهَ (Sangha)می‌نامند. بوداییان عموما از یک قاعده‌ متعادل‌ پیروی‌ می‌کنند و از دو حدِ افراط‌ و تفریطِ‌ تـن‌پروری‌ و فـدا کردن خود پرهیز می‌نمایند. بوداییان همانند جینی‌ها، تمایزات و تفاوت‌های طبقاتی را نادیده مـی‌گیرند. راهـب‌ها و مـردم عادی اصولاً پیوند نزدیکی با‌ هم‌ داشتند‌، و این سنتی است که در کشورهای بوداییِ تراواداییِ‌ (Theravada‌)آسـیای جـنوب شـرقی تاکنون تداوم داشته است. شمار راهبه‌های بودایی هرگز افزایش نیافته است؛ در واقـع گـفته می‌شود که‌ بودا‌ گوتاما‌ (Buddha Gotama)خیلی اکراه داشته است که به زنان اجازه‌ دهد تا جماعت تـشکیل دهـند، اما به هر روی تعدادی به این جماعت‌ها ملحق شدند. آنها جدای از‌ راهـب‌ها‌ زنـدگی‌ می‌کردند و مقامشان همواره پایین‌تر از راهب‌ها تلقی مـی‌شد. جـنبش ذنـ‌بودیست کوشش‌ کرد‌ تا به ریاضت‌پیشگی اصیل جـماعت‌های رهـبانی اولیه برگردد و لذا بر قناعت در خورد و خوراک، سادگی لباس‌ و وظیفه‌ راهبان‌ برای کار کـردن و مـراقبه تأکید کرد.

See:”Monasticism” in Merriam-Webster””‌s Encyclopedia‌ of‌ World Religions, PP. 746-7. علی شهبازی

کـامیKAMI

جـمع کامی، پوسـته شـین‌تو SHINTOÎ و دیـگر‌ دین‌های‌ بومی‌ ژاپن، اغلب آن را به

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۷۰)


«خدا»، «سـَرور»، یـا «ایزد» ترجمه می‌کنند اما شامل نیروهای‌ دیگر‌ طبیعت نیز می‌شود که مـوضوع حـرمت و احترام قرار می‌گیرند. بانوخدای خورشید آمـاته‌راسُو ئومی‌کامی‌ AMATERASU‌ Omikami‌Î، نیاکان برجسته، و چـیزهای جـاندار یا بی‌جان، مانند گیاهان، صـخره‌ها و پرنـدگان، چارپایان و ماهی‌ها می‌توانند همه‌ کامی‌ به شمار آیند. در شین‌توی آغازین، کامی آسمانی (آمـاتسُوکامی amatsukami) را جـلیل‌تر از‌ کامی‌ زمینی‌ (کُونیتسُوکامی kunitsukami) می‌شمردند، امـا در شـین‌توی نـو دیگر این تـمایز در مـیان نیست. کامیها را‌ معمولاً‌ در تـجلیات یـا اقامتگاه‌هایشان، در یک شی نمادین مانند آینه (شین‌تایی SHINTAI‌) می‌پرستند‌. اسطوره‌های‌ شین‌تو برای بیان تعداد بـی‌نهایت کـامیهای بالقوه از «هشت میلیون کامی» سخن مـی‌گویند، و هـمچنان کامی‌های‌ نـوی‌ بـازشناخته‌ مـی‌شوند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۷۱)


هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۲۷۲)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x