مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مکاتبات سلطان حسین تابنده و حجت الاسلام مردانی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (از صفحه ۱۵۱ تا ۱۶۲)
مکاتبات سلطان حسین تابنده و حجت الاسلام مردانی (۱۲ صفحه)
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۱)


‌ ‌‌‌اشـاره‌

هیچ‌کس نمی‌تواند نقش و تأثیر تصوف را در گسترش اسلام و بسط معنویت نادیده بگیرد‌. با‌ ایـن‌ هـمه، هـمواره این رویکرد و این نحوه سلوک بحث‌ها و چالش‌های بسیاری را برانگیخته است. آن نقش‌آفرینی‌ و این بحث‌انگیزی ما را بـر آن می‌دارد که این قلمرو را نه یکسره‌ فروگذاریم و نه یکسره پذیرا‌ شویم‌.

به تـازگی و به لطفِ حجت‌الاسلام والمـسلمین عـلی مردانی، مکاتباتی که سال‌ها پیش میان ایشان و جناب رضاعلی‌شاه قطب‌الاقطاب نعمت‌اللهیان گنابادی(۱) صورت گرفته و جایگاه و نقش تصوف را به بحث گذاشته است در اختیار‌ هفت آسمان قرار گرفت.

______________________________

۱٫ سلسله نعمت‌اللهی گنابادی، که امـروزه شعب و فرقه‌های مختلفی دارد، به نعمت‌اللّه ولی منسوب است. نعمت‌اللّه ولی بن عبداللّه محمد بن عبداللّه بن کمال‌الدین حلبی کوهبنانی کرمانی، ملقب‌ به‌ نورالدین و متخلص به سید و معروف به شاه نعمت‌اللّه ولی (۷۳۰ یا ۷۳۱ـ۸۴۳) از اعاظم عـرفای قـرن هشتم هجری است. جناب آقای سلطان‌حسین تابنده (رضاعلی‌شاه) سال‌ها سرسلسله سالکان طریقت مرتضویه‌ و فقرای‌ نعمت‌اللهی گنابادی ــ یکی از ده‌ها فرقه منسوب به شاه نعمت‌اللّه ولی ــ بودند که در تاریخ ۱۸/۶/۱۳۷۱ دارفانی را وداع گفتند و سرپرستی فـقرای نـعمت‌اللهی و وصایت طریقتیِ ایشان‌ به‌ فرزندشان جناب آقای حاج علی تابنده (محبوب علی‌شاه) رسید و جناب محبوب‌علی‌شاه بعد از حدود چهار سال مسئولیت هدایت طالبان نعمت‌اللهی، در ۲۷/۱۰/۷۵ خلع لباس جسمانی کرد و جانشین‌ ایـشان‌ بـنا‌ به نص صریح، عمّشان جناب‌ آقای‌ حاج‌ نورعلی تابنده (مجذوب‌علی‌شاه) شدند و اکنون مقام قطبیت و ارشاد سلسله نعمت‌اللهی گنابادی را به عهده دارند (رک: خورشید تابنده در شرح احوال‌ حاج‌ سلطان‌حسین‌ تابنده گـنابادی، تـألیف حـاج علی گنابادی؛ و لغت‌نامه دهخدا‌، ج۱۴‌، ص۲۲۶۰۶).

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۲)


ایـن مـکاتبات کـه می‌توان آنها را به مناظره‌ای مکتوب تشبیه کرد، اگرچه به فرجامی مشخص نمی‌رسد، امّا نکات‌ جالب‌ و قابل‌ استفاده‌ای برای علاقه‌مندان به مـباحث تـصوف بـه دست می‌دهد. در‌ این نامه‌ها دوطرف با رعایت جـانب احـترام و ادب مسائل را پی‌گیری می‌کنند، امّا پس از نامه هشتمِ مردانی‌، رضا‌ علی‌شاه‌ این نامه را آمیخته به توهین تلقی کرده، دیگر به نـامه‌ نـهم‌ مـردانی پاسخی نمی‌دهد. اولین نامه مردانی در تاریخ ۲۲/۲/۶۹ و آخرین نامه وی که بـی‌پاسخ مانده‌ در‌ مورخه‌ ۲۲/۵/۶۹ نوشته شده است.

از آن‌جا که نقل تمام نامه‌ها در‌ حوصله‌ این‌ فصل‌نامه نمی‌گنجد و نیز نقل برخی از مـطالبِ آمـده در ایـن نامه‌ها چندان موجّه به‌ نظر‌ نمی‌رسد‌، بر آن شدیم تا خلاصه‌ای از مـباحث مـطرح شده را با رعایت امانت و با‌ تأکید‌ بر نکات قابل توجه منتشر سازیم. با سپاس از گروه تـصوف مـرکز مـطالعات‌ و تحقیقات‌ ادیان‌ و مذاهب و جناب آقای امیر جوان که فراهم آمدن این اثـر نـاشی از هـمت و تلاش‌ آنان‌ است، توجه خوانندگان محترم را به خلاصه مکاتبات رضاعلی‌شاه و علی مردانی جلب مـی‌کنیم‌.

اذکـار‌ صـوفیان‌

در اولین سؤال، مردانی به دنبال مبنای رواییِ افتراق شریعت و طریقت است، روایاتی که از‌ نـظر‌ سـند و متن قابل اعتماد باشند. رضا علی‌شاه در پاسخ می‌گوید: شریعت و طریقت‌ دوبال‌ سالک‌اند‌. ظـاهر بـدون بـاطن فایده‌ای ندارد و ائمّه سرچشمه هردواند. مردانی این پاسخ را دقیق ندانسته، جویای‌ مستندِ‌ شرعیِ‌ اصـحاب طـریقت می‌شود. رضا علی‌شاه در پاسخ، به آیه «واذکر ربّک فی‌ نفسک‌ تضرعا وخفیه» و آیـه «رجـال لاتـلهیهم تجاره ولابیع عن ذکر اللّه» استناد می‌کند و می‌گوید: مراد از این‌ ذکر‌، ذکر قلبی است. اخبار اصـول کـافی و دیگر صحاح شیعه هم مؤید این‌ نوع‌ ذکرند. در پاسخ، مردانی معانی مـتعددی را‌ بـرای‌ ذِکـر‌ برمی‌شمرد و پس از نقل اقوالی می‌گوید: آنچه‌ سلسله‌های‌ صوفی آن را ذکر خفی می‌نامند، مبنای استواری ندارد. منظور از تـضرع و خـفیه‌ آنـ‌ است که دل با زبان‌ همراه‌ باشد، یعنی‌ روح‌ دعا‌ در جانِ فرد مـنعکس شـود. آدمی‌ اگر‌ به متون اسلامی توجه کند راه رشد را می‌یابد و نیازی به اذکار‌ غیرمأثور‌ ندارد. ارشاد حـقیقی از آنـِ ثقلین‌ است و ارشاد

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۳)


دیگران در‌ محدوده‌ امر به معروف و نهی از‌ منکر‌ است. تـشریع هـم مختص شارع است و اکمال دین در زمان پیـامبر هـم بـه‌ همین‌ معناست. پس چرا شما اذکاری‌ مخصوص‌ را‌ بـه مـریدان تعلیم‌ می‌دهید؟

رضا‌ علی شاه در جواب‌ نامه‌ سوم بر مسئله ذکر خفی تأکید مـی‌کند و مـی‌گوید: این کلمه در مورد یاد قـلبی‌، حـقیقت‌ و در غیر آن، مـجاز اسـت. ویـ‌ با‌ استناد به‌ «و آنِسنا‌ بالذکر‌ الخـفی» کـه فرازی از‌ مناجات خمسه عشر است، می‌گوید: این اذکارِ رایج، اذکاری هستند کـه در حـال مناجات و توسّل‌ بر‌ زبان بزرگان دیـن جاری شده‌اند و ما‌ هـم‌ تـیمنّا‌ از‌ آنها‌ استفاده می‌کنیم و بدعتی‌ در‌ آنـها نـیست. مردانی در نامه چهارم می‌پرسد: به چه دلیل کاربرد کلمه ذکر در ذکرِ زبانی‌، مـجازی‌ اسـت‌ و شما چگونه می‌گویید که مـا اسـمای حـسنای‌ الهی‌ را‌ تعلیم‌ می‌دهیم؟ شـما‌ کـه‌ معصوم نیستید؛ چرا هـمان اذکـار ائمه را تعلیم نمی‌دهید؟ آیا صحیفه سجادیه برای کامل شدن انسان، کافی نیست؟ رضا علی‌شاه در پاسخ مـی‌گوید: نـیازی به استدلال نیست. محاورات مردم‌ مـؤید آن اسـت که لفـظ ذکـر در مـعنای ذکر زبانی مجاز اسـت. از حضرت حق نیز می‌توان با نام‌های مختلف یاد کرد. ما مدعی احاطه داشتن نیستیم، بـلکه ایـن قطره‌ای‌ از‌ دریای ائمه است. ادعیه‌ای کـه بـه دیـگران مـی‌دهیم از مـشکات نور الهیِ بـزرگان و از قـلب آنان تراوش کرده است و اگر چنین نباشد هیچ اثری بر آن مترتب نمی‌شود.

تصوف‌ و تشیّع‌

دومین مـسئله‌ای کـه مـی‌توان سیر آن را در این نامه‌ها دنبال کرد، رابطه صـوفیه بـا تـسنّن و تـشیع و نـیز ربـط و نسبت تصوف و عرفان است‌.

مردانی‌ در نامه اوّل می‌گوید: عارف‌ کسی‌ است که در حصن حصین الهی راه یافته باشد و تنها پیروان فرقه ناجیه به عرفان حقیقی راهی دارند. وی با اسـتناد به منابع متعددی‌ نتیجه‌ می‌گیرد که بیشتر صوفیان‌ از‌ اهل سنّت بوده‌اند، و می‌نویسد: اگر سلسله شما شیعه هستند چرا در میان آنان و در سلسله اقطاب آن، افرادی از اهل سنت وجود دارند؟

رضا علی‌شاه در پاسخ مـی‌گوید: مـا اثناعشری هستیم‌ و انتظارِ‌ ظهورْ افتخار ماست. عارف در ابتدا باید دامن ولایت را بگیرد. ما ولایت ائمه و حتی ولایت فقیه را قبول

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۴)


داریم. آقای مردانی در نامه دوم می‌گوید: شما به پرسش من‌ پاسـخی‌ نـدادید. رضا‌ علی‌شاه می‌گوید: سلسله اولیا به معنای اثبات حقانیت و صحّت عقاید همه آنها نیست. این سلسله فقط جنبه‌ تاریخیِ مسئله را نشان می‌دهد. در بـسیاری از کـتب دیگر هم‌ قضیه‌ بر‌ هـمین مـنوال است.

در این میان، مردانی به کتبی اشاره می‌کند که در ذمّ صوفیه نوشته شده ‌‌است‌. در پاسخ، رضا علی‌شاه می‌گوید: در مقابل، کتبی هم در مدح صوفیه نـوشته‌ شـده‌ است‌، مثل غوالی اللئالی، و بـزرگانی مـثل ابن فهد حلی، شهید اوّل، شهید ثانی، شیخ بهایی، مجلسی‌ اوّل و بحرالعلوم اهل تصوّف بوده‌اند. در نامه بعد، مردانی به طور مشخص به‌ کتاب‌هایی که در مذمّت‌ صوفیه‌ نوشته شده، همانند اثناعشریه شیخ حـر عـاملی، حدیقه الشیعه مقدس اردبیلی و… اشاره و سپس تصریح می‌کند که ابن ابی‌الجمهور احسایی صاحب غوالی اللئالی در عین آن‌که بزرگوار و پاک‌دل است، تمامی سخنانش مورد‌ تأیید نیست. در گفته‌های شیخ یوسف بحرانی و مرحوم مـجلسی شـواهدی وجود دارد کـه همین نکته را می‌رساند.

در ادامه، مردانی یادآور می‌شود که «ربّ شهره لااصل لها»؛ بزرگانی مثل آقا محمدرضا‌ قـمشه‌ای‌، میرزا جواد ملکی تبریزی، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) عارف و در عین حـال، مـجتهدانی عـالی‌مقام بودند، امّا از کسی خرقه نگرفتند و به کسی خرقه نپوشاندند و هرگز دم از تصوف نزدند‌. اینان‌ قطب حقیقی را خلیفه‌اللّهِ مـنصوص ‌ ‌از جـانب خدا می‌دانستند. در جواب نامه سوم، رضا علی‌شاه تصوف و عرفان را تفکیک‌ناپذیر و عرفان را مرتبه عـالیه تـصوف مـی‌داند و می‌گوید: بین تصوف و عرفان‌ رابطه‌ عموم و خصوص مطلق برقرار است.

صوفیان حقیقی

در نامه سوم، مـردانی به نقل از سفینه‌البحار، روایت امام هادی(ع) را نقل می‌کند که: «الصوفیه کلهم اعدائنا»؛ و مـی‌گوید این روایت عام‌ اسـت‌ و دلیـلی‌ ندارد که شما صوفیه مذموم‌ را‌ صوفیه‌ اهل سنّت بدانید. رضا علی‌شاه می‌گوید: منظور از این روایت، صوفیه اهل‌سنت هستند؛ زیرا امام هرگز از دوستان خود این‌گونه نام‌ نمی‌برد‌. آنچه‌ در مدح تصوف است بـه صوفیه شیعه مرتبط‌ است‌ و آنچه در ذم آن آمده است به متشبهان به

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۵)


صوفیه نظر دارد. مردانی می‌گوید روایت به تمام صوفیه نظر‌ دارد‌، چون‌ راوی سؤال می‌کند: «وان کان معترفا بحقوقکم» و حضرت جواب می‌فرماید‌: «دع ذاک؛ من اعترف بـحقوقنا لم یـذهب فی عقوقنا» [: این را واگذار؛ هرکس به حقوق ما آشنا و معترف‌ باشد‌ هرگز‌ مورد نفرین ما قرار نمی‌گیرد]. رضاعلی‌شاه جواب می‌دهد که این عبارت‌ تصریح‌ دارد که صوفیه شیعه دوستدار اهل‌بیت‌اند، و مـورد عـقوق ائمّه نیستند. چگونه بعضی به خود جرئت می‌دهند‌ کسانی‌ را‌ که دم از محبّت اهل‌بیت می‌زنند مورد لعن و طرد ائمّه بدانند؟ صوفیه شیعه‌ کاملاً‌ در‌ خط پیروی از ائمه و مورد لطف ایشان بوده‌اند. کسی کـه آنـان را مذموم بداند‌ برخلاف‌ فرمایش‌ امامان رفتار کرده است. مردانی می‌گوید: هرکس که از محبّت علی دم بزند که‌ شیعه‌ نیست! محبتِ تنها، دلیل شیعه بودن نیست. فرقه‌ای که گوینده شهادات سـه‌گانه و عـامل‌ بـه‌ احکام‌ شریعت مطهّر و مقیّد بـه اجـرای بـعضی سنن و قائل به وجود امام زمان(عج) است‌، چه‌ مانعی دارد که لفظ تصوف را کنار بزند و از کلمه مقدس تشیّع استفاده‌ کند‌، کـلمه‌ای‌ کـه در زبـان مبارک رسول اکرم(ص) به پیروان امیر مؤمنان اطـلاق شـده است. رضا علی‌شاه‌ در‌ جواب نامه ششم می‌گوید: تصوّف با تشیّع یکی است و لامشاحّه فی الاصطلاح‌ [: در‌ نام‌ و اصطلاح، نزاع روا نـیست] و مـمکن اسـت اصطلاحی مثل اجتهاد بعد از عصر ائمه رایج شده‌ باشد‌ امـّا‌ استفاده از آن اشکالی نداشته باشد.

اتصال به امام معصوم

آخرین مطلبِ‌ درخورِ‌ توجهی که در این مباحث دنبال شده اسـت، مـسئله اجـازات سلسله نعمت‌اللهی گنابادی و انتساب آنان به‌ امامِ‌ معصوم است.

مردانی در نـامه شـشم از رضاعلی‌شاه درخواست می‌کند که نام‌ افرادی‌ را که به واسطه آنان سلسله نعمت‌اللهی‌ گنابادی‌ به‌ معصوم مـنتهی مـی‌شود، ذکـر کند. رضاعلی‌شاه جواب‌ می‌دهد‌ که سلسله ما تا زمان آغاز غیبت مـضبوط اسـت. مـردانی می‌گوید: شما پیش‌تر‌ این‌ سلسله را که بعضی از‌ افراد‌ آن سنّی‌ هستند‌، اشاره‌ای‌ به جنبه تـاریخی مـسئله دانـستید امّا‌ در‌ این‌جا به آن ارجاع می‌دهید. مرحوم جدتان [سعادت علی‌شاه] سلسله را از‌ طریق‌ جنید به شـیخ سـریّ سقطی و سپس‌ معروف و از طریق او‌ به‌ امام رضا می‌رساند. سؤال این‌ است‌ که مـعروف کـرخی بـا آن‌که دوسال قبل از امام رضا(ع)

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۶)


از دنیا رفته‌، چگونه‌ خلیفه او بوده است؟ چگونه امام‌ رضا‌(ع) خـرقه‌ و ولایـت را به‌ معروف‌ می‌دهد، در حالی‌که امام‌ منصوص‌ از جانب خدا، امام جواد(ع)، در حیات است؟

رضا عـلی‌شاه پاسـخ مـی‌دهد: معروف کرخی از‌ دربان‌های‌ امام رضا بود و اجازه ایشان از‌ حضرت‌ رضا(ع) بود‌. ما‌ معروف‌ را جانشین حـضرت رضـا‌ نمی‌دانیم. سری سقطی هم تربیت شده معروف، و جنید هم تربیت شده سـری سـقطی بـود، و تمامی‌ مطیع‌ امام زمان خود بودند. جنید از‌ پیروان‌ امام‌ عسکری‌(ع) و بعد‌ امام زمان(ع) بود‌. از‌ ایـن‌رو مـا افـتخار می‌کنیم که اثناعشری هستیم. مردانی می‌گوید: دربان بودنِ معروف کرخی مشکوک اسـت. جـامی‌ در‌ نفحات‌، پدر معروف را دربان امام دانسته است‌. اگر‌ می‌گویید‌ که‌ او‌ تربیت‌ شده امام بوده است پس چرا سـری سـقطی تربیت‌کننده‌ای مثل امام را رها می‌کند و به سراغ کرخیِ محتاج به کمال مـی‌رود و هـمین‌طور است در مورد جنید. آیا‌ از ائمه درباره جـنید مـدحی رسـیده است؟ آیا آنان از امام جواد(ع) به رموز تـربیت آگـاه‌تر بوده‌اند؟ آیا بی‌ادبی نیست که امام منصوص رها و به غیر او مراجعه شود؟

علاوه بر ایـن، مـذهب‌ افرادی‌ مثل کرخی، سریّ، جـنید، ابـوسعید، حلاّج و بـایزید تـحقیقا روشـن نیست. برخی مثل آیت‌اللّه مرعشی و آقـای عـمید زنجانی آنان را سنّی می‌دانند. در خصوص شاه نعمت‌اللّه نیز عده‌ای ولیّ بودن‌ او‌ را مـنکرند و او را سـنی می‌دانند. این اشکال به اقطاب بـعد از شاه نعمت‌اللّه نیز وارد اسـت. رضـا علی‌شاه در جواب نامه هشتم‌ مـی‌گوید‌: در مـورد سری و جنید و… تربیت‌ اولیه‌ به دست ایشان بوده؛ مثل طلبه که مقدمات را نـزد بـعضی از تلامذه می‌خواند و بعد به مـحضر عـلما وارد مـی‌شود. شاه نعمت‌اللّه نـیز در‌ تـشیع‌ متعصب بوده است. ایـشان‌ بـرای‌ خود و پیروانش کلاه دوازده‌تَرَک قرار داده بود. اشعاری هم در تصریح به تشیع دارد. کسی که گـفته سـنی است خواسته اظهار فضلی بکند، مـثل مـسیحیانی که در مـورد پیـامبر اسـلام‌ کتاب‌ می‌نویسند. ما چـندین برابر کتاب‌هایی که در ذم شاه نعمت‌اللّه است در مدح او کتاب داریم. در پایان جواب نامه هشتم، رضا عـلی‌شاه مـی‌نویسد: مرقومات شما پیش‌تر ملاطفت را ابراز‌ مـی‌داشت‌. امـّا ایـن‌ مـرقومه هـم تقریبا مغرضانه بـود و هـم موهن. بعد از این اگر منظورتان درک مطلب است، به کتب‌ بزرگان ما مراجعه کنید. متأسفانه این بـحث بـه فـرجام مشخصی نمی‌رسد‌ و رضا‌ علی‌شاه‌ نامه نهم مـردانی را دیـگر پاسـخ نـمی‌گوید.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۷)


[بـه تـصویر صفحه مراجعه شود.]
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۸)


[به تصویر صفحه مراجعه شود‌.]
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۵۹)


‌‌[به‌ تصویر صفحه مراجعه شود.]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۶۰)


[به تصویر صفحه مراجعه شود.]
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۶۱)


در پی انتشار مصاحبه‌ فصل‌نامه‌ هفت‌ آسمان با آیت‌اللّه واعظ‌زاده خـراسانی درباره موضوع مهم و مغفول مانده تقریب مذاهب اسلامی نقدهایی چند‌ به دفتر فصل‌نامه واصل شد. با سپاس از عزیزانی که این موضوع را‌ مهم و شایسته پیگیری دانستند‌ و نقدهای‌ خود را در اختیار این فـصل‌نامه قـرار دادند، کاری که نشانه وجود دغدغه‌های دینی و علمیِ قوی در میان صاحبان قلم و اندیشه است، چهار نقد رسیده را در معرض نظر پژوهشگران این‌ قلمرو قرار می‌دهیم. نیاز به تأکید ندارد کـه ایـن فصل‌نامه با اشتیاق تمام از پاسخ‌های جناب استاد واعظ‌زاده و نیز دیدگاه‌های موافق و مخالفِ دیگر اندیشمندان محترم استقبال می‌کند و در نشر آنها جز‌ رعایت‌ جانب عـلم و اخـلاق محدودیّتی را اعمال نخواهد کرد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۰ – شماره ۱۱ (صفحه ۱۶۲)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x